درباره زندگی رفیق محمد عظیمی و رفیق محمدرضا یثربی

درباره زندگی رفیق شهید محمد عظیمی

در جریان کشتارهای ددمنشانه جمهوری اسلامی در سال ۶۰ دژخیمان رژیم تا آنجا که توانستند جوانان مبارز و رهرو چریک‌های فدایی خلق را اعدام نمودند.

یکی از این انقلابیون چریک فدایی خلق رفیق محمد عظیمی بود که پس از تحمل شکنجه‌های طاقت‌فرسای دژخیمان جمهوری اسلامی سرانجام توسط آن مزدوران در بندرعباس اعدام شد.

رفیق محمد در زمان تیرباران دانش آموز بود و حدود ۱۸ سال سن داشت. وی در خانواده‌ای فرهنگی به دنیا آمده بود و پدرش سال‌ها دبیر دبیرستان ششم بهمن بندرعباس بود.

رفیق محمد رفیقی ورزشکار و عضو تیم فوتبال بود. تیم سینگو تیمی بود که تعدادی از فعالین چریک‌های فدایی خلق در بندرعباس از جمله رفقا حسین رکنی،حمید معتقدی، محمد سلیمانی و علی مهمی عضو آن بودند؛ رفقائی که همچون رفیق محمد عظیمی جان در راه آرمان‌های انقلابی خود گذاشتند.

با اوج‌گیری انقلاب سال‌های ۵۶ و ۵۷ علیه رژیم وابسته به امپریالیسم شاه رفیق محمد نیز همچون خیلی از هم‌نسلان مبارزش به امواج این انقلاب پیوست و با توجه به شهرت بسیار مثبت و مردمی سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران در میان توده‌ها به خاطر مبارزات مسلحانه‌اش با رژیم شاه به هواداری از این سازمان برخاست. اما متاسفانه در آن زمان مارهای خوش خط و خالی در درون این سازمان نفوذ کرده بودند که این جریان انقلابی را از حرکت در جهت وظایف انقلابی‌اش باز داشتند. به همین دلیل هم هنوز مدتی از قیام بهمن نگذشته بود که پیروان ارزش‌ها و سنت‌های انقلابی این سازمان و مبارزات مسلحانه‌اش علیه رژیم شاه یعنی کسانی که با قدرت‌گیری خمینی از شکست قیام بهمن سخن گفته و مسئله‌شان ادامه انقلاب تا پیروزی کارگران و ستم‌دیدگان بود صفوف خود را از اپورتونیست‌های لانه‌کرده در سازمان جدا کرده و بر ضرورت سازماندهی مسلح توده‌ها جهت ادامه انقلاب تاکید نمودند. با این جدایی و شکل‌گیری مجدد چریک‌های فدایی خلق به طور طبیعی بخشی از هواداران سابق سازمان که مماشات‌طلبی رهبران اپورتونیست با دار و دسته خمینی را بر نمی‌تابیدند نیز صفوف این سازمان را ترک کرده و به چریک‌های فدایی خلق ایران که پس از این جدایی اعلام موجودیت کرده بودند پیوستند؛ رفیق محمد از جمله‌ی همین رفقا بود.

جنبش دانش آموزی ۱۹ بهمن و هسته‌های سیاسی-نظامی در بندرعباس تشکل‌هایی بودند که که رفیق محمد در جریان فعالیت‌های مبارزاتی‌اش با همه وجود در جهت رشد و گسترش آنها گام برداشت. به اعتبار مبارزات و جان‌فشانی‌های رفقایی نظیر رفیق محمد بود که هواداران چریک‌های فدایی خلق خیلی زود به مهمترین نیروی سیاسی در شهر بندرعباس تبدیل شدند.

مسلم است که این امر نمی‌توانست با عکس العمل ددمنشانه دژخیمان خمینی مواجه نشود و به همین دلیل هم تشکیلات چریک‌های فدایی خلق مورد یورش مزدوران جمهوری اسلامی قرار گرفت. هراس سردمداران جمهوری اسلامی از رشد و گسترش تشکیلات چریک‌های فدایی خلق ایران در بندرعباس تا به حدی بود که محسن رضایی یکی از سردژخیمان حکومت از رشد و “نفوذ” این تشکیلات در سپاه پاسداران ضد خلقی یاد نموده و نسبت به خطر چریک‌های فدایی خلق در بندرعباس در دهه ۶۰ برای نیروهای حکومت سخن گفت.

به همین دلیل هم بود که در جریان یورش سیستماتیک و سراسری جنایتکاران حاکم به سازمان‌های سیاسی و مردم ستم‌دیده بعد از ۳۰ خرداد سال ۶۰ تعداد زیادی از فعالین چریک‌های فدایی خلق دستگیر و پس از شکنجه‌های وحشیانه اعدام شدند که رفیق محمد عظیمی از جمله آنها بود.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد!


یادبود
درباره زندگی رفیق شهید محمدرضا یثربی

چریک فدایی خلق رفیق محمدرضا یثربی یکی از رهبران سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران و یکی از رهروان صدیق آرمان‌های طبقه کارگر و رفیقی بود که با همه وجودش برای رسیدن به سوسیالیسم و رهایی کارگران از ستم‌ها و اجحافات سرمایه‌داران می‌جنگید.

رفیق محمدرضا که در خانواده‌ای با گرایشات سیاسی در اراک چشم به جهان گشوده بود پس از پایان تحصیلات متوسطه وارد دانشگاه علم و صنعت شد.
در سال ۴۷ دانشگاه علم و صنعت نارمک همچون بقیه مراکز دانشگاهی صحنه‌ی مبارزات و اعتراضات دانشجویی بود. در چنین اوضاع و احوالی او خیلی زود یاران و همفکران خود را در این مرکز دانشگاهی پیدا نمود. رفقایی چون کیومرث سنجری، جلال فتاحی، خشایار سنجری و … این جمع در واقع به هست‌ی اصلی جهت دهنده به مبارزات دانشجویی در این دانشگاه بدل شد. آنها جدا از شرکت و جهت دادن به اعتراضات دانشجویی، مطالعات مارکسیستی خود را نیز دنبال کرده و با گذاشتن برنامه‌های چند روزه‌ی کوهنوردی، خود را برای مبارزات آینده پرورش می‌دادند. محفل این رفقا یکی از فعال‌ترین محافلی بود که اعتراض به گران شدن بلیط اتوبوس را در سال ۴۸ سازمان دادند. بر اساس فعالیت‌های چنین گروه‌ها و محافلی بود که روز شنبه دوم اسفند سال ۴۸ تظاهرات پر شکوهی در مقابل دانشگاه تهران علیه گرانی بلیط اتوبوس شکل گرفت و رژیم شاه را مجبور نمود نسبت به افزایش قیمت بلیط عقب نشینی کند. تظاهراتی که رفیق محمدرضا در آن نقش فعالی داشت.

در بستر همین فعالیت‌ها بود که در مهر سال ۱۳۴۹ وقتی که ساواک شاه از مخفی شدن رفیقی در خانه‌ی رفیق کیومرث سنجری مطلع شد و جهت دستگیری وی به خانه وی یورش برد رفیق رضا هم به طور اتفاقی در آن خانه بود و دستگیر شد. رفیق در بازجویی رابطه‌ی خود را با رفیق کیومرث غیر سیاسی و در حد همکلاسی در دانشگاه تعریف کرده و روی این موضوع پایداری نمود و چون ساواک هیچ مدرکی علیه وی نداشت بعد از مدت کوتاهی وی را آزاد نمود.

در آن زمان اما جامعه آبستن رویدادهای نوینی بود به همین دلیل هم چند ماه بعد با حمله چریک‌های فدایی خلق به پاسگاه سیاهکل در لاهیجان فضای جامعه کاملا دگرگون گشت. رژیم شاه که می فهمید موج بزرگی از انقلاب در حال شکل‌گیری و تولد است در ۲۶ اسفند همان سال ۱۳ رزمنده سیاهکل را اعدام نمود تا چنین جلوه دهد که همه چیز پایان یافت اما در واقع با این اقدامِ خود در سطح جامعه اعلام نمود که نبرد مرگ و زندگی آغاز شده است. به دنبال این جنایت، رفقا به اعدام انقلابی تیمسار فرسیوی جنایتکار یکی از مسئولین اصلی این اعدام‌ها مبادرت نموده و به این ترتیب پاسخی دندان‌شکن به عربده‌کشی‌های شاه و ساواکش دادند.

در حمایت از جنبش نوینی که با سیاهکل اعلام موجویت علنی نموده بود دانشگاه‌ها در اردیبهشت سال ۵۰ به پا خاسته و دانشجویان انقلابی با فریاد “فرسیو مرگت مبارک” نشان دادند که در جنگی که شروع شده در کدام سو ایستاده‌اند. به دنبال این اعتراضات در دانشگاه علم و صنعت نارمک تطاهرات بزرگی شکل گرفت که به دنبال آن ساواک فعالین این تظاهرات را مورد پیگرد قرار داد و در نتیجه رفیق خشایار سنجری دستگیر و رفقا رضا یثربی و کیومرث سنجری مخفی شدند. آنها خانه‌ای در نظام آباد تهران نزدیک میدان فوزیه کرایه کردند و زندگی مخفی خود را به این ترتیب آغاز نمودند.

در جریان ضربات دشمن به چریک‌های فدایی خلق در تابستان سال ۵۰ ارتباط رفقا با سازمان قطع شد و پس از مدتی بی ارتباطی سرانجام بار دیگر ارتباط خود را با رفقای‌شان برقرار نمودند. با توجه به شرایط مخفی مبارزه در آن سال‌ها اطلاعات زیادی از فعالیت‌های آن زمان رفقا در دست نیست اما می‌دانیم که پس از مدتی فعالیت دراصفهان کیومرث در مشهد و رضا در تهران توسط تشکیلات سازمان یافتند.

رفیق رضا به تدریج از مسئولیت یک تیم به مسئولیت یک دسته رسید و به عنوان مسئول دسته در مرکزیت سازمان قرار گرفت. مسئولیت بیشتر دانشجویان دانشگاه صنعتی بر عهده این دسته بود و رفیق در طول فعالیت‌هایش جدا از بمب‌گذاری در سفارت عمان در حمایت از جنبش آزادی‌بخش ظفار و در اعتراض به لشکر کشی رژیم شاه به این منطقه مسئولیت طرح اعدام انقلابی سروان یدالله نوروزی فرمانده منفورگارد دانشگاه صنعتی را نیز در ۱۲ اسفند ۵۳ بر عهده داشت. همین دسته بود که در اواسط سال ۵۴ رفقایی را برای تشکیل پایگاهی به تبریز فرستاد که متاسفانه در ۶ بهمن ۵۴ پایگاه آنها مورد یورش ساواک قرار گرفت و رفقا همگی به شهادت رسیدند. همچنین درباره رفیق یثربی نوشته شده که در سال ۵۴ در نشست‌های مشترکی که با سازمان مجاهدین مارکسیست شده برگزار شد رفیق یثربی نیز همراه با رفقا بهروز ارمغانی و حمید اشرف شرکت داشت.

سرانجام در ۸ تیر سال ۵۵ در جریان یورش ساواک به پایگاه مهرآباد جنوبی رفیق رضا یثربی در جریان نبردی دلاورانه تا آخرین گلوله با مزدوران رژیم شاه جنگید و به شهادت رسید.
به این ترتیب یک بار دیگر در پایان زندگی پر بار مبارزاتی خود نشان داد که بر پیمانش با کارگران و ایمانش به آرمان‌های رهایی‌بخش آنها وفادار و پایدار می‌باشد. به این ترتیب با شهادت رفیق رضا یثربی طبقه‌ی کارگر ایران یکی از حامیان پیگیر خود و چریک‌های فدایی خلق یکی از رهبران خستگی ناپذیر خویش را از دست دادند.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد!

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate