پرسش و پاسخ کوتاه با مازیار رازی در کلاب هاوس ۲۴ تیر ۱۴۰۲
چهگونه میتوان شوراهای کارگری را تشکیل داد؟
مازیار رازی: اصولا درباره مقوله شوراها یک بدفهمی وجود دارد. بسیاری از فعالین جنبش کارگری تصور میکنند که کارگران در شرایط کنونی، یا اینکه کارگران پیشتاز و پیشرو سوسیالیست، با اتکا بهخود، یکبهیک و بهتدریج شوراها را در جامعه میسازند، و بههمین علت است که در بسیاری از شعارهایی که مطرح میشود، مثلا چند سال پیش در هفتتپه، صحبت از اداره شورایی (کار شورایی) کردند، و این تصور بهوجود آمد که گویا قرار است ما شوراها را در شرایط کنونی بسازیم. در صورتیکه اصولا ساختن شوراها وظیفه پیشتازان کارگری و یا مارکسیستها نیست، شوراها نهادهای خودانگیختهای هستند که در شرایطی خاص، آنهم بهشکل منطقهای در یک استان، مثلا استان خوزستان، ایجاد میشود. البته پیشتازان کارگری در شکلگیری آن نقش بسزایی بازی میکنند، اما بهصورت ارادی آنرا نمیسازند. ضرورت ادامه مبارزه ایجاب میکند. این شوراها حرفههای مختلف را دربر خواهد گرفت. مسئله مرکزی این شوراها، مسئله کسب قدرت است، قدرت سیاسی. در این دوران، که ما آنرا دوره اعتلای انقلابی مینامیم، شرایط به شکلی پیش میرود و آگاهی به درجهای میرسد که این نظام، یعنی کل نظام سرمایهداری باید سرنگون شود. شوراهای های مورد بحثما، بهشکل خودانگیخته در دوران اعتلای انقلابی شکل میگیرند. این شوراها را یک گروه مارکسیستی یا عدهای سوسیالیست بهوجود نمیآورند. این یک روند کاملا طبیعی و خودانگیخته بهشکل منطقهایست؛ مثلا خوزستانی که نام بردیم. امکان دارد رقمی حدود صدهزار، دویستهزار نفر درگیر این شورا باشند. آنان بلافاصله و به شکلی دموکراتیک منتخبین خود، درواقع رهبران خودشان را انتخاب میکنند و در شرایطی که مسئله تسخیر قدرت مطرح میشود، دست به سازماندهی میزنند. در واقع نوعی قدرت دوگانه در جامعه بهوجود میآید، یکی قدرت درحاکمیت (قدرت سرمایهداری) و دیگری قدرت کارگری که در شوراها متبلور شده، و بعد هم مسئله تسخیر قدرت مطرح خواهد شد، یعنی فروپاشی و سرنگونی نظام حاکم و جایگزین کردن آن با شوراهای کارگری.
اگرچه ما معتقدیم که این شوراها بهشکل خودانگیخته بهوجود میآیند، اما باید توجه کرد که ما هم به تدارکاتی نیاز داریم؛ تدارکاتی که در دوران اعتلای انقلابی تضمین میکند که شوراها به قدرت برسند، و امور این تدارکات باید از هماکنون آغاز شود. این تدارکات، یعنی ساخت و سازماندهی ستاد رهبری، اگر از هماکنون آغاز نشود در دوران اعتلای انقلابی عواقب فاجعهباری بهدنبال خواهد داشت. آنگونه که. تجربه نشان داده است در صورت غیاب رهبری و ستاد رهبری کارگری این انقلاب میتواند بهآسانی توسط عدهای دیگر مصادره شود، و محققا چنین اتفاقی خواهد افتاد. انقلاب ۱۳۵۷ را ما دقیقا به این شکل ارزیابی میکنیم، تودهها بهپا خاستند، میلیونها نفر معترض در خیابانها بودند، دوسه ماه اعتصاب عمومی صورت گرفت که مشخصا کارگران شرکت نفت در محور آن بودند، اما رهبری غایب بود، رهبری کارگری، رهبری انقلابی غایب بود؛ چرا که از پیش برای این کار آماده نشده بود. در میان مارکسیستها هم که رهبری نبود.
آنان یا در سطح نظری اعتقاد داشتند که انقلاب دومرحلهای است. مرحله اول ضدامپریالیستی و سپس انقلاب سوسیالیستی که در گام بعدی بهوجود میآید. در نتیجه فعلا لزومی به قدرتگیری طبقه کارگر نیست، ما ترکیبی، ائتلافی از همه معترضان، بوجود میآوریم، و در آن ائتلاف نیرویی را هم پیدا کردند، روحانیت مبارز، و در مرکز آن خمینی، که در ائتلاف با آن میتوانیم از مرحله اول عبور کنیم. روحانیون هم ضد امپریالیست هستند و هم برعلیه شاه، در نتیجه از موتلفین ما هستند، پایههای اجتماعی هم دارند.
در سطح عملی هم رفقای مارکسیست ما در آن دوره نرفتند خودرا به جنبش کارگری پیوند بزنند، پیوند ارگانیک، و صبورانه و از کف کارخانه، با برنامهای مشخص، یعنی برنامه انتقالی که بتواند به بالابردن سطح آگاهی کارگران کمک کند. درمقابل، عجولانه و به شکلی قیممابانه، از بیرون گفتند، ما یک موتور کوچک بهراه میاندازیم و چند نفر از سران رژیم شاهنشاهی و مستشاران خارجی، وکلا و وزرا و غیره را ترور میکنیم و بعد، آنوقت موتور بزرگ بهحرکت در میآید. در نتیجه این جنبش فعلا ربطی به ما ندارد، لازم نیست درونش باشیم، آگاهی نازل است، طبقه کارگر آماده نیست؛ و درست برعکس این نشان داده شد. طبقه کارگر آماده بود، اعتصاب سراسری سازمان داد، اما رهبری غایب بود، اصولا وجود نداشت، ابدا آمادگی آنرا نداشت که بیاید و رهبری کند. زمانی هم که وارد صحنه شد، دیگر دیر شده بود. تازه در آنزمان هم بخش بسیار قابل توجهی از این جنبش چپ از خمینی حمایت کرد. در نتیجه ما فرصت یک انقلاب سوسیالیستی – کارگری، که میتوانست طبقه کارگر را به حاکمیت برساند از دست دادیم، دقیقا چهلوچهار سال پیش؛ و این درسیست که امروز باید بگیریم، این رهبری باید از هم اکنون بهوجود بیاید.
ستاد رهبری که ما از آن صحبت میکنیم همان حزب پیشتاز کارگریست. حزبی متشکل از کارگران پیشرو، کارگران سوسیالیست که در شرایط کنونی فعالیتشان باید کاملا مخفی باشد، البته منظورم درسطح سازماندهیست؛ یعنی اگر سازماندهی مخفی نباشد، گیر میافتند، کشته میشوند، دستگیر میشوند، میروند زندان و غیره؛ در نتیجه انقلاب سوسیالیستی به تعویق میافتد. ما باید در این دوران، دوران پیشاانقلاب، پیشاانقلاب سوسیالیستی، پیشااعتلای انقلابی که منجر به تشکلات شورایی می شود، همواره مسئله سازماندهی ستاد مخفی رهبری را مدنظر داشته باشیم. در غیاب چنین تشکیلاتی دوباره فرصت بعدی را هم از دست میدهیم و نتیجهاش همین آش است و همین کاسه، سرکوبها و اعدامها و غیره ادامه پیدا میکند؛ در زمان شاه مشاهده کردیم و در زمان خمینی و خامنهای هم دیدیم.
خلاصه کلام، یکی از مهمترین و محوریترین وظیفه پیشتازان کارگری وکارگران سوسیالیست در شرایط فعلی سازماندهی مخفیانه است. آنان در میان کارگران هستند ولی سازماندهی آنها مخفیست. آنها تا جایی که میشود نباید دستگیر شوند؛ باید به کار مخفی حول برنامهای مشخص که آگاهی تودهها را قدمبهقدم بالا میبرد، عادت کنند. این درواقع همان هنریست که انقلابیون در انقلاب پیروزمند اکتبر۱۹۱۷ روسیه بهکار بستند. دقیقا این روش آنان را به پیروزی رساند.
در اینجا لازم است کمی در مورد پیشینه این شوراهایی که گفتیم، صحبت کنم. شورای کارگری چه هستند؟ مطلب کوتاهی در این رابطه تهیه شده که اینجا پین میشود و در سایت ملیتانت هم هست. شوراهای کارگری به شکل اخصی که صحبت کردیم، برای نخستین بار در سال ۱۹۰۵ بوجود آمد و سبک کار نوینی را عرضه کرد که ما باید از آن بیاموزیم. تجربه شوراها در ۱۹۰۵ در واقع بهمعنای آن بود که برای نخستین بار در جهان سرمایهداری، قدرت کارگری خود را به نمایش گذاشت؛ یعنی قدرتی که بتواند برای سرنگونی نظام برود. متاسفانه اولین انقلاب روسیه در سال ۱۹۰۵ به شکست انجامید، اما ۱۲ سال بعد، بر اساس همین تجربه، یعنی تجربه غنی شوراها بود، که انقلاب به پیروزی رسید. یعنی در انقلاب ۱۹۱۷ روسیه شوراها به قدرت رسیدند. حزب در واقع تدارکات را انجام داد و پس از آنکه تدارکات ریخته شد و دوران اعتلای انقلابی فرارسید، شوراها به قدرت رسیدند. ایندو پدیده، یعنی پدیده تدارک انقلاب و ساختن ستاد رهبری، به تسخیر قدرت توسط شوراها گره خورده است، اما پس از آنکه شوراها به قدرت رسیدند، خب دیگر، قدرت دست شوراهاست، حزبی هم نیاز نیست که دخالتگری مستقیم داشته باشد، مگر آنکه از طرف شوراها چنین درخواستی شود. این چند نکته کوتاهی بود که لازم دانستم تذکر داده شود.