به خاطر نظیفه خانم شعبانی! … شیرین و حمید

به خاطر نظیفه خانم شعبانی!
شهر سنندج یکی از خوب هایش را از دست داد.
و ما در روز و شب سنگين،  کدر و ماتم زایی غلطانیم.
مفتخریم، افتخاری به درازای رنجهایت، به بزرگی خوبی هایت.  حس و درک جای خالی ات ، تلخ ، تلخ و باز هم تلخ!
گویی این یکی مناسبتی شده تا از دست دادن های قبلی، تلنبار شده، اما هضم نشده روبیایند و همه یکجا رژه وار بکوبند.
احساسی با دو لبه ، کششی دو سویه و  نمی‌دانم چقدر زمان می‌برد تا کسب توازن و بالانسی دوباره.
نظیفه خانم شعبانی امروز به خواب همیشگی رفت. در میان خانواده و اقوام مان او به مدیر و مدبر شهرت داشت،  با وجود اینکه سواد خواندن و نوشتن نداشت اشعار فولکلور زیادی را حفظ بود، ادویه خوش طعمی که معاشرت و روابط اجتماعی اش را دلپذیر تر می‌کرد. جزو زنان زیبای  شهر مان بود.
زنی مقاوم و شجاع و یاور روزهای سخت که هنوز هم که هنوز است گفتنی های مگو زیادند…
او عمه پدری و شاه گل بود،  “شاگول” مان بود،  و این اسم برازنده اش بود،  تا به آخر شایستگی اش را داشت.
در پریود زمانی کوتاه پنج ساله، سه تن از فرزندانش توسط گشتاپو های رژیم اعدام جمهوری اسلامی،  کشته و اعدام شدند.
 آن ها به ترتیب سنی،  رحمت، هرمز و ماری بودند. اضافه بر این سه فرزند خودش، دو برادر زاده اش کشته و اعدام شدند. احمد و عه و دان/ مشهور به حسن شعبانی.
اعدام احمد در زمستان سال ۵۹ برای او به لحاظ عاطفی، بویژه و باز بویژه وحشتناک سنگین بود.
در فاصله کوتاهی بعد از آن همسر دیرینه اش،  سپس پدر و مادرمان که تکیه گاههای بی چون و چرا و بی غل و غش اش بودند،  همه را از دست داد.
غمهایش سر به آبیدر کشیدند ، چشمان خشک زده اش دیگر اشکی برای پیشکش نداشتند.
اما او ،شاگول مان، جایی مطمئن و با صفابود برای تکیه زدن.
دل پاک و بزرگ اش چون خانه اش محل اسرار مگو بود. رنگ نباخت ،از جمله شخصیت ها یی بود که در دوران بگیر ببند، شکنجه کن و بکش رژیم ، با آغوش باز “جا سازیت ” می‌کرد.
رنجهای شاگول، مشاهده دیگری است از این که چیزی حدود ۹۰% مردم تحت حاکمیت رژیم جنون و سایکوپات ها به مرگ طبیعی نمی میرند.
مشاهده دیگری در ایران بخت برگشته و  جمهوری اسلامی زده، مرگ طبیعی هم در گرو لایروبی این پلیدی و پلشتی تاریخ ما است.
او از جمله کسان شریفی بود که بارها دق کرد اما او همچنان ایستاده، “دایه نظیفه” و “شاگول” بود. و افتخارش بود که قاتلان دیوارهای عاطفی اش او را نزار و از پای در آمده نخواهند دید.
شاگول عزیز!
ممنون از بودنت
 بهینه زیستن ات.
بخواب تکیه گاه پر پاور
ای گل ناز و معطر
دایه نظیفه!
شاگول گیان!
شیرین و حمید
۱۵ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate