حکومت دوپارچه

حکومت دوپارچه

حکومت با وجود ادعای یکدست بودن دوپارچه است. یک عده بازماندگان خط رفسنجانی هستند و عده ای دیگر پیرو خط خامنه ای .

جنگ و نزاع این دو خط بر سر قدرت و مال است و بس  و کسی به فکر مردم نیست . این کل ماجراست و جارو جنجال برای لیبرالیسم و نئولیبرالیسم و وطن خواهی حجاب ایدئولوژیک است.

پس از جنگ ایران و عراق ، رفسنجانی با وجود مخالفت خامنه ای از بانک های خارجی وام گرفت و البته بجز امام زمان کسی نمی داند این وام ها به چه مصرفی رسیده و چه تغییری در کشور ایجاد کرده است، بطوری که در سال ۷۲  حدود ۲۳ میلیارد وام خارجی داشتیم همراه با تورمی  پنجاه درصدی که سابقه نداشت. سردار سازندگی قابلیت دیگرش را  با آزاد سازی نرخ ارز آغاز کرد و تا به امروز ادامه یافته و از همین رو دلار هر روز رو به افزایش است.

رفسنجانی به مسأله مالی بسیار علاقمند بود و عده ای را برای تحصیل به خارج فرستاد که  درمکتب میلتون فریدمن درس بخوانند که  به بچه های  شیکاگو معروف شدند . شاگردان مکتب نئو لیبرالیسم فریدمن ظاهرا باید  مخالف مداخله گرایی دولت در اقتصاد باشند ولی اگر فکر کنید که رفسنجانی حاضر بود چنین ریسکی بکند اشتباه کرده اید او می دانست که جناح ثروتمند در کشور می تواند رقیب دولت و اسباب دردسر شود و به همین جهت به اسم خصوصی سازی در  عمل  بسیاری از صنایع، معادن، کشت و صنایع و بخش قابل توجهی از منابع و اموال دولتی، و اموال مصادره شده ی کشور را میان دوستان و آشنایان خودش  تقسیم نمود و طبقه ی جدید و نوکیسه ای را ایجاد کرد که برای آزادی اقتصادی پیراهن بدرند و نامشان را بگذارند اصلاح طلب لیبرال و آزادیخواه، بدون اینکه کوچکترین اشاره ای به آزادی های سیاسی بکنند. 

بحث در مورد جناج حکومتی یعنی خامنه ای و سپاه از یک طرف و وراث رفسنجانی نظیر روحانی از جانب دیگر، درمیان اپوزیسیون ادامه دارد و گاهی امیدهای عبثی را می آفریند.

 دخالت سپاه در امور اقتصادی از زمان رفسنجانی در سال ۹۳ با استدلال اینکه از این طریق اعضای سپاه درآمدی کسب می کنند که می توانند از آن برای نگهداری و تعمیر ماشین آلات نظامی خود استفاده کنند و با کارهای پیمانی بر ظرفیت کشور بیفزایندآغاز شد  و گسترش آن از زمان دولت احمدی نژاد ادامه یافت.البته رفسنجانی هرگز تصور نمی کرد که باز کردن دست و پای سپاه به چنین اقتداری منجر شود که سرانجام قاتل جانش بشود چنانکه محبت آن شهید مغروق در حق خامنه ای هم سرانجام خوشی نداشت .

اکنون بر کسی پوشیده نیست که سیطره سپاه در زمینه های اقتصاد کلان کشور مانند نفت و گاز ، پروژه های ساختمانی و سد سازی ، مخابرات ، بانکداری، فوتبال ، سینما و تسلیحات نظامی و… گسترده است. (احاطه سپاه بر منابع اقتصادی و آب و معادن خود بحث بسیار مفصلی است که در این مختصر نمی گنجد) و انصافا دیگر کمتر جای مؤثر اقتصادی است که سپاه دستش را روی آن نگذاشته باشد.

در تمام این موارد سپاه از رانت دولتی استفاده می کند و مالیات نمی دهد و فقط به رهبر پاسخگوست . این همه اختیار در مورد سپاهی است که بنا به دستور خمینی رهبر انقلاب قرار نبود در سیاست دخالت کند که حال درهمه ارکان کشور دخالت می کند و مجلس و استانداران و غیره از افراد سپاهند. سپاه نه تنها فعالیت تجاری را محدود به خود کرده و بخش خصوصی را کنار زده بلکه ابایی ندارد که هر وقت بخواهد در کار دولت ها به زور دخالت کند. نمونه ای از این خشونت را در حمله به فرودگاه بین المللی  خمینی در سال ۲۰۰۴ در زمان دولت خاتمی دیدیم. نمونه دیگرش در انحصار گرفتن مخابرات بود.

چنین گستاخی ناشی از مشروعیت مشارکت در جنگ ایران و عراق و دفاع بی چون و چرای خامنه ای به سبب نداشتن کاریزما و مرجعیت واقعی است که ناچار شده است خودش را در پناه سپاه قرار بدهد. بهانه هایی که سپاه می جوید جالب است : فرودگاه یا مخابرات و این قبیل چیزها نباید در دست بیگانگان باشد و سپس خود این پروژه را بین چند هزار پیمانکار تقسیم می کند. معلوم نیست چرا سپاه در همه امور دخالت می کند و کار را به پیمانکار می دهد و این دلالی و واسطه گری چه سودی برای مردم دارد؟ در صورت خسارت و زیان چه کسی مقصر و موظف به جبران است ؟ برای نمونه در افتضاح سد گتوند چه کسی خسارت را متقبل می شود؟ سپاه در رقابت با هیچ شرکت دیگری نیست و یکه تازی می کند؛در عمل تبدیل به دولت در دولت شده است . سپاه تشکیل شده از نظامیانی که با حرص و آزی که دارند به بهانه دفاع از ارزش های انقلاب دستشان بر جان و مال مردم بازاست. بیهوده نیست که در سرکوب های اخیر بیش از گذشته وقاحت و سنگدلی و گستاخی بخرج دادند و تا قلدری آشکارا پیش رفتند.

سیاست رانتی کشور را از کارهای مولد دور ساخته چون هیچ ارزشی تولید نمی کند و در حقیقت دزدی از منابع ملی است و به فساد بیشتری دامن می زند .برخی اوقات تحریم ها به نفع سپاه پاسداران هم بوده و توانسته است از راه های گوناگون قاچاق ارز یا سوخت درآمدهای کلانی کسب کند. همه ی این مفاسد تحت لوای ضدیت با آمریکا و دفاع از اخلاقیات اسلامی صورت می گیرد که هیچیک صحت ندارد. اغلب خانواده های اینان در آمریکا اقامت دارند و خود نیز از هرچه که مردم رااز آن نهی می کنند، برخوردارند. هیچ تنابنده ای جرأت ندارد در امری که سپاه پیشقدم شده است ادعای رقابت و هماوردی کند و سپاه به کسب حلال و شرعی خود که مکیدن خون مردم است ادامه می دهد.

دولت نمی تواند به بانک های ورشکسته سپاه بگوید دیگر وام نمی دهم و این وام دهی بانک مرکزی  از کیسه ی مردم تورم را دامن می زند و خانواده ها را به فقر و فلاکت بیشتری سوق می دهد. از همه بدتر در داخل کسی نمی تواند علیه سپاه کلمه ای بگوید و همه فسادها و دزدی ها بدون نام بردن فاعل و بدون آنکه نامی از کسانی که این مصیبت ها را بر سر مردم می آورد برده شود مطرح می شود .

در نتیجه انتظار هیچ تحول و تغییری اساسی به نفع ملت از جانب هیچ یک از طرفین بوقوع نخواهد پیوست چون هیچ یک به فکر مردم نیستند و هر دو گرایش نیز چشم امید به قدرت خارجی دارند بازماندگان رفسنجانی چشم به آمریکا دوخته اند و خامنه ای در اثر فشار تحریم ها و تهدیدها بسوی شرق گرایش پیدا کرده است. ولی خامنه ای حداکثر تا ده سال دیگر خواهد مرد و ادامه این یکه تازی در غیاب او کار آسانی نخواهد بود.ایده آل سپاه یک حکومت رضاخانی است که اغلب قالیباف و دیگران از آن بخوبی یاد کرده اند، ولی حکومت یک قلدر، بدون ایدئولوژی و حمایت روحانیان تقریباً غیرممکن است. شاید برخی به نقش آفرینی پشت صحنه ی ارتش مانند پاکستان فکر میکنند. این سناریوی پاکستانیزه کردن ایران  با حذف مستمر طبقه ی متوسط و فقیر نگهداشتن مردم و تشویق به زادو ولد را در این سال ها شاهد بوده ایم.

اما بستن همه ی راه ها بر روی مردم و طفره رفتن از مسئولیت و ندادن هیچ امتیازی به مردم همراه با قلدری و عناد و تحقیر آنان عاقبت خوشی برای حکومتگران نیز ندارد و این اوضاع داخلی است که تعیین کننده است و  مردم را به سوی هر نوع مقابله با رژیم سوق میدهد و بنیاد کشور را هم بخطر می اندازد گرچه این روزها برخی از متولیان دینی بظاهر از میهن اسلامی هم می گویند اما مردم بدرستی میدانند میهن آخرین دغدغه ی آنهاست و صبر و تحمل مردم هم اندازه ای دارد.

جمعه – ۵ خرداد ۱۴۰۲ 

Friday – 2023 26 May 

__________________________________

جایگاه شاهزاده ؟- حسن بهگر

حقایق سرابی است آراسته 

هوی و هوس گرد برخاسته

نبینی که جایی که برخاست گرد

نبیند نظر گرچه بیناست مرد

​سعدی 

در هیجان جنبشی اعتراض به قتل مهسا امینی که بحق آتش خشم مردم را شعله ور ساخت شعارهای مردم منطقی و امیدوار کننده بود. شعارهایی مبنی بر آزادی و آزادیخواهی ، ایران خواهی و علیه ستم زن (ایران را پس می گیریم .حجاب زورْ زورکی، نمی‌خوایْم نمی‌خوایم، آزادی، آزادی، آزادی،از شوش تا کردستان، جانم فدای ایران، از کردستان تا تبریز، صبر ما شده لبریز، از کردستان تا تهران، جانم فدای ایران.)*

شعارها از این جهت اهمیت دارد که سرشت و بافت و خواست یک جنبش را می توان از شعارهای آن فهمید. چنان که پیداست شعارها عمدتاً  محتوای ملی و ایرانیت داشت ، با محوریت زن و اعتراض به حجاب و ستم  به زنان  و سرنگونی رژیم . جوانان و زنان ما با رشادت و جانبازی خود صفحه ای زرین از شجاعت و دلیری را درتاریخ مبارزاتی ما گشودند. و نقط مثبت و جالب توجه آن مشارکت گروه های کرد در این جنبش بود، می دانیم که از مشروطیت تا حال گروه های سیاسی کرد در هیچ یک از انقلابات و قیام ها مشارکت نکرده اند .این  بسیار خوب و خوشایند بود و از شعارهای تجزیه طلبانه هم خبری نبود .

اما متأسفانه آنچه پس از سرکوب این جنبش رخ داد غیر منتظره و شگفت آور بود کسانی که با استفاده از این جنبش به میدان آمدند و به  بهانه ی آن و با مدد رسانه ها جلسه برگزار کردند و مطالبی مطرح کردند که با خواست جنبش نمی خواند. ناگهان آقای رضا پهلوی با برکشیدن عبدالله مهتدی بعنوان یکی از سران اپوزیسیون که خواستار علنی تجزیه ایران است مرتکب خطای بزرگی شد. می گویم خطا ولی به چند سال قبل نیز که بر می گردیم می بینیم آقای رضا پهلوی برخلاف خواست مشروطه خواهان قبلاً و عمداً با مهتدی و هجری دو گروه تجزیه طلب نشسته است. 

این به چه معناست؟ آیا خود شاهزاده هنوز به پادشاهی نرسیده  به تجزیه ایران رضایت داده است؟ این برای مدعی سلطنت که نماد یکپارچگی ایران باید باشد مهلک است و برای ایران بسیار فساد انگیز و به معنی تجزیه و انداختن اختلاف میان مردم است . عجب آنجاست اقای رضا پهلوی تمامیت ارضی را نیز حواله به انتخابات می کند که تمام بود و نبود سلطنت وابسته به آن است مگر موجودیت کشور را می توان به رفراندوم گذاشت ؟

 اگر پادشاهی این نقش سمبولیک را هم که نماد یکپارچگی کشور است قبول نداشته باشد دیگر پادشاه آن مرزو بوم نیست 

 من به شهادت چند مقاله که در گذشته نوشته ام یادآوری کرده ام که هیچ جریانی و اپوزیسیونی در ایران پا نمی گیرد مگر اینکه به ایرانی یکپارچه و تمامیت ارضی آن تکیه کند.این تجربه را بارها بسیاری از گروه ها آزموده اند.

شرکت کنندگان در منشور مهسا چه کسانی بودند و چه صلاحیتی داشتند؟ این جنبش متأسفانه به دلیل هیجان زده و بدون برنامه و رهبری و سازماندهی بودن، به عده ای میدان داد تا بتوانند به عنوان رهبر این جریان در رأسش بنشینند و خود را به عنوان رهبران این جریان جا بزنند. خو ب شما حساب کنید بجز آقای رضا پهلوی که  آن هم فقط در امر سلطنت ادعا و صلاحیت  وراثت دارد، دیگران به جز شهروندی هیچ محلی از اعراب ندارند. آن خانم هنرپیشه  که حتا در ایران نمی شناسندش و اسمش را نشنیده اند، چکاره بود و چه نقشی در جنبش داشت ؟ یا آن آقایی که  در کمیته ی خانواده های داغدار هواپیمای اوکراین بوده  و یا خانم شیرین عبادی که از وقتی جایزه نوبل گرفته به سخنگوی نومحافظه کاران تبدیل شده و سخنی از مردم نمی گوید و آن خانمی که تماس تلفنی و ویدیویی اش منبع درآمد شخصی شده چطور چهره ی سیاسی شدند؟

 اینها چه برنامه ای می توانند برای ایران داشته باشند؟ این درست برعکس خواست و تمایل شرکت کنندگان در تظاهرات است . ایا مردم بیش از ۶۰۰ کشته و هزاران زخمی دادند و بسیاری معلول و توانخواه شدند که یک عده بر مسند رهبری بنشینند و جنبش را به ناکجاآباد ببرند؟

درکجای این شعارها صحبت از جدایی و فدرالیسم بود؟ به چه علت آقای رضا پهلوی از این شخص که علناً خواستار جدایی و تجزیه است دعوت کرد و چرا هیچ توضیحی در این مورد و در مورد جداشدنش هم نداد؟

این مسئولیت ناپذیری اگر از حالا باشد وای به فردا! 

سفر به اسراییل 

پس از شکست این جمع که هر کدام به سویی رفتند، ناگهان شاهزاده راه سفر به اسراییل را درپیش گرفتند. هدف از آن چاره جویی برای بحران آب ایران ذکر شد! گویی حکومت سرنگون شده و همه ی مشکلات حل شده و مشکل آب مانده است که باید با یاری و همکاری اسراییل حل شود. 

رضا پهلوی در یک کنفرانس مطبوعاتی در تل آویو گفت اسرائیل و ایران می توانند «شریک های استراتژیک» باشند. با کشوری که در زمان محمد رضا شاه هم فقط دوفاکتو به رسمیت شناخته شده بود چگونه از حالا که نه به دار است و نه به بار می توان شریک استراتژیک شد؟ 

آری مردم ایران دشمنی با یهودیان ندارند و ایران همواره موطن بسیاری از آنان بوده است و ایرانیان بهیچوجه خواستار نابودی اسراییل نیستند، ولی شریک استراتژیک خواندن یک دولت دست راستی که هر روز ایران را تهدید به حمله می کند چقدر منطبق با واقعیت و عاقلانه است؟ 

کدام پارلمان ملی ایران آن را تصویب کرده است ؟ آیا وظیفه شما بعنوان پادشاه مشروطه تعیین سیاست خارجی است ؟

 آنچه ما از اقای رضا پهلوی و از هواداران ایشان می بینیم و می شنویم دخالت همه جانبه ی ایشان در همه امور است و اصلا مسأله مشروطه و پادشاه مشروطه در میان نیست بلکه حکومت استبدادی است که در رأس آن شاه همه کاره است. 

رضاپهلوی ابایی ندارد که  دست نشانده ی غرب  معرفی شود همان که چشم اسفندیار پدرش بود و از همه بدتر اینکه در شرایطی به زیارت دیوار ندبه رفت که دولت نتانیاهو بطور فجیعی با فلسطینیان درگیر شده بود. ماهیت این سفر نمی تواند آینده ی روشنی برای شاهزاده چه به عنوان پادشاه و چه رئیس جمهور رقم بزند زیرا او هنوز مدعی است  مسلمان است و پیرو همان قانون اساسی مشروطیت که پادشاه باید مروج شیعه اثنی عشری باشد، چنین رفتاری نه سیاستمدارانه بلکه چاپلوسانه است و برای ایرانیان و برای همسایگانش خوشایند نبوده و نخواهد بود و ناخوشایندتر آن که در آنجا بگوید«من از آزادی دفاع می کنم » آن هم در هنگامی که ارتش آن کشور چندین سال است سرزمین میلیون ها فلسطینی تحت اشغال نگهداشته است.

هدف چیست؟

سؤال اصلی من این است که جایگاه آقای رضا پهلوی کجاست؟  او از یک طرف تصمیم می گیرد که تجزیه طلب ها را بیاورد در صف اول اپوزیسیون بنشاند و از طرف دیگر یک تنه راه بیفتد برود اسرائیل مذاکره کند و از آینده ی ایران بی محابا خرج کند؟ حالا هم که مدعی پول های بلوکه شده ی ایران در آمریکا شده! چگونه با اتکا به این میراث چنین اجازه هایی به خود می دهد؟ حکایت غریبی است که داستان شتر مرغ را بیاد می آورد. می گویی سلطنت، می گوید ارث من است. میگویی جمهوری می گوید من جمهوریخواهم! یعنی خلاصه این که فقط و فقط من و از هر راهی بخواهید بروید باید بیایید پیش من! قابلیت سیاسیش را هم که نگاه می کنید این است! معلوم نیست این اعتماد به نفس  از کجا آمده است. امیدوارم دروغ های شاخدار طرفدارانش را که می خواهند برایش سابقه جور کنند و در کمال وقاحت از چهل سال سابقه ی مبارزاتی او حرف میزنند باور نکرده باشد. فکر این که  پشتم به آمریکا و اسرائیل است و کارم درست است، مردم هر چه می خواهند بگویند. معلوم است که آخر و عاقبت این نگرش به مردم چیست و به کجا ختم می شود.

جواب آزادیخواهان به این کار ها بسیار روشن و صریح است: شما فقط وارث پدرتان هستید. پولهایش که به شما رسیده، متاسفانه نکبت استبدادش را هم باید به گردن بگیرید. یکی بدون دیگری نمی شود. در مبارزه با حکومت آخوندی هم از روز اول نقشی نداشته اید به جز عرضه ی خود و ایجاد مزاحمت برای دیگران و در هر دوره هر چیزی مد شده شعار خودتان کرده اید، از خاتمی تا جنبش سبز و همین اعتراضات آخر، ولی یک چیز توی فکر شما بوده و به صورت متناوب بیرون زده: این که بشوی آریامهر دوم. بدانید که کسی به  شما فرصت این کار را نخواهد داد، حال پارتی شما هر کشور خارجی هم که باشد. اگر میخواهید به ایران خدمتی بکنید سکوت کنید و یا یک گزینه سلطنت یا جمهوری را انتخاب کنید که مردم تکلیفشان را با شما بدانند.

پنج شنبه – ۱۱ خرداد ۱۴۰۲ 

Thursday – 2023 01 June 

* شعارهای خیزش ۱۴۰۱ ایران

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate