آغازی سخت !

آنچه در افغانستان در کمتر از یک ماه رخ داد شاید عجیب اما واقعی بود . حدود ۲۰ سال استقرار ارتش آمریکا و سالانه ۴۰ میلیارد دلار تزریق درافغانستان توسط آمریکا به نفع مردم نبود ، این ۲۰ سال میتوانست به یک فرصت طلایی تبدیل شود .

حرکتها و سیاستهای غرب درمسیر منافع خودش چیز عجیبی نیست . ورود به افغانستان ، سکونتش و نهایتا خروجش یک شاخص داشت و دارد فقط منافع خودش …این درخون نسخه اقتصادی بورژوازی است .

از نظر من ۲ عامل مهم در وقایع نقش اساسی دارد . نخست جامعه و مردم …
و دوم دوخت و دوز عامل بیرونی ( سیاست غرب روی بافت همان جامعه) …

موقعییت جوامع عمدتا زیربنای حکایت است و بازی و ساخت و ساز عوامل بیرونی روی همان بافت اجتماعی ، شرط …

اما به هزار و یک دلیل من شخصا ترجیح میدهم عامل شرطی را برجسته کنم .

قطعا این تراژدی درافغانستان صحنه های غمناک زیاد دارد ، برای من یه عنوان ناظر ، پرت شدن مسافران مستاصل از بدنه هواپیمای نظامی همانقدر غمناک است که فرار اشرف غنی مستاصل … هر دو صحنه حکایت استیصال و فرار است .

اشرف غنی سمبل دولتی بود که هنگام رسیدن بودجه های میلیاردی آمریکا در اول صف حاضر بود . ولی به هنگام خطر و بحران هیچ کاری بلد نیست جز فرار … هجوم مردم به فرودگاه یعنی آنها هم فقط فرار را بلدند . طالبان سمبل اکثریت جامعه افغانستان نیست شاید لایه اندکی با تفکر طالبان راحت باشد اما همین طالبان با سلاح سبک کشوری را بدون مقاومت تصاحب میکند . انگار دعوتنامه برایش داده اند ! چنین صحنه ایی ربطی به قدرت با سلاح سبک طالبان ندارد .

تجربه جامعه چند میلیونی افغانستان و تصاحبش در مدت چند روز به دست اقلیت طالبان غم انگیز است اما “چرایی” دارد …

این تجربه جدید است ، نه کودتا است که نظامیان با نظم بیایند و بالا را بردارند … و نه تحولی اجتماعی مثل ۱۳۵۷ در ایران که تکنوکراتها در مقابل دیکتاتوری سلطنتی دست به کار شدند و بعد که روحانییت با لجستیک سیاسی غرب از حاشیه به متن رسید و مسلط شد ، اول حساب همان تکنوکراتهای با سواد را رسید …

عامل مهمی که جامعه افغانستان را به شرایط غمناک امروز نشاند عدم تجربه خودش بود . از قدیم تابع بازی قدرتهای دیگر مینمود . چه زمان روسها و چه ۲۰ سالی که آمریکا مستقر بود . یک دولتی هم اگر میآمد دست ساز همان قدرتهای ذینفع بود . مردم افغانستان در این مقطع بار دیگر قربانی تفکر قوم و قبیله ایی خودش شد . مردم افغانستان سالهاست مثل پلی میماند برای عبورو مرور و استفاده دیگران و تا وقتی از این بافت قبیله ایی خارج و به ملت تبدیل نشود این حکایت غمناک ادامه خواهد داشت .

با تسلط کامل تفکر طالبان بر افغانستان ، مردم یحتمل همان راهی را باید بروند که مردم ایران مشغول طی طریق هستند . یک جنگ مدنی و درونی واقعی قاعدتا شکل میگیرد بین تفکر طالبان و مدنییت در افغانستان … این آغاز راهی سخت است . این جنگ درونی بین تفکر طالبان ومدنییت مردم افغانستان یک ضرورت است . طالبان قطعا در این نبرد پیروز نیست اما برای مردم راهی سخت در پیش است .

۱۹.۰۸.۲۰۲۱
اسماعیل هوشیار

تاریخ انتشار : ۱۹.۰۸.۲۰۲۱

hoshyaresmaeil2017@hotmail.com

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate