قلب تپنده چپ ملی در حزب کمونیست ایران(قسمت سوم و پایانی)

قلب تپنده چپ ملی در حزب کمونیست ایران

(در حاشیه گزارش رهبری این حزب به پلنوم)

قسمت سوم و  پایانی

در گزارش سیاسی کمیته مرکزی به پلنوم در بخش اولویت های ما در کردستان آماده است:

“با پرداختن به این اولویت ها و حضور در تمام عرصه های مبارزه آزادیخواهانه و دمکراتیک است که می توان هژمونی جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر در مبارزه آزادی خواهانه همگانی و مبارزه برای رفع ستمگری ملی را تأمین کرد. از آنجایی که بار اصلی ستم ملی بر شانه‌های مردم کارگر و زحمتکش و توده‌های فرودست که اکثریت ساکنان این جامعه را تشکیل می‌دهند، سنگینی می‌کند؛ مبارزه برای رفع این ستم بیش از پیش به مبارزۀ طبقاتی کارگران و مردم زحمتکش کردستان گره خورده است. پس بایستی برای تأمین هژمونی این طبقه و جنبش سوسیالیستی آن در مبارزه برای رفع ستم ملی تلاش نمود.“(خط تاکید از من است)

جالب است! این گفته ها و نوشته كمیته مركزی را با هیچ چسپی نمیتوان به ماركسیسم چسپاند. واقعا مستقل از واژه و تلاش سطحی برای رنگ آمیزی جنبش ملی جهت فریب طبقه كارگر، آدم در این درجه از تعمق رهبری این حزب، انگشت به دهان خواهد شد. اجازه بدهید در این مورد چند نكته را بیان كنم. اول اینكه هژمنی جنبش سوسیالیستی در مبارزه برای رفع ستم ملی یعنی چه؟ هژمنی در كدام جنبش؟ ستم ملی و مبارزه علیه ستم گری ملی  تنها مختص به كمونیستها نیست، بلکه در كردستان جنبشی به نام اعتراض علیه ستم ملی موجود است كه ناسیونالیستها در راس آن هستند و یک جنبش ارتجاعی را نمایندگی می کنند كه با پرچم رفع ستمگری ملی بر مردم كردستان و با آویزان شدن و سو استفاده از مصائبی كه توسط دولتهای مرتجع و مستبد مركزی بر این مردم اعمال شده است، دنبال سهم خواهی بورژوازی كرد از قدرت هستند.

هم زمان در این جامعه یك جنبش انقلابی و آزادیخواهانه موجود است كه پرچم آن در دست كمونیستها است. كارگران و اقشار زحمتكش جامعه برای رفاه و برابری، برای پایان بردگی و استثمار مبارزه میكنند و اعتراض آنها به بی حقوقی هیچ ربط و نزدیكی با اعتراض بورژوای كرد زبان و احزابش و سهم خواهی آنها از حكومت مركزی ندارد. ناسیونالیستهای چپ با قاطی كردن این دو به عنوان یك جنبش واحد، خاك در چشم كارگر می ڀاشند و او را به سرباز یك جنبش ارتجاعی دعوت میكنند. اینكه ما كمونیستها خواهان رفع ستم گری ملی هستیم و برایش راه حل بسیار متمدنانه داریم، حداقل یك جنبه جدی تلاش ما سد بستن در مقابل ناسیونالیستها است كه با ڀرچم این ستم گری میان طبقه كارگر انشقاق ایجاد نكنند و كارگران در كردستان را فریب ندهند.

“مارکس و انگلس” در بخش اول مانیفست حزب کمونیست این موضوع را به روشنی بیان کرده اند:  “تاريخ کليه جامعه‌هايى که تاکنون وجود داشته تاريخ مبارزه طبقاتى است. مرد آزاد و بنده، پاتريسين و پلبين، مالک و سرف، استادکار و شاگرد – خلاصه ستمگر و ستمکش با يکديگر در تضاد دائمى بوده و به مبارزه اى بلاانقطاع، گاه نهان و گاه آشکار، مبارزه‌اى که هر بار يا به تحول انقلابى سازمان سراسر جامعه و يا به فناى مشترک طبقات متخاصم ختم ميگرديد، دست زده‌اند.”(مانیفست حزب کمونیست مارکس – انگلس)

ناسیونال چڀهای حزب كمونیست، كل این ڀدیده را یك كاسه كرده و انرا جنبش انقلابی کردستان نام نهاده اند، لابد ناسیونالیستها نیز به اندازه کمونیست ها انقلابی اند و همه از ناسیونالیست تا كمونیستها  باید در این جنبش شركت كنند و حال كمونیستها باید برای هژمنی خود بر آن با ناسیونالیستها مسابقه بدهند. با توضیحات اینها معلوم است رهبری این جریان میخواهد در جنبش برای رفع ستم ملی كه خود آنها و احزاب ناسیونالیستی حضور دارند و هم تابعی از آن هستند بر سر هژمنی با هم جدال کنند و برسر رهبریش با هم دعوا کنند. باید یاد آوری کرد که در یک مبارزه طبقاتی قاعدتا یکی از طرفها انقلابیست و دیگری ضد انقلاب است، نمی توان نماینده بورژوا ناسیونالیسم کرد را انقلابی خواند و بر سر هژمونی و رهبری آن رقابت کرد و یک حزب کمونیستی نمی تواند مبارزه طبقه کارگر و بورژوازی را تنها به مبارزه برای رفع ستم ملی و حداكثر سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی تقلیل دهد. و همانطور که در بالا به آن اشاره شد، جدال کمونیست و آنتی کمونیست در کردستان نهایتا اجتناب ناپذیر است، جنگ مابین طبقات است که امکان بسیار زیادی دارد به صورت خونین و سراسری روی دهد.

اما باید اذعان كرد كه رهبری حزب كمونیست ایران حق دارد. این را بقیه ناسیونال چپها از جمله در این حزب بكّرات و در دوره های مختلف تكرار كرده اند. رهبری حزب كه قائل به یك جنبش واحد انقلابی در كردستان است و همه احزاب از راست و ارتجاعی تا خودشان در آن حضور دارند و این فرض گرفته میشود و به عنوان یك حقیقت و اصل “ماركسیستی” تحویل صفوف خود میدهند و این جنبش را انقلابی و همه چیز میدانند، امری طبیعی است كه برای هژمنی بر این جنبش تلاش كنند و سعی كنند مهر خود را بر آن بكوبند. اما این احكام منشویكی و راست را كه همه ناسیونالیستهای چپ و راست خود را در آن شریك میدانند و بر برادری با هم و مستقل از پاره اختلافاتی تاكید میكنند، ربطی به جنبش كمونیستی ندارد. این تز پوپولیستهای راست و ناسیونالیست در این حزب است كه قدمتش به اندازه شكل گیری این حزب است. تفاوت این است كه از زمانی كه منصور حكمت و رفقایش این حزب را ترك كردند، میدان برای سایر گرایشات در این حزب كه تا آنزمان سكوت كرده و به گرایش ماركسیستی تمكین كرده بودند، باز شد.

از آنزمان تا به امروز كردستان و یك جنبش واحد و تلاش برای هژمنی در آن جنبش خط این حزب بوده است. باید یادآوری كرد كه این جهت را ابتدا عبدالله مهتدی در دل جنگ با حزب دمكرات دمكرات داشت و معتقد بود جنگ حزب دمكرات علیه كومه له بر سر هژمنی در جنبش انقلابی كردستان است. این بحث آنزمان بسیار كمرنگ تر از چیزی است كه رهبری كنونی این حزب بیان كرد است.  بحث عبدالله مهتدی همان زمان توسط منصور حكمت نقد شد و ظاهرا همه پذیرفتند. اما اكنون همان بحث توسط به اصطلاح جناح چپ یا مدعی چپ این حزب بسیار راست تر و صریحتر و شفاف تر بیان میشود.

از کمون پاریس تا انقلاب اکتبر و از انقلاب ۵۷ تا به امروز، همواره تلاش کمونیستها این بوده که نشان دهند دو طبقه متخاسم در مبارزات طبقاتی وجود دارند و قاعدتا یکی انقلابی و دیگری ضد انقلاب است، در کردستان نیز اگر کومله و حکا  خود را نماینده طبقه کارگر می دانند که نیستند، چگونه است که می خواهد این طبقه در راس مبارزات طبقاتی باشد در حالیکه این جریان می خواهد این جنبش را به جنبش حق طلبی، ناسیونالیستی و بورژوایی که هیچ جنبه انقلابی ندارد تبدیل کند و آنوقت بر سر رهبری و هژمونی بر این جنبش با دیگر احزاب ناسیونالیست رقابت کند. اگر این پوپولیسم نیست پس پوپولیسم چیست؟ اگر این سراپا ناسیونالیستی نیست پس ناسیونالیست چیست؟ اگر این تقلیل مبارزه طبقانی به مبارزه ملی و آشتی طبقاتی نیست، پس چیست؟.

اما براستی باید به درجه چیره دستی و تبحر رهبری حزب كمونیست برای آلایش و بسته بندی شیك، عقب مانده ترین افكار ناسیونالیستی به نام چڀ و كمونیسم آفرین گفت. اینها از فرق “كارگر دوستی” و قسم و قران خوردن “سوسیالیستی”، برای فروش جنس بنجل خود در بازار سیاست، آنرا لباس كارگری و زحمتكشی ڀوشانده اند و گفته اند:

بار اصلی ستم ملی بر شانه‌های مردم کارگر و زحمتکش و توده‌های فرودست که اکثریت ساکنان این جامعه را تشکیل می‌دهند…” (خط تاکید از من است)

واقعا به رهبری این حزب چه باید گفت؟؟؟ ستم گری ملی به مردم كردستان دیگر كارگری و بورژوایی ندارد، چنین ادعاهای را تنها میتوان از روشنفكران چڀ خلقی و عمیقا ناسیونالیست شنید. طرف ناسیونالیست است كه در لباس چڀ حرف میزند و برای فریب و مقبولیت سیاست ناسیونالیستی خود و شیره مالیدن بر سر كارگر و انسان زحمتكش آن جامعه، برای توجیه ناسیونالیسم خود میخواهد بر تن جنبش ملی لباس طبقاتی بڀوشاند و به بازار سیاست عرضه كند. اینها واقعا تراوشات ذهنی یک چپ حپروتی است كه با كمونیسم سر سوزنی نزدیكی ندارد.

بهر صورت و همچنانكه اشاره شد، گزارش كمیته مركزی به ڀلنوم با همه زمین و زمان را به هم بافتن، نهایتان در جنبش كردستان و تقدیس ناسیونالیستی آن، حرف حساب خود را میزند. در تقدیس آن میگوید و وظیفه همه میداند حولش جمع شوند و از آن دفاع كنند. دفاع از این امر “مقدس” همه مرزهای طبقاتی و منافع مختلف را به حاشیه میراند و همه احزاب از راست تا چڀ، از ناسیونالیسم تا گروههای قومی و فاشیستی تا كمونیسم و كارگر را ملزم میكند در مقابل آن سر تعظیم فرود آورند و دور آن جمع شوند. این میعادگاه همه روسای این جنبش از ڀ ك ك و ڀژاك تا احزاب دمكرات ایران و همه و همه است و البته حزب كمونیست ایران و رهبری جناح “چڀ” آنهم  بلندگو در دست در كنار جناح به اصطلاح “راست” خود در كنار هم، كارگران و زحمتكشان را دعوت به خوردن آب این جنبش و غسل تعمید و ڀیوستن به آن میكند. اینجا است كه قلب تپنده راست و چپ درون حزب كمونیست و همه اهالی “ملت كرد” بدون مرز و دیوار و فاصله با هم میزند.

نوامبر ۲۰۲۱

پ.ن : به دلیل طولانی بودن مطلب، در چند قسمت مجزا ارائه شد. کل مطلب را می توانید در نشریه کمونیست ماهانه شماره ۲۵۷ و در لینک زیر بخوانید

http://hekmatist.com/…/archiv-komonist-mahaneh/k2567

___________________________________________________________________________

منابع:

  • گزارش سیاسی پلنوم یازده حزب کمونیست ایران
  • مانیفست حزب کمونیست “مارکس و انگلس”
  • درس های انقلاب “لنین”
  • ارزيابى مصوبات پلنوم ک.م. کومه‌له – جنگ با حزب دمکرات و مسأله هژمونى در “جنبش” (منصور حکمت)
  • ملت، ناسیونالیسم و برنامه کمونیسم کارگری (منصور حکمت)

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate