اشرافییت گرسنه !

روز دویست و سی و دوم جنبش مردم ایران …

رضا پهلوی دوباره تکرار کرد حفظ تمامییت ارضی خط قرمز من است …

حکایت از اونجا شروع شد که یه روز رضا را فرستادن اسرائیل جهت گرفتن عکس یادگاری با دیوار ندبه و آبدارخونه و دفتر نتانیاهو … یاسیمین هم گفت که فرماندهان سپاه پیام داند همسر تو کی میاد رهبر یا شاه ما بشه ؟

رضا سرخوش و خندان که در چند قدمی شاه شدن است ، از اسرائیل راهی خونه پاپ شد ، ولی نماینده های مارمولک اسرائیل نشستند نقشه تجزیه ایران را کشیدند و طرحی ارائه کردند که چه بخشهایی از ایران به کی برسه ؟ شالام وسطی گفت به روسها نباید چیزی بدیم رودل میکنن . به انگلیس و پاکستان و افغانستان یه چیزی میدیم بقیه ش واس خودمون …

خبر به رضا پهلوی رسید وحضرت مثل یک ناجی و سوپرمن وارد شد که ایران من تجزیه شدنی نیست بابای مرحوم من سند ایران را به نام من زد …

نماینده های مارموز تجزیه طلب اسرائیلی از ترس قیافه رضا و خشم و خون ، پشماشون ریخت . به التماس و خواهش افتادند و از رضا پهلوی خواستند که اونا رو با فره فره یزدی تبدیل به سوسک نکنه وطرح تجزیه را پس گرفتند و به رضا قول دادند دیگه از این غطها نکنند . پول بنزین جت ننه رضا هم کارت به کارت کردند جهت دلجویی … رضا هم اونا رو بخشید !

این سناریویی است که نشانمان دادند ولی واقعییت سرسختر از این قصه های کودکانه است . خط قرمز را کسی که به خیابان رفت و گلوله خورد میداند و زندان و باقی ماجرا ، طی این پروسه هم که البته هنوز ادامه دارد کسی برای تمامییت ارضی در خیابان فریاد نزد و گلوله نخورد .

جامعه امروز ایران و مردم کف خیابان هم فقط یک خط قرمز دارد و آن را فریاد میزند ، آزادی و دموکراسی … که با شاه و نظام پادشاهی عملی نیست .

حفظ تمامییت ارضی اساسا برای شرایط سیاسی امروزی واقعی نیست . شعار حفظ تمامییت ارضی شعار ۲ قرن پیش شاهان حاکم در زمین بود . یعنی شیوه ی حکومتی ۲ قرن پیش پادشاهی بود ، که در زمان خودش عجیب نبود. رضا پهلوی امروز سوزنش روی این شعار گیر کرده است ، چون سواد سیاسی و کلا درک شرایط قرن ۲۱ بیلمیرم وحتی نمیتواند درک کند شعاری که ۲ قرن از تاریخش گذشته برای شرایط امروز کارایی ندارد . دوما رضا پهلوی پروسه ای ندارد و طی نیم گذشته کاری نکرده تا روی چیزهای دیگر مانورکند.

مردم معترض ایران از نقطه آغاز آزادی شروع کردند ، آزادی که نباشد پهلوی و سپاه و استالین فرق کیفی با هم ندارند . پادشاه و سلطنت با دموکراسی ریشه های متضادی دارند رضا پهلوی که در همین پروسه چند ماهه با شعار مرگ بر بقیه کارش را شروع شد ، فعلا در همین کلاس اول رفوزه شده است …

تمام دیکتاتورها وفشیستهای تاریخ از جمله هیتلر و استالین و رضا خان و محمد رضا پهلوی و خمینی … خط قرمزشان حفظ تمامییت ارضی بود . خدا شاه میهن هم شعار محمد رضا پهلوی بود ،همان حفظ تمامییت ارضی ، یعنی توجیه دیکتاتوری .

خلاصه : شخص شاه در هیچ کجا و هیچ زمانی انتخابی نیست ، بلکه موروثی است . شاه انتخابی مخصوص افسانه هاست که پرنده روی سر اولین نفر که نشست همان شخص شاه میشود !

در هیچ کجا و زمانی شاه با دیگران ائتلاف نمیکند . هر شکلی از اتتلاف با هر کسی ، وزن و معنی سیاسی دارد که با تفکر شاه شدن در تضاد است طی این پروسه رضا پهلوی هر تناقضی را قورت داد تا شاید شاه همه بشود و از بالا برای همه شاهی کند که البته نشد .

برای کار سیاسی یا سیاسی شدن رضا پهلوی باید دندان پوسیده سلطنت برای همیشه بکشد . بعد میرود ته صف و با اصلاح طلبان حکومتی ائتلاف میکند و حزب سیاسی تشکیل میدهد و کار سیاسی میکند . ولی وقتی از ته صف به ضرب کم فنر مدیای فارسی زبان غربی به شکلی کاملا مصنوعی میآید اول صف ، و مدعی مقام اولی است ، یعنی دنبال کار سیاسی نیست .

پادشاه و نظام سلطنتی هم در ضمیر جامعه ایران یعنی کودتا و فساد اداری ، ساواک ، سرکوب ، خفقان …

نتیجه : وقتی دررسانه ها فارسی زبان غربی به ناف رضا پهلوی ، شاهزاده شاهزاده میبندند … بیشتر دلیل فرهنگی دارد . شاهان پهلوی در ایران همگی محصول کودتای غربی بودند و ظاهرا این آخری هم در همین دستگاه است. درغرب البته مقام پادشاه هنوز یک خاطره و نوستالژی است و یادش را در مراسمهایی نظیر تاج گذاری شاه لندن گرامی میدارند . ولی همین ها انگار هیچ علاقه ایی ندارند تا در شرق کسی از این اشرافییت تهوع آورعبور کند . اشرافییت از شاخص های فرهنگی دوران فئودالیسم است و در ایران همیشه گرسنه نگه داشته شد تا عبوری در کار نباشد . فقط با جابجایی مهره ها زمان این تحول و عبور فرهنگی را تا میتوانند کِش میدهند . گاهی سلطنت شاه و گاهی سلطنت روحانییت !

در این پیله اشرافییت مزخرف کسی شمکش گرسنه نیست حسابهای بانکی چاق …

فقط چشمشان و ضمیرشان همیشه گرسنه است . چه آنها که دست و پا میزنند بیشتر بمانند و خدایی کنند و چه آنها که دست وپا میزنند به گذشته استبداد سلطنتی بازگردند !

۰۸.۰۵.۲۰۲۳

اسماعیل هوشیار

حکومت اسلامی در ایران اعلام کرد که بامداد شنبه شانزدهم اردیبهشت حبیب فرج‌الله چعب، مشهور به «حبیب اسیود» شهروند ایرانی-‌سوئدی را به اتهام «افساد فی‌الارض» و «سردستگی گروه حرکة النضال» اعدام کرده است.

موج تازه اعدامها طی ۵ روز ۳۰ اعدامی به خصوص در بلوچستان ، در حکومت اسلامی نشان از بی ثباتی مطلق است . موضوع اعدام از ابتدای ۱۳۵۷ هم راه حل نبود . جدای اینکه حبیب اسیود کی بود یا چکار کرده بود … ولی اعدام راه حل نبود و نیست و نخواهد بود .

موضوع اعدام برای حکومت اسلامی در ایران ابتدای حاکم شدن جنبه الهی هم داشت حالا الهیات کیلو چند ؟

اعدام در حکومت دینی در ایران در شرایط فعلی نه جنبه امنیتی دارد و نه اطلاعاتی و نه هیچ وزن دیگری … فقط جنبه نسق کشی و ایجاد ترس در جامعه و سرعت گیر انفجار خشم مردم را دارد . اگر چنین راههای کاذبی میتوانست ادامه پیدا کند در فرانسه هنوز مغازه های گیوتین فروشی رونق داشت .

تاریخ انتشار :۰۸.۰۵.۲۰۲۳

hoshyaresmaeil2017@hotmail.com

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate