رفرم و رفرمیسمِ چپ

« … رفرمیسم حتی هنگامی که کاملاً بی ریا باشد، در عمل مُبدل به سلاحی می شود که بورژوازی با آن کارگران را فاسد می سازد و تضعیف می کند. تجربه ی تمام کشورها نشان می دهد که کارگرانی که به رفرمیست ها اعتماد می کنند، همیشه مغبون واقع می شوند ». مارکسیسم و رفرمیسم – لنین

در ابتدای این نوشتار بد نیست تا به طور اجمالی تعاریف ارائه شده از دو مقوله ی ” رفرم ” و ” رفرميسم ” را مرور کنیم. رفرم و رفرمیسم مفاهیمی متمایز از یکدیگرند. در زبان فارسی رفرم و رفرمیسم به ” اصلاح ”  و ” اصلاح طلبی ” ترجمه شده اند. اصلاح به معنی ترمیم و بازسازی همه ی آن چیزهایی است که اشکال دارند یا فاقد کارآیی مناسبی اند. واژی اصلاح در قرن هیجدهم میلادی به اصطلاحات سیاسی افزوده شد. لغت اصلاح نقیض و متضاد « انقلاب » است.

اصلاح طلبی یک گرایش فکری مُعین است که مخالف یا بر له هر تحرکی جهت ایجاد تغییرات پایه ای است. اصلاح طلبی اساساً نماد ایدئولوژی، و سیاست بورژوائی در جنبش های کارگری – کمونیستی است. از منظر مارکسیسم، اصلاح طلبی در حوزه ی روابط میان کار و سرمایه، کوششی محض برای تأمین شرایط مناسب فروش نیروی کار، و تکاپویی به قصد حفاظت از شیوه و مناسبات تولیدِ سرمایه داری در برابر استثمار شوندگان است. در کلیه ی ممالک بورژوایی، جناح هایی از طبقات فرا دست ( راست های میانه، نئوکنسرواتیوها، و سوسیال دموکرات ها و چپ های پارلمانتاریست ) جملگی خواستار اصلاحاتی در عرصه های مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی اند.

قبل از وارد شدن به بحث اصلی، بیان این نکته لازم است که، جدال های طبقه ی کارگر برای بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی اش که در چارچوب نظام اقتصادی – سیاسی فعلی علی الدوام و پیوسته خواهد بود، پذیرفتنی است. مبارزات اقتصادی طبقه ی کارگر به هدف تن سپردن بورژوازی به رفرم، هیچگاه به رفرمیسم تعبیر و تفسیر نمی شود. بدون کمترین تردیدی، کارگران کمونیست و مارکسیست های انقلابی خواهان بهره برداری طبقه ی کارگر از رفرم هایی اند که در نتیجه ی مبارزات این طبقه به دست می آیند. ولیکن مسأله ی غیر قابل اغماض این است که، چنانچه پیکارهای اقتصادی طبقه ی کارگر از محدوده ی رفرم فراتر نروند، جنبش کارگری به سهولت در دام رفرمیسم گرفتار می گردد و سپس بلعیده می شود. تجربه ی تاکنونی کشمکش طبقاتی در سراسر دنیا ثابت کرده، رفرمیسم مانع از پاره شدن زنجیر اسارتی شده که سرمایه داری دور دست و پای توده های کارگر بسته است. قطعاً هر هنگام پرولتاریا این « آگاهی » را تحصیل کند که خلاصی از استثمار و بردگی مزدی به فراروی از گستره ی مبارزه برای رفرم بستگی دارد، آنگاه در امتداد مبارزات اقتصادی اش به نبردی جانانه بر ضد سرمایه داری روی خواهد آورد.

به این نکته تا همین حد بسنده می کنم و به اصل مطلب بازمی گردم. از قرن نوزدهم میلادی بدین سو « گرایشات فکری » متنوعی در جنبش های کارگری – کمونیستی پدیدار شده اند، و در آوردگاه ستیز مابین کار و سرمایه زیر درفش سوسیالیسم و کمونیسم فعالیت هایی داشته اند. هر یک از این تمایلات فکری بر آن بوده اند و همچنان خواهند بود تا در حد وسع اشان مُهر خود را بر مبارزه ی طبقاتی بکوبند. یکی از این گرایشات که به مُیسر بودن تبدل و تغییر در « وجه تولیدی » غالب و « ساختار سیاسی » جامعه به شکل تدریجی آنهم از درون نهادها و سازمان های نظام اقتصادی – سیاسی موجود عقیده دارد، ” رفرمیسمِ چپ ” است. رفرمیسمِ چپ بر این پنداشت استوار است که اصلاحات یکی بعد از دیگری منجر به پیدایش سیستم اقتصادی، سیاسی و اجتماعی متباین از صورت های حال حاضر کاپیتالیسم، و اداره ی جامعه می شود. رفرمیسم چپ به واقع در اعراض و ضدیت با مارکسیسمِ انقلابی که انقلاب سوسیالیستی برای دگرگونی در زیربناء جوامع را الزامی می داند، آفریده شد. رفرمیسمِ چپ چه در جوامع پیشرفته ی بورژوایی یا حلقه های اصلی سرمایه داری، و چه در جوامع پیرامونی یا حلقه های ضعیف سرمایه داری به مراتب بیش از رفرمیسمِ جناح های طبقات حکمران، و همچنین قوای قهریه ی آنان به استحکام و ماندگاری شیوه و مناسبات تولیدی مسلط یاری رسانده است. هر چند هماره این تمایل فکری مُضر وسیعاً به چالش کشیده شده، با این اوصاف خودنمایی و جولان آن را کماکان در جنبش های کارگری – کمونیستی کشورهای گوناگون، شاهدیم. سازمان ها، احزاب و جریانات چپِ خرده بورژوایی و بورژوایی پر شماری که خود را مدافعین نظریات مارکس و انگلس می شناسانند و مدعی طرفداری از منافع طبقه ی کارگرند، حامل و کنشگر این گرایش در چهار گوشه ی جهان هستند. این سازمان ها، احزاب و جریانات ” سوسیال – رفرمیست ” که با کوبیدن بر طبل ” آشتی ” طبقاتی می خواهند کارگران را به برده های مطیع و سر به زیر کارفرمایان و سرمایه داران مُبدل سازند، دائماً این توهم را دامن زده و می زنند که توده های کارگر با رجوع به ” قوانین کارِ ” مصوب و بهره جُستن از مکانیسم ها و شیوه های فعالیت و مبارزه ی صنفی پذیرفته شده از جانب هیأت های حاکمه، قادرند مصائب و معضلات اشان را حل و فصل کنند! (*) خصوصیات و ویژگی ” رفرمیسمِ چپ ” بی ربطی سوسیال – رفرمیست ها را به طبقه ی کارگر و کمونیسمِ این طبقه ( کمونیسم کارگری ) به روشنی آشکار می کند.

در ایران نیز ” سوسیال – رفرمیست ها ” که نقدهایشان صرفاً به ” نئولیبرالیسم اقتصادی ” است، و نه کلیتِ نظام استثمارگر سرمایه داری، به تأسی و تبعیت از افکار ” رویزیونیست های علنی ” ای مانند ادوارد برنشتاین آلمانی، و ایضاً ” فابین ” هایی مثل سیدنی وبئاتریس وب، جرج برنارد شاو، گراهام والاس، ” تجدید نظر طلبی ” و ” بازنگرشگری ” در نظریه های مارکس و انگلس در خصوص رزم طبقاتی و آینده ی جامعه ی سرمایه داری را پیشه ی خود ساخته اند. (*)

جالب این است که سوسیال – رفرمیست های ایرانی به سان همسنخ هایشان در سایر نقاط جهان، در مقابل انتقادات و حمله ی کارگران کمونیست و مارکسیست های انقلابی به خط مشی اشان اظهار می دارند که، رفرمیست نیستند، رفرم برای آنها همه چیز نبوده و نیست، و در تعقیب اهداف نهائی مبارزه ی طبقاتی اند!!! اما این مقال و سخن حقیقت ندارد و اینان علی رغم ردِ تلویحی مقوله ی رفرمیسم، در ” ایده‌ و گفتمانِ اصلاحات ” غرق شده اند، و مبلغ و مروج رفرمیسم و سیاست کارگری تماماً لیبرالی اند. به همین دلیل در رابطه با ارزش مبارزه ی اقتصادی برای اصلاحات مُبالغه می کنند. لنین زمانی گوشزد کرد : « کارگران توسط اعتصابات توانستند در برخی جاها امتیازاتی را نسبتاً به کارفرمایان تحمیل کنند، و این مبارزه ی اقتصادی اهمیتی اغراق آمیز به خود گرفت؛ و فراموش شد که اتحادیه های صنفی و اعتصابات در بهترین حالت فقط می توانند شرایطی کمی بهتر برای فروش نیروی کار به عنوان یک کالا به دست آورند. اتحادیه های صنفی و اعتصابات در هنگام بحران ها، زمانی که تقاضا برای این « کالا » وجود ندارد، نمی توانند کمکی بکنند. آنها نمی توانند شرایطی که نیروی کار را به کالا تبدیل می کند و توده های مردم زحمتکش را به نیازمندی و بیکاری مهیب محکوم می سازد، تغییر دهند. برای تغییر این شرایط مبارزه ای انقلابی علیه کل سیستم سیاسی و اجتماعی موجود لازم است ». ( خطوط تأکید از من است )

در استراتژی سیاسی سوسیال – رفرمیست ها که بخشاً با عبارت های دلچسب و رادیکال تزئین گردیده، به وضوح تأکید شده که ” انقلاب اجتماعی طبقه ی کارگر بدون رفرم حادث نمی ­شود “! معنای چنین سخنی این است که گویا چون رفرم کشمکش طبقاتی را بسط می دهد و ” پتانسیل ” پرولتاریا را در رویارویی با بورژوازی بالا می برد، لهذا بایسته است طبقه ی کارگر در شرایط غیر انقلابی در تقلای مجاب کردن رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی به تقبلِ رفرم های بیشتری باشد، و عجالتاً منتظر بماند تا « پیش نیازهای انقلاب اجتماعی » اش، و عزیمت به طرف تغییرات بنیادین در ” سایه ی اصلاحات ” فراهم آیند.

قدر مسلم، توده های کارگر در جریان مبارزات اقتصادی اشان تجربیات مبارزاتی زیادی می اندوزند و با پی بردن به نقاط ضعف و قوت نبردهای خود، مستحکمتر و منسجمتر از پیش اعتراضات و اعتصابات بعدی خویش را به منظور ناچار کردن رژیم بورژوا – اسلامی ایران به دادن رفرم هایی از قبیل افزایش دستمزد، پرداخت بیمه های اجتماعی، لغو قرادادهای موقت، حذف فعالیت شرکت های پیمانکاری، تأمین و تضمین امنیت شغلی و غیره، سازماندهی می کنند؛ با این وصف انقلاب کارگری در ایران [ و مابقی ممالک دنیا ] به هیچ وجه من الوجوه از رحمِ پیکار جهت تحققِ خواسته ها و مطالبات صنفی ( مبارزه برای رفرم )  زاده نمی شود. اگر رفرم مایه و موجب باز شدن مسیر انقلاب کارگری می شود، پس از چه روی تا کنون در کشورهای مُدرن و بزرگ سرمایه داری و امپریالیستی که رفرم های زیادی به یُمن مبارزات و جانفشانی توده های کارگر، و کمونیست ها در سده ی گذشته ( قرن بیستم ) و حتی قبلتر از آن به هیأت های حاکمه آن ممالک تحمیل شده اند، انقلابات کارگری روی نداده اند؟ انقلاب پیشکش! تازه شاهد بوده ایم هر بار هم که بحران های ادواری اقتصاد سرمایه داری را زیر ضرب و فشار گذاشته اند، سرمایه داران و دولت هایشان [ با مساعدتِ رهبران نهادها و تشکلات زرد کارگری ] مثل آب خوردن وسیعاً به رفرم های احراز شده و دیگر دستاوردهای مبارزاتی کارگران یورش برده اند.

بی هر اما و اگری استراتژی بازگو شده که به طرز آشکاری رد پای خط مشی رفرمیستی در آن مشهود است، بیان کننده ی عقیده ی گرد آوری کنندگان آن به تحول آرام و تدریجی از سرمایه داری به سوسیالیسم است. این استراتژی مُزین به ترمینولوژی مارکسیستی، با تشبث و دستاویز قرار دادن « لزوم کنار زدنِ تک تکِ موانع پیشروی مبارزه ی طبقاتی » از مجرای اصلاحات، انقلاب پرولتری را تا زمان نامعلومی از دستور خارج می کند.

واقعیت کتمان ناپذیر این است که، پیش شرط های دگرگونی های ریشه ای نه تنها در کشورهای شمال ( پیشرفته )، بل در کشورهای جنوب ( در حال توسعه ) مهیا گردیده اند. اصلی ترین موانع سر راه انقلابات کارگری، ۱- رفرمیسم و ۲- عدم آمادگی پرولتاریا از لحاظ ذهنی می باشند. یگانه راه ممکن جهت از بین بردن این سازه های بازدارنده این است که کمونیست ها و مارکسیست های انقلابی به جدل های تئوریک – سیاسی با چپ های رفرمیست [ و رویزیونیست ] که به ایزوله کردن رادیکالیسمِ نهفته در مارکسیسم اشتغال دارند، استمرار بخشند. مقابله ای که نیاز مُبرمِ جنبش کمونیستی طبقه ی کارگر در هر قلمروئی، در هر دوره ای، و تحت هر شرایطی است. وقتی بتوان این سازه ها را با ادامه دادن به تقابل جدی نظری، و آگاهگری در میان پرولتاریا ناکارآمد کرد، یقیناً وقوع پی در پی انقلابات کارگری، اجتناب ناپذیر خواهند بود.

با نمایان شدنِ ماهیت و چیستی گرایشات راست و رفرمیستی [ و سایر گرایشات انحرافی ] خزیده به درون جنبش های کارگری – کمونیستی این مقصود عالی برآورده خواهد شد. در غیر این صورت، امید به پیشروی و تکامل مبارزه ی طبقاتی علیه بورژوازی تا هستی پذیری انقلاب سوسیالیستی و رهایی بشریت از جهنم سرمایه داری، کاملاً عبث و بیهوده است.

می ۲۰۲۲

  • رفرمیست ها در تمام کشورها وجود دارند، برای اینکه در همه جا بورژوازی، به طرق گوناگون، به دنبال فاسد ساختن کارگران و تبدیل آنها به بردگان قانع که تمام فکر رهائی از بردگی را رها ساخته اند می باشد. ( لنین )
  • سوسیالیسم تکاملی ( Evolutionary Socialism ) یا اصلاح‌ طلبی سوسیالیستی به وسیله ی ادوارد برنشتاین، پایه ریزی شد. رزا لوکزامبورگ، در مقاله ‌ای مفصل با عنوان « اصلاح یا انقلاب؟ » که در سال ۱۹۰۰ میلادی منتشر شد نظریات برنشتاین را نقد کرد. لنین نیز در اثر ماندگارش با عنوان « مارکسیسم و رویزیونیسم » افکار برنشتاین را درهم کوبید..

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate