شرمساری از یک جنایت دیگر!

شرمساری از یک جنایت دیگر!

پیامی به مردم شهر سقز

باز هم در کنار دست ما، انسان دیگری قربانی مناسبات و قوانین اسلام و شریعت شد، باز هم سنن ارتجاعی و پوسیده جان انسانی را گرفت و مردم از کنارش راحت گذشتند و همانند همه جنایت های دیگر و قتل های ناموسی که در جامعه اتفاق می افتد، آیا باید آنرا عادی قلمداد کرد و از کنارش گذشت؟

روز دوشنبه ١٦ اسفند ۱۴۰۰ (٧ مارس ۲۰۲۲)، یکی از پرستاران دلسوز این جامعه که عمرش را در خدمت به مردم، در احیای زندگی به انسانها گذاشته بود، کسی که زندگی می بخشید و امید را در دل بیماران زنده می کرد، خود قربانی شد و زندگیش را گرفتند. شوهرش یعنی “محمد فرج زاده” روز قبل از این جنایت در محل کار همسرش و جلوی چشم همکاران و دیگران او را مورد هتک حرمت و توهین و ناسزا قرار می دهد. او را ترور شخصیتی می کند، کرامتش را و اعتبارش را از او می گیرد. ولی انگار حس مردانگی، حس مردسالاری و تعفن فکری اش به این بی حرمتی ها آرام نمی گیرد و یکبار دیگر در منزلشان او را زیر ضرب و شتم می گیرد و تا توان در بدن دارد او را کتک می زند. این موجود مریض احوال و روانی به اینهم راضی نمی شود و موهای سر همسرش رانیز می تراشد و بعد در کمال آرامش با فوریت‌های پزشکی شهر تماس گرفته و از خودکشی همسرش با هویت “فوزیه امینی” خبر می دهد.

این اولین بار نبوده که محمد فرج زاده همسرش را به باد کتک گرفته، بلکه طی ماه‌های اخیر بارها او را مورد ضرب و شتم قرار داده بود. بنا به گفته شاهدان، قتل “فوزیه” عیان و روشن است و با توجه به اینکه همسرش یکی از مزدوران رژیم است و با نفوذی که در پزشک قانونی دارد احتمال دستکاری نتیجه‌ آزمایشات بالاست”. با این حال محمد فرج‌زاده کماکان آزاد بوده و توسط نیروهای انتظامی بازداشت نشده است. اینکە فوزیە خودکشی کردە باشد یا کشتە شدە باشد، یک ذره از گناه شوهرش کم نمی کند.

مردم شریف سقز، آزادیخواهان و برابری طلبان و انسان دوستان !

نباید این شرمساری را از جامعه قبول کرد، نباید اجازه داد این سریال زن ستیزی و این لکه ننگین تعرض به زنان و زن کشی را در شهرمان قبول کنیم. نباید این ننگ انسانیت را ما بپذیریم. هر روزه به بهانه های ناموس و غیرت، در جامعه مردسالاری ایران به بهانه مالکیت مردان بر جسم زنان و در پناه قانون و شریعت اسلامی، مردان با آرامش خیال دست به قتل و جنایت می زنند و آنرا دفاع از شرف و ناموس می نامند. چند وقت پیش گلاله را سوزاندند، گلاله را یادتان هست؟ یا او را نیز مانند صدها قتل ناموسی دیگر به فراموشی سپردید؟ گلاله توسط نامزدش کشته شد و بعد جسدش سوزانده شد، مونا حیدری را چند روز پیش در اهواز کشتند، سرش را بریدند و قاتل جنایتکار با سر بریده مونا با آرامش خیال در خیابان قدم می زد و به جنایتکار بودنش افتخار می کرد. رومینا با داس پدر، ریحانه با تبر پدر و به این ترتیب هر بار این جنایات تولید و باز تولید می شود و به کاروان ده ها هزار نفره قتل های زنان به فرمان قوانین شریعت جمهوری اسلامی اضافه می شود. باید بر تمامی این جنایات یکبار برای همیشه افسار زد و جامعه را از لکه ننگین زن ستیزی و کشتار زنان به بهانه ناموس و مذهب و مردسالاری پاک کرد و اجازه نداد جامعه و شهرمان شرمسار تاریخ شوند. 

زنان همسرنوشت “فوزیه و گلاله و مونا و ….می دانید که فوزیه دوبار به قتل رسید؟ یکبار که جلوی چشم مردم، کرامتش را و شخصیتش را کشتند و یکبار هم جسمش را گرفتند. می دانید که مونا، گلاله و رومینا را دوبار کشتند؟ یکبار وقتی به زور مجبور به ازدواجشان کردند و بار دیگر جسمشان را قربانی کردند.

دیگر بس است، باید ترمز قطار قتل های ناموسی را کشید و یکبار و برای همیشه این قطار مرگ، این شریعت و قانونی که به مردان اجازه کشتن زنان را می دهد را باید به زباله دان تاریخ ریخت. نباید منتظر بمانیم تا این شتر دم در هیچ خانه ای بخوابد، باید جلوش را گرفت، باید صدا بر آورد و فریاد زد : زن کشی بس است، قتل ناموسی بس است. خشونت بر زنان بس است. بی حرمتی و هتک حرمت بس است.

اگر چه مردان قاتل زنان، خود محصول تولید و بازتولید فرهنگ و سنن پوسیده و مردسالارانه و قوانین شریعت اسلامی از طرف حاکمیت اند، اما باید مجازات شوند و مجازات قاتلین زنان باید به عنوان قانون به نظام آپارتاید جنسی در همین امروز تحمیل شود، باید این بیماران را از محل زندگی انسانها دور نگه داشت و درمان و مجازات کرد در پرورشگاههای روانی بازپروری کرد تا وجود متعفنشان جامعه را ناسالم و متعفن نکند. باید این جانوران را همراه با ملا و آخوند دینی که مسبب اصلی این جنایت هستند را ترد و منفور کرد. تو دهن این آخوندهای عصر حجری بزنید و از منبر پایین شان بکشید. همه ما می دانیم که مساجد مرکز تحمیق مردم، برای ضدیت با زن و تحقیر و توهین به نصف انسان های جامعه است و باید این لانه ضد انسانی را برای همیشه بست. رژیم جمهوری اسلامی قاتل و مسبب اصلی تمامی این جنایتهاست، باید یکبار و برای همیشه شر این رژیم نحس را از سر مردم کوتاه کرد.

باید فریاد بر آورد که زن ناموس هیچ کس نیست، ملک هیچ کس نیست و انسانی برابر است. این را باید در هر جمع و تجمعی، در هر تحصن و اعتراضی فریاد زد. 

در شهر سقز و در تک تک محلات انسان های ازادیخواه و برابری طلب و جسور بسیارند که می توانند از وقوع و تکرار این جنایات جلوگیری کنند، هر کجا اگر دستی روی زن یا دختری بلند شد، آن دست را بشکنند و جلویش بایستند و خودشان مجرم را ادب و مجازاتش کنند.

از آزادیخواهان و برابری طلبان سنندج و مریوان بیاموزیم، چطور در مقابل سلفی های عصر حجری متحدانه ایستادند، چگونه در برابر قوانین زن ستیز اسلامی ایستاده اند، چطور در محکومیت قتل های ناموسی تجمع می کنند و قطعنامه انسانی خودشان را قرائت می کنند.

به برگزاری مراسمات هشت مارس امسال در شهرهای سنندج و مریوان نگاه کنید: قطعنامه های رادیکال، شعارهای رادیکال و سخنرانی های پر شورشان در دفاع از حقوق زنان به عنوان انسانی برابر، تمامی اینها سد عظیمی را در برابر توحش اسلامی، توحش مردسالاری، توحش ضد زن، ایجاد می کند.

ما نیز هم چون زنان و مردان کمونیست و برابری طلب سنندج و مریوان می توانیم و حق داریم و باید در برابر این توحش، در برابر تهدید زنان و دختران توسط همسران یا پدر و برادرانشان، بایستیم و به این وحشیگری خاتمه دهیم. باید تعرض به زنان و دختران غیر قانونی اعلام شود و عاملین آن باید مجازات شوند. باید این مطالبه و خواست را به نظام اسلامی تحمیل کرد.

اگرچه با سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و در یک دنیای آزاد و برابر سوسیالیستی ما دیگر شاهد این جنایات نخواهیم بود، اما آیا باید تا سرنگونی جمهوری اسلامی شاهد هزاران قتل دیگر زنان باشیم؟ “نه”. باید خودمان دست به کار شویم و برای این امر مهم خود را سازمان دهیم، در محلات و مناطق مختلف شهر سازمانهای حمایت از کرامت انسانی، کرامت زنان تشکیل دهیم و متجاوزین به حقوق زن را رسوا و تنبیه کنیم..

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate