رواننویس ساده ای ست

رواننویس ساده ای ست
تمامی اندوختۀ دیروز من،
که وجودم را با آن تصویر میکنم
و می آویزم بر »سردر« کوچۀ تنهایی دل
اولین کتاب شعرم «رویاهای من»
در ۲۵۰ صفحه منتشر شد.
*ساده مینویسم و کوتاه
به دور از الفهایی که نشان از خود بیگانگی دارد
به نظر من هنر به معنای احساسات انسانی است. فکر میکنم انسان خالق و آفریننده ی «معجزه‌» است.
متاسفانه علیرغم باورهای بلند پروازانه، این اولین کتاب سرودههایم است که منتشر میکنم، به همین دلیل خوشحالم که از رویاهای نوجوانی
نگذشتم و آنها را به حقیقت تبدیل کردم.
اگرچه خیلی دیر و پس ازسالها آنهم در آستانه ی۶۰سالگی، با این انگیزه که تا در قید حیات هستم تمام نوشتهها و مقالات و سرودههایم را
نشر و مکتوب به صورت کتاب منتشر کنم تا از آن »سوء برداشت« یا
«تعبیر اشتباه» نشود …
البته این سومین  کتاب ئست که بصورت
خرفه ی. منتشر شده
در نوجوانی دو کتاب شعر یکی با نام »رازها« و دیگری »قصه ی ما« نوشتم که نه تنها منتشر نشدند بلکه‌ گرد باد جهل هر دو را بلعید و زخم
پردردی در وجودم حک کرد که تا به امروز، هنوز نتوانستم فراموشش کنم.
لازم است که از همسرم »راضیه جان« که در طول سی وسه سال زندگی مشترک، همواره حامی بیدریغ فعالیتهای هنری و سیاسی من بوده است قدردانی و این کتاب را با تمام وجود به ایشان تقدیم کنم.
به همین مختصر اعتراف، بسنده میکنم.
شاید سرودههایم تاحدی تفکر مرا آشکار و برمال سازد. نباید فراموش کرد در قصه های من، ایمان به انسانگرائی برجسته تر از هر باوریست که زندگی را زیباتر میکند.
در پایان لازم می میدانم بنا به حکم معرفت و ادب، از رفیق سیامک زارع در آلمان و حمید رضا شاملو در ایران که هر کدام به سهم خود بدون هیچ
توقع خاصی با دکلمه ی سرودههایم معرف من در ایران بودند سپاسگزار و قدردان باشم.
*اگر صدایم رسا نیست
اگر قلم بیرنگ است و خوانا نیست
چون هنوز در این دنیای وارونه
با وجود سایه های تار دیدنی نیستم
لنگ لنگان میکشم
در کوچه های تنگ و باریک، تن خسته را
با قلبی شکسته و ذهنی حک شده و تار از رنج
تا بگویم
شمعی هر چند ضعیف
در دل شب، بشارت روشنائیست…
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate