لزوم بازبینی اصطلاح غیر مارکسیستی “جنبش انقلابی کرُدستان”!

نظر به اینکه ماهیت پراتیک و اعتراضات اغلب نیروهای که امروز در کرُدستان بر علیه حکومت های منطقه مبارزه می کنند؛ انقلابی و سوسیالیستی نیست؛ و بخاطر اینکه فعالین جنبش آزادی طبقه کارگر و کمونیست ها هدفشان از مبارزه با جمهوری اسلامی و کل بورژوازی ایجاد حکومت کارگری و سوسیالیسم است، باید برای تعیین هویت مبارزاتی خود، از اصطلاح مخدوش “جنبش انقلابی کرُدستان” استفاده نمایند. امروز در کرُدستان به مانند هر جامعه ای که مناسبات سرمایه داری در آن مسلط است، فقط و فقط یک جنبش انقلابی وجود دارد و آن هم جنبش کمونیستی طبقه کارگر است که آب سیاست های مان با جنبش ناسیونالیسم به یک جوی نمی رود. با معیار مبارزه کارگری- کمونیستی، “جنبش انقلابی کرُدستان” وجود ندارد- این عبارت تماماً ناسیونالیستی است.

پس جنبش های موجود در کرُدستان کدامند؟

جنبش هایی که در کرُدستان موجودند، عبارتند از جنبش کارگری، جنبش آزادی زن، جنبش خلاصی فرهنگی و جنبش ناسیونالیسم کرُد. این چهار جنبش به هیچ وجه یک جنبش واحدی بنام جنبش انقلابی کرُدستان” (جاک) تشکیل نمی دهند و هر کدام جنبشی قائم بذات بر روی پای خود استوار هستند. سه جنبش اولی نه فقط بر روی پای خود استوار هستند، بلکه در مقابل جنبش آخری یعنی ناسیونالیسم قرار دارند. کسانی که بجای به رسمیت شناختن جنبش های طبقاتی جامعه، آنها را به نام سرزمین و “ملت واحد” دسته بندی می کنند، دارند جنبش کارگری، جنبش آزادی زن و جنبش خلاصی فرهنگی را تابع جنبش ناسیونالیسم کرُد می کنند. و از زاویه منافع طبقه کارگر، این اقدام مسخ ماهیت جنبش های طبقاتی موجود در جامعه کرُدستان امروز است. کسی که این جنبش ها را بنام انقلابی و بنام مردم کرُد در کیسه ای به اسم (جاک) می ریزد، ریگی در کفش دارد و جنبش کارگری را به زیر پرچم ارتجاعی ناسیونالیسم کرُد دعوت می نماید. این ترم (جاک) که اغلب توسط جناح چپ این نهضت برای شناسایی هویت خود تبلیغ می شود؛ تلاشی است آگاهانه یا ناآگاه که می خواهد جنبش ناسیونالیسم کرُد را به نرخ انقلابی به کارگر کرُد بفروشد! بسیار حیاتی است که ما پیراهن رادیکالیسمی که این چپ به مثابه مخرج مشترک تمام اپوزیسیون بورژوایی کرُد به تن عبارت یاد شده کرده است، پاره کنیم و اجازه ندهیم جنبشی که یک سر آن احزاب دمکرات، جمعيت دمكراتيك و آزاد شرق كردستان (كودار)، حزب کومه له کرُدستان ایران و همه شاخه های دیگر کومه له و سازمان خبات و سپاه رستگاری است؛ و آن سر دیگر- ادبا، شعرا، نمایندگان مجلس (فراکسیون کرُد)، سازمان ها و شخصیت های داخلی و رسمی و حکومتی تشکیل می دهد را در یک کیسه بگذارند و بنام جنبش انقلابی معرفی نمایند. اطلاق “جنبش انقلابی کرُدستان” به ماهیت پراتیک نیروهایی که ناسیونالیست بوده و درگیر جنگ و نزاع با حکومت های ناسیونالیست بالادست بر سر سهم خواهی خود هستند، غیره مارکسیستی است. ما بانی همه نابرابری ها جامعه در نظام سرمایه داری را خود سرمایه داری به عنوان عامل اصلی معرفی کرده و یک لحظه هم نمی خواهیم این واقعیت از چشم مردم پنهان بماند. ضمن به رسمیت شناختن مبارزه مردم برای رفع هر نوع ستمی، کار اصلی ما خوراندن داروی مسکن به مردم درد-دار جامعه نیست، هدف ما ریشه کن کردن امراض و بیماری های جامعه است. از نظر ما نظام سرمایه داری بانی اصلی همه ستم های موجود بوده ه و جنبش ناسیونالستی یکی از ارکان این سیستم است.

اگر احزاب دمکرات و کل جناح راست جنبش ملی خود را بعنوان (جاک) معرفی نمایند و ادبیات سیاسی خود را این گونه تبلیغ و ترویج کنند، قابل کرد است، اما کومه له و جریاناتی که باسم کومله فعالیت می کنند و همچنین طیف های از چپ که بر علیه رژیم در کرُدستان برای تعیین هویت مبارزاتشان از ترم (جاک) استفاده می کنند، جای تاسف است. با توجه به فاکتورهای که من طی این نوشته به آنها اشاره خواهم کرد، مساله تا به مبارزات کارگران و زحمتکشان جامعه بر می گردد، کسی حق ندارد در این خصوص از کیسه کارگر به طبقه بورژوا ببخشد. کارگران و کمونیست ها در مبارزاتشان با جمهوری اسلامی و حکومت های جنایت کار در منطقه، باید از ترمینولوژی جنبش خود استفاده کنند و از بکاربردن کلمات و اصطلاحات چند پهلو، گنگ و متعلق به طبقات دیگر، آگاهانه و بشدت خود داری نمائید. ادبیات ما باید در دل مبارزات عمومی نیز تمایز و شفافیت اهداف سیاسی و طبقاتی خود با سایر شرکت کنندگان اپوزیسیون بورژوازیی حفظ کند. از این رو، ما به سهم خود اجازه نخواهیم داد تاریخ چهار ده هه مبارزه ما کمونیست ها، کارگران با جمهوری اسلامی و با بورژوا- ناسیونالیست های کرُد، در منطقه را بحساب ” جنبش انقلابی کرُدستان ” در یک کیسه بگذارند و بسود آن مصادره کنند. 

مساله کرُد وسیله تطهیر بده و بستان ناسیونالیست ها با حکومت ها نیست 

هیچ انسان آزادیخواهی منکر مساله ستم ملی کرُد در منطقه نیست. از زمان تشکیل کشورهای عراق، ایران، ترکیه و سوریه، ناسیونالیست های دو طرف، مساله ستم ملی کرُد در منطقه را به یکی از معضلات مهم مردم این منطقه تبدیل کردند. هم اکنون این معضل وجود دارد و هر کدام از جنبش های اجتماعی پاسخ و راه حل خود به این مساله دارند. طبقه کارگر می خواهد آن را رفع کند تا مانع اتحاد و مبارزه طبقاتی وی برای سوسیالیسم و اتحاد او با سیر بخش های طبقه کارگر در منطقه نشود. ناسیونالیست های بالادست و زیردست هم می خواهند مساله ستم ملی کرُد را مبنای هویت متفاوت خود از دیگری و ذخیر نامتناهی برای سهم خواهی بده و بستان و داد و ستد با یکدیگر قرار دهند- که بحث کنونی ما، بیشتر راجع به ماهیت جریانات کرُدستان ایران است.

احزاب دمکرات، پارت آزادی کوردستان (پژاک)، حزب کومه له کرُدستان ایران و همه شاخه های دیگر کومه له و ادبا، شعرا، نمایندگان مجلس (فراکسیون کرُد)، هر یک بخشی ازصحنه گردانان و پای ثابت این جنبش هستند. نیروهای نامبرده خواهان رفع ستم ملی نیستند، از ستم ملی بعنوان زمین بازی و پرچمی برای رسیدن به اهداف سیاسی و هویت طبقاتی خود جهت معامله و سهم خواهی و سرپوش گذاشتن بر تضاد منافع کارگر کرُد با بورژوازی کرُد بدست گرفته اند. این نیروها را نمی توان طرفداران رفع ستم ملی اطلاق کرد، چون اینها تلاش می کنند هویت ملی جاودانه و نامتناهی شود. 

خواست عمومی که سازمان های سیاسی پیرامون آن شکل می گیرند چه؟

 اکنون باید این مساله را مشخص کرد که شاید کسانی مدعی شوند که منظور از”جنبش انقلابی کرُدستان” اسم مبارزات و اعتراضات عمومی والاتر و بر حق مردم در متن جامعه است که سازمان ها و احزاب ناسیونالیست حول وحوش آن شکل می گیرند. شاید منظور این خواست ریشه دار عمومی در نهاد جامعه باشد که سازمان های سیاسی حول و حوش آن شکل گرفته اند، عزیز و انقلابی است و نه الزاماً خود سازمان های نامبرده.

این گونه تصویر دادن از مبارزات عمومی مردم خود بخشی از استراتژی احزاب ناسیونالیست جهت تحمیق کارگر کرُد است. عبارت (جاک) ابزار گمراهی و پنهان کردن ماهیت نیروهای بورژوا- ناسیونالیست و شفاف نکردن مرز میان کارگر با بورژوازی در خود دارد. این پروژه جلب و تشویق کارگر به زیر بانر مبارزه ملی و خود داری از ایجاد تشکل مستقل، رایکال و انقلابی در صف جدا از جنبش بورژوا- ناسیونالیست کرُد جهت معرفی مبارزات مختلف الجهت در کرُدستان است. تعریفی که احزاب دمکرات… در تمام سطوح همیشه به خورد کارگر می دهند. کومه له و شاخه های هم مسلک او، علیرغم همه این فکت ها، آیا هنوز مایل هستند عبارت (جاک) را بکار ببرند؟ امیدوارم این نوشته توانسته باشد فرصتی را فراهم کرده که از این زاویه به مساله نگاه کنند و رفتار خود دراین باره را بازبینی نمایند. اشخاصی که خود را مارکسیست می دانند و از روی بی دقتی از این ترم استفاده می کنند، توجه شان را به توضیحات تاکنونی جلب می کنم که چرا استعمال عبارت (جاک) بشدت غیر مارکسیستی است. اجازه بدهید با طرح چند سئوال دیگر این موضوع را قدری بیشتر بررسی کنیم.

 آیا توده های مستقل خارج از احزاب اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران در کرُدستان وجود دارند که افق ها، شعارها و مطالباتی انقلابی متمایز و مستقل از افق ها و شعارهای نیروهای و طبقات موجود به پیش ببرند که باید آن جنبش را جنبش انقلابی نامید؟ آیا تمام نیروهای اپوزیسیونی که در کرُدستان فعالیت داشته و دارند اجزای پیکر واحد یک جنبش (انقلابی) هستند؟ تاریخ جنبش انقلابی کرُدستان کدام تاریخ است؟ جنگ کومه له و حزب دمکرات، مبارزه کارگران کوره پزخانه ها و اول ماه مه ها برگی از این تاریخ است؟ آیا (جاک) جنبش واحدی است که دو طرف راست و چپ دارد و بر اثر ندانمکاری های کومه له کمونیست و حزب دمکرات بود که آنان سالها باهم درگیر جنگ نظامی بودند؟ آیا همه مردم کرُدستان خواهان رفع ستم ملی، خود مختاری، حق ملل در تعیین سر نوشت خویش و یا جدایی و الحاق کرُدستان به ایران در یک ظرف هستند که باید اسم آن را (جاک) گذاشت؟ اگر هر کسی با درک خود، خواستار رفع ستم ملی، خود مختاری، حق ملل در تعیین سر نوشت خویش و یا جدایی و یا الحاق کرُدستان به ایران باشد، بخاطر اینکه یک خواست عمومی مردم کرُدستان را نمایندگی می کند، زیر چتر (جاک) قرار خواهد گرفت؟ آیا اصولاً خواستی هست که به یکسان خواست همه مردم کرُدستان باشد؟ احزاب دمکرات بخشی از (جاک) یا خارج از آن است؟ اگر پاسخ به این سئوالات آری باشد، آنگاه علت جنگ کومه له و حزب دمکرات چه بود؟ مگر یکی از دلائل جنگ حدکا با کومه له کمونیست آن زمان این نبود که ما آنان را نه حزب انقلابی، بلکه یک جریان بورژوایی دانسته و می دانیم؟ آیا تعریف مبارزات متنوعی که در کرُدستان جاری است بعنوان جنبش انقلابی کرُدستان، اثبات مدعای حدکا نیست؟ آیا کومه له جدید و هم مسلکین به تنهایی جنبشی هستند؟ ما طی این نوشته به اغلب این سئوالات پاسخ خواهیم داد و تکلیف این مقولات را روشن خواهیم کرد. قضیه برای ما روشن است: ما با تمام جریاناتی که “جنبش انقلابی کرُدستان” را جهت معرفی هویت مبارزات جاری طبقات مختلف در کرُدستان، چه علیه رژیم و چه با همدیگر در جریان است- بکار می برند، مخالف هستیم.

جنبش انقلابی کرُدستان برازنده اسم مقاومت در مقطع انقلاب ١٣٥٧ایران 

ولی مخالفت من با استعمال ترم “جنبش انقلابی کرُدستان” در امروز برای مبارزه ای که در این منطقه در جریان است؛ بدان معنی نیست که هیچ گاه در تاریخ پدیده جنبش انقلابی کرُدستان وجود نداشته است. از نظر تاریخی این اصطلاح پس از حمله حکومت اسلامی که با فرمان جهاد خمینی مرتجع در٢٨ مرداد ١٣٥٨علیه مردم کرُدستان بمنظور باز پس گرفتن دستآوردهای انقلاب۱۳۵۷ایران شروع شد و بر سر زبان ها افتاد. آن ایام، جنبش انقلابی کرُدستان که با سنگربندی نیروهای مردمی و سازمان های سیاسی– نظامی در ماه های پس از انقلاب در خیابان ها، شهرها و روستاها، علیه اشغال شهر و روستا جریان داشت، شکل گرفت و این تعریف برازنده آن مقاومت و دفاع مردم از خود در آن ایام بود. با تصمیم و اقدام سرکوبگرانه و جنایتکارانه حکومت اسلامی، جنگ مسلحانه به مردم تحمیل شد و کرُدستان به سنگر مخالفت با ضد انقلاب اسلامی تبدیل شد. مردمی که در جریان قیام مسلح شده بودند و طعم آزادی را چشیده بودند، بسادگی به سیاست های سرکوبگرانه رژیم در حال تثبیت تن نمی دادند و نمی خواستند دستآوردهای خود را از دست بدهند و از شعارها و مطالباتی که با انقلاب مطرح شده بود، دست بردارند. تصمیم قاطع کمونیست های کرُدستان به مقاومت جهت حفاظت از آزادی و تداوم انقلاب، سیاست و تاکتیک انقلابی بود. با توجه به رادیکالیسم و میلیتانسی که این حرکات همگانی داشت، می توان آن زمان آن را جنبش انقلابی یا جنبش مقاومت مردم کرُدستان در مقابل لشگر کشی ضد انقلاب جمهوری اسلامی در آن مقطع نامید. اصطلاح جنبش انقلابی کرُدستان برای آن مقاومت مشخص در آن مقطع مشخص، در صف آرای انقلاب و ضد انقلاب در آن روزهای معین، جایز بود.

با هر سایه روشنی، هدف کمونیست ها از آن جنگ و گریز در سنگر کرُدستان، دفاع از انقلاب، نه گفتن به کل حکومت اسلامی و سیستم سرمایه داری بود. برغم حضور در ابتدا کمرنگ نیروهای ناسیونالیست در این مقاومت، این مبارزه و مقاومت مردم هیچ گونه نماد حقانیتی برای جنبش نامبرده نیست. تاریخ مبارزه ناسیونالیسم کرُد با رژیم جمهوری اسلامی، همزمان تاریخ سازش و لبیک گفتن های رهبران آن به رژیم نیز هست. دو جنبش ناسیونالیسم و کمونیسم و دو نیروی آنها در کرُدستان پس از غالب شدن مناسبات سرمایه داری، به طور همزمان در حال کشمکش و جنگ هم با حکومت ها و هم در مقابل همدیگر در جنبش مبارزه سیاسی- نظامی مردم کرُدستان حضور داشته اند. ناسیونالیسم کرُد نمی توانست مدعی “حق” ملت کرُد باشد، ادعای مبارز بودن و همراه مردم بودن را داشته باشد، اگر از قافله عقب می ماند. ناسیونالیسم کرُد در کنار جریانات رادیکال برخاسته از انقلاب۵۷، بخشاً به ناچاری شریک مقابله با این لشگر کشی شد و به این خاطر اعتباری برای خود کسب کرد. 

طبعاً مرز چپ و راست مردم در این دفاع و مقاومت با دیوار چین از هم جدا نشده بود. اینک ازهر دو سوی ناسیونالیست ها می خواهند آن مبارزات را به حساب ناسیونالیسم جنبش انقلابی کرُدستان بگذارند.  مسلماً ناسیونالیسم در این جریان نقش داشت، اما نقش به کج راه بردن و گمراه کردن مبارزه کارگری.  

اما چند سال پس از٥٧، نتیجه زورآزمایی انقلاب و ضد انقلاب منجر به سرکوبی و در هم شکستن سازمان های رادیکال و تثبیت ارزش های بی ارزش اسلامی به جامعه شد. با پیشروی ضد انقلاب (جمهوری اسلامی)، شهرها و مناطق کرُدستان از دست مردم و سازمان های سیاسی خارج شد و نوع مبارزه همگانی علیه رژیم نیز کم کم به بستر اصلی جنبش های اجتماعی خود بازگشت. در سال های اوائل انقلاب که رِژیم هنوز مناطق را اشغال نکرده بود و مردم از اشغال آن جلوگیری می کردند، عبارت جنبش انقلابی کرُدستان با ارفاق درست بود. اما امروز دیگر نه آن شرایط معین هست و نه “جنبش انقلابی کرُدستان” وجود دارد. پس از تسلط رژیم در ایران، هر جنبشی به ابزارها، سنت ها و اهرم های خود، چه برای رفع ستم ملی و چه جهت بدست آوردن رفاهیات اقتصادی و حقوق شهروندی در مبارزه با رژیم با سنت های خود متوسل می شود. در کرُدستان نیز دو نیرو که به ظاهر ستون فقرات جنبش انقلابی کرُدستان بودند، نه تنها با هم اتحاد نکردند، بلکه از همان اوائل سالهای انقلاب وارد جنگ نظامی با همدیگر شدند. جریاناتی که این تغییر و دگرگونی ها را نمی بینند، تنها هدفشان مشروعیت دادن به ناسیونالیسم از هر دو سوی است. بعداً گام به گام عقب نشینی به جامعه کردستان تحمیل شد و مردم از رسیدن به یک راه حل انقلابی به عقب کشیدند. بالاخره آن مقاوت معین، در آن زمان و مکان معین توسط ضد انقلاب جمهوری اسلامی سرکب شد. چیزی که امروز (جاک) می نامند مانند زمان انقلاب١٣٥٧ایران مبارزه در کوچه و محلات شهرهای کرُدستان نیست. معنی پیروزی سازمان های ناسیونالیست در جست و خیزهای خود در شکاف دولت های منطقه یک سری انتظارات دیالوگ کردن و شریک شدن در قدرت است که در اغلب موارد بعکس جنبش مردم ایران برای سرنگونی جمهوری اسلامی که از سال ۹۶ سر بلند کرده است. جنبش جاری مردم ایران و ماهیت آن، با ماهیت مبارزات و انتظارات نیروهای ناسیونایست درگیر در کردستان یکی نیست. تخاصمات امروز آنان با رژیم تداوم جنبش انقلابی کرُدستان در مقطع انقلاب ١٣٥٧ایران نیست. تقریبا تمام مولفه ها عوض شده اند. تعدادی از نیروهای سیاسی در کردستان امروز می خواهند با جمهوری اسلامی مذاکره کنند. این نیروها مساله کرُد را وجه مصالحه بده و بستان با حکومت های ناسیونالیست بالادست کردند. امروز کشمکش، حرکات، نشست و برخاست نیروهای سیاسی مختلف رژیم در کرُدستان به شکل سال هایی پس از آن واقعه نمانده اند. جایگاه نیروهای مختلف تغییر کرده و فاکتورها عوض شده اند و باید هر کدام از آنها را بر اساس مختصات مشخص امروزی آنها بازشناسایی و اسم گذاری کرد. امروز تنها مبارزه جنبش طبقه کارگر برای آزادی و برابری حقوقی و اقتصادی مردم به معنی مضمونی کلمه چه علیه جمهوری اسلامی و چه علیه نیروهای بورژوازی کرُد “داخل جنبش انقلابی کرُدستان” رادیکال و انقلابی است. در مقدمه گفتم امروز در کرُدستان فقط و فقط یک جنبش انقلابی وجود دارد و آن هم جنبش کمونیستی طبقه کارگر است که آب سیاست هایمان با جنبش ناسیونالیسم به یک جوی نمی رود. 

از آنجائی که کرُدستان یک جامعه است و بنابه تعریف جامعه طبقات دارد و هیچ جنبشی نیست که همزمان جنبش انقلابی هر دو طبقات متخاصم اصلی جامعه (طبقه انقلابی و طبقه ضد انقلاب) باشد. همچنان که جنبش انقلابی عربستان، طبرستان و یا فارس وجود ندارد، جنبش انقلابی کرُدستان هم وجود ندارد. در عصر سرمایه داری غیر از جنبش کارگری جنبش انقلابی دیگر در کار نیست. جنبش مبارزاتی کارگران جنبش مبارزه کارگران و زحمتکشان است و اسم آن جنبش کارگری است که مشخصات خود را دارد، تاریخ و سنت، رهبران و نظریه پردازان خود را دارد. اسم جنبش طبقه کارگر، جنبش طبقه کارگر است. اسم جنبش آزادی زن و جنبش خلاصی فرهنگی هر کدام باسم خود معروفند. هرجنبشی جنبش طبقه خویش است. جنبش ناسیونالیستی یا جنبش انترناسیونالیستی، جنبش طبقه کارگر یا مقابل طبقه کارگر.

اکنون که مشخص شد این عبارت یعنی چه، چه بسا جنبش طبقه کارگر، آزادی زن و خلاصی فرهنگی در نقطه مقابل نیروهای داخل “جنبش انقلابی کرُدستان ” مانند احزاب دمکرات، پژاک و شاخه های از کومله قرار دارد. با این اوصاف پس (جاک) به جنبش کارگری چه ربط؟ اگر به کارگر مربوط است در این صورت باید گفت جنبش کارگری کرُدستان. یا باید (جاک) را جنبش کارگری بنامیم، یا نهضت ملی و بورژوایی را انقلابی دانست. اگر آن را کارگری بنامیم باید آن را جنبش کارگری خطاب کرُد و نه (جاک). “پسوند کرُد” ماهیت ارتجاعی راه حل بورژوایی مساله کرُد، یا تضاد طبقات با هم را از بین نمی برد. کرُدستان اسم مرکبی از یک جامعه با طبقات کارگر و بورژوا و یک جغرافیا ” و یک سر زمین با تاریخ مبارزه طبقاتی آنان علیه همدیگر است. در همچنین مقاطعی و در این زمینه ها است که باید کارگر صف مستقل طبقاتی خود را از جنبش همگانی دیگران متمایز کند و گر نه گفتن طوطیوار و کلیشه ای ” صف طبقه کارگر باید از صف بورژوازی مستقل باشد” در روز آفتابی به چه درد می خورد، وقتی که شما تمام پرسناژهای جنبش ملی را جنبش انقلابی کرُدستان خطاب کنید؟

یک استعاره برای همه ادوار!  

روح کلام ما این است، عبارت “جنبش انقلابی کرُدستان” امروز شایسته توصیف مبارزه کمونیستی با بورژوا- ناسیونالیسیت های فارس و کرُد در کرُدستان و ایران نیست. خطاب کردن جنبش ملی بعنوان جنبش انقلابی، تطهیر ماهیت ارتجاعی جنبش ناسیونالیستی موجود درکرُدستان است. اکثر پرسناژهای جنبش انقلابی (بخوان ملی) کرُدستان در ضدیت با جنبش کارگری، جنبش رهایی زن و سکولاریسم در کرُدستان هستند. اگر در زمان انقلاب١٣٥٧ایران عبارت مناسبتر برای مقوله نامبرده پیدا نکردیم، و یا احراز از آن ممکن نبود، امروز باید آن را تصحیح نمائیم. طرفداران پوپولیست این عبارت، جهت توصیف مبارزات کارگر در کرُدستان با جمهوری اسلامی، هنوز با ادبیات چهل سال پیش می نویسند، صحبت می کنند و خاطرات خویش را نقل می کنند. (جاک) جایگذین تئوری، منطق، علوم و فلسفه و برهان و همه ارکان مبارزه طبقاتی – کمونیسی شده است! هر ناسیونالیستی که بویی از کارگر و برابری نبرده و در دشمنی با کمونیسم استاد است، تنها بمحض اینکه با دید مثبت به تعریف و تمجید از “جنبش خلق کرُد” بپردازد، مجوز برخورد لمپنی و توهین آمیز به همه کمونیست های امثال ما را از نامبردگان دریافت می کند. این رویکرد کومله ها به جنبش ها، نشان دهنده این حقیقت است که در تفکیک ماهیت جنبش های اجتماعی- طبقاتی تکاملی نداشته اند و فکر می کنند زمان هم ایستاده است. حتی بفرض بی دقتی در استفاده کردن از واژه ها و عبارات مناسب هم به این مقوله نگاه کنیم، بکار بردن (جاک) مخدوش کنند تفاوت ها است. البته تنها در این زمینه نیست که سنت، عرف و ارزشهای ملی مخ کادرهای پوپولیست کومه له را جامد و فریز کرده است، که بین خود و طرفداران راست این عبارت تفاوت قائل نمی شوند. در خاطرات نویسی، مقالات نویسی و مکالمه روزمره نیز، از کلماتی چون “شهید” فلان، “سید” فلان ، “کاک” فلان و  الله و والله هم عین مردم عادی و احزاب (جاک) استفاده می کنند. فرهنگ و ادبیات جنبش مذکور، هنوز در ادبیات آنان موج می زند و با ادبیات چهل سال پیش صحبت کرده و خاطرات خود را نقل می کنند. ارزشها و سنت های ملی مسلط بر “جنبش انقلابی کرُدستان” مانع تکامل ادبیات انقلابی، باعث “فرز” شدن ذهن، افکار جامد و ایستای آنان شده است. حتی در مجالس، مراسم و اماکن عمومی آنها را مشاهده کنید، زیاد متوجه تفاوت ادبیات، فرهنگ و نشست و برخاستشان با اعضای احزاب و سازمانهای دیگر و بعضاً با انسان های مذهبی دخیل در جنبش نامبرده نمی شوید. هستند کسانی که خود را کمونیست می نامند و چند صفحه به تعریف و تمجید از جنبش انقلابی کرُدستان سیاه می کنند، ولی حتی صوری و برای چاشنی رادیکالیسم آن هم شده، یک مورد از کمونیسم کارگری، سوسیالیسم و انقلاب کمونیستی ذکری نمی کنند. ظاهراً همینکه یک مفاهیم در یک زمان معین (مانند زمان انقلاب١٣٥٧ایران) موقعیتی برای معرفی آن دوران پیداکرد، دیگر از ضرورت بروز کردن و تطبیق دادن خود با واقعیت های از آن پس، از مدار زمان و تحولات تاریخی فارغ می گردد و هیچی بر آن اثر نمی پذیرد و باید آن را تقدیس کرد! نزد طیف های کومله “جنبش انقلابی کرُدستان” یکی از مفاهیم است که در مسیر پروسه تاریخی هر چه به سر شرایط آن آمده و زمان هر تحولی از سرگذرانده باشد، باز باید آن عبارت را بسان روزهای اول شکل گیری مقاومت مردم کرُدستان در سال ٥٨، به کار برد. همه دگر گونی ها باعث این نمی شود که اشخاصی بدون اینکه به مضامین، ریشه و محتوای پشت آن اصطلاحات و عبارات توجه کنند که اصولاً موضوعی که کلمات برای بیان آنها ساخته شده اند، بیان کننده آن واقعیت در هر شرایطی است یا نه، مدام آن را تکرار می کنند. از بس این اصطلاح در تبلیغات آنها در این پروسه زمانی تکرار شده تا به نرم و عادت تبدیل گردد. آنان از خود سئوال نمی کنند که آیا امروز بکار بردن آن اصطلاح با محتوای مادی و باطنی پشت آن مطابقت دارد یا خیر؟ البته استعمال (جاک) توسط خیلی ها فقط تکرار نیروی عادت و یک عبارت توصیفی و ظاهری نیست، اشتراکات باورها و خویشاوندی با مضمون روندهای اقدامات بورژوایی- ناسیونالیستی و ارتجاعی در کرُدستان است که پشت این اصطلاح نهفته است.

پاسخ کومله به ضرورت استفاده از “جنبش انقلابی کرُدستان” !

 مساله تا به سازمان های کومه له مربوط است پاسخ پوپولیستی و چپ- نمای آنان را اینچنین می تواند برایشان فرموله کرد:

“از آنجا در کرُدستان ستم ملی وجود دارد و تمام طبقات و اقشار جامعه از آن رنج می برند، خواست رفع ستم ملی به بستر اصلی یک جنبش همگانی و توده ای در کرُدستان تبدیل شده است. این ستم ملی توسط حکومتهای سرمایه داری ایران جهت تفرقه بین کارگران و زحمتکشان اعمال و ابقا می شود. اشکال ظاهری اعتراضات توده ستمکش کرُدستان به این ستم و به حکومت های بانی این ستم، هر چه باشد، ماهیت این اعتراضات انقلابی است. این جنبش، در ضمن خواست رفع ستم ملی صرفاً با خواست ملی محدود نمانده و مضمون آن از یک جنبش صرفاً همگانی ملی به جنبش انقلابی کرُدستان تغییر ماهیت داده است. اکثریت جمعیت جامعه کرُدستان کارگران و زحمتکشان تشکیل می دهند و آنها شرکت گسترده و نقش اساسی در این جنبش همگانی دارند. کارگر و زحمتکش کرُد در این جنبش همگانی ذینفع هستند. این تنها خودآگاهی جریانات ملیگرا نیست بر این حرکت سیطره دارد، آراء و جهانبینی کارگری نیز در کنار خودآگاهی بورژوازی ملیگرا بر آن جاری است. از آنجا کارگران و زحمتکشان دارای خواست رادیکال هستند، این جنبش را نیز رایکال وانقلابی نموده اند. بدلیل وزنه چشمگیر کارگران و اقشار تهیدست در جنبش انقلابی کرُدستان، نفوذ نیروهای که مساله ملی را هویت سیاسی و زمینه رشد خود تعریف می کنند، حاشیه ای و خنثی شده یا خواهد شد. از این پس جنبش ملی نه تماماً متعلق به بورژازی و ناسیونالیسم کرُد، بلکه یک جنبش انقلابی متعلق به همه مردم کرُدستان اعم از کارگر و بورژوای کرُد است.”

تقریباً سطور فوق تعابیر نظری و دفاع تئوریک پوپولیستی همه شاخه های سازمان یاد شده در اطلاق (جاک) بعنوان بخشی از مبارزه کارگران و زحمتکشان است. البته از هر حزب، سازمان و شخصیت بورژوا- ناسیونالیست دیگر کرُدستانی، سئوال کنید که اسم جنبش آنان چیست، عین این تعریف (بزوتنه وی شورشگریانه ی خه لکی کوردستان له دژی حکومت) که همان (جاک) باشد، تحویلتان خواهد داد. جالب است که همه آنها خود را متعلق به این جنبش و این جنبش را متعلق به همه می دانند. به شما خواهند گفت: اینکه هر کدام از احزاب در این یا آن مساله اهدافی بعضاً متضاد و متمایز از دیگری داشته باشیم، این تفاوت های سازمانی مانع آن نیست که وقتی وارد این ظرف… شدیم منافع عمومی را نمایندگی نکنیم و آن منافع ملت کرُد است. خاصیت افسانه ای این جنبش بشکلی است که تمام قوانین مبارزه طبقات متخاصم از بین می رود و به محض ورود به آن، ناگهان این جنبش رادیکال شده از مرتجع و ناسیونالیست و سوسیالیست همه انقلابی می شوند. نه بورژوازی آن جامعه بورژوازی غیر انقلابی است، نه ناسیونالیسم آن ارتجاعی و نه جریانات مذهبی مرتجع هستند. جنبش انقلابی کرُدستان بستری است که آب تطهیر بسرهمه ریخته و از چهل سال پیش تا به امروز این جنبش انقلابی بوده، انقلابی مانده و برغم حضور تمام جریانات ضد کارگری و مرتجع درگیر در آن، هنوز انقلابی است! دادن این تصویر از مساله، تلویحاً بیانگر این است که وظیفه کارگر کرُد در این مقطع مبارزه علیه تمام احزاب بورژوا دخیل در این جنبش نیست، بلکه تنها مبارزه علیه حکومت های اشغالگر کرُدستان- زیر این بیرق است. در این تبیین، نوک تیز مبارزه کارگر کرُد علیه تمام احزاب بورژوازی دخیل در این جنبش نیست، تنها علیه حکومت های اشغالگر کرُدستان است. این تبیین تضاد منافع نیروهای صاحب این جنبش با کارگر را پنهان می کند تا آنها را زیر یک چتر جمع آوری نمایند و تمایز کارگر با بورژوازی در مبارزات جاری کرُدستان را پنهان نمایند.

دوستان عزیز! برای تعریف دقیق جنبش ها و درک ماهیت آنان، باید تاکید کرد که میزان کم و زیاد شرکت کارگران و اقشار تهیدست در اقدامی، ماهیت آن جنبش را عوض نمی کند. اگر نرخ  شرکت کارگران در جنبش ملی زیاد باشد، این نشانه رشد نفوذ اراء و افکار ناسیونالیستی کرُد در میان آنان و کمبود شفافیت تمایزات خود با بورژوازی است. بخش هایی از مردم کرُدستان نمایندگانی در مجلس دارند که از کانال خدمت به رژیم “خواست مردم کرُد” را پی می گیرند. ثالثاً کاراکتر هر جنبشی از روی مبدای رابطه آن با کار و سرمایه تعیین خواهد شد که ماهیت آن انقلابی یا غیر انقلابی است. شرکت توده های وسیع مردم در جنبش غیره انقلابی، ماهیت آن را عوض نخواهد کرد. برای نمونه اگر ٩٩% مردم فلسطین جهت رفع ستم ملی از جنبش اسلامی حماس حمایت کنند،۱% بیانگر مترقی بودن جنبش اسلامی نیست، بلکه این جنبش اسلامی است که الگوی خود را به الگوی مردم تحت ستم فلسطین تبدیل نموده است. یا جنبش اسلامی مجاهدین افغانستان هر چه در “قلب” توده های کارگر و تهیدست افغانستان سر چشمه گرفته باشد، جنبشی انقلابی نیست. هیچ معیار و مولفه ای در مبارزه طبقاتی غیر کمونیستی تر از این نیست که یک جنبش را صرفاً بر حسب ترکیب آحاد شرکت کننده در آن که کارگر یا غیر کارگر است، سنجید وتعیین نمود. لذا تمام جنبش های ارتجاعی تاریخ معاصر از کارگر و محرومان جامعه تشکیل شده است. بقول لنین “بدون تئوری انقلابی جنبش انقلابی نیز نمی تواند وجود داشته باشد”. در عصر سرمایه داری، بخصوص پس از شکست کمونیسم بورژوایی بلوک شرق، ناسیونالیسم پرچم تمام شاخه ها و جریانات بورژوایی چه در حاکمیت و چه در اپوزیسیون، چه در یک کشور و چه در سطح بین المللی است. در قرن ٢١، خطاب کردن جنبش ملی بعنوان جنبش انقلابی، تطهیر ماهیت جنبش ناسیونالیستی فی الحال موجود درکرُدستان است. بنابه این حقیقت، اکثر نیروهای آنچه شما “جنبش انقلابی کرُدستان” می نامید، در ضدیت با جنبش کارگری، جنبش رهایی زن و سکولاریسم در کرُدستان هستند.

کومه له ها و همه پوپولیست های چپ هم مسلک او، فکر می کنند برای دفاع از مردمی که تحت ستم ملی یا مذهبی هستند، باید از خود جنبش های ملی و مذهبی آنان نیز دفاع کرد. گویا باید این جنبش ها را رادیکل دانست تا بتوان از رفع ستم ملی و یا رفع ستم مذهبی بر مردم کرُد و یارسانان دفاع نمود. عزیزان من! این دو پدیده متفات هستند که شما پوپولیست های محترم مرز بین آنها را قاطی می کنید. دفاع کمونیست ها از رفع ستم ملی، دفاع از خواست ملی و به شکل نیروی هایی که با این پرچم ” جنبش انقلابی کرُدستان ” ظاهر شده در آمدن نیست. مبارزه برای رفع ستم ملی را چرا باید با خواست و مطالبات کارگری یکی دانست و یا درهم تنید؟ شما می فرمائید: “پس از کدام کانال کمونیست ها عملاً وارد مبارزه برای رفع ستم ملی شوند؟ باید سازمان ها و تشکل های توده ای آن مبارزات را تقویت و حمایت کرد، تا این مبارزات پا بگیرند”.

ولی سئوال من از پوپولیست ها این است: کدام سازمان ها و تشکل هایی را باید حمایت کنیم تا مبارزه برای رفع ستم ملی پابگیرد؟ “سازمان ها و تشکل های مردمی”! بسیارخوب. سازمان ها و تشکل های مردمی را چرا نباید در خود آن سازمان ها سازماندهی و حمایت کنیم؟ چرا در ظروف ملی؟ 

خیر. معنی دخالت ما این نیست که ما مبارزه کمونیستی خود را تعطیل خواهیم کرد و در سازمان ها و تشکل های ملی ادغام می شویم و یا بجای نهادهای مستقل کارگری، آن سازمان ها را تاسیس و تقویت کنیم تا که اینقدر سنت ها، فرهنگ، عرف و بیداری ملی را زنده کنند و صیقل بدهند و شکوفا نمایند که نیرومند شوند و رقبای خود را وادار به قبول خواست “خود مختاری” نمایند. البته کنترل شرکت کنندگان چپ در این جنبش در دست ما نیست، ولی مساله تا به ما مربوط می شود، ما سرباز بی جیره و مواجب جنبش ناسیونالیسم برای بیداری احساسات ملی، سنت ها، فرهنگ وشکوفایی آنها نیستیم. مگر خودمان تاریخ، سنت، فرهنگ، ادبیات و عرف نداریم که آنان را صیقل بدهیم و در جامعه شکوفا نمائیم و از آن کانال مردم را سازماندهی و بسیج نمائیم؟ ما جنبش خودمان، جنبش طبقاتی کارگری و کمونیستی را تقویت می کنیم. فرهنگ و سنت مارکسیستی را صیقل می دهیم و از این راه مساله ملی را از هر دو سوی حاشیه ای می کنیم. اگر خود به قدرت برسیم دریک رفراندم راه حل خود را به رای می گذاریم…و اگر مردم به راه حل ما تن ندادند و نیروهای ملیگرا با مجاهدت شما، مردم کرُدستان را به راه حل خود ببرند، البته ما با لشگرکشی پاسخشان را نمی دهیم و خطاب به مردم کرُدستان خواهیم گفت: بفرمائید خرج خود را از سایر مردم ایران جدا کنید! این یکی از اصلی ترین فرق ما با احزاب بورژوایی در خصوص مساله ستم ملی کرُد است. اگر ناسیونالیسم این قدر نیرو نداشته باشد که مردم را همراه خود نمایند، ما به کمکشان نمی شتابیم و نیرو به آنها قرض نمی دهیم تا برای خواست خود با دولت مرکزی برای معامله و یالوگ مجهز شوند. تلاش ما این است جنبش های رفع ستم ملی، سازمان های فیمینستی، نهادهای ضد نژاد پرستی و… هژمونی ما را قبول کنند و از طریق بزیر کشیدن نظام سرمایه داری همه نابرابری ها را از بین ببریم. دخالت ما در این مساله، تقویت ارکان ملی نیست. ایجاد آگاهی طبقاتی مردم از هر دو سوی است که تره برای ناسیونالیسم طرفین خورد نکنند. اما با تز کومه له، باید تشکل های کارگری و کمونیستی در سازمان های ملی، فیمینستی، ضد نژاد پرستی… مضمحل شوند.

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate