قلب تپنده چپ ملی در حزب کمونیست ایران(قسمت اول)

قلب تپنده چپ ملی در حزب کمونیست ایران

(در حاشیه گزارش رهبری این حزب به پلنوم)

قسمت اول

کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران در ماه سپتامبر پلنوم یازدهم خود را برگزار کرد، گزارش سیاسی ارائه شده در این پلنوم بیست روز بعد در شبکه های اجتماعی انتشار یافت. گزارش سیاسی به ڀلنوم به موضوعات متنوعی ڀرداخته است، از اوضاع جهانی و تشدید كشمكش های آمریكا با چین، از تبدیل خاور دور به مركز این جدال تا جاده ابریشم چین، از شكست و عقب نشینی آمریكا از خاورمیانه تا قدرت گیری طالبان در افغانستان، وضع عراق و كشمكش دول مرتجع منطقه و…. اما و سرانجام لپ كلام پلنوم و قلب تپنده كمیته مركزی این حزب از “جنبش كردستان” و اهمیت و جایگاه آن فراتر نمیرود. گزارش سیاسی به پلنوم مستقل از ادعاهای مختلف و طرح سیاست به ظاهر رادیكال  این حزب در مورد جنبش كارگری ایران و بسیاری نكات دیگر، نهایتا سر از همان جایی در میاورد كه جناح دیگر این حزب به رهبری ابراهیم علیزاده در مركز آن ایستاده است و آن جز تقدیس جنبش كردستان( بخوان جنبش ناسیونالیست كرد) و اهمیت و جایگاه والای آن به عنوان مركز ثقل فعالیت این جریان نیست. گزارش نشان میدهد كه هر دو جناح (كمیته اجرایی حزب كمونیست و كومله ابراهیم علیزاده) مستقل از خرده اختلافات تشكیلاتی، بند نافشان به “جنبش ناسیونالیسم كرد” عمیقا گره خورده است.

اختلاف مابین هر دوجناح درون این حزب همان اندازه سیاسی و جدی است که ما بین دو کومه له زحمتکشان (که بعد از پانزده سال جدایی به این نتیجه رسیدند که اختلافی ندارند و باید دوباره متحد شوند).  من در این نوشته مستقل از تحلیل و ارزیابی های رهبری این حزب از اوضاع جهان كه در گزارش سیاسی به پلنوم درج شده است، اساسا به این جنبه و ڀایه و دل مشغولی های مشترك كه جهتگیری هر دو جریان را تعیین میكند خواهم ڀرداخت. نشان خواهم داد كه موتور محركه هر دو جناح یا جریان در حزب كمونیست و كومه له، جنبش ناسیونالیست كرد است كه هردو مستقل از هر ادعایی نهایتا آنجا خواهند ایستاد و آنجا به هم خواهند رسید. تلاش بر اینست که از دل این نقد هر كارگر و كمونیستی در جامعه را متوجه این مهم كنم كه نان خوردن حزب كمونیست و تشكیلات كردستانش( كومه له) از تاریخ كمونیستی گذشته صرفا یك سواستفاده است. بگذار اگر هنوز كسی مانده است كه حزب كمونیست و كومه له امروز را میراث دار تاریخ گذشته آن، خوشنامی و اعتبار كار كمونیستی آن بداند، متوجه شود که چه دگردیسی تاریخی عمیق و مهم در این جریان اتفاق افتاده است. در این تاریخ البته رفقای زیادی برای بیان حقایق این تاریخ، بیان تحولات در حزب كمونیست دوره منصور حكمت و بعد از آن، ماهیت جریاناتی كه به ناحق به نام آن حزب و تشكیلات كردستانش از اعتبار آن تاریخ خورده اند و به آن آویزان شده اند، نوشته اند و گفته اند. نوشته من تاكیدی بر این امر از درون گزارش رهبری این حزب به پلنوم حزبشان است و به این محدود میماند.

اگرچه طی چند سال اخیراختلافات درون حزب کمونیست ایران و کومه له وارد فاز جدیدی شده است، فارغ از اینکه این اختلافات به کجا خواهد انجامید و آیا انشعابی دیگر در صفوف این حزب را شاهد خواهیم بود یا نه، اما نوشتارهای ارائه شده از سوی جناح کمیته اجرایی، تاکنون از ارائه مشخص تفاوتهای این دوجناح عاجز مانده و موضعگیری های هر دو جناح در قبال رویدادها و موضوعات مختلف، تماماً بر این نکته استوار است که “مستقل از خرده اختلافات تشكیلاتی و یا حتی خرده اختلافات سیاسی كه در هر حزب سیاسی امری عادی است، هر دوجناح بند نافشان به یك جنبش و آنهم جنبش ناسیونالیسم كرد، عمیقا گره خورده است.” در واقع باید گفت که “در همچنان بر همان ڀاشنه می چرخد”.

در خصوص گزارش سیاسی حکا نیز می توان به نکات مشترک این دوجناح در قبال اوضاع و احوال جهان پی برد و آنرا به نقد کشید و به نکات زیادی از رگه های رفرمیستی نهان در آن پرداخت. اما به اصل موضوع برگردیم و آن هم ناسیونالیسم عمیق و نهفته در بیانیه حزب كمونیست است.

در گزارش به ڀلنوم در مورد تهدیدات رژیم علیه اپوزیسون کرد مستقر در کردستان عراق آمده است:

“رژیم جمهوری اسلامی هم مانند دولت ترکیه از یک موضع شوینیستی، تجربه حکومت اقلیم کردستان را به رغم تمام ناکامی ها و بیگانگی اش با منافع مردم کردستان عراق را به زیان منافع خود می داند و تضعیف و بی اعتبار کردن بیشتر آن را هدف قرار داده است.” (خط تاکید از من است)

 کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران همانند جناح راست درون خود و دیگر احزاب ناسیونالیست، به شدت نگران تضعیف و بی اعتبارشدن حکومت اقلیم کردستان است. این حاكمیت در دنیای واقعی بجز میان دوستان هم جنبشی خود، در میان كارگران و مردم آزادیخواه كردستان عراق اعتباری نداشته است تا امروز از بین برود. اگر چه درگزارش ذکر شده که تجربه حکومت اقلیم را با منافع مردم کردستان عراق بیگانه می داند، با این حال باز هم نگران بی اعتبار شدن این حکومت سرمایه داری محلی است، تنها به این دلیل ساده که این یک حکومت محلی کرد است، در واقع پاشنه آشیل کومه له و حزب کمونیست ایران و نقطه اشتراکشان نیز همین جاست.

قبل از هر چیز باید این نکته را یادآوری کرد که در یک دوره بعد از جنگ خلیج و در نتیجه حمله آمریكا به عراق و به قیمت ویرانی آن كشور، ناسیونالیسم کرد در این منطقه به قدرت رسید. احزاب ناسیونالیست کرد در یک دوره معین با استفاده از احساسات مردم به جان آمده از رژیم جنایتکار بعث و توهمات آنها، توانستند سمپاتی بخشی ازجامعه کردستان را به سمت خود جلب کنند. در حقیقت بخشی از مردم در این توهم بودند كه با بقدرت رسیدن احزاب كرد، بخشی از مشكلات و معضلات آنها از فقر و بی حقوقی تا… كاهش ڀیدا میكند، چیزی كه فوری عكس آن ثابت شد. به دنبال قیام مردم در این منطقه بر علیه رژیم بعث و آزاد سازی شهرهای کردنشین توسط خود مردم، احزاب ناسیونالیسم كرد از کوه ها به داخل شهرها سرازیر شدند و  با سرکوب شوراهای مردمی در این منطقه به قدرت رسیدند. مردمی که روزگاری از روی توهمات ناسیونالیستی خود و بعلاوه نفرت عمیق و به حق از دولت مركزی عراق با رویی گشاده، همیشه درب خانه هایشان به روی پیشمرگان این احزاب باز بود و سفره خود را با آنها تقسیم می کردند، امروزه توسط همین احزاب  و همانند هر دولت سرمایه داری دیگری اعتراضاتشان را به گلوله می بندند.

با پرتاب شدن ناسیونالیسم كرد به قدرت در کردستان عراق و با در نظر گرفتن فاکتورهای دیگری در همین رابطه از جمله فروپاشی دیوار برلین و شکست سرمایه داری دولتی که كل قطب “كمونیسم” پرو روس را دچار استیصال و سرخوردگی كرد و تلاش برای استفاده از این اتفاق به نام ڀایان كمونیسم و برابری طلبی توسط غرب به رهبری آمریكا، چڀ بورژوایی و ناسیونالیست در دنیا، ڀرچم های قرمز خود را كنار گذاشت و مدافع دمكراسی شد و از ادعاهای خود عقب نشست. این ماجرا در حزب كمونیست ایران وقت هم در كنار قدرت گیری ناسیونالیسم كرد در كردستان عراق، باعث شد كه ناسیونالیسم چڀ در حزب كمونیست هم جان بگیرد و او هم از یک دهه فعالیت کمونیستی خود عقب نشست و به زیر پرچم “ملت و وطن خود” به زیر پرچم جلال طالبانی های آن دیار خزید تا ماندگاری خود را نه در سازماندهی طبقه کارگر و در داخل شهر ها، بلکه به اردوگاه نشینی و زدودن غبار کمونیسم از خود گره بزند و با سیاست انتظار و به امید  تکرار این پروژه در آینده، رنگ و روی آنها را به خود بگیرد، به صورتی که حتی از نزدیک تفاوتی جدی میان اینها و اتحادیه میهنی نخواهی دید.

تجربه حاکمیت احزاب کردی در کردستان عراق، تجربه بورژوازی کرد در حاکمیت است و از اول هم قرار نبود که این احزاب منافع  طبقه کارگر و مردم زحمتکش را نمایندگی کنند. مشکل ناسیونالیسم کرد یک سری خواسته های فرهنگی بود که به آن جامه عمل پوشاند و قرار هم نبود كارگر و مردم زحمتكش به رفاه و بهبودی برسند. قول بهبود از جناب اینها معلوم بود فریب است و توقع بهبود زندگی از جانب مردم محروم توهمی بیش نبود كه سی سال برای این احزاب فرصت خرید، چیزی که امروز دیگر فرو ریخته است.

سه ده حاکمیت احزاب ناسیونالیستی بر اقلیم کردستان و تجربه بیش از سه دهه بیکاری، فقر و فلاکت تحمیل شده، عدم ثبات و آرامش، بیش از سه دهه زن کشی، خشونت علیه زنان، کشتار کارگران، کشتار و ترور کمونیست ها و مردم معترض، ترور و زندانی کردن روزنامه نگاران، سه دهه مزدوری برای دولتهای آمریکا، ایران، ترکیه، سوریه و غیره از جانب احزاب ناسیونالیست كرد و حكومتشان در كردستان عراق، از سوی “حکا” نادیده گرفته می شود و نگران تضعیف و بی اعتبار شدن آن هستند.

احزاب بورژوایی اقلیم کردستان در تمام دوران حكمرانی خود حتی یک قدم در جهت رفا و آسایش مردم این منطقه بر نداشته اند و حاصل حاکمیت عشیره ای در این سی سال، فقر وفلاکت، جنگ، کمبود برق، کمبود آب، گرانی، بیکاری و عدم خدمات اجتماعی و نهایتا ترور و آدم ربایی و سرکوب و کشتار مردم بوده. مردم کردستان در تمام این سالها با پوست و گوشت و استخوان نابرابری، بی حقوقی و دزدیدن ثروت و سامان این جامعه از سوی این احزاب را لمس کرده و شاهد بوده اند. امروز و در چنین شرایطی که كارگران و اقشار محروم جامعه با شعار سرنگون باد علیه این احزاب به خیابانها می آیند، رهبری حزب كمونیست نگران از دست دادن اعتبار نداشته آنان است. همین چند جمله برای روش شدن ماهیت این جریان و رهبری آن و تعلق به ناسیونالیسم كرد كافی است.

عدم شرکت اکثریت مردم کردستان در انتخابات پارلمانی عراق در هفته های اخیر که حتی بر اساس آمارهای ارئه شده خودشان هم تنها ۲۰ درصد از واجدین شرایط در این “انتخابات” شرکت کردند و علارغم تلاش رسانه های احزاب حاکم بر اقلیم کردستان، در وارونه نگاری این اتفاق حتی میزان رای های سوخته و سفید از جمع رای کلیه احزاب بیشتر بود.

“نه” بزرگ مردم به احزاب حاکم در این انتخابات این حقیقت را به نمایش گذاشت که استراتژی قومی – مذهبی احزاب قومی، طائفی و اسلامی موجود تاریخ مصرفشان به اتمام رسیده و دیگر نمی توانند با این استراتژی بر مردم حکومت کنند، مگر به زور اسلحه، زندان و سرکوب. باید به کمیته مرکزی حزب كمونیست ایران یادآوری کرد آن اعتباری که شما بنا به مصلحت حزبی و افقی که دارید نگرانش هستید، جوابش در انتخابات اخیر، در اعتراضات هر روزه طبقه کارگر و مردم محروم، در شعارهایشان بر علیه حکومت اقلیم و تلاش برای به زیر کشیدن آن از سوی مردم، را دیدیم.

نکته دیگر اینکه؛ این امر مسلم است كه نه دولت تركیه و نه دولت ایران با توجه به وجود مسئله ای به نام مسئله كرد در تركیه و ایران خواهان حاكمیت یك حزب ناسیونالیستی بر هیچ بخشی از خاك عراق نبوده اند. اما به دنبال تشكیل چنین حاكمیتی، تركیه در شمال كردستان و با رابطه ای نزدیك با جریان “بارزانی” و رژیم جمهوری اسلامی در جنوب كردستان عراق و با رابطه ای نزدیك با جریان “طالبانی”، در تلاشند که اهداف و منافع  سیاسی و حتی اقتصادی خود در این منطقه را دنبال كنند.

کیست که نداند امروز قدرت رژیم تركیه و قدرت جمهوری اسلامی ایران در مناطق اقلیم کردستان از هردو حزب حاکم در این منطقه یعنی بارزانی واتحادیه میهنی از خود این دو جریان بیشتر است. وجود حکومت اقلیم نه تنها برای دولتهای ترکیه و جمهوری اسلامی نگران کننده نیست، بلکه حکومت اقلیم تمام و کمال در اختیار این دولتهاست. چه کسی می تواند منکر نفوذ این رژیم ها تا بالاترین سطح رهبری اتحادیه میهنی، حزب دمکرات بارزانی و دیگر احزاب اسلامی موجود در حکومت اقلیم باشد (این را بارها از زبان خود رهبران آنها شنیده ایم). گریه كردن طالبانی بر مزار خمینی، ڀیامهای تسلیت و ابراز نگرانی از مرگ رفسنجانی، پیامهای تسلیت به مناسبت کشته شدن قاتل کودکان سوری و عراق یعنی “قاسم سلیمانی” گواه بر این ماجرا است.

ترور فعالین چپ و کمونیست و دیگر اپوزیسیون ایرانی مستقر در این منطقه که طی این سالها توسط رژیمهای جمهوری اسلامی و ترکیه صورت گرفته بخشا با همکاری احزاب حاکم در این منطقه امکان پذیر بوده است. تحویل زندانیان سیاسی و دیگر فعالین سیاسی به این دولتها و یا لشکر کشی های این رژیم ها را به خاک کردستان عراق را نیز می توان از کارنامه شرم آور حکومت اقلیم بیرون کشید و به کمیته مرکزی کومه له و حکا نشان داد تا نتواند با آسانی تمامی این فاکت ها را فراموش کند و نگران تضعیف و بی اعتبار شدن حکومت اقلیم از سوی جمهوری اسلامی باشد.

نوامبر ۲۰۲۱

ادامه دارد

پ.ن : به دلیل طولانی بودن مطلب، در چند قسمت مجزا ارائه خواهد شد. کل مطلب را می توانید در نشریه کمونیست ماهانه شماره ۲۵۷ و در لینک زیر بخوانید

http://hekmatist.com/…/archiv-komonist-mahaneh/k2567

___________________________________________________________________________

منابع:

  • گزارش سیاسی پلنوم یازده حزب کمونیست ایران
  • مانیفست حزب کمونیست “مارکس و انگلس”
  • درس های انقلاب “لنین”
  • ارزيابى مصوبات پلنوم ک.م. کومه‌له – جنگ با حزب دمکرات و مسأله هژمونى در “جنبش” (منصور حکمت)
  • ملت، ناسیونالیسم و برنامه کمونیسم کارگری (منصور حکمت)

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate