تأملاتی پیرامون ” منشور‌ مطالبات حداقلی تشکل‌های مستقل صنفی و‌ مدنی ایران “-۱

« بخشِ نخست »

در تاریخ بیست و پنجم بهمن ماه سال ۱۴۰۱ خورشیدی یعنی بعد از یکصد و پنجاه و دو روز از خیزش انقلابی توده های تحت ستم ایران، بیست ” تشکل صنفی و مدنی ” در داخل کشور منشور مشترکی را منتشر نمودند. خبر انتشار این منشور برای کسانی که دل در گرو پیشروی جنبش طبقاتی جامعه علیه شیوه و مناسبات تولیدی حاکم دارند، بسی شادمان کننده بود و مایه ی دلگرمی خیلی ها گردید. اما راقم این سطور به محض رؤیت و مطالعه ی این سند و مفاد مندرج در آن، همانند کسی که ناغافل خبر ناخوشی را شنیده باشد، در جای خویش خشکش زد. اندکی پس از پایان حیرت و بُهت زدگی، پرسش های بنیانی ای به ذهن وی خطور کردند که دوست داشت همان موقع پاسخ اشان را از زبان تدوین کنندگان منشور می شنید. پاسخ هایی که نه در تناقض با « صمیمیت یا نیت خوب » دست اندرکاران تهیه ی منشور، بل از هر حیث مطابق با آن باشند. و این خیالی بیش نبود. بدین سان تصمیم بر آن شد تا از طریق این نوشتار _ که در دو قسمت، و به فاصله ی زمانی نه چندان طولانی بدنبال همدیگر خواهند آمد _، نکاتی چه با موافقین و چه با مخالفین منشور در میان گذاشته شوند. سبب اصلی انتشار این مطلب در دو قسمت، امکان وارسی و تدقیق دقیق این منشور است. باشد تا در حد استطاعت این مقصود را برآورده کرد. 

  • خطاب قرار دادن مردم ایران در منشور

پیش از هر کلامی خاطر نشان می شود، هر کارگر کمونیستی اتحاد طبقه ی كارگر و توده های ستمدیده  در چهار گوشه ی این دنیای مملو از نکبت و پلشتی را _ که وجودشان هیچگاه برای طبقات حاکم به رسمیت شناخته نشده _ به دور خواسته ها و مطالبات صنفی و سیاسی اشان ارج می نهد، و خود نیز به جهت واقعیت یابی چنین امر گرانقدری می کوشد. هر کارگر کمونیستی به منظور همبستگی کارگران و توده های زیر دست و تحقق مطالبات و خواست های آنان، با همه ی توش و توان وارد میدان می شود و از سعی و تلاش دیگران هم در این رابطه استقبال می کند. 

جمع گشتنِ تمامی بخش های طبقه ی کارگر ( کارگران شاغل در رشته های مختلف تولیدی و خدماتی، کارگران بیکار، معلمان، پرستاران، بازنشستگان، و… ) ، به علاوه ی زنان تبعیض دیده، جوانان محروم و بی آینده، و سایر ستمدیدگان این دیار حول آنچه مشترکاً می خواهند و برایش مبارزه می کنند، از اهم واجبات است. دست در دست نهادنِ و پشتیبانی آنها از یکدیگر، و کوشش  در راستای برپایی تشکل ها یا سازمان های توده ای در سطوح مختلف محلی و سراسری، از نان شب واجب تر است. کنش هایی از این قبیل اساساً پاسخ به اصلی ترین و مُبرم ترین نیازهای مبارزاتی _ به ویژه در دوره ی حساس کنونی _ می باشد. بیان این نکات ( توضیح واضحات ) بدین علت بود تا احیاناً سوء تفاهمی پیش نیاید. امید است نقد این منشور باب دیالوگ و گفت و گو، و به طریق اولی بازنگری آنرا بگشاید. 

باری، در این مدت ملاحظات و انتقادهای شایان تأملی دیده شده، معذالک از آنجایی که منشورِ منتشر شده ی این بیست نهاد یا تشکل هنوز در کانون توجه فعالین و پیشروان جنبش کارگری در داخل و خارج از کشور است و کماکان بحث و مجادله روی آن ادامه دارد، لهذا ارائه ی نقدی سازنده و « درون ماندگار » از زوایای دیگر ضرورت دارد. 

” منشور‌ مطالبات حداقلی تشکل ‌های مستقل صنفی و‌ مدنی ایران ” اینگونه مردم ایران را مورد خطاب قرار می دهد: « در چهل‌ و چهارمین سالروز انقلاب ۵۷، شیرازه ی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشور به چنان گردابی از بحران و از هم گسیختگی فرو رفته است که هیچ چشم‌ انداز روشن و قابل حصولی را نمی‌ توان برای پایان دادن به آن در چهارچوب روبنای سیاسی موجود متصور بود. هم از این ‌رو است که مردم ستمدیده ی ایران – زنان و جوانان آزادیخواه و برابری ‌طلب – با از جان گذشتگی کم ‌نظیری خیابان ‌های شهرها را در سراسر کشور به مرکز مصافی تاریخی و تعیین کننده برای خاتمه دادن به شرایط ضد انسانی موجود تبدیل کرده ‌اند و از پنج ماه پیش – به رغم سرکوب خونین حکومت – لحظه‌ ای آرام نگرفته ‌اند. » 

با خواندن بیانات فوق، فکر آدم به این موضوع مشغول می گردد که لابد نویسندگان این منشور پیشتر گرفتار این ” خوشباوری ” کودکانه بودند که در چهارچوب رژیم سرمایه داری – استبدادی جمهوری اسلامی (روبنای سیاسی حاضر) به سیاق و شیوه ای می شد ” اصلاحاتی ” لحاظ گردند تا بحران و از هم گسیختگی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور برطرف و علاج شود و بر پاره ای از گرفتاری ها و مشکلات فائق آمد. مع الوصف، با سپری شدن زمان عکس آن ثابت شد، و امروزه به این نتیجه ی قطعی رسیده اند که چشم انداز روشن و قابل حصولی برای درمان این دردها نیست! 

تنظیم کنندگان منشور با چرخش قلم، رأی و نظر خود را در همان پاراگراف به جامعه تعمیم می دهند. از فحوای کلام آنان این طور برداشت می شود که، توده های زخم خورده ی ایران تازگی ها (در چند ماه اخیر) آستانه ی تحمل اشان کاملاً پایین آمده و به ستوه آمده اند! نتیجتاً زین پس تداوم حیات این ” روبنای سیاسی ” نکبت را برنمی تابند چون در چهارچوب آن ابداً فرجی حاصل نمی شود! به زعم نویسندگان منشور، از آنجایی که توده های مردم تنها روبنای سیاسی را ناکارآمد می دانند و کاری با شیوه و مناسبات تولیدی مسلط ندارند لذا چشم انداز روشنی برای بهبود شرایط در چهارچوب آن برای ایشان قابل تصور نیست. از همین روی، فقط و فقط درصدد تعیین تکلیف نهایی با روبنای سیاسی هستند! 

از بودنِ حقیقت تلخ ” توهم ” به رفرم و سامان یافتن اوضاع در گذشته ( مقاطعی از تاریخ کشور ) میگذریم زیرا طبق پاراگراف اول منشور، توهمِ صاحبانِ منشور، و به قول ایشان، توهمِ مردم تحت ستم نیز شکسته شده است. با قبول اینکه خوش خیالی از جامعه رخت بربسته، معهذا این پرسش فراروی تدوین کنندگان قرار می گیرد که، غیر از روبنای سیاسی ( دولت ) موجود، کدامین روبنای سیاسی که الزاماً، ضرورتاً و طبعاً باید روی زیر بنا ( شیوه و مناسبات تولیدی ) شکل گیرد و واقعیت مادی یابد، مد نظر است؟ به عبارت واضحتر، کدام روبنای سیاسی خواسته ی واقعی رهبرانِ رادیکال کارگری، طبقه ی کارگر و سایر پایمال شدگان این دیار است؟! از این مهمتر چرا منحصراً از تغییر روبنای سیاسی سخن به میان می آید؟! مگر صرفاً تغییر روبنای سیاسی حاضر « غایت مطلوبِ » استثمار شدگان و گرسنگان و ستمدیدگان است؟!

در پاراگراف سوم می خوانیم: « این اعتراضات ِزیر و رو کننده، برآمده از متن جنبش‌ های بزرگ و مدرن اجتماعی و خیزش نسل شکست ناپذیری است که مصمم‌ اند بر تاریخ یکصد سال عقب‌ ماندگی و در حاشیه ماندن آرمان بر پایی جامعه ‌ای مدرن و مرفه و آزاد در ایران، نقطه پایانی بگذارند. »

در نگاه نخست، سطور مرقوم شده درست و بی ایراد به چشم می آیند. منتها چنانچه با دقت مطالعه شوند، درمی یابیم، سوژه یا عامل ” برپایی جامعه ای مدرن و مرفه و آزاد ” در ایران همان “نسل شکست ناپذیر” است که به سان یک « خودآگاه » در برابر حاکمیت قد علم کرده. اینک باید پرسید خاستگاه طبقاتی این نسل شکست ناپذیری که عزم کرده تا نقطه پایانی بر عقب ماندگی و در حاشیه ماندنِ آرمان جامعه ای ایده آل بگذارد و بانی تحول سترگی گردد، چیست؟ اگر مرادِ تدوین کنندگان متن از نسل شکست ناپذیر، نسل جدید پرولتاریای ایران و خانواده های این طبقه می باشد که فبهاالمراد. اما اگر مقصود آنان از نسل شکست ناپذیر، نسل تازه ای مرکب از همه ی لایه های اجتماعی باشد، آنگاه سخنی نه شُبهه آمیز بل منطقاً مُبین بصیرت و بینشِ سیاسی انحرافی معین ( پوپولیسم ) در جنبش کارگری است. بینش سیاسی ای که یگانه عامل دگرگون کننده ی وضع موجود و سوژه ی اصلی تکامل تاریخ بشر در این عصر یعنی طبقه ی کارگر به مثابه ی «برابر نهادِ» بورژوازی را به باد فراموشی سپرده و به سبب حضور پر جلوه ی نیروهای اجتماعی غیر کارگری در جنبش انقلابی جاری، از فرط هیجان زدگی جدال ” همه با همی ” را با نام کارگر و توده های زیردست پیش میبرد! 

مسأله ی دوم در پاراگراف مورد اشاره، صحبت کردن از بنیاد نهادن جامعه ای مدرن، مرفه و آزاد است. داشتن جامعه ای با این خصوصیات شعف انگیز و مسرت بخش، آرزوی دیرینه ی اکثریت سکنه ی ایران بوده و طبعاً خواهد بود. ولیکن جا داشت با صراحت تمام برای کارگران و توده های جان به لب رسیده این توضیح ساده مکتوب می شد که اساساً در سایه ی چه سیستم اقتصادی – سیاسی و یا حاکمیت مشخصی احداث یکچنین جامعه ای ممکن خواهد گردید. کدام شیوه و مناسبات تولیدی ما را بدان آرمان و هدف والا رهنمون می کند؟ سرمایه داری یا سوسیالیسم؟ حکومت شورایی کارگران و توده های له و لورده و بی چیز قادر به درست کردن و تضمین ادامه ی حیات آن جامعه با مختصات ذکر شده است یا یک حکومت بورژوا – دموکراتیک؟

در پاراگراف آغازین منشور روی ناکارآمدی ” روبنای سیاسی ” و لزوم تغییرش بدون لکنت زبان تأکید شده. از اینرو، چرا نباید به روشنی و شفافیت از « وجه تولیدی نوین » و ایضاً آن حاکمیتی که قدرت پی ریزی جامعه ای مدرن، مرفه و آزاد را دارد، اسمی برد؟ نمی شود مطالبه ای حداکثری یعنی ضرورت امحاء ” روبنای سیاسی ” را طرح کرد و اسم آن را منشور مطالبات حداقلی گذاشت، با این تفاصیل لام تا کام کلمه ای در مورد سوسیالیسم و حاکمیت شورایی به زبان نیاورد! 

تدوین کنندگان منشور در ادامه رو به مردم نوشته اند: « پس از دو انقلاب بزرگ در تاریخ معاصر ایران، اینک جنبش ‌های بزرگ اجتماعی پیشرو – جنبش کارگری، جنبش معلمان و بازنشستگان، جنبش برابری خواهانه زنان و دانشجویان و جوانان و جنبش علیه اعدام و.‌‌.. در ابعادی توده ‌ای و از پایین در موقعیت تاثیر گذاری تاریخی و تعیین ‌کننده‌ ای در شکل ‌دهی به ساختار سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشور قرار گرفته ‌اند. از همین رو، این جنبش بر آن است تا برای همیشه به شکل‌ گیری هرگونه قدرت از بالا پایان دهد و سرآغاز انقلابی اجتماعی و مدرن و انسانی برای رهائی مردم از همه اشکال ستم و تبعیض و استثمار و استبداد و دیکتاتوری باشد. » 

باز هم حرف های شیرین لیک ناشفاف! در اینکه جنبش های رادیکال و پیشرو جامعه و در رأس آنها جنبش کارگری در موقعیت تأثیر گذاری تاریخی و تعیین کننده ای به هدف شکلگیری ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور قرار گرفته اند هیچ شک و ابهامی نیست. این جنبش ها دستکم در چهار دهه ی گذشته علی رغم فراز و فرودها و نقاط ضعفِ مبارزاتی ای که داشته اند و دارند، و همچنین علی رغم سرکوب، بازداشت و شکنجه، حبس های طویل المدت، و حتی کشتار و اعدام کنشگران و فعالین اشان در این چهل و چهار سال، توانسته اند بورژوازی حاکم را با چالش ها و مشکلات عدیده ای مواجه کنند. از این گرانمایه تر جنبش های مذکور تأثیرات فکری شگرفی روی بخش های زیادی از ساکنین این سرزمین علی الخصوص نسل جوان گذاشته اند و بدون اغراق کمتر کشورهایی در منطقه و جهان دارای مردمانی تا این اندازه سیاسی، فهیم، و انقلابی اند. 

با وصف واقعیتی که در پاراگراف فوق مشاهده می شود، منشور تهیه شده از کلی گویی اش درباره ی جنبش های پیشرو اجتماعی به جنبش انقلابی جاری می پردازد و ضمن توجه دادن خوانندگان به یکی از مختصات کاملاً بارزش ( ممانعت از شکلگیری هرگونه قدرتی از بالا ) ، آنرا مبدأ “انقلابی اجتماعی، مدرن و انسانی” برای رهائی مردم از همه ی اشکال ستم، تبعیض، استثمار، و استبداد و دیکتاتوری می داند. درست است جنبش انقلابی جاری به شرط استمرارِ راه خود سنگ بنای تغییرات اساسی را در آینده ی این مملکت خواهد گذاشت، لیک طرح این سئوال بایسته است که، مقصود از این ” انقلاب اجتماعی، مدرن و انسانی ” چیست؟ 

انقلابات یکی پس از دیگری در تاریخ جوامع گوناگون دارای اسم بوده اند، و چیستی و ماهیت اشان شناخته شده اند. به عنوان مثال انقلاب آمریکا در قرن هجدهم مابین سال های ۱۷۶۵ تا ۱۷۸۳ میلادی، یک انقلاب ضد استعماری بود. انقلاب کبیر فرانسه ( ۱۷۹۹–۱۷۸۹ ) به انقلابی بورژوایی با چاشنی دموکراتیک مشهور شد. یا انقلاب ۱۹۱۷ میلادی در روسیه ی تزاری به انقلاب کارگری شهرت یافت. مثال های متعددی در ارتباط با نام و محتوا و ماهیت انقلاب های مهم و شناخته شده در طول تاریخ وجود دارند. بی مناسبت نبود اگر تدوین کنندگان منشور که با جسارت خاصی از انقلاب سخن می گویند، در همان حال اضافه می کردند که بناست کدام طبقه ی اجتماعی مُعین رهبری و هدایت این انقلاب اجتماعی را بر ذمه گیرد. در آن صورت آشکار می شد انقلاب آتی مورد جستجوی این بیست تشکل و نهاد چه قسم انقلابی خواهد بود. 

کاربرد واژه گان و مفاهیمی از قبیل ” مدرن ” و  ” انسانی ” _ که از سده های گذشته به ویژه از عصر روشنگری تا دوران پسا مدرنیسم، تفاسیر و تبیین های متعددی از آن مفاهیم از جانب فلاسفه و متفکرین بزرگ جهان ارائه شده _، نمی تواند ماهیت حقیقی یک انقلاب اجتماعی را کاملاً تشریح کند زیرا نیروی اصلی و واقعی مُحقق کردن این انقلاب معلوم نیست! بنابر آنچه رفت، خوانندگانی امثال نگارنده ی این نوشتار از خود خواهند پرسید، کدام انقلاب اجتماعی دربردارنده ی آن مشخصه ها و یا  آن صفات است؟ انقلاب اجتماعی طبقه ی کارگر، انقلاب بورژوا – دموکراتیک، انقلاب همگانی یا…؟ از منظر مارکسیسم، انقلاب زیر و رو کننده، و به سخنی روشن دگرسانی و تطور در ساختار زیربنایی ( شیوه ی تولید ) و روبنای شکل یافته و استوار روی آن است، ولاغیر. محققاً، استثمار طبقاتی و کلیه ی اشکال ستم و تبعیض، و استبداد و سیاهی منطقاً و بالضروره از طریق « انقلاب سوسیالیستی » که پایه های نظام اقتصادی – سیاسی حاکم را نشانه می گیرد، محو و منهدم می گردند. هیچ نیروی اجتماعی ای غیر از طبقه ی کارگر و هیچ انقلابی غیر از انقلاب سوسیالیستی قادر نیستند همه ی اشکال ستمگری را باطل و نابود کنند. 

آرمان بازگو و برجسته شده در این منشور، آرمان تک تک کارگران کمونیست و روی هم رفته تمامی انسانهای آزادیخواه و برابری طلب بوده و هست. نسل های پی در پی کارگران و توده های خرد و خمیر شده در تاریخ معاصر ایران ( از انقلاب مشروطه به این سو ) برای این آرمان جنگیده اند و می جنگند و تا دستیابی به اهداف غایی اشان هرگز سر باز ایستادن ندارند. تهیه کنندگان منشور این را به نیکی می دانند و بدان باور دارند. از همین روی جا داشت جهت جلوگیری از هر شائبه ای می نوشتند که این انقلاب اجتماعی چیست و چه طبقه ای عملی اش می کند. تدوین کنندگان منشور از وهم و وحشت از اینکه مبادا با نام بردن از انقلاب اجتماعی طبقه ی کارگر یا انقلاب سوسیالیستی، توده های ناراضی وابسته به لایه های بالایی و میانی جامعه ( بورژوا و خرده بورژوا ) رم کنند، ” انقلاب اجتماعی و مدرن و انسانی ” را علم کرده اند که مشخصاً پوپولیستی، ایده آلیستی، غیر ماتریالیستی، و غیر علمی است.

ادامه دارد…

۳۰/۰۳/۲۰۲۳

دهم فروردین ۱۴۰۲ خورشیدی

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate