تعقیب سیاست امپریالیستی برخلاف خواست مردم

تعقیب سیاست امپریالیستی برخلاف خواست مردم

از زمانی که توسعه سرمایه داری به مرحله امپریالیسم رسید، تقسیم جهان بین ابرقدرتها پایان یافت و با رشد نامتوازن کشورها و ظهور قدرتهای جدیدی که برای توسعه نیاز به مواد خام، بازار، نیروی کار ارزان قیمت، امتیازهای سیاسی و اقتصادی و … داشتند، مسئله تجدید تقسیم جهان مطرح شد، حتی در دمکراتیک ترین کشورها هم سیاست خارجی در خدمت منافع امپریالیسم قرار گرفت.

اهداف واقعی این سیاست همواره با پوشش‌های مختلفی مخفی می شود و طبقه حاکم سعی می کند آن را در راستای منافع مردم نشان دهد. ادعا می شود که جنگها، پیمان‌های نظامی، سرنگون کردن دولت‌های مستقل، حمایت از دست نشاندگان و مرتجعین در دیگر کشورها و … در جهت تأمین منافع مردم هستند و انواع بهانه‌ها مثل ناسیونالیسم، مذهب، آزادیخواهی، پیمان‌های قدیمی و … برای توجیه آنها بکار بسته می شوند.

اما این مردم عادی هستند که هزینه رقابت امپریالیستی برای تسلط بر جهان را با خون، پول و کار خود می پردازند، در حالیکه حتی در طرف پیروز، ثروت و قدرت به دست آمده فقط به مشت کوچکی از بزرگ ترین سرمایه داران و سیاستمداران می رسد.

در ایران که حکومتهای مستبد از اساس برخلاف خواست مردم حکومت کرده‌اند و مطبوعات مستقل و آزادی سیاسی وجود نداشته است، این سیاست به شکلی وقیحانه تر دنبال شده. در اینجا طبقه حاکم ایران حاضر بوده و هست که در ازای گرفتن امتیازات کوچک و بقای خود، مردم را تبدیل به گوشت دم توپ در راستای تحقق منافع ابرقدرتهای امپریالیست کند.

تاریخ مدرن ایران سرشار از مداخله ابرقدرتها بوده که برای ایران حکومت تعیین و کشور را در جهت منافع خودشان هدایت کرده‌اند. یک روز انگلیس در ایران کودتا سازمان می دهد تا مشروطیت را برچیند و در ایران برای مقابله با کمونیسم و همچنین ادغام کشور در بازار جهانی دولت مرکزی مقتدر تشکیل دهد. بعد از چندی همان حاکم دست نشانده که پیروزیهای اولیه آلمان در جنگ جهانی را می بیند هوس می کند روی پیروزی هیتلر قمار کند. به ایران لشکرکشی می شود تا جلوی سرکشی او گرفته و فرد مطیعی بجایش گذاشته شود. چند سال بعد، ملی گرایان با بهره بردن از آزادی نصف و نیمه حاصل شده از تضعیف استبداد سعی می کنند نفت را ملی کنند، ولی با کودتای سازماندهی شده توسط عمال آمریکا سرنگون می شوند. یک رژیم دیکتاتوری دست نشانده در کشور حاکم می شود و برای ربع قرن با سرکوب، سانسور، شکنجه و اعدام حکومت می کند. هنگامی که تاریخ مصرف آن به پایان می رسد و دیگر نمی توان فقط با آن شیوه به حکومت ادامه داد، در گوادلوپ کنفرانسی برگزار می شود تا ابرقدرتها بدون کمترین توجهی به خواست مردم، برای کشور تصمیم بگیرند. انقلاب ایران به اهدافش نمی رسد و اساس رژیم سابق با ظاهری مذهبی حفظ می شود. پس از چندی روسیه و چین جای پایشان را در ایران باز می کنند و علاوه بر گرفتن امتیازهای اقتصادی، سیاست و نیروی نظامی کشور را در جهت اهداف خودشان بکار می گیرند.

چه کسی اهمیت می دهد که مردم ایران دیروز درباره مداخله نظامی شاه در عمان چه نظری داشتند یا امروز درباره مداخله در سوریه، لبنان، عراق، یمن و غیره چه نظری دارند؟ آنها در هر صورت و برخلاف میل شان مجبور می شوند هزینه جانی و مالی مداخلاتی که نه تنها کمترین منفعتی در آنها ندارند، بلکه اساساً برخلاف منافع شان هستند را بپردازند.

مداخلات نظامی چند سال اخیر ایران در منطقه به قدر کافی شناخته شده هستند و شاید کمتر نیازی به پرداختن به آنها باشد. ولی فرصت طلبانی (بخصوص از قماش سلطنت طلبان) هستند که می خواهند این مداخلات را چیزی مخصوص حکومت کنونی معرفی کنند. گویا کافی است خودشان به قدرت برسند تا به جنگها، نظامی گری و سیاستِ در خدمت امپریالیسم پایان داده شود.

آنها برای قبولاندن دروغ شان به جامعه روی رسانه‌های بزرگ در خدمت امپریالیسم (و حتی رسانه‌های رژیم حاکم) حساب می کنند. این رسانه‌ها که سعی دارند از دوران حکومت پهلوی تصویر یک دوران طلایی ارائه دهند، تاکنون چند بار به مداخله نظامی ایران در عمان در زمان حکومت پهلوی پرداخته‌اند؟ حتی اثری از این مداخله نظامی در تاریخی که توسط رسانه‌های رژیم حاکم بازگو می شود نیست. دولتمردان کنونی حاضر نیستند با افشای آن مداخله به روابط صمیمانه شان با حکومت سلطنتی عمان لطمه بزنند. حتی همان سلطان قابوسی که شاه برای حفظ تاج و تختش به عمان لشکرکشی کرد، تقریباً بلافاصله پس از قیام بهمن ۱۳۵۷ به ایران آمد و حکومتِ کسانی که حامیان سابقش را اعدام می کردند به رسمیت شناخت.

جنگ داخلی عمان بین سالهای ۱۹۶۳ و ۱۹۷۶ بین مخالفان سلطنت (که در «جبهه خلق برای آزادی عمان» متشکل شدند) و دولت سلطنتی آن کشور که از حمایت مستقیم انگلیس، ایران، اردن و کشورهای حاشیه خلیج فارس برخوردار بود انجام شد. این جنگ که از منطقه ظفار در جنوب آن کشور آغاز شده بود، به سراسر کشور گسترش یافت. سلطان قابوس حاکم آن کشور که با کودتا علیه پدرش به قدرت رسیده بود و حمایت مردمی پشت خود نداشت، دست نیاز به سوی اربابان انگلیسی اش دراز کرد. انگلیسی‌ها می دانستند که حفظ رژیم سلطنتی عمان بدون مداخله نظامی گسترده امکان پذیر نبود، اما حاضر نبودند هزینه سیاسی، نظامی و اقتصادی چنین مداخله‌ای را برعهده بگیرند. مردم انگلیس هم که از دمکراسی برخوردار بودند، هرگز حاضر نمی شدند تبدیل به گوشت دم توپ امپریالیسم جهت حفظ سلطان عمان بشوند. بنابراین، نیاز بود تا دولت یک کشور وابسته و در عین حال دارای قدرت نظامی و البته کاملاً غیر پاسخگو به مردمش، متقبل این هزینه شود. و چه گزینه بهتری از ایران وجود داشت؟

میزان تلفات دقیق ایران در جنگ عمان از سوی حکومت هیچگاه بطور شفاف اعلام نشده است. تمام حکومتها تمایل دارند تلفات خودشان را در جنگ کم جلوه دهند و در ایران نبود مطبوعات آزاد نیز مزید بر علت شده تا چنین اطلاعاتی پوشیده بمانند، اما «گروه اطلاعات نبرد هوایی» (ACIG) تلفات ایران را ۷۱۹ نفر کشته و ۱۴۱۴ نفر زخمی اعلام کرده. چند هواپیمای ایران بر فراز عمان سرنگون شدند و عده‌ای نیز به اسارت درآمدند. این جدا از تلفات سایر نیروهای متحد ایران در جنگ، از جمله مزدوران بلوچی است که از مناطق فقرزده پاکستان با پولی اندک به خدمت گرفته می شدند تا در جنگی برخلاف مصالح خود، تبدیل به گوشت دم توپ امپریالیستها شوند.

در آن زمان، کمونیستها و دمکراتهای انقلابی ایران برخلاف به اصطلاح اپوزیسیون ناسیونالیستی که طرفدار سیاست امپریالیستی بود و حتی شاه را به کم کاری در این راستا (بخصوص بر سر بحرین) محکوم می کرد، دولت «خودی» را محکوم و از انقلاب عمان حمایت کردند. حتی عده‌ای از آنها، نظیر رفیق فرهاد سپهری از سازمان چریکهای فدائی خلق، جهت شرکت در مقاومت مردم عمان به آن کشور رفته و در جنگ علیه متجاوزین کشته شدند.

در زیر سه مطلب کوتاه از نشریه «ستاره سرخ» را که در آن زمان خارج از کشور منتشر می شد می آورم که به افشای مداخله نظامی ایران در عمان می پردازند. مطالعه آنها بخصوص از این نظر مفید هستند که نشان می دهند اساس سیاست خارجی طبقه حاکم بر ایران، مستقل از شکلی که حکومت به خود می گیرد، چه در آن رژیم و چه در این رژیم، همواره در راستای منافع گروه بندیهای مختلف امپریالیست و برخلاف مصالح مردم ایران و دیگر کشورها بوده است:

ظفار

رژیم شاه در اجرای نقش ژاندارمی خلیج روز به روز در سرکوب جنبش خلق ظفار شدت عمل بیشتری بخرج می دهد. سربازان ایرانی مستقر در ظفار که تا حال مأموریت نگهبانی و محافظت مواضع نظامی و دهکده‌ها را بعهده داشتند اخیراً در خطوط جلوی جبهه نیز وارد عمل گردیده‌اند که در اولین برخورد ۱۹ نفر از آنها کشته شده‌اند.

امپریالیسم آمریکا با واگذاری نقش ژاندارمی منطقه به رژیم شاه روز به روز به تسلیح بیشتر ارتش ایران پرداخته و در سرکوب مبارزات آزادیبخش خلقهای منطقه، تجاوز به کشورهای دیگر منطقه و رقابت با سوسیال – امپریالیسم شوروی از آن به عنوان اهرمی استفاده می کند.

امپریالیسم آمریکا و سوسیال – امپریالیسم شوروی که در غارت ثروت ملی خلقهای جهان و سرکوب مبارزات خلقها با یکدیگر رقابت و تبانی دارند، بمنظور منافع آزمندانه خود چون سایر مناطق جهان در منطقه خلیج فارس نیز به رقابت و تبانی با یکدیگر مشغولند و از اقدام به هیچ جنایتی ابا ندارند.

بر تمام نیروهای انقلابی ایرانی و سازمانهای سیاسی آنهاست که متحداً علیه سیاست‌های تجاوزکارانه رژیم شاه به مبارزه برخاسته و قاطعانه از خلقهای مورد تجاوز ارتش شاه پشتیبانی نمایند.

رژیم شاه و ابرقدرتها به هیچ وجه قادر نخواهند شد شعله‌های جنبش رهایی بخش خلق ظفار و دیگر خلقهای عرب را خاموش سازند. توطئه‌های رنگارنگ آنها، گسیل ارتش ایران به سرزمین ظفار، باعث بیداری بیشتر خلق می گردد و روحیه مقاومت و مبارزه آنها را در برابر این همه پلیدی‌ها و تجاوزات بالا می برد. ما مطمئنیم خلقهای عرب و ایران با پافشاری روی وحدت و با پیروی از سیاست اتکا به نیروی خود قادرند تمام امپریالیستها و مرتجعین محلی را درهم شکنند و منطقه‌ای بدون امپریالیسم، سوسیال – امپریالیسم و دست نشاندگان محلی آنها بوجود آورند.

«ستاره سرخ»، شماره ۳۳، بهمن ۱۳۵۲

طنابی دیگر بر گردن شاه

رژیم جنایتکار شاه پس از تجاوز نظامی آشکار و پیاده نمودن سه هزار نفر از نیروهای نظامی خود در منطقه عمان، توطئه جدیدی علیه خلق ظفار می چیند و در اجرای نقشه امپریالیستهای آمریکا و انگلیس در منطقه خلیج فارس هر روز گامهای جدیدی برمی دارد. طبق نوشته مجله «الحوادث» لبنان در مسافرت اخیر قابوس سلطان عمان به تهران یک قرارداد «دوستی» در سه نکته میان دو کشور به امضا رسیده است.

۱- بجای ۳۰۰ افسر و نظامی انگلیسی که هم اکنون نیروهای نظامی سلطان نشین عمان را رهبری می کنند، افسران و خلبانان ایرانی جانشین خواهند شد.

۲- از این پس یک افسر عالیرتبه ایرانی عملیات ضد چریکی علیه جنبش آزادیبخش ظفار را رهبری خواهد نمود.

۳- کشتیرانی تنگه هرمز مشترکاً از جانب ایران و عمان (عملاً ایران) کنترل خواهد شد.

رژیم شاه که هم اکنون با تضادهای لاینحل روبرو است و برخاستن موجهای نوین مبارزه طبقات و اقشار مختلف گواهی بر این ادعا است، همانند کلیه مرتجعین با این اعمال خود در حقیقت چاه دیگری در جلوی خود حفر می کند و به گفته معروف «سنگی است که عاقبت بر روی پایش خواهد افتاد».

این اعمال تجاوزکارانه تأثیر خود را در جامعه ما خواهد گذاشت و فشار بر روی زحمتکشان میهن ما را از لحاظ جانی و مالی زیادتر خواهد کرد زیرا که تمام ساز و برگ و تجهیزات ارتش ارتجاعی شاه را در راه تجاوز، باید خلقهای زحمتکش ما که در فلاکت و بی سر و سامانی بسر می برند تأمین نمایند. این فرزندان طبقات زحمتکش کارگران و دهقانان خواهند بود که فدای امیال تجاوزگرانه شاه و اربابانش خواهند شد، آنها در جنگی فدا می شوند که در آن حق با خلق ظفار است و ارتش ایران تجاوزگر خارجی است.

اما آیا این فشار مالی و جانی بر روی زحمتکشان نتیجه‌ای ببار نخواهد آورد؟ همه شواهد در ارتش و در میان مردم در سال گذشته حاکی از اینست که خلق ما و سربازان شرافتمند، فرزندان زحمتکشان ما در برابر این تجاوزات رژیم شاه مخالفت می ورزند و مقاومت می کنند. این مقاومت به موجی بزرگ علیه رژیم تبدیل خواهد شد.

علاوه بر این تجاوز مستقیم و آشکار ارتش تجاوزگر ایران خلق ظفار و دیگر خلقهای عرب را هم مصمم تر در ادامه جنگ آزادیبخش خود کرده و صفوف آنها را یکپارچه تر می نماید.

تجربه تاریخی نشان می دهد که تجاوز نتیجه‌ای جز شکست برای تجاوزگر و متشکل شدن و متحد شدن بیشتر خلق ببار نخواهد آورد.

در اوضاع کنونی جهان جریان عمده را انقلاب تشکیل می دهد و در اوضاع متغییر و شدیداً توفانی خاورمیانه مقاومت خلقها و دولتهای ملی علیه دو ابر قدرت باز هم بیشتر می گردد. تجاوز شاه به عمان و مسقط که خدمت مستقیم به امیال راهزنان بین المللی است از نظر خلق ما و تمام خلقهای جهان شدیداً محکوم است. خلقهای ما با خلقهای عرب برادرند و خواستار اتحاد در مبارزه علیه تجاوزگران و غارتگران امپریالیست بویژه دو ابر قدرت هستند. خلقهای ایران و عرب حتماً متحد خواهند شد و دست امپریالیستها را از منطقه تمام و کمال قطع کرده و عاملین و نوکران آنها را بسزای خود خواهند رساند.

«ستاره سرخ»، شماره ۳۴، اسفند ۱۳۵۲

به دفاع از خلق عمان، علیه تجاوز شاه

خلق عمان به رهبری «جبهه خلق برای آزادی عمان» در مبارزه برای آزادی، دمکراسی و ایجاد جامعه نوین علیرغم مشکلات فراوان با تکیه به نیروی خود و با در پیش گرفتن مبارزه مسلحانه توده‌ای به پیروزیهای بزرگی نائل آمده است. جنبش آزادیبخش عمان منافع امپریالیسم آمریکا و انگلیس و حکومتهای دست نشانده آنها را در خلیج فارس و عمان به خطر انداخته است و بدین علت این غارتگران بالفطر با انواع حیل در سرکوب این مبارزات تلاش دارند.

امپریالیسم آمریکا با درس گیری از شکست تاریخی اش در ویتنام، رژیم دست نشانده شاه را مأمور حفظ منافع آزمندانه خود در خلیج فارس نموده و خود تاکنون با امید به رژیم شاه از دخالت مستقیم در عمان خودداری کرده است. شاه که حفظ حکومت ضد خلقی خود را در وابستگی به امپریالیسم می داند، میلیاردها دلار از دسترنج زحمتکشان و ثروت ملی ما را صرف مسلح تر کردن ارتش به سلاح‌های آمریکایی و اجیر کردن نیروهای مزدور از افسران سابق آمریکا در ویتنام نموده، همراه نیروهای امپریالیسم فرتوت و خونخوار انگلیس، ارتش مزدور قابوس و نیروهای جنایتکار ملک حسین به تلاش برای سرکوب جنبش آزادیبخش خلق عمان پرداخته است و برای رسیدن به این هدف از دست زدن به وحشیانه ترین و ضدانسانی ترین اعمال مثل بمباران دهکده‌های مناطق آزاد شده، کشتار جمعی اهالی این دهکده‌ها، ریختن بمبهای آتش زای ناپالم، محاصره اقتصادی برای گرسنه نگهداشتن مردم ظفار، تخریب چشمه‌های آب در سرزمینهای کم آب و … روی گردان نیست.

ارتش متجاوز شاه که بنا به اخبار «جبهه خلق برای آزادی عمان» و حتی بنا به ادعای افسران انگلیسی در ارتش مزدور قابوس و گزارشهای روزنامه‌های کشورهای سرمایه داری در مقابله با ارتش آزادیبخش و قوای مسلح توده‌ای عمان شکستهای چشم گیر خورده، اخیراً برای جبران این شکستها، تجاوز را گسترش داده و اعمال ضد انسانی را تشدید کرده است. به همراه این، دستگاههای تبلیغاتی رژیم با پخش دروغهای بزرگ در مورد «پیروزیهای ارتش شاه» در ظفار سعی دارند بر روی شکست‌های ارتش سرپوش گذارده و با تبلیغ شووینیسم ضد عربی، افکار مردم را از توجه به ماهیت تجاوز شاه به عمان و جنایات او منحرف کرده و برای این خوش خدمتیهای رژیم به امپریالیسم زمینه توجیه ایجاد کنند. تلاشهای مذبوحانه رژیم شاه برای این زمینه سازی بس عبث بوده و مطمئناً با شکست روبرو خواهد شد.

امپریالیستها و حکومتهای ارتجاعی وابسته به آنها دشمنان خلقهای خلیج فارس هستند. منافع همه خلقهای خلیج فارس در نابودی حکومتهای ارتجاعی از قبیل شاه و قابوس و اربابان امپریالیست آنها است و از این جهت منافع خلقهای ایران نه در مخالفت با مبارزات آزادیبخش خلق عمان بلکه در همبستگی کامل و پشتیبانی قاطع از این مبارزات بوده؛ برخلاف تبلیغات رژیم شاه نه در شکست مبارزات آزادیبخش بلکه در شکست ارتش تجاوزگر شاه است. نیروهای انقلابی مترقی و دمکراتیک ایران با پشتیبانی از مبارزات خلق عمان و با محکوم کردن تجاوزات شاه به درستی خواست و منافع خلقهای ایران را به همه جهانیان اعلام کرده‌اند.

در این میان کمیته مرکزی [حزب توده] این عمال سوسیال – امپریالیسم شوروی که بهنگام اشغال سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک، این عمل رژیم شاه را که از اولین اقدامات برای انجام وظیفه ژاندارمیش در خلیج فارس بود، تأیید کرد، حال به یک باره برای خلق عمان اشک تمساح می ریزد. تأیید اشغال سه جزیره بدان جهت بود که در آن زمان سوسیال – امپریالیسم شوروی می پنداشت که از طریق توافقاتی با رژیم شاه خواهد توانست در خلیج فارس نفوذ کند و کمیته مرکزی هم بعنوان یکی از اهرمهای اجرای این سیاست در حرکت بود. اشک تمساح امروز کمیته مرکزی هم باز به دنبال سیاست امروزی ابرقدرت شوروی است که سعی دارد با نفوذ در جنبشهای آزادیبخش منطقه آنها را وجه المعامله رقابت خود با ابرقدرت آمریکا قرار دهد. همانطور که ماهیت سیاست ضد خلقی دیروز رویزیونیستهای کمیته مرکزی افشا و طرد شد، سیاست امروزی آنها هم سرنوشتی جز آن ندارد. در این میان برعهده کلیه نیروهای میهن پرست و بویژه مارکسیست – لنینیست‌های ایران است که پیگیرانه ماهیت این توطئه گریهای سوسیال – امپریالیسم شوروی و دار و دسته ضد خلقی کمیته مرکزی را افشا کنند.

خلق قهرمان عمان در مبارزات خود علیه دشمنان جنایتکارش به پشتیبانی و کمک همه خلقهای خلیج فارس نیازمند است و این بویژه وظیفه انترناسیونالیستی و ملی خلق‌های ایران است که به این نیاز خلق قهرمان عمان جواب مثبت دهند. وظیفه تمام نیروها و عناصر میهن پرست و مترقی ایران است که اجازه ندهند تجاوز رژیم شاه که برای دفاع از منافع امپریالیسم صورت می گیرد، هم هویت با خواست مردم ایران جلوه داده شود.

وظیفه همه میهن پرستان و ایرانیان مترقی است که تا پیروزی کامل خلق عمان در مبارزات آزادیبخش، تا شکست قطعی رژیم شاه و خارج شدن نیروهای ارتش شاه، برای افشای تجاوزات رژیم شاه و بالا بردن آگاهی خلق نسبت به ماهیت آن، برای بسیج توده‌ها علیه این تجاوزات و کمک رساندن به جنبش آزادیبخش عمان مبارزه کنند و این را از وظایف با اهمیت خود بدانند.

«ستاره سرخ»، شماره ۴۱، اسفند ۱۳۵۳

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate