نگاهی به درگیری مسلحانه در اردوگاه حزب کومله کردستان

نگاهی به درگیری مسلحانه در اردوگاه حزب کومله کردستان

تئوین شده بر مبنای مصاحبه با کانال جدید

خلیل کیوان: هفته قبل بین پیشمرگان دو جناح حزب کومله کردستان در اقلیم کردستان عراق درگیری مسلحانه رخ داد که متاسفانه دو کشته و یک مجروح به جا گذاشت. این اولین بار نیست که در اختلافات درونی این سازمان از اسلحه استفاده می شود. پیشتر هم اتفاقات مشابهی در جریان انشعاب این سازمان رخ داده بود. در سال ٢٠٠٧ دو طرف به رهبری عمر ایلخانی زاده و عبدالله مهتدی به کتک کاری متوسل شدند و روی هم اسلحه کشیدند که دخالت اتحادیه میهنی مانع خونریزی در این سازمان شد. 

پیشتر از این هم در رابطه با اختلافاتی که با کومله، سازمان کردستان حزب کمونیست ایران، داشتند، در جریان جدایی به اسلحه و قلدری متوسل شده بودند. در این برنامه می پردازیم به دلایل و زمینه های این رخدادها.  

حمید تقوایی درگیری نظامی ظاهرا بین نیروهای پیشمرگ یک سازمان، حزب کومله، رخ داده. حدود هفت ماه پیش سازمان کومله زحمتکشان که قبلا از حزب کومله جدا شده بود دوباره به این حزب پیوست و درگیری اخیر بین پیشمرگان این دو دسته بوده. چه اختلافاتی زمینه ساز این درگیری بوده است؟ آیا درگیری ناشی از اختلافات قدیمی بین این دو گروه است و یا اوضاع فعلی و معادلات پس از انقلاب مهسا زمینه ساز این رویداد بوده؟ 

حمید تقوائی: همانطور که گفتید این نوع درگیریها متاسفانه اولین بار نیست که در میان نیروهای این سازمان رخ میدهد ولی این بار شرایط و زمینه ها و دلایل سیاسی متفاوت است. از نظر سنت و ازنظر دست بردن به اسلحه در اختلافات داخلی این متاسفانه یک شیوه و روند در این سازمان است که بعدا میتوانیم بیشتر در موردش صحبت کنیم ولی اینکه چطور این روند امروز به این شکل خودش را نشان داد و چنین درگیری پیش آمد، این دیگر کاملا به شرایط سیاسی امروز مربوط میشود. 

در بررسی زمینه این درگیری دو نکته قابل توجه است. اول اینکه این دو جناح درگیر که همانطور که اشاره کردید  قبلا از هم جدا شده و به دو سازمان با دو اسم تبدیل شده بودند، اخیرا دوباره به هم پیوستند و این پروسه وحدت مجدد ظاهرا مورد پذیرش همه اعضای سازمان زحمتکشان نبوده است. امروز بخشی از رهبری جناح زحمتکشان در توضیح این اتفاق دارند از نارضایتی از روند اتحاد مجدد صحبت میکنند. 

نکته دوم و جنبه مهمتر اینست که در دل این انقلاب زن زندگی آزادی عبدالله مهتدی، که دبیر کل این حزب دوباره متحد شده هست، در کنار سلطنت طلبها، کنار رضا پهلوی و نیروهای دیگر در یک ائتلاف شرکت کرد که نشست جورج تاون شروعش بود و منشوری را با این ها امضا کرد که الان دیگر این حرکت و پروژه کاملا شکست خورده است. امروز نیروهای آن منشور و آن نشست به جان همدیگر افتاده اند. و این هم اختلافات و نارضایتی هائی در صفوف این سازمان به وجود آورد که بالاخره به اینجا منجر شد.

 این را هم بگویم که در این واقعه، این طور که از شواهد پیداست و از مصاحبه ها و اظهارنظرهای خود رهبران این سازمان بر می آید، عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی زاده، که رهبر این دو گروه بودند و بعد از بهم پیوستن عمر به عنوان معاون دبیرکل یعنی معاون عبدالله مهتدی منصوب شد، در این رویداد کنار هم هستند. من نقدی از عمر ایلخانی زاده نسبت به سیاست ائتلاف با سلطنت طلبها نشنیدم ولی در بدنه سازمان ظاهرا اینطور نبوده و عده ای از نیروهای سازمان زحمتکشان مخالف این سیاست بوده اند. بنابرین نمی شود گفت که دو جناح زحمتکشان و حزب مهتدی درگیر شده اند. به نظر اینطور میرسد و از صحبت یک عضو برجسته سازمان زحمتکشان، یعنی رضا کعبی که من مصاحبه ایشان را شنیدم، اینطور بر می آید که اولا این اتحادی که شکل گرفته است قرار بوده به اطلاع همه برسد و در کمیته مرکزی و در پلنوم این سازمان مطرح و تصویب بشود و چنین نشده است. و ثانیا مساله مورد اختلاف دیگر شرکت عبدالله مهتدی در ائتلاف جورج تاون است که رضا کعبی میگوید در این مورد هم بحث و همنظری صورت نگرفت و عبدالله مهتدی جائی اعلام کرد شخصا در این ائتلاف شرکت میکند و جائی به عنوان دبیر کل حزب صحبت کرد و غیره. این هم یکی از موارد نارضایتی بوده است.  

همانطور که اشاره کردم بخصوص بعد از ورشکستگی پروژه جورج تاون ظاهرا این نارضایتی ها بالا میگیرد و این درگیری مسلحانه بین پیشمرگان معترض به این سیاستها و موافقین این سیاستها بوده است که عمر و عبدالله هر دو به این گروه دوم متعلق هستند. 

خلیل کیوان: اگر اختلاف بین موافقین و مخالفین سیاستهای اخیر بوده نقش رهبری این سازمان ها در این ماجرا چه بوده است؟

حمید تقوائی: از نظر سیاسی که روشن است سیاست های رهبری این سازمان هست که الان وضع را به اینجا رسانده. از جمله همین سیاست ائتلاف با نیروهای سلطنت طلب و یا روند غیر دموکراتیک به هم پیوستن این نیروها که توضیح دادم. واضح است که از این لحاظ نقش سیاسی رهبری کاملا تعیین کننده است.  

 ولی نفس این درگیری هم اینطور به نظر نمیرسد که به شکل خودبخودی و از پائین شکل گرفته باشد. مثلا بحث و جدل بین پیشمرگان تند شده و به روی هم اسلحه کشیده اند. این درگیری به نظر میرسد نقشه مند بوده.  رضا کعبی هم در مصاحبه اش میگوید این درگیری با اطلاع رهبری صورت گرفته. از این نظر هم رهبری نقش مستقیم داشته است. اینکه در این درگیری کدام طرف به کدام طرف حمله کرده و تیر اول را کی شلیک کرده هنوز این مورد بحث است. مثلا جناحی که کشته داده میگوید به آنها حمله شده و آنها فقط از خودشان دفاع کرده اند. میگویند درگیری دو طرفه ای در کار نبوده بلکه پیشمرگان یک جناح، که جناح موافق خط رهبری است ( یعنی خط عبدالله بعلاوه عمر) به پیشمرگان جناح مخالف حمله کرده اند. از سوی دیگر عمر ایلخانی زاده میگوید خانه اش بوسیله نیروهای پیشمرگ محاصره شده بوده است. من وارد این نمی شوم چون از جزییات که واقعا کی به کی حمله کرده هنوز اطلاع دقیقی در دست نیست. و تأثیر آنچنانی هم بر بحث ما ندارد. در هر حال واقعیت هر چه باشد بحث بر سر این است که این دومین بار است که اختلافات درونی این سازمان به درگیری مسلحانه بین جناحها منجر میشود. و برای درک درست از این روند باید به مسائل پایه ای و پایدار تری در سیاستها و سنتهای این نیروها رجوع کرد. 

خلیل کیوان: اجازه بدهید به همین مساله سنتها و سیاستها بپردازیم. سوالم این است که این امر تا چه حد ناشی از سیاست های این نیرو است و چقدر به مسأله سنت ناسیونالیستی پیش مرگ مربوط میشود؟  چرا در سازمانی مثل حزب کومله چنین رخدادهایی را شاهد هستیم؟ 

حمید تقوائی: به نظرم یک فاکتور ناتوانی رهبری در منسجم کردن و اقناع و  تثبیت اتوریته سیاسی خودش در تشکیلات است. ولی چرا این طور است؟ دلیلش به نظرم اینست که این نیروها بالاخره از جنبش چپ سرچشمه گرفته اند. کومله جزئی از سازمان کردستان حزب کمونیست ایران بود و قبل از آن هم کومله بالاخره کاملا حسابش از حزب دموکرات و نیروهای ناسیونالیست راست جدا بود، خودش را چپ و کمونیست میدانست، در ماههای اول روی کار آمدن جمهوری اسلامی نقش درخشانی در ادامه انقلاب ٥٧ در مقابل ارتجاع تازه بقدرت رسیده ایفا کرد و غیره. این منشأ همه این کومله هایی است که ما امروز می بینیم. خب روشن است که شما نمیتوانید از یک بک گراند، از یک زمینه، از یک نقطه شروع چپ حرکت کنید و برسید به سیاست های راست افراطی؛ سیاستهائی که جریان عبدالله مهتدی و همچنین زحمتکشان نمایندگی میکنند. بدنه این حزب، پیشمرگه ها که بخاطر این سابقه به کومله پیوسته اند، براحتی این ناسیونالیسم افراطی را نمی پذیرند. کما اینکه من ویدئو کلیپی دیدم که بعد از این درگیری مسلحانه عده ای از پیشمرگان ناراضی در اعتراض به این وضعیت پر کرده بودند و حرفشان را  با شعار زنده باد سوسیالیسم تمام کردند. یعنی هنوز پیشمرگه هائی در صفوف این نیروها هستند که با سوسیالیسم خودشان را معرفی و تداعی میکند. درحالی که رهبری این سازمان حتی پوسته ای هم از این سیاستهای چپ برایش نمانده است و سیاستهای راست ناسیونالیستی اش حتی گوی سبقت را از حزب دموکرات هم ربوده. حزب عبدالله همان سازمانی است که اعلام کرد کودکان در کردستان در مدرسه فارسی صحبت نکنند و امثال این سیاست ها را زیاد دیده ایم. سیاستهائی تماما متکی بر قومی گری و  بقول خود کردها “کردایتی”. سنتهای ناسیونالیستی کاملا در این حزب موج میزند. خب ساده نیست شما حزبی که از چپ شروع کرده را ببرید به منتهی الیه راست. اختلاف و اصطکاک پیش می آید، درگیری پیش می آید و چون سنت مبارزه مسلحانه در اینها قوی است و در واقع یک نوع کیش اسلحه وجود دارد وقتی ناتوان میمانند از به خط کردن، قانع کردن و هدایت کردن صفوف شان به اسلحه دست میبرند

خلیل کیوان: کمی به جایگاه اسلحه و نیروی پیشمرگ بپردازیم. می دانید که احزاب مسلح و نیروی پیشمرگ یک سنت قدیمی در کردستان است.در سال های اخیر اما میبینیم احزابی در اقلیم کردستان عراق اردوگاه دارند که فعالیت مسلحانه چندانی ندارند. آیا می شود گفت که دوره مبارزه مسلحانه و اردوگاه داری به سر رسیده؟ و احزاب اپوزیسیون در کردستان بهترست تماما به مبارزه مدنی و سیاسی علیه جمهوری اسلامی روی بیاورند؟

حمید تقوائی: اجازه بدهید اول در مورد سنت مبارزه مسلحانه صحبت کنم. در هر چهارپارچه کردستان در مبارزه علیه دولت مرکزی و برای رفع تبعیض ملی دست به اسلحه بردن یک سنت قدیمی است. یک شیوه جا افتاده ای است علیه زورگویی های دولت مرکزی و لشکرکشی های دولت مرکزی. همه احزاب در کردستان یک شاخه مسلح دارند. ولی این امر به معنی این نیست که در این منطقه یک جنبش واحد با یک شیوه مبارزه مسلحانه داریم. در  کردستان هم مثل هر جامعه ای چپ و راست وجود دارد. هم نیروهای اپوزیسیون راست و ناسیونالیست و هم نیروهای چپ مبارزه مسلحانه را به عنوان یک شیوه به کار میبرند و هنوز هم اردوگاه دارند و نیروی مسلح دارند. ولی مبارزه مسلحانه برای برای چپ و راست کاملا دو معنی مختلف و دو جایگاه مختلف دارد. اگر بخواهم از جانب حزب کمونیست ایران قبل از جدائی کمونیسم کارگری، و از دید کومله بعنوان سازمان کردستان آن حزب صحبت کنم، باید بگویم که مبارزه مسلحانه تنها یکی از شیوه های مبارزه ما کمونیستها علیه جمهوری اسلامی است و آن هم نه شیوه اصلی. ما همیشه تاکید میکردیم که نیروی پیشمرگ شاخه نظامی تشکیلات کردستان حزب، یعنی بازوی مسلح حزبی است که برای سوسیالیسم مبارزه میکند و اتکا و محور مبارزه اش جنبش کارگری، جنبشهای حق خواهانه و ضد تبعیض و جنبشهای مدنی و سیاسی در شهرها است. در این مدتی که از تشکیل حزب کمونیست کارگری میگذرد، مبارزه کارگری، جنبشهای شهری، مبارزه مدنی- اجتماعی- سیاسی در شهرهای کردستان بسیار فراگیر تر و برجسته تر شده است و لذا امروز این مبارزات جایگاه به مراتب مهمتر و تعیین کننده تری در جنبش کمونیستی در کردستان یافته اند. امروز مبارزات شهری محور و اساس فعالیت حزب ما در کردستان را تشکیل میدهد. 

روشن است که تاکید به مبارزات سیاسی- مدنی در شهرها به معنی دست شستن از نیروی مسلح نیست. نباید گفت که چون شهر برجسته شده باید اسلحه و این سنت و شیوه مبارزه مسلحانه را کنار گذاشت. این سنت وقتی کنار میرود که دولتی روی کار بیاید که دست از ستم ملی بردارد و حقوق مردم کردستان را به رسمیت بشناسد و مساله تبعیض ملی حل بشود. تا وقتی این اتفاق نیفتاده مبارزه مسلحانه و نیروی نظامی هم جایگاه و موضوعیت دارد. ولی همانطو رکه گفتم دو جایگاه کاملا متفاوت. برای ناسیونالیسم کرد مبارزه مسلحانه امری هویتی و محوری است. و این امر هویتی بر مناسبات درونی احزاب هم تاثیر میگذارد. یک نوع کیش اسلحه بوجود می آید که باعث میشود ساختمان و سلسله مراتب و هرم تشکیلاتی کم کم تحت الشعاع فرماندهی نظامی و نیروی نظامی و پیشمرگایتی قرار بگیرد. این روندی است که در حزب عبداله مهتدی هر از چند گاهی به شکل درگیری نطامی درون تشکیلاتی بروز پیدا میکند. 

در احزاب چپ که اساس و محور کارشان مبارزات اجتماعی در شهرها، جنبش کارگری و مبارزات اجتماعی است که امروز در کرستان وسیع تر و قدرتمند تر از هر زمانی در جریان است، مبارزه مسلحانه تنها شیوه ای است در خدمت جنبش کارگری و جنبش سوسیالیستی که مرکزش در شهرها است. بخصوص باید توجه کرد که سنت پیشمرگایتی از زمانی آعاز شده که هنوز جامعه کردستان فئودالی بوده است و پیشمرگه ها اساسا از روستاها بر میخاستند ، مقرشان در کوه ها بوده است و حتی کسی که در شهر میخواسته مبارزه کند باید به اصطلاح به کوه میزده. 

این شرایط اجتماعی امروز کاملا عوض شده است. فعالین در خود شهرها در عرصه های مختلف مبارزه میکنند. بعنوان نمونه جنبش کارگری در کردستان موقعیت مهمی در جنبش کارگری در سراسر ایران پیدا کرده و پیوند عمیقی بین مبارزات کارگران کردستان و بقیه ایران وجود دارد. همینطورست در مورد جنبش زنان و جنبش دانشجوئی و معلمان و جنبش دادخواهی و غیره و غیره. این را داریم هر روز مشاهده میکنیم. بنابرین بخصوص در این شرایط محور و هویت را نیروی مسلح و مبارزه نظامی تعریف کردن کاملا امری عقب مانده و از واقعیت امروز جامعه کردستان بدور است. 

 فاکتور دیگر همانطورکه گفتید اینست که مدتهاست نیروهای مسلح اپوزیسیون به خارج از کردستان ایران رانده شده اند و فعالیت چندانی ندارند. زمانی پیشمرگه ها مناطق آزاد در دست داشتند و در خود ایران فعالیت میکردند. اما مدتهاست به خاک عراق رانده شده اند و جمهوری اسلامی توانسته نیروهای خودش را بر کردستان مسلط کند. با این حال اینها اردوگاه های نظامی را نگه داشته اند. ما در نفس اردوگاه نظامی داشتن هیچ اشکالی نمی بینیم این میتواند یک نقطه قدرت نیروهای چپ باشد که در فردائی که شرایط اجازه بدهد این نیرو میتواند کاملا کمک کند به انقلاب و به جنبش انقلابی در کردستان و در سراسر ایران. ولی همانطور که اشاره کردم باید توجه داشت که محور کار و اساس مبارزه نیروهای چپ در کردستان شهرها، جنبش کارگری، جنبش آزادی بخش زنان، امروز دیگر جنبش دادخواهی و جنبش های دیگر هست. نیروی نظامی را هر زمان امکانش بوجود آمد باید در خدمت این جنبشها بکار گرفت. 

تا آنجا که به اردوگاهها در خاک عراق مربوط میشود این اردوگاهها هنوز رسما مقر پیشمرگان است. اردوگاه نیروهای مسلح احزاب مختلف کرد، حزب دموکرات و احزاب کومله و غیره که در اقلیم کردستان عراق مستقر شده اند. 

به نظر من این اردوگاهها عملا دو نقش را ایفا میکنند. یکی مقر اسکان نیروهای مسلح سازمانها که رسما اینطور است و دیگری نوعی اردوگاه پناهندگان که عملا این موقعیت را دارند. چه خانواده های پیشمرگه ها و چه مردمی که بالاخره به دلایل مختلف در شهرهای کردستان تحت تعقیب قرار می گیرند و می خواهند خودشان را نجات بدهند به کردستان عراق پناهنده میشوند و ریسمانی که به آن متوسل می شوند پیوستن به صفوف پیشمرگه ها است. (اینجا وارد بحث چپ و راست نمیشوم. برای همه نیروها این شرایط وجود دارد).خانواده هایی هستند که در مبارزه نظامی شرکت ندارند. آن توان را ندارند و  سالمند و یا خردسال هستند. و در هر حال خانواده هایی هستند که به این ترتیب در این اردوگاه ها و یا حول آنها در کمپ های مجاور و مرتبط با آنها در منطقه اقلیمی اسکان یافته اند. از این نظر هم این اردوگاه ها به عنوان محل اسکان پناهندگان برای مردم کردستان اهمیت دارد. جایی است که پناهندگان می توانند زندگی نسبتا امنی داشته باشند. این به نظر من بهتر از اردوگاه های پناهندگی متعارف است که تمام تنظیماتش در دست دولت اقلیم باشد و یا حتی در دست سازمان ملل باشد. بالاخره نیروهای اپوزیسیون ایرانی در کردستان عراق این اردوگاه ها را کنترل میکنند و این  از نظر زندگی اجتماعی پناهندگان فاکتور مثبتی است. منتهی این را باید به رسمیت شناخت که این اردوگاه ها فقط اردوگاه های نظامی حزبی نیستند و مقر پناهندگان هم هستند. 

کلا به نظر من تا وقتی که احزاب، منظور من احزاب چپ است، تحت تنظیمات دولت اقلیمی سیاست هایشان سازش کارانه نشود، سیاستهایشان اخته نشود، سیاستهایشان به دیپلماسی و صرف اردوگاه داری تبدیل نشود، داشتن این اردوگاهها موضوعیت دارند و باید بعنوان ملجاء  پناهندگان هم شده آنها را حفظ کرد. این ویژه کردستان هم نیست. اردوگاههای نیروهای سیاسی در همه جای دنیا وجود دارد. وقتی نیروهای اپوزیسیون یک کشور با سرکوب دولت مربوطه روبرو می شوند در کشورهای همسایه پناه میگیرند و اگر کشور همسایه هم سیاستش ایجاب کند به آنها اجازه میدهد اردوگاه داشته باشند. در این مورد هم همین اتفاق افتاده ولی شرط اساسی این است که سیاستهای سازمانی که در آن جا مستقر است تحت الشعاع ملاحظات دیپلماتیک، سازش کاری و کوتاه آمدن در مقابل دولت اقلیمی قرار نگیرد. این شرط مهمی است. 

با توجه به همه این فاکتورها برای یک حزب سیاسی چپ و کمونیست که محور مبارزه اش را جنبش کارگری و جنبش های اعتراضی در کردستان و در تمامی ایران، و امروز دیگر انقلاب فراگیری مثل انقلاب زن زندگی آزادی، قرار داده است نیروی نظامی و اردوگاه میتواند موضوعیت و نقش مثبتی داشته باشد. اما نیروهائی که ماندن در منطقه یا منطقه گرائی و اردوگاه داری و کیش اسلحه به امر هویتی شان تبدیل شده تماما در چارچوب جنبش و سنت ناسیونالیستی قرار میگیرند و هیچ قرابتی با سنتهای رادیکال و کمونیستی ندارند. در تحلیل نهائی  درگیریهای نظامی در سازمانی مثل حزب عبدالله مهتدی را باید نتیجه چنین سیاستهائی دانست.  

 ٢٨ ژوئن ٢٠٢٣، ٧ تیر ١٤٠٢

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate