مصلحت یا تغییر روش؟ …نوبت تبرئه ی هویدا هم رسید؟

مصلحت یا تغییر روش؟

این روزها که انتقاد از سیاست رفسنجانی و حتا خمینی و به طور کلی سیاست های گذشته در حاکمیت رواج یافته است و بیشترین خطاهای گذشته صریحاً و تلویحاً به این دو نفر نسبت داده می شود تا گردش سیاسی جدید دولت را آسان کند، چرا که ظاهراً قرار است  نظامی جوان و کارکشته ای سرکار بیاید و کار ها را درست کند.

انتقادها را از یک جهت باید به فال نیک گرفت ولی هرگز فریفته آن نباید گشت. انداختن گناه به گردن حکومت های قبلی رسم کهنه ای در میان سیاستمداران بوده است و برای کوتاه مدت اثر دارد. در این مرور گناهان گذشته، البته بخشی نیز به درستی به گردن طیف اصلاح طلبان انداخته می شود و برایش فیلم هم می سازند. پرسشی که در این میان هست اینست که آیا این جناح اصول گرا نیز مبرا از این خطا ها و بر باد دادن ثروت های کشور و از دست دادن فرصت های طلایی برای آبادانی و رفاه مملکت بوده است یانه؟ گناه تعطیلی کارخانجات دراثر سیاست دلالان هیات مؤتلفه به گردن کیست؟ چرا اتاق بازرگانی باید چهل سال تیول این دلالان باشد؟ 

خودشان می گویند طول دادن عمدی جنگ به هشت سال و به کشتن دادن جوانان کشور نیازمند برگزاری دادگاه و رسیدگی به آن بوده است، ولی مصلحت ندیده اند. رسیدگی حکومت به خطاهای خودش هیچوقت به مصلحتش نبوده. پس مصلحت مردم کجا رفت؟

 کشتار زندانیان سیاسی در سال دهه ی شصت و قتل های زنجیره ای چطور؟ آمرین و عوامل آنها چه شدند؟ هنوز برای اعتراض به گرانی بنزین حکومت ، مردم را به رگبار گلوله می بندند و بی حساب آدم می کشند. وزیر کشور با نهایت بی شرمی می گوید فقط به سر معترضان شلیک نکردیم به کمرشان نیز زدیم! جملاتی از این قبیل از جانب آدمکشان رژیم رواج دارد و تکذیب و اصلاح آن تأثیری در اصل قضیه نمی کند و ثابت می کند که حکومت فقط به ضرب گلوله سر کار است.  قریب نیم قرن از انقلاب گذشته است و بیش از سه نسل آمده اند، ولی هنوز مهاجرت از کشور و فرار سرمایه های انسانی ما به خارج کشور ادامه دارد. 

آیا حکومت برای جلوگیری از این فاجعه اقدامی کرده است؟ چرا حکومت در مواقع بحرانی و هنگامی که کشور را به آستانه جنگ و لبه ی پرتگاه می کشد، انتظار وطن دوستی از مردم دارد در حالیکه بسیاری از وطن دوستان در زندان بسر می برند؟ 

چرا اموالی که به ناحق مصادره شده به صاحبانشان پس داده نمی شود؟ چرا حجاب اجباری شده در هنگام جنگ، هنوز هم اجباریست و هزاران چرای دیگر.

حکومت نمی تواند از میهن دوستی ایرانیان به صورت کشویی استفاده کند و هر زمان خواست آن را بگشاید و هر زمان خواست ببندد. چگونه انتظار تأیید مردمی را دارید که از تصمیم گیری های حیاتی بدور بوده اند؟

بیشترین این خطاها ناشی از استبداد و شرکت ندادن مردم در سرنوشت خودشان است. تا حکومت به آن طرف نچرخد نمی تواند از این خطاها جلوگیری کند و هر روز در منجلاب فساد و بحران بیشتر فرو خواهد رفت.

چگونه است که در این مدت هیچیک از رؤسای جمهور «انتخابی» با سیاست های رهبر همراهی نداشته اند و بار گناهان را حمل می کنند، ولی رهبر مبرا از خطاست و گویا همچنان «وقار» و «اعتبار» دارد؟ حال که خمینی هم دیگر خطا ناپذیر به شمار نمی آید، باز هم می توان بر این روش اصرار ورزید؟ رژیم درمورد کسانی قضاوت می کند که غایبند و قادر به پاسخگویی نیستند. نه این که بگویم بی گناهند ولی این تنها رفتن به قاضی است و یک طرفه است .انتظار مردم بیش از اینهاست و کمترین انتظارشان شفافیت و عدالت است.

پس از انقلابی چنان ایثارگرانه، ملت را به زیر یوغ جباریتی ننگین و شرم آور کشیدند و پس از این همه جنایات و رسوایی ها، حال که پای حساب به میان آمده است، نمی توان از گذشته مبرا شد. اگر مردم حکومت استبدادی می خواستند، حکومت شاه بود و نیازی به انقلاب نبود. مردم برای آزادی و استقلال کشته دادند و انقلاب کردند.

خامنه ای به هیچکس پاسخگو نیست و فضای نامتناهی برای مانور دارد ولی با آلت دست قرار دادن مجلس و ریاست جمهوری و  قوه قضاییه نمی تواند از بار مسئولیت برهد. مسئولیت بسیاری از این جنایات و نابسامانی ها خود او را بردوش می کشد. تمامیت حکومت جمهوری اسلامی در جنایت ها ، اختلاس ها ، آدمکشی ها ، مصادره ها و ویرانی ها مقصر است. این که در اثر تهدید خارجی مردم ناچار به دفاع از کشورشان هستند امتیازی به این رژیم نمی دهد و نباید از آن سؤء استفاده کند. اگر در مواقع بحرانی و تهدید خارجی  نیازمند حمایت مردم هستید راه را باید برای مشارکت مردم در سرنوشت خود بگشایید وگرنه هم خود و هم کشور را هم به باد فنا خواهید داد.

 در کشوری که مردگان هم آزاد نیستند و به آسانی نمی توان مرده را دفن نمود و حتا سنگ قبرها محفوظ از تعرض نیست، انتظار حمایت از زندگان نمی توان داشت.

دو شنبه، ۲۳ فروردین ۱۴۰۰

۲۰۲۱/۰۴/۱۲

+++

نوبت تبرئه ی هویدا هم رسید؟

از روز اول انقلاب به این سو، طرفداران رژیم پهلوی، به تناوب، ولی با پیگیری کوشش می کنند تا دست اندر کاران آن رژیم را، از خود شاه گرفته تا پایین، به هر ترتیب هست تبرئه کنند و در هر فرصتی برای هر یک از آنها توجیه و عذری می تراشند یا از سجایای داشته و نداشته اش می گویند تا به هر ترتیبی شده، بیگناه و حتی خدمتگزار معرفیش کنند. حالا ظاهراً نوبت هویدا رسیده که نماد اوج فساد نظام شاهی و خاندان پهلوی بود. نکبت استبداد آریامهری، اگر بعد از خود شاه یک نماد داشته باشد، هویداست که تمامی اسباب رشد این استبداد را فراهم آورد تا به این قیمت مدت هر چه بیشتری نخست وزیر بماند و انصافاً هم عملاً تا آخر کار ماند و با همان رژیم راهی نیستی شد.

خانم فرشته انشا از خویشاوندان هویدا و پزشک مخصوص او مسئولیت تطهیر را بر عهده گرفته و در گفتگوی تلویزیونی* با مهدی فلاحتی، ناگهان بی جهت و بی خودی به بختیار حمله کرد و در برابر این پرسش او که چرا هویدا از ایران نرفت پاسخ داد در سیاست دو تیپ آدم وجود دارد یکی بازیگر است یکی تماشاگر هویدا بازیگر بود مثل بختیار نبود که یکهو غیبش بزند!؟

نه خانم جان، مردم دو دسته ی دیگر هم هستند، آنهایی که برای مقام تن به هر پستی و نوکری میدهند و هر دستوری را اجرا می کنند و اعتنایی به ملت و منافعش نمی کنند و آنهایی که شرافت و عزت نفسشان اجازه ی این کارها را بدانها نمی دهد، به اصولی که به آنها معتقدند، پابند می مانند و اگر هم کشته شوند به عنوان مبارز کشته می شوند نه اسیر.

عجیب است که این خانم نمی گوید اعلیحضرت همایونی که جلوتر غیبش زده بود چرا هویدا را با خود نبرد؟ فریدون هویدا برادر او همان زمان معترض شد که شاهنشاه سگ هایشان را هم همراهشان بردند ولی صدراعظمی را که سیزده سال بله قربان گو خدمت کرده بود همراه نبردند. این وسط هنوز مجیزگوی شاه مانده اید و نمی خواهید به او ایرادی بگیرید، ولی پای بختیار را به میدان می کشید تا نوکری مثل هویدا را با او مقایسه کنید؟

اصلا چرا شاه نخست وزیر خود هویدا  و نصیری رئیس ساواک و تنی چند از صاحب منصبان آن زمان را به زندان انداخت؟ جز آن که مردم از آن ها متنفر بودند و آنها را مقصر  بدبختی های خود می دانستند؟ از همه ی مراحم شاهانه استفاده کردید، باید بهایش را هم بپردازید. اگر فکر می کردید نوکری استبداد گران تمام می شود، بهتر بود زودتر استعفایتان را بدهید.

خانم انشاء در توجیه این رفتار شاهانه  می فرمایند «شاه درجستجوی چاره ی سیاسی بود و نمی خواست از نیروی نظامی استفاده کند.». نه خانم، کوشید استفاده کند و وقتی نتیجه نگرفت صلح طلب شد. چرا رودربایستی می کنید بفرمایید شاه این خدمتگزاران را بلاگردان خود کرد و گفت مسبب اینها هستند و من نیستم! چنانکه خودتان اقرار کردید که در پاسخ اینکه چرا هویدا را بازداشت کردید اعلیحضرت با زبان مبارک خودشان فرمودند «برای اینکه دل مردم خنک بشود!». اگر هنوز نمی خواهید به شاه ایرادی بگیرید به دیگران چه؟

خانم این انشایی را که در صدای آمریکا خواندید انصافاً بی سروته بود. از یک سو بسیار با احترام از شاه یاد می کنید و تقصیر را به گردن بختیار می اندازید. می گویید از شاه پرسیدیم تکلیف هویدا چه می شود گفت سفارشش را به بختیار کرده ام! مگر بختیار هویدا را زندانی کرده بود که سفارشش را به او بکنند؟ لابد خیال می کنید که نوکری را که شاه آزاد نکرده بختیار می باید می کرد. به همین راحتی حرف شاه را باور کرده اید؟ اگر می خواست کاری کند خودش می کرد. بعد هم چرا بختیار کسی را که سیزده سال مقام نخست وزیری را غصب کرده بود و مسئول هزار و یک چیز بود و باید جواب می داد، از زندان آزاد کند؟

و عجیب تر اینکه خانم می فرمایند:«شاه برای هویدا احترام قایل بود»! واقعاً معنای احترام را هم فهمیدیم. نخست وزیری ۱۳ سال به یک پادشاه خدمت کند و هنگام بحران، شاه جان خود را از مهلکه نجات دهد و  نخست وزیرش را مثل تکه گوشتی که جلوی گرگ می اندازند، ارزانی انقلابیان می کند و این وسط یکی از اعضای خانواده ی سلطنتی مدعی می شود که شاه برای این شخص احترام قایل بود! سعی کنید چیزی بگویید که سر و تهش با هم بخواند. دستکم مانند برادر هویدا منطقی تر برخورد کنید که گفت روا نبود شاه نخست وزیر خود را که با حمایت او ۱۳ سال نخست وزیری کرد زندانی کند و در مهلکه بیندازد و خودش در برود.

خیر خانم انشاء، شاه احترامی برای هویدا قایل نبود، برای هیچکدام از نوکرانش قائل نبود، برای نصیری هم نبود، برای علم هم نبود و الخ. هویدا بازیگر سیاسی هم نبود او خدمتگزار گوش به فرمان دربار بود.این لحن عنادآمیز شما را به قول یکی از دوستان  شاید از آنجا ناشی می شود که بختیار همواره امثال هویدا، اقبال، علم و علأ را بعنوان نوکران خانه زاد یاد می کرد که بودند و داخل آدم حسابشان نمی کرد که نبودند. به هر صورت از اربابشان بی مهری دیدند، نه از بختیار. جبرانش هم با بختیار نبود که مملکت را وقتی همه چیزش از هم پاشیده بود به دست او دادند و فرار کردند.

شما از نور کمی که در اتاق هویدا می تابید گله مند هستید که بر سلامتی او تأثیر می گذاشت، ولی  فراموش کردید در ۱۳ سالی که هویدا مسئولیت نخست وزیری را داشت چه بر زندانیان سیاسی گذشت؟ بسیاری از هواخوری به اندازه کافی برخوردار نبودند و اغلب دچار شپش می شدند. فراموش کردید که چه تعداد زندانی شکنجه و اعدام شدند؟ خوب مردم اینها را همه از چشم نخست وزیر نیز می دیدند که مسئولیت حکومت را داشت و بهترین روابط را هم با مرد شماره یک ساواک پرویز ثابتی داشت که می توانید تفصیل آن را درخاطرات همین شخص بخوانید. درست است که اعدام هویدا قتل نفس بود، ولی به معنای این نیست که وی بیگناه بود.

آقای فلاحتی در این برنامه به بهانه آنکه این برنامه چالشی نیست دست خود را به خیال خود شست که کسی نگوید چرا به این اراجیف پاسخ ندادی. ولی پرسیدن این پرسش های ساده از وظایف اولیه مجری برنامه است. شما در مصاحبه های بسیاری با سند و مدرک به جنگ میزبان خود تا حد مچ گیری پیش رفته اید، چرا در مورد بختیار استثنا قایل می شوید. این یک بام و دو هوا برازنده ی شما نیست.

۲۴ فروردین ۱۴۰۰

۲۰۲۱Apr 13

*

https://www.youtube.com/watch?v=CigIllQrGb0

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate