به بهانه ی سالروزِ خیزش انقلابی شهریور ماه

چند هفته ی دیگر، اولین سالروزِ برآمد انقلابی مردمِ کارگر و تحت ستم ایران است. در اواخر شهریور ماهِ ۱۴۰۱ شمسی، به دنبال جان باختنِ زنده یاد مهسا امینی که به دست مأموران گشت ارشادِ رژیم بورژوا – اسلامی کشته شد، جامعه علیه آن جنایت و بیداد خروشید، و برای ماه های متوالی، مردم معترض با دستان خالی، یکپارچه و متحدانه به مصافِ نیروهای سرکوبگرِ تا دندان مسلحِ حکومت رفتند. در آن تظاهرات های پی در پی و هر روزه در شهرهای کوچک و بزرگ ایران، تظاهر کنندگان صحنه های مهیج و پرشوری از آرزم با یکی از سفاک ترین و درنده ترین حکومت های بورژوایی جهان، آفریدند. زنان و جوانان در قامت طلایه داران آن طغیان عظیم اجتماعی که در واقع تداوم برآمدهای انقلابی دی ماهِ نود و شش، و آبان ماهِ نود و هشت بود، جهانیان را به تحسین و تکریم واداشتند. 

اکنون، با گذشت ماه ها از ” فروکش ” کردن آن عصیان کم نظیر، رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی همچنان در وحشتِ بازگشتِ مجدد توده های ستمدیده به کف خیابان ها، به سر می برد. دلیل اصلی آن، دوام و مداومتِ مبارزه در اشکال دیگری در این مدت بوده که به حق باعث شده تا سردمداران رژیم با سخت ترین دوران حیاتِ مملو از جرم و آدم کشیِ شان مواجه گردند. در اساس، روشن ماندنِ کوره ی این نبردهای برانگیزاننده، و کابوسِ آغازِ دوباره ی اعتراضاتِ توده های پیکارگر در خیابان ها، و اینبار در مقایسی وسیع تر از قبل، سران ریز و درشت حاکمیت را حسابی برآشفته کرده اند. 

آنان دریافته اند که با بلند شدنِ امواج شورشِ سراسری بعدیِ مردم به جان آمده از فقر و فاقه، تورم و گرانی، بیکاری، خفقان و سرکوب، و تمامی مصائبِ جانکاهِ تحمیل شده در این چهل و اندی سال، کشتیِ شان غرق، و یا در گِل فرو خواهد رفت. آنان دریافته اند که زنانِ خشمگین از استخفاف و ذلت و تبعیض سیستماتیک، در قیامِ سراسری بعدی، بساطِ تاریک اندیشی و واپس گراییِ شان را برای همیشه به آتش خواهند کشید. آنان دریافته اند که جوانانِ بی آتیه و محروم از جوانی کردن و لذتِ داشتن زندگی ای انسانی، در خیزشِ سراسری بعدی، کاخ هایی را که از قِبَلِ استثمار و مکیدن خونِ کارگران و توده های مردم فرودست ساخته اند، بر سرشان آوار خواهند کرد.  

آری، حاکمین ستمکار این سرزمین نیک می دانند که چه فرجام دهشتناکی در انتظار تک تکِ شان نشسته است. از همین روست که آنان خود را به آب و آتش می زنند تا از این پایان تلخ بگریزند. لیکن هر چه کنند، راه فراری ندارند و ره به جایی نمی برند. آنها عاقبت الامر، دیر یا زود، از آنچه هراس دارند بر سرشان خواهد آمد، چراکه اکثریت نفوسِ جامعه عزمِ شان را برای به گور سپاردن این ستم پیشگان، این بیدادگران، و این جانیان تاریخِ معاصر ایران جزم کرده اند. 

و اما در این ایام، آکادمیسین ها، تحلیل گران، و صاحب نظران و کارشناسانِ حوزه های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و… به خوانش و کاویدنِ زمینه های برآمد غرورآفرین شهریور ماه گذشته، و مضاف بر آن به تشریح روندهای جاری و ساری مبادرت کرده و می کنند. هر یک از ایشان، از زاویه ی نگرشِ فکری – سیاسی و یا منافع حزبی و طبقاتی خود، سیمایی از آینده ی کشور را ارائه داده و می دهند. 

تا به اینک، دیالوگ ها و بحث های گرم و گاهاً پر حرارتی حول اینکه جامعه به کدام سمت و سو می رود، رژیم چه نقشه ها و یا پلان هایی را به قصد متوقف کردن و به شکست کشاندنِ پیکارهای توده های معترض به کار می بندد، و چه باید کرد تا جنبش اخیر با قدرت بیشتری وارد آوردگاه شود و موجبِ انهدام قطعیِ حاکمیت گردد، در مدیا و رسانه های جمعی و نشریات گوناگون نمود و انعکاس یافته اند. در دل این مباحثاتِ مهم، تاکتیک های مبارزاتی متمایز، و پروپاگاندای همساز و منطبق با اهداف و آرمان های مُعینِ طبقاتی بیرون آمده اند.  

در این دوره، شاهد بوده ایم که طیف های مُلونِ اپوزیسیون بورژواییِ لیبرال و پرو غرب (ناسیونالیست ها، سلطنت طلبان، مشروطه خواهان، جمهوری خواهان، و …) که دسته ای از آنان زمانی روی دخالت مستقیم دول ” معظمِ ” امپریالیستی به امید واهی تغییر رژیم حساب باز کرده بودند ولی در نهایت کاملاً سرخورده و مستأصل شدند، تبلیغات گسترده ای را بر ضد همپالکی هایِ شان در قدرت ( حاکمین کنونی ) به نیت جذب و جلب توده های مبارز خصوصاً نسل جوان کشور، به راه انداخته اند. اکثر این جریانات که همچنین تا همین دیروز انقلاب را ” خشونت ” معنا می کردند و دائماً از گفت و گو یا مذاکره برای اصلاح امور دَم می زدند، و یا مُبلغِ تبدل و تحول سیاسی از طریق برگزاری رفراندوم و غیره و ذلک بودند، جملگی سرنگونی طلب و طرفدار ” انقلاب ” و تغییر از پائین شده اند!

طبق معمول، شاخه هایی از اپوزیسیون چپ، ضمن افتادن در دام شعارها و ترم های غیر طبقاتی، انقلابِ “همه با همیِ” توده های درون و برونِ مرز را سفت و سخت در آغوش گرفته اند.(*) در این بین، چپ های رفرمیستِ هم مسلک با جناح های چپ و راستِ ” سوسیال دموکراسی ” اروپای ” پیشرفته ” که جنبش اخیر را فرصتی مساعد جهت کسب و اخذ اصلاحات ” قانونی ” می پندارند، فعالانه در حال نقش آفرینی در آن هستند

می دانیم این کنشگری ” مؤثر و مفید ” به حال شیوه و مناسباتِ تولیدِ سرمایه داری و استمرار سلطه ی آن بر جوامع بشری، سابقه ای طولانی دارد و مختص به ایران نیست. دهه های متمادی است که در سراسر جهان، رفرمیست های چپِ اسیر در افکار بورژوایی بر پایه ی نیازها و ملزوماتِ بورژوازی ملی و بین المللی به فعالیت های مخرب خود مشغول اند. 

تاریخِ لااقل یک قرن گذشته نشان داده که رفرمیسم چپ در قیاس با ” لیبرالیسمِ ” سیاسی و اقتصادی به مراتب کارکرد بهتری برای طبقه ی بورژوا دارد. این گرایشِ مدافعِ اصلاح کاپیتالیسم، توانسته مانع از نضج و گسترش مبارزاتِ ضد سرمایه داری کارگران و مادیت یافتن انقلابات سوسیالیستی در ممالک مختلف جهان شود. لنین در این رابطه گفت: « فرمول کار برای بورژوازی مدرن، ” پیشرفته ” و تحصیل کرده، نه لیبرالیسم در مقابل سوسیالیسم بلکه رفرمیسم در مقابل انقلاب سوسیالیستی است. » (*) 

الحاصل، اپوزیسیون راست و پرو غرب از سویی، و چپ های رفرمیست و لیبرال از سویی دیگر به شدت می کوشند تا برنامه ها، پلاتفرم ها، و سیاست هایِ شان در فرآیند مبارزه ی توده های کارگر و مردم زجر دیده ی ایران علیه رژیم سرمایه داری – استبدای جمهوری اسلامی، مقبولِ کل اهالی داخل واقع گردد، و بدین سان دست بالا را بیابند. ملخص کلام اینکه، در این تکاپو و کشمکش میان ” آلترناتیوها ” هر کدام از طرف های درگیر، خیز بلندی برای روشن کردنِ تکلیفِ پرونده ی ” قدرت سیاسی ” که مدت هاست گشوده شده، برداشته اند. 

در اوضاع و احوال حاضر، طبقه ی کارگر به عنوان تنها طبقه ی انقلابی، عهده دار تکلیف بس خطیری است. بی هیچ شبهه ای، پرولتاریای ایران ظرفیت این را دارد تا مبارزات توده های ناراضی که برای سرنگونی نظام اقتصادی – سیاسی حاکم و دست یابی به خواست های دموکراتیک و انسانی اشان برخاسته اند، تمشیت و رهبری کند؛ بی شک، این طبقه ی انقلابی که کاملاً به مسائل عدیده و دشواری های متعددِ جامعه اشراف دارد، با راه اندازی اعتراضات و اعتصابات سراسری خود قادر می شود تا جنبش انقلابی جاری را به منزلگاهِ فعلیت یافتن انقلاب اجتماعی زیر و رو کننده، ببرد؛ با این اوصاف، نباید به این موضوع بی توجهی کرد که، پرولتاریای ایران بایسته است تا همپای مبارزه بر ضدِ رژیم بورژوا – اسلامی، به صورت جدی به ستیز با اپوزیسیون راست آن، و ایضاً به رویاروییِ با چپِ خرده بورژوا بپردازد. 

حکماً، پیکار همزمان در « سه جبهه » چندان آسان نیست، معهذا گزینه ی دیگری وجود ندارد. اگر نمی خواهیم تا سیاست های اپوزیسیون راستگرا، و نیز سیاست های کارگریِ رفرمیستی و لیبرال بر جنبش کارگران و تهی دستان جامعه سایه بیندازد؛ اگر بر آن هستیم تا جنبش شهریور ماهِ پارسال در ادامه ی مسیرش در ماه های آینده، توازون قوا را به سود کارگران و مردم به پاخاسته تغییر دهد؛ و اگر هدف ما این است تا این جنبش به مرحله ی اعتلاء انقلاب کارگری ورود کند؛ بایستی بسیار مقتدرانه در این جبهه های گوناگون نبرد ظاهر شد. 

تأکید می شود، جنگ ما با رژیم سرمایه داری و قرون وسطایی جمهوری اسلامی، بدونِ معارضه ی همه جانبه با اپوزیسیون بورژوایی اش، بدونِ مرزبندی شفاف و نقد جدی گرایشات رفرمیستی و لیبرالی و سایر گرایشات زیانمند در درون جنبش کارگری – کمونیستی جامعه، به غایت مطلوب نخواهد رسید. انقلاب اجتماعی زیر و رو کننده توسط پرولتاریا با تکیه بر پیشبردِ چنین جدلِ فکری، سیاسی و ایدئولوژیکی است که در چشم انداز قرار می گیرد، و به ثمر می نشیند. 

یقیناً، آماده سازی پرولتاریا به منظور حمله به هر یک از اضلاع این مثلث، و فتح خاک ریزهایِ آنان، «کار» کمونیست های انقلابی است. پیشروان و لیدرهای کمونیست و ریشه بینِ طبقه ی کارگر به نحو احسن و شایسته ای از عهده ی این امر برمی آیند. 

آگوست ۲۰۲۳ میلادی برابر با مرداد ۱۴۰۲ شمسی

  • رفرمیسم در جنبش سوسیال دموکراتیک روسیه ( سپتامبر ۱۹۱۱ میلادی، سوتسیال دموکرات، شماره ی بیست و سه، مجموعه ی آثار لنین، جلد هفدهم )
  • برای نمونه شعار فمینیستی ” زن، زندگی، آزادی ” و ترم ها و گزاره هایی مثل ” انقلاب ژینا ” (مهسا).

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate