مفهوم تغییر، و ضرورت آمادگی « عامل متحول کننده »

مارکسیست ها و کمونیست های انقلابی که به مبانی، و کانسپت ها یا مفاهیم مارکسیسم ( سوسیالیسم و کمونیسم علمی ) احاطه دارند، مستحضرند که این علم با نقد برنده ی نظم وارونه ی تسلط یافته بر جهان، روی هم رفته مسیر جدالی را پیشاروی کارگران گذاشته است که به از بین رفتن سیطره ی شیوه و مناسبات تولیدِ سرمایه داری منجر خواهد شد. از این روی، ایشان در صددند تا پیکارهای طبقه ی کارگر به چنین معبری که پیکار همه جانبه علیه بورژوازی است، هدایت شود.

مارکسیست ها و کمونیست های انقلابی که آموزه های سوسیالیسم و کمونیسم علمی را به خوبی فرا گرفته اند، جهت حادث شدن انقلابات کارگری و آنگاه تحقق یافتن « تغییر » ات بنیادی در کلیه ی جوامع بورژوایی، اندوخته های خود را در درون مبارزات بی وقفه ی کارگری به کار می بندند تا ضمن ثمر دادن آن چالش ها و وادار کردن سرمایه داران و دولت هایشان به عقب نشینی، توده های کارگر به « آمادگی » یا قابلیت لازم که شرط اساسی هستی پذیری اهداف عالیه ی فوق است، برسند. (۱)

با این پیشگفتار کوتاه به مقاله ی حاضر می پردازم. شایان ذکر است، این گفتار در اصل پیش درآمدِ نوشتار مفصل تری می باشد که در آینده طبع و منتشر خواهد شد.

  • « تغییر » و طلب آن

تغییر به معنای از حالتی به حالت دیگر درآمدن یا انتقال از وضعیتی به وضعیتِ متفاوت است. تغییر محصول حرکت می باشد و در یک پروسه ی کوتاه یا طولانی مدتِ فعل و انفعال درونی، و همچنین اثر گذاری عوامل بیرونی، اتفاق می افتد. تغییر در اصل شامل دو شکل یا دو وجه است.  الف) تغییر کمی، و ب) تغییر کیفی.

هنگامی پدیده ای در حال جنبش هنوز طبیعت و شکل ظاهر خود را حفظ کرده، فقط تغییر کمی در آن صورت پذیرفته، ولیکن وقتی پدیده ای کلا به نمود متمایزی تبدیل شده، اینبار تغییر کیفی روی داده است.

فلسفه ی مارکسیستی ( ماتریالیسم دیالکتیک ) از سیر بدون توقفِ دگرگشتنی نمودها در کائنات، و جوامع بشری می گوید. به عبارت دیگر، ماتریالیسم دیالکتیک تغییرات کمی به کیفی تمامی پدیده ها را با دقت، وسواس، و ریزبینی خاصی توضیح می دهد. ماتریالیسم دیالکتیک دستگاه غور و تعمق ژرف در دنیای پیرامون، و تجزیه و تحلیل کننده ی آن روندهایی است که به سر درآوردن مظاهر نوین می انجامند. ماتریالیسم دیالکتیک این حقیقت را به ما می نمایاند که تطور و تحول امری اجتناب ناپذیر در کل جهانِ هستی است.

علاوه بر آنچه در خصوص ماتریالیسم دیالکتیک گفته شد، ماتریالیسم تاریخی هم که بسط اصول ماتریالیسم دیالکتیک از بهر کاوش و تدقیقِ همبودگاه های انسانی و تاریخ اشان است، مشخصا آن علمی است که از ساده ترین و قابل فهم ترین تا پیچیده ترین قوانینِ مربوط به تکامل رونمایی می کند، و از این بالاتر چند و چون « تحولات انقلابی در جامعه » را به ما عرضه می دارد.

با این تعریف مختصر درباره ی مفهوم تغییر، و تشریحِ موجز فلسفه ی مارکسیسم به این نکته اشاره می شود که، هر شخصی در طول عمر خویش بارها و بکرات به تغییر در زندگی اش اندیشیده، و سعی کرده به خواسته ها و مرادهای مورد جستجو جامه ی عمل بپوشاند. به عنوان مثال، تغییر شیوه ی رفتار و تعامل در خانواده و اجتماع، تغییر محل سکونت، تغییر در لباس پوشیدن، تغییر در نحوه ی خوردن و آشامیدن، تغییر در وضعیت مادی و اقتصادی، و الخ.

تحقیقا، انسان در جایگاه بخشی از عالمِ هستی و کائنات به هیچوجه از حرکت و جنبش به نیت حاصل گشتنِ تغییراتی چه در زندگی فردی و چه اجتماعی اش، بازنخواهند ایستاد. فلسفه ی مارکسیستی ( ماتریالیسم دیالکتیک ) که با نقد فلسفه ی ایده آلیسم و ماتریالیسم متافزیکِ پیش از خود انقلاب شگرفی در دنیای تفکر و اندیشه ی بشری ایجاد کرد، مطلبِ « تمایل داشتن انسان به تغییر » را به اثبات رسانده است.

اینک، صرف نظر از آنکه انسان علی العموم از تغییر رویگردان نیست و به آن گرایش دارد، و قطع نظر از آنکه عالمِ هستی و کائنات، و جوامع بشری هیچگاه در حالت سکون نبوده اند و بطور مداوم به سمت و سوی گونه گون شدن رفته اند و می روند، این سئوال به ذهن متبادر می شود که در این دوره ی معین از تاریخ ( عصر چیرگی شیوه و مناسبات تولیدِ سرمایه داری ) کدام طبقه از دو طبقه ی اصلی جامعه خواهان استحاله است؟

آموخته ایم که در اعصار دیرین، لایه ها و طبقات اجتماعیِ حکومت کننده و حکومت شونده ی جدیدی به سبب فرگشت و تكاملِ تدريجی ابزار توليد و آنوقت تولید کردن به قصد معامله و فروش ( ارزش مبادله ایی ) ، در سرزمین های ناهمسان هویدا گشتند. به دنبال هر یک از آن جا به جایی ها در ساختارهای زیربنایی ( سر درآوردن شیوه و مناسبات تولیدی نوین ) به مرور زمان، و با شدت گیری تضادهای طبقاتی، فرودستان و ستمدیدگان برای تصریفِ شرایط و موقعیت زیست و معیشت اشان، و… به آوردگاه ستیز با طبقات بالا دست و حکمران وارد شدند. برده ها بر ضد برده داران، رعایا، و صنوف شهری جدید که شهرنشین های آزاد و نخستین عناصر بورژوازی به شمار می آمدند، بر له اشراف و ملاکین قیام ها و شورش های متعددی راه انداختند. مانیفست حزب کمونیست نتایج آن شوریدن ها را اینچنین عنوان کرده است: « مرد آزاد و بنده، پاتريسين و پلبين، مالک و سرف، استادکار و شاگرد، و خلاصه ستمگر و ستمکش با يکديگر در تضاد دائمى بوده اند و به مبارزه ایى بلاانقطاع، گاه نهان و گاه آشکار، مبارزه‌ایى که هر بار يا به تحول انقلابى سازمان سراسر جامعه و يا به فناى مشترک طبقات متخاصم ختم می گرديد، دست زده ‌اند. »

طبقات زیر دست که در تعقیب تحول انقلابی در سازمان سراسر جامعه بودند، سرانجام پیروز آن کشمکش ها و ستیزهای خونین شدند و بدین سان به مقاصد و اهداف طبقاتی اشان دست یافتند. طبقات ظفر یافته با مضمحل کردن نظام های اقتصادی – سیاسی کهنه، راه پیشرفت و رو به جلو رفتن همبودگاه ها را گشودند، و بشریت را وارد منزلگاه های تازه ای کردند.

محققا، در این دوران نوبت پرولتاریا است تا در مقام یگانه طبقه ی انقلابی و مسلما « تنها طبقه ی خواستار تغییر »، نقش دوران سازش را ایفا نماید و از مجرای جنبش عظیم خود ابتدا اتوریته یا سیادت اقتصادی – سیاسی بورژوازی را از میان بردارد، و سپستر با مستقر کردن « اقتصاد سوسیالیستی »، همه ی همبودگاه های انسانی را به آخرین مرحله از تکامل اشان وارد کند. آشکار است، مارکسیست ها و کمونیست های انقلابی که جزو پیشروترین و باعزم ترين بخشِ نهادها، سازمان ها و احزاب کارگرى همه ی کشورها محسوب می شوند، و به دانشِ مبارزه ی طبقاتی اشراف دارند، همگام و همراه با توده های کارگر در آن ترقی و تعالی سهم بسزایی بر ذمه خواهند داشت.

  • لزوم « آمادگی » سوژه ی متحول کننده

بدوا یادآور می شود، سوسیالیسم و کمونیسم علمی با نقد درون ماندگار از مکاتبِ فلسفی، اقتصادی، سیاسی، ادبی، هنری، اخلاقی، و در یک کلام با به چالش کشیدن انواع و اقسام اندیشه ها و تفکراتی که در خدمت ماندگاری وجه تولیدی غالب، و منافع و مصالح فردی و عمومی بورژواها می باشند، اذهان پرولتاریا را از ایدئولوژی یا جهان بینی طبقه ی حاکم که در خدمت انقیاد و بهره کشی انسان از انسان است، پاک می سازد و بدین نحو و نمط پرولتاریا را آماده می کند تا با تکیه بر آگاهی و قدرتِ تشکل و اتحاد طبقاتی پیکار برای رهایی خویش، و کل بشریت را استارت بزند.

سوسیالیسم و کمونیسم علمی همچون نوری در ظلماتِ ممالک بورژوایی ظاهر گشت تا با گشودن چشم انداز و افق دنیایی عاری از ستم و استثمار در برابر دیدگان پرولتاریا، این طبقه را برای ساختن دنیایی که شایسته ی انسان است مجهز کند و به تکان و جنبش درآورد.

و اما همانگونه در قسمت پیشین این نوشتار به طور فشرده آمد، بر طبق تعالیم سوسیالیسم و کمونیسم علمی طبقه ی کارگر « سوژه یا عامل تغییر دهنده، و کارپرداز و کاراکتر عبور دادن » جامعه ی طبقاتی به سوی جامعه ای بدون طبقه یا همان کمونیسم است. کارکرد و مرتبتِ طبقه ی کارگر در شیوه و مناسبات تولیدِ سرمایه داری، این طبقه را به قوه و نیروی عمده ی زیر و رو ساختن وضع مستقر مبدل کرده است. معهذا نبایستی ذره ای از این مهم غافل ماند که مادیت یافتن یکچنین تحولی به آماده شدن توده های کارگر ( اکتساب آگاهی سوسیالیستی ) ، و پراکسیس انقلابی ایشان بستگی دارد. (۲)

به واقع، در پیش گرفته شدن مبارزه ای کارساز و موثر بر ضد طبقه ی استثمارگر و ارگان های اعمالِ حاکمیت اش در درجه ی اول منوط به آمادگی زنان و مردان کارگر است. به سخن دیگر، تناقضات جامعه ی بورژوایی فقط و فقط توسط عمل آن زنان و مردانِ کارگر آماده ای ( آگاهی ) که کمر همت به تغییر وضع موجود بسته اند، حل خواهند شد.

محتملا در رابطه با این بحث اظهار شود، مطابق با آموزه های ماتریالیسمِ دیالکتیک، وجه تولیدِ سرمایه داری نهایتا به سان سایر پدیده ها به وسیله ی ضد خود ( طبقه ی کارگر ) منهدم خواهد شد، چون هر بود یا نمودی ( اثبات یا تز ) دارای ضدِ خود ( نفی یا آنتی تز ) می باشد که ثمره ی تصادم و برخورد تز و آنتی تز با یکدیگر به دیگرگونی ( نفی در نفی یا سنتز ) می انجامد. نتیجتا زمانی فرا می رسد که طبقه ی کارگر با راه اندازی خیزش ها و انقلابات پی در پی در مناطق و ممالک مختلف جهان، تکلیف بورژوازی را یکسره خواهد کرد.

در اینکه شیوه و مناسبات تولیدِ سرمایه داری گورکنان خود ( پرولتاریا ) را آفریده، هیچ شک و شبهه ایی وجود ندارد. و در اینکه عاقبت الامر کاپیتالیسم با دستان توانمند این گورکنان دفن و به خاک سپرده خواهد شد، ظن و گمانی نیست. با این تفاصیل پرسش مطرح این است که، اگر طبقه ی کارگر آمادگی مد نظر را لااقل در یک قرن گذشته حاصل کرده بود، آیا امروز نشانی از این وجه تولیدی روی زمین یافت می شد؟ مسلما اندک اثری از آن دیده نمی شد.

برخی ها علی رغم قبولِ تلویحی پاسخ فوق الذکر، به جای اعتنا کردن و پرداختن به قضیه ی ضرورت آماده شدن پرولتاریا به هدف تکوین انقلاب پرولتری و تبدلات ریشه ای، یک راست سراغ موضوع تامین نبودن شروط دیگری می روند که بزعم خودشان لازمه ی وقوع یافتن چنان انقلاب و تحولی مثلا در ایران و مابقی کشورهای استبدادی – سرمایه داری اند.

در یک نگاه رای آنان که اصولا تعلیق انقلاب کارگری و تغییرات بعد از آن تا فراهم شدن شرایط مورد نظرشان است، درست و منطقی می نمایاند، مع الوصف امر تلاش برای آماده شدن کارگران به علت تمرکز روی تامین شروطی از قبیل سرنگونی حاکمیت و باز شدن فضای سیاسی جامعه ( دگردیسی در ساختار سیاسی ) ، تاسیس تشکل های کارگری، و غیره و ذلک به حاشیه می رود.

متاسفانه، این چپِ های رادیکال نمای جامعه که خواسته و ناخواسته در دام تئوری مرحله بندی کردن انقلاب ( اول تکاپو برای حدوث انقلاب بورژوا – دموکراتیک، و در وهله ی بعد رفتن به جانب سازماندهی انقلاب کارگری ) در ممالک استبدادی – سرمایه داری افتاده اند، پاک فراموش کرده اند که أسباب و یا شروط « انقلابات سوسیالیستی » که از بیخ و بن زیربنا و به تبع آن روبنای جوامع را متحول می کنند، بیش از دهه های گذشته در کلیه ی کشورهای جهان ـ از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب ـ مهیا گشته اند. با این احوال گرفتاری اصلیِ و قابل رویت « شرایط ذهنی » است. به بیان واضح تر، سد راه آن تحول سترگ پیش از هر دشواری ای عدم آمادگی پرولتاریا از لحاظ ذهنی است. مشکلی که سازه هایی مانند مذهب، نژاد، ناسیونالیسم، دم و دستگاه تبلیغاتی عریض و طویل حکومت های بورژوایی، و ایضا حضور گرایشات رویزیونیستی، رفرمیستی، و… در جنبش های کارگری – کمونیستی خالق آن بوده اند.

تعدادی دیگر، اینکرمانتالیست ها ( تدریجی گرایان ) هستند که اصلا و ابدا آماده شدن پرولتاریا برایشان محلی از اعراب ندارد. اینها عقیدهمند به دگرگونی به صورت گام به گام اند، و به مارکسیست ها و کمونیست های انقلابی توصیه می کنند که باید منتظر ماند تا فرآیند تحولات بنیادین در جوامع بورژوایی تکمیل گردد. آنها در اصل پاره ای از رفرمیست های چپِ درون جنبش های کارگری – کمونیستی اند که انقلاب پرولتاری و امحا شیوه و مناسبات تولیدِ سرمایه داری را به زمانی نامعلوم حواله می دهند. تدریجی گرایان صرفا خواستار إصلاحات متوالی و پیوسته به امید قابل تحمل شدن سیستم اقتصادی – سیاسی حاکم برای توده های تحت استثمار و ستم طبقاتی اند.

سوای دو دسته ی مذکور، بعضی ها که اکونومیست های طرفدار جنبش صد در صدی کارگری اند، و از سه وجه پیکار طبقاتی تنها به مبارزه ی اقتصادی چسبیده اند و مبارزات سیاسی و ایدئولوژیک را رها کرده اند، به تاسی از نظریه پردازان باصطلاح مارکسیستِ هم عهدِ لنین، بر سر این باورند که در متن جدال طبقاتی میان کار و سرمایه، خواهی نخواهی طبقه ی کارگر به صورت خود انگیخته به سوسیالیسم متمایل می شود! (۳)

می توان به صراحت اظهار کرد، اکونومیست ها که حول و حوش مطلبِ وجوب آماده شدن پرولتاریا دارای اختلاف یا تمایز ماهوی ای با تدریجی گرایان نیستند، در حقیقت چندان رغبتی ندارند که این طبقه توان قدم گذاشتن در آرزم و پیکاری را تحصیل کند که نطفه ی انقلاب کارگری، و رهسپار شدن به طرف تغییر در آن بسته می شود.

باری، واقعیت این است که کسب آمادگی همچون اقتضای برخورداری توده های کارگر از تشکل های مستقل و ریشه بین و اتحاد مبارزاتی اشان برای احراز حقوق و مطالبات صنفی در چهارچوب نظام سرمایه داری، یک اصل اساسی در سوسیالیسم و کمونیسم علمی است. قدر به یقین، بدون استحصال آن آمادگی هرگز طبقه ی کارگر به جدال های ضد سرمایه داری متمایل نمی گردد، و بدین گونه حیاتِ شیوه و مناسباتِ تولیدی استقرار یافته که اتفاقا شالوده ی « تولید عالی تر » یعنی « تولید سوسیالیستی » در بطن آن مهیا شده، استمرار می یابد و برای قرن های متمادی گرسنگی، فقر و فلاکت، بی خانمانی، بیکاری، کشتار و آوارگی به سبب جنگ های امپریالیستی، و قس علی هذا به طبقه ی کارگر و توده های فرودست در سر تا سر این کره ی خاکی تحمیل می شود.

التفات و اهمیت دادن مارکس، انگلس، و لنین به آمادگی پرولتاریا از این راستینه ی غیر قابل اغماض و انکار سرچشمه گرفته است. بنا بر این، آموزشِ سوسیالیسم و کمونیسم علمی در راستای تخریب و برداشته شدن مانعِ « شرایط ذهنی » در دستور کار آن اندیشمندان بزرگ، و معلمین و رهبران فکری و عملی پرولتاریای جهان قرار گرفت و تا پایان عمر پربار و مفیدشان در این زمینه کوشش های خستگی ناپذیری به خرج دادند. بر خلاف سوسیالیست های خرده بورژوا و بورژوا، مارکسیست ها و کمونیست های انقلابی معاصر به پیروی از مارکس، انگلس، و لنین این مقصود بس عمده را تعقیب کرده و خواهند کرد.

نکته ی شایان توجه مرتبط با مقوله ی « لزوم آمادگی سوژه ی تغییر دهنده » این است که، نبایستی صرفا از طریق نشریات و رسانه ها به وظیفه ی خطیر انتقال آگاهی سوسیالیستی، پرداخت. طبع و نشر مقالات، جزوات، کتاب ها، و بهره گیری از میدیای صوتی و تصویری، و شبکه های اجتماعی مثمر ثمرند، مع الوصف فعالیت های آگاهی بخش [ و تعلیمِ دانش مبارزه ی طبقاتی ] در محل زیست و کار توده های پرولترِ هر دو بخش تولیدی و خدماتی افضل تر است.

تجارب تاریخی از آنمیان سال هایی که به انقلاب کارگری روسیه در ۱۹۱۷ میلادی منتهی شدند، نشان می دهند که شبکه های فعالین کمونیست طبقه و پیشروان رادیکال کارگری به خاطر برقراری پیوند و رابطه ی نزدیک با کارگران، قادرند نظیر بلشویک ها به بهترین صورت ممکن امر منتقل کردنِ آگاهی سوسیالیستی و پروردن را به طور روزمره، و یا در جریان اعتصابات و اعتراضاتِ گاه و بیگاه آنان، پیش ببرند. البته از یاد نبریم که اجرای موفقیت آمیز آن کنشگری ها مستلزم تلفیق دقیق و صحیح کار « مخفی و علنی » است. شایسته است ایشان همپای پرداختن به فعالیت های ارزشمندِ علنی اشان که دخالت و تاثیر گذاری روی اعتصابات و اعتراضات خودجوش کارگران، و یا سازماندهی و هدایت مستقیم آن برآمدها می باشد، کنش های آگاهی بخش خود را با رعایت کامل اصول کار مخفی، انجام دهند..

آوریل ۲۰۲۲

۱-کمونيست ها حزب خاصى نيستند که در برابر ديگر احزاب کارگرى قرار گرفته باشند. آنها هيچگونه منافعى که از منافع کليه ی پرولتارها جدا باشد ندارند. آنها اصول ويژه‌ ای را بميان نمی آورند که بخواهند جنبش پرولتارى را در چهارچوب آن اصول ويژه بگنجانند. فرق کمونيست ها با ديگر احزاب پرولتارى تنها در اين است که از طرفى، کمونيست ها در مبارزات پرولتارهاى ملل گوناگون، مصالح مشترک همه ی پرولتاريا را صرف نظر از منافع ملی اشان، مد نظر قرار می دهند و از آن دفاع می نمايند، و از طرف ديگر در مراحل گوناگونى که مبارزه ی پرولتاريا و بورژوازى طى می کند، آنان هميشه نمايندگان مصالح و منافع تمام جنبش هستند. بدين مناسبت کمونيست ها عملا با عزم ترين بخش احزاب کارگرى همه ی کشورها، و هميشه محرک جنبش به پيش ‌اند؛ و اما از لحاظ تئورى، مزيت کمونيست ها نسبت به بقيه ی توده ی پرولتاريا در اين است که آنان به شرايط و جريان و نتايج کلى جنبش پرولتارى پى برده ‌اند. نزديک ‌ترين هدف کمونيست ها همان است که ديگر احزاب پرولتارى در پى آنند، يعنى متشکل ساختن پرولتاريا بصورت يک طبقه، سرنگون ساختن سيادت بورژوازى و احراز قدرت حاکمه سياسى پرولتاريا. نظريات تئوريک کمونيست ها به هيچوجه مبتنى بر ايده‌ ها و اصولى که يک مصلح جهان کشف و يا اختراع کرده باشد نيست. اين نظريات فقط عبارت است از بيان کلى مناسبات واقعى مبارزه ی جارى طبقاتى و آن جنبش تاريخى ای که در برابر ديدگان ما جريان دارد. الغاء مناسبات مالکيتى که تاکنون وجود داشته، چيزى نيست که صرفا مختص به کمونيسم باشد. ( مانیفست حزب کمونیست )

۲- پراکسیس به معنای عمل آزادانه، دانسته ( از روی آگاهی )، و اصیل برای دستیازیدن به اهداف تعیین شده است. پراکسیس در کنار نظرورزی، و خلاقیت یا آفرینشگری یکی از سه فعالیت اصلی انسان است. مفهوم پراکسیس گستره ی وسیعی از أفعال و کردار بشری از جمله تولید مادی، بازجست و تتبع، ابداع و آفرینش علمی، مبارزه ی طبقاتی، و غیره را دربر می گیرد. در سلسله مراتب فعالیت های بشر، مکانِ پراکسیس پس از کار نظری و قبل از خلاقیت یا نوآوری است. مارکس با نفی دیدگاه ارسطویی در باره ی برتری نظر بر عمل، به پراکسیس مرتبه ی ویژه ای بخشید و آنرا به کانون و مرکز فلسفه ی مارکسیستی کشانید زیرا او عقیده داشت: « کار فلسفه نه صرفا تفسیر جهان بلکه تغییر انقلابی آن از طریق پراکسیس است ». با همه ی ارزشی که سوسیالیسم و کمونیسم علمی برای پراکسیس قائل است، در همان حال حرکت انقلابی‌ و یا یک جنبش انقلابی را نیازمند « تئوری انقلابی » می داند. لنين در اینباره نوشت: « بدون تئوری انقلابی هیچ جنبش انقلابی ای نيز نمی ‌تواند وجود داشته باشد ». بدون تردید، پراکسیسِ [ انقلابی ] پرولتاریا برای محقق کردن تغییرات بنیادین از دل آمادگی این طبقه بیرون می آید. دگرسانی در شیوه و مناسبات تولیدِ سرمایه داری، و پیشرفت دیالکتیکی تاریخ که نخست « آمادگی سوژه ی متحول کننده » را می طلبد، در گرو پراکسیس انقلابی منتج شده از تئوری انقلابی است. ( نگارنده ی مقاله – فرشید شکری )

۳-لنین در جزوه ی بی نظیر « چه باید کرد » که بی نهایت بحث های غنیِ تئوریک مربوط به « سازمانیابی طبقه ی کارگر » در آن مطرح شده اند، علیه نقطه نظرات اکونومیست های دوران خودش به صراحت نوشت: « ما گفتیم که آگاهی سوسیال دموکراتیک در کارگران اصولا نمی توانست وجود داشته باشد. این آگاهی را فقط از خارج ممکن بود وارد کرد. تاریخ تریدیونیونیستی ( اتحادیه گرایی ) حاصل نماید، یعنی اعتقاد حاصل کند که باید تشکیل اتحادیه بدهد، بر ضد کارفرما مبارزه کند، و دولت را مجبور به صدور قوانین بنماید که برای کارگران لازم است و غیره… » ( چه باید کرد، مارس ۱۹۰۲ )

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate