انقلاب ژینا یا انقلاب کارگری، کدامیک؟

از زمان جانباختن زنده یاد مهسا امینی ( ژینا ) ، خیزشی انقلابی و سترگ در سراسر ایران شکل یافته است. قریب هفت ماه از آغازیدنِ این برآمد توده ای و عظیم که در امتداد خروش کارگران و تهیدستان در سال های قبل علی الخصوص دیماه ۱۳۹۶، و آبان ۱۳۹۸ خورشیدی به راه افتاده، می گذرد. رژیم سرمایه داری – استبدادی حاکم در این مدت با سخت ترین دوران بودگی منحوس اش مواجه گشته است. در ستایش این خیزش غرورآفرین و شورانگیز هر چه گفته و نوشته شود باز کلمات و واژه ها استطاعت وصفِ کامل آن را ندارند. از این روی، مدح آنرا کنار می نهیم و اجمالاً به چند خصیصه اش اشاره می کنیم.

بسزاترین وجه ممیزه ی این قیام سرفراز در مقایسه با پیکارهای پیشین، اتحاد و همبستگی کم نظیرِ کارگران، زنان، جوانان و سایر ستمدیدگان کشور در نبرد با جمهوری اسلامی است. مشخصه ی دیگر، رهبری و هدایت این خیزش توسط جوانان است که با به خرج دادن ابتکارات بس قابل تحسین و کاربست تاکتیک های مبارزاتی درست و بجا، خواب خوش بورژوازی در قدرت را برهم زده اند. خصوصیت گرانمایه ی بعدی، رادیکال شدن هر چه بیشتر شعارها، و حتی فراروی از آن مجموعه خواست هایی اند که تا پیش از نیمه ی دوم ۱۳۹۰ خورشیدی در برابر رژیم بورژوا – اسلامی طرح می شدند. به عبارت دقیقتر، مطرح کردن آن قسم از شعارها و مطالباتی که آشکارا و علناً تعرض به حاکمیت، و حمله به مناسبات و شیوه ی تولید سرمایه داری اند.

اپوزیسیون بورژوایی طرفدار غرب به اضافه ی قدرت های بزرگ امپریالیستی که هر یک دارای منافعِ اقتصادی و سیاسی مجزا و بعضاً همگون در منطقه اند، با مشاهده ی شورش گرسنگان و بی چیزان و در رأس ایشان زنان و جوانان ایران، فی الفور به آفرینش و ارائه ی نقشه هایی کثیف برای منحرف کردن و به شکست کشاندن این شورش مبادرت ورزیدند. تا به این هنگام، انواع ترفندها را در بوته ی آزمایش قرار داده اند و به هر دری زده اند تا به غایت پلید خود دستیازند.

بیان همه ی پلان ها یا اقداماتِ عملی اپوزیسیونِ اولترا راست توأم با تشریک مساعی قدرت های مزبور، و البته همراهی بی دریغ رسانه های مزدور در این مقال و فحصِ مختصر نمی گنجد و از حوصله ی آن خارج است. با نظر داشت به چنین محدودیتی، نگارنده تنها مبحثی را با خوانندگان درمیان می گذارد، و آن «نامگذاری» این جنبش انقلابی و سرنگونی طلبِ روان و ساری است.

به طور قطع همگان  بارها و بکرات گزاره یا عبارت ” انقلاب ژینا ” را شنیده اند. چرا چنین نامی برای این برآمد انقلابی انتخاب شده، و چگونه داخل مرزهای ایران بر زبان توده های معترض جاری می شود، و در خارج از کشور هم در ادبیات شفاهی و کتبی اپوزیسیون بورژوا – لیبرال، ناسیونالیست، فاشیست، و… ملاحظه می گردد؟

آنچه بدیهی است، طیف های گوناگونِ اپوزیسیون بورژوایی طرفدار غرب به منظور پیشبرد سیاست ها و رسیدن به مقاصد تعیین شده ی خویش به هر دستگیره ای چنگ می اندازند و آویزان می شوند. این اپوزیسیون کار کشته و مشرف به « روانشناسی سیاسی جامعه » به خوبی می داند چه می خواهد، و برای نیل به مقصودش چه باید انجام دهد.

بخش هایی از این اپوزیسیون به شیوه ای نظاممند به جد روی راهکارهای تحققِ بدیل یا آلترناتیو خود برای آینده ی ایران می اندیشند. آنها مضاف بر فراخوان یکی پس از دیگری آکسیون ها و راهپیمایی هایی که با اقبال عمومی طرفدارانشان و اکتیویست های بخشی از جریانات چپ در خیابان های اروپا و آمریکا مواجه می گردند، یا ترتیب دادن کنفرانس ها و سمینارهای زرق و برق دار مشترک به بهانه ها و عناوین مختلف، و همانا دیدار و گفت و گو با نمایندگان پارلمان ها و سران و رهبران قدرت های بزرگ جهانی، از هر امکانی ولو اندک برای پیشبرد پروژه هایشان از جمله نامگذاری جنبش و تمتع از شعارهای سلبی که در دوره ی انقلابی از جانب توده های ستمدیده سر داده می شوند، غفلت نمی کنند.

فرقه های متنوع و ملون اپوزیسیون بورژوایی به ویژه جریانات ناسیونالیستِ کرد که از سویی علیه حاکمیت فعالیت دارند، و از جانب دیگر علیه جنبش کارگری – کمونیستی جامعه قد راست کرده اند، با یکچنین نامگذاری هایی ( انقلاب ژینا یا انقلاب مهسا ) که به نوعی اغوا و تحریکِ احساسات و عواطف پاک انسان ها را درپی دارد، و ایضاً بلغور کردن شعارهای سلبی ای مانند “مرگ بر دیکتاتور”، ” مرگ بر خامنه ای ” یا شعارهای تاکتیکی غیر طبقاتی، جهانشمول و فراگیر شده ای مثل ” زن، زندگی، آزادی “ ، اساساً هدف اشان سرپوش گذاشتن روی تضاد و تقابل طبقات اصلی جامعه، و بدین طریق تحت الشعاع قرار دادن شعارهای رادیکالی به سان ” از کردستان تا جلفا، قدرت به دست شورا ” ، ” مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر “، ” نه روسری نه تو سری، آزادی و برابری “، و نیز مطالبات ضد سرمایه داریست.

قطع نظر از اینکه جریانات ناسیونالیست کرد تلاش کرده اند تا کردستان را ستون اصلی شورش اخیر معرفی نمایند و بدین شیوه و منوال تحولات روی داده در سطح ایران را صاحب شناسنامه ی محلی کنند، تمامی هم و غم اپوزیسیون بورژوایی در ایران و کردستان، ایزوله کردن رادیکالیسم موجود در بطن خیزش انقلابی و بدین وجه به کج راهه بردن آن از مسیری است که باید بپیماید. همه ی کوشش های آنان ممانعت از سازماندهی انقلاب اجتماعی طبقه ی کارگر با سود جستن از کانسپت ها یا مفاهیمی به مانند ” انقلاب ژینا ” می باشد. ” انقلاب ژینا ” از سنخ و جنس عبارتِ ” انقلاب اجتماعی و مدرن و انسانی ” است که آن را در مقابل « انقلاب سوسیالیستی » علم کرده اند.

در این مجال همچنین به چرایی کاربرد ” انقلاب ژینا ” از جانب برخی از سازمان ها و احزاب چپ نظری می افکنیم. جا دارد تا این قسمت از مطلب را با سخنانی از لنین شروع کنیم. وی در دو تاکتیک سوسیال دموکراسی در انقلاب دموکراتیک نوشت: « شکی نیست که انقلاب، ما و توده های مردم را تعلیم خواهد داد. ولی مسئله ای که اکنون در مقابل حزب رزمنده ی سیاسی قرار دارد این است که آیا ما خواهیم توانست چیزی به انقلاب بیاموزیم؟ آیا ما خواهیم توانست از صحت آموزش سوسیال دموکراتیک خود، و از ارتباط خود با یگانه طبقه ی تا آخر انقلابی یعنی پرولتاریا استفاده نمائیم تا مهر و نشان پرولتاری به انقلاب بزنیم، و انقلاب را نه در گفتار بل در کردار به پیروزی قطعی و واقعی برسانیم و نااستواری، نیم کاری و خیانت بورژوازی دموکرات را فلج گذاریم؟ » ( خطوط تأکید از من است )

بایستی روی این حقیقت تلخ انگشت نهاد که تا به امروز ( از شهریور ۱۴۰۱ تا فروردین ۱۴۰۲ شمسی ) مساعی چندانی از سوی پاره ای از سازمان ها و احزاب چپ در راستای زدن مهر و نشان طبقه ی کارگر به تغییرات پیشارو مشاهده نشده است. به دیگر سخن، ارتباط با طبقه ی کارگر در این بزنگاه تاریخی یا بسیار ضعیف بوده، و یا اصلاً ارتباطی برای حصول هدف فوق الذکر در بین نبوده است. ایشان در این مدت، به جای اهتمام به انجام بی کم و کاستِ تکالیف اصلی و خطیر مبارزه ی طبقاتی در داخل، به دنباله روی از اوضاع، و برجسته کردنِ شعارهای غیر طبقاتی و عبارات های غیر مارکسیستی اشتغال داشته اند که در اطلاعیه ها و بیانیه های رسمی، و سخنرانی ها و مصاحبه های آنان به وضوح ملاحظه شده اند.

این طیف از اپوزیسیون چپ تا حدود زیادی زحمت و مرارت جریانات بورژوایی سراسری و محلی را برای نیل به مرادشان یعنی مستقر کردن شق و آلترناتیو طبقه ی فرادست به جای رژیم سرمایه داری – اسلامی، کم کرده اند. این طیف از اپوزیسیون چپ که از « کمونیسم مارکس » فاصله گرفته اند و همه ی ظرفیت و پتانسیل اشان را صرفاً به سرنگونی ” روبنای سیاسی ” حاضر اختصاص داده اند و بدین علت ساده کشمکش و نبرد طبقاتی را از یاد برده اند یا بنا به هر دلیلی داخل صندوقچه ای گذاشته اند، با چنان شور و حرارتی از ” انقلاب ژینا ” سخن می رانند که انگار همان « انقلاب پرولتری » است که مارکسیسم روی آن تأکید دارد!

ساده لوحی است چنانچه فکر کنیم سکان داران این جریانات دچار خطای معرفتی شده اند، و یا تنها برای نشان دادن همبستگی و بودنشان در کنار توده های عاصی شعارها و نامگذاری های بیرون آمده از متن جنبش را _ که در واقع به وسیله ی فعالین جریانات راست و ناسیونالیست به درون جنبش راه یافته _ در ادبیات شفاهی و کتبی اشان انعکاس می دهند. ساده لوحی است چنانچه این توجیه را از سوی آنها پذیرفت که همانگونه در قیام مردم تونس دست فروشی به نام “بوعزیزی” که در اعتراض به توقیف کالاهایش در مقابل شهرداری خودسوزی کرد، و این عمل سرآغاز قیام مردم تونس گردید، در برآمد انقلابی حاضر در ایران هم جانباختن مهسا امینی ( ژینا ) منجر به شروع یک قیام بزرگ اجتماعی گردید لذا بر این اساس از “انقلاب ژینا” استفاده شده است.

اما واقعیت این است که آنها سال هاست در چاه عمیقِ پوپولیسم سقوط کرده اند. خط مشی سیاسی ایندوره ی ایشان که صریح و بی پرده ترویج و تبلیغ مشارکت همه ی طبقات اجتماعی معترض و ناراضی در مبارزه با حاکمیت می باشد، گواه بر این برداشت است. بی سبب نبود که شخصیت هایی از چپ یاده شده در اثنای صعود خیزش شهریور ماه پارسال به غیر از ” سلطنت طلبان و سازمان مجاهدین خلق “همکاری با بخش هایی از اپوزیسیون بورژوا – لیبرال و ناسیونالیست همچون ” جمهوریخواهان لائیک “، ” تتمه ی جبهه ی ملی “، ” احزاب بورژوایی کردستان ” ، و ” حزب توده و اکثریت ” را توصیه می کردند!  به زعم اینها، مانع اصلی هر تحول انقلابی در ایران، رژیم سرمایه داری – استبدادی حاکم است، و نه سایر جناح های بورژوازی کشور که در میدان مبارزه برای سرنگونی آن شرکت دارند. بر طبق این استدلال سطحی و غلط، از نظر آنها جایز است تا با این قسمت از نمایندگان سیاسی طبقه ی بورژوا در ایران و کردستان، به شرط رعایت اصول دموکراسی از جانب آنان، تعامل و همکاری داشت، و نبرد با حاکمیت را تا بزیر کشیدنش به پیش برد!

این خط مشی سیاسی هر آینه مُبین استیصال چپ مزبور از بابت پیشروی مبارزه ی طبقاتی است. چپ مورد بحث که یک قدم پایش را از مبارزه ی ضد رژیمی فراتر نمی گذارد، از زمان عروج خیزش انقلابی ۱۴۰۱ خورشیدی جان دوباره ای گرفته و ازنو امید به استحاله ی این ” روبنای سیاسی ” لعنتی در دلش زنده گردیده. این چپ که از عدم انسجام فکری و نظری صفوف درونی خود نیز رنج می برد، برایش اهمیتی ندارد چه حکومتی به جای حکومت فعلی بنشیند.

هرگز این چپ روی این موضوع مهم تأمل نکرده و نمی کند که اگر همین فرقه های مختلف اپوزیسیون بورژوا – لیبرال و ناسیونالیست پس از ساقط شدن رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی به قدرت و موقعیت برتری برسند، آن وقت با طبقه ی کارگر و کمونیست ها، با شوراهای کارگری و توده ای که چپ مذکور جسته و گریخته روی آن تأکید دارد، با آزادی های کسب شده، و غیره و ذالک چگونه برخورد خواهند کرد یا چه بلایی سر اکثریت جامعه خواهند آورد.

از این روی، کمونیست های انقلابی بر آنند تا جهت جلوگیری از تکرار تاریخ یعنی ممانعت از دستِ بالا گرفتن مجدد راست یا اولترا راست های جامعه در فردای هر دگرگونی ای، ضمن به چالش کشیدن کنش ها و افعال چپ خرده بورژوای ناسیونالیست، رفرمیست، پوپولیست و غیره ، بیش از پیش ماهیت اپوزیسیون بورژوایی را که ادعاهای پوچ آزادیخواهی، دموکراسی خواهی و برابری طلبی اشان گوش فلک را کر کرده، برای کارگران، زنان، جوانان، و توده های زیردست که چندین ماه است ستون های حاکمیت را به لرزه افکنده اند، عیان سازند.

آوریل ۲۰۲۳ میلادی، فروردین ۱۴۰۲ خورشیدی

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate