دو نوشته … اخبار را نجویده نبلعید … محاکمۀ اصلی در ایران خواهد بود

اخبار را نجویده نبلعید

ما هر روز،هرساعت ، هر دقیقه و ثانیه بمباران خبری می شویم . عموم مردم بدون راستی آزمایی به مراجع در دسترس اعتماد می کنند و براین مبنا خبرها را قورت می دهند و به پرسش نمی گیرند و دربست قبول می کنند غافل از آنکه این خبرها فکر آنها را شکل می دهد.
علاقمندان جدی سیاست اهل استدلال اند وبا موضع گیری سیاسی که دارند آن خبر را به چالش و ارزیابی می کشند، منبع خبر را زیر سؤال می برند و درستی و نادرستی آن را می سنجند و پی آمدهای آن را حدس می زنند و این که با سیاست کدام حزب و دسته ای تطبیق می کند. به عبارت دیگر این گروه عمیق تر به مسایل می اندیشد اما مردم عادی که درگیرزندگی روزمره هستند مشکلات روزانه برایشان مطرح است . گرانی ، ترافیک ، زندانی ها ، زورگویی ماموران دولت ، دارو و بهداشت و … و در این رابطه خبرها را هرچه اغراق آمیزتر و احساسی تر، زودتر می پذیرند .
نتیجه این ساده نگری اینست که کمتر کتاب و مطلب جدی می خوانند و به آسانی طعمۀ تبلیغات می شوند . اگر هم گاهی چیزی به چشمشان بخورد به خواندن یکی دو تیتر اکتفا می کنند و در جمع به شنیدن تمایل بیشتری دارند. دنیای دیجیتال هم این شیوه را ترویج می کند به ویژه در میان ما ایرانیان که فرهنگ نقالی همچنان باقی و محبوب است. موبیل را باز می کنی و به سرعت می توانی در یکی دو دقیقه چندین تیتر خبر را بخوانی و آن را ببندی.
البته این که ما با چه کسانی در شبکه های اجتماعی دوست هستیم و در کجا اطلاعات جمع آوری می کنیم هم در سرازیر شدن خبرهای یکسان و بسته بندی شده مؤثر است و همینها، بر ما و نظرات ما تأثیر می گذارد که باور کنیم به حقایق دست یافته ایم.
اخبار مغشوش اختلاف می آفریند
امروزه می بینیم که اختلافات و تفرقه ها به مراتب عمیق ترشده است. قبلاً تنوع منابع خبری محدود بود و هر کدام این منابع نوعی یکدستی ، یعنی هویت کمابیش روشنی داشت. اما اکنون با حجم عظیمی از اطلاعات از منابع مختلف با اهداف کاملاً متفاوت رو به رو هستیم. پیامد آن اینست که ما درک های متفاوتی از قضایا پیدا می کنیم و حتا دیدگاه های یکدیگر را نمی شناسیم یا نمی فهمیم. بویژه که در شرایط تاریخی بسیار حساسی هستیم و سال هاست در مناقشۀ جمهوری اسلامی با آمریکا بسر می بریم و رادیو و تلویزیون های متعددی برای شکل دادن افکار عمومی ما سازماندهی شده که تعهد چندانی به خبررسانی درست ندارد و تبلیغات خود را میکند. تبلیغات ما را به طور حساب شده و مداوم شستشوی مغزی می دهد تا تجاوز بیگانه به کشورمان را با میل بپذیریم. چند نفر مزدور هم استخدام می کنند تا تبلیغ بمباران کشور را بکنند.
امروزه فاصلۀ فکری بین ما به حدی زیاد است که در بسیاری از موارد حتی تصویر یکدستی از امورجاری و واقعیت ها نداریم. بدین ترتیب مباحثات و مناظرات ما بر اساس این اختلاف نظرها موجب می شود که به توافق نرسیم، کار حتا بدشمنی و دوقطبی شدن می انجامد. امروز اتفاق و یگانگی رسانه های غرب در عادی نشان دادن تحریم ها و تجاوزها تا آنجا رفته که عده ای گرسنگی مردم راعادی بدانند و یا فقط عامل آن را جمهوری اسلامی بدانند. شاهد بودیم همین نوع تبلیغات در هموار کردن راه جنگ افغانستان ، عراق ، لیبی و سوریه عمل کرد.
شبکه های اجتماعی قانون و اخلاق ندارند
نسل امثال من تبلیغات جنگ سرد را به یاد دارد و می داند که دو طرف تا چه اندازه دروغ گفتند و البته این را هم به یاد می آورد که مناقشات طرفداران دو اردوگاه چگونه به جدل و دعوا می کشید. امروز یادآوری آن خاطرات گاهی مضحک است ولی نمی تواند تلخی آن ایام را کاملاً پاک کند.
تازه این متعلق به زمانی است که دستکم در کشورهای دموکراتیک، روزنامه نگاری توسط قانون و از طریق قواعد اخلاق مطبوعاتی تنظیم شده بود. ولی امروز شبکه های اجتماعی چنین تعهدی ندارند و قانونی هم بر نظارت آنها موجود نیست. امروز شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک ، توئیتر و یوتیوب از برکت تکنولوژی جدید به میلیاردها پول دست پیدا کرده اند وخدا راهم بنده نیستند و فقط پی کسب درآمد هستند و در پی اهداف خاصی و برآوردن نیازهای اربابان زور و پول عمل می کنند و سایت هایی که تصویر و فیلم سربریدن حملات داعش را علناً به نمایش گذاشته بودند از گذاشتن یک عکس تازه مثلاً شلاق زدن بعنوان ترویج خشونت جلوگیری می کنند.
کشورهای غربی مدعیند که ترویج دروغ و انتشاراخبارجعلی را خطری برای دموکراسی تلقی می کنند ولی کار در عمل صورت دیگری دارد. مهم این است که شما بتوانید تصمیم بگیرید که چه راست است و چه دروغ. برای ما این تبلیغات هدفمند بیزاری از وطن راتبلیغ می کند. برای ما چنین وانمود می کند که این مملکت چنان آخوندزده شده که به هیچ درد دیگری جز بمباردمان نمی خورد. در تصویرها و فیلم ها هرچه بدبختی و نکبت است به ایران و ایرانی نسبت می دهند و هیچ نکتۀ مثبتی نمی بینند. انقدر پیش می روند که شما قید کشورو مردم را بزنی و بگویی گور پدر همه کرده یک بمب بیندازند که این کشور نابود شود یعنی عدمش به ز وجود.
فقط ما با جعل خبر روبرو نیستیم بلکه با سانسور و تغییر خبر یا تیتر بدون محتوا هم روبرو هستیم. تیتر تغییر یافتۀ جنجال افرینی که هیچ ربطی با اصل خبر ندارد ولی تأثیر خود را می گذارد و با احساسات مردم بازی می کند و سر بزنگاه آنها را به بیراهه میکشاند.
دو نمونۀ تبلیغات جعلی
چندی پیش هیأت پخش شبکه “بی‌بی‌سی” انگلیسی اعتراف کرد که فیلم مستندی که سال گذشته از این شبکه درباره حمله شیمیایی سال ۲۰۱۸ به شهر “دوما” در سوریه پخش شد حاوی اطلاعات اشتباه و ادعاهای کذب بود‌ه‌است.
ریام دالاتی خبرنگار شبکه بی‌بی‌سی طی تحقیقاتی که در سال ۲۰۱۹ از بیمارستان شهر دوما در روز حمله شیمیایی ادعایی غرب به دست آورده بود به این نتیجه رسیده که حقیقت ماجرا یک جنگ روانی و گمراهی بین‌المللی علیه دولت دمشق بوده‌است و هیچگونه گاز “سارین” در شهر دوما استفاده نشده ‌است.
آنانی که جنگ های سوریه و مخالفانش را تعقیب می کردند بخاطر دارند که هر از گاهی با این صحنه سازی ها چقدر مردم دنیا را فریب دادند تا حمله به سوریه را موجه نشان بدهند. البته شیوۀ حمله همواره به دیکتاتور بودن رهبران این کشورهاست که حقیقتی غیرقابل انکاراست ولی پرسش اینست مگر داعشیانی که با اسد دیکتاتور می جنگد دموکرات و آزادیخواهند؟
بیاد بیاوریم که صدام حسین هم سلاح کشتار دستجمعی نداشت و آنچه که عنوان شد و حتا در سازمان ملل ادعا شد تماما دروغ بود. یادآوری کنم که وجود استبداد دروغگویی را توجیه نمی کند.
چندی پیش تلویزیون CNN این خبر را منتشر کرد که ایلان ماسک ، موسس تسلا ، این شرکت را ترک می کند تا در عوض در یک شرکت فناوری جدید سرمایه گذاری کند. اخبار معتبر به نظر می رسید و با نشان و آدرس CNN مطابقت داشت ولی دروغ بود. به این ترتیب یک عده از سرمایه داران گروه دیگری از سرمایه داران را فریفتند و متضرر کردند.
وضع ما چیست؟
از این مثال ها ده ها یا شاید سدها می توان زد. یک فرهنگ دروغگویی رایج شده که هیچ کس از آن مصون نیست و برای همین باید همواره هر خبری را با احتیاط بررسی کرد. مهم این است که موقعیت ایرانیان موقعیت عادی نیست که بتوان به راحتی در این مورد اغماض کرد یا دامنۀ کار و خطرش را محدود فرض کرد. می خواهند کشور ما را از هم بپاشانند و در این شرایط برد خبر دروغ در حد ضرر مالی یا از این قبیل نیست. بی اعتنایی به این دستگاه بزرگ دروغپردازی که همه گونه وسیله برای موجه جلوه دادن خویش دارد، می تواند بسیار گران تمام شود و متأسفانه کمتر کسی به این خطر آگاه است و در برابر آن هشدار می دهد. بخش بزرگی از مبارزۀ ما، نه فقط برای آزادی وطن که برای حفظ موجودیتش، در میدان رسانه ها جریان دارد و وطن خواهان نه در داخل و نه در خارج رسانه ای ندارند تا به آن متکی باشند.
فکر می کنید فقط با نظام اسلامی طرف هستیم؟ اشتباه می کنید.

۲ مهر ۱۴۰۰
۲۰۲۱-۰۹-۲۴


محاکمۀ اصلی در ایران خواهد بود

انقلاب ۵۷ در جمع با خشونت کم پیروز شد ولی استقرار نظام جمهوری اسلامی به بهای کشتار مخالفان میسر گردید. فقط سه روزپس از پیروزی انقلاب چهار افسر عالی رتبه ارتش با حکم صادق خلخالی و تأیید خمینی بر پشت بام مدرسه رفاه و با عنوان مفسد فی الارض تیرباران شدند. ضربان خشونت ها و اعدام بتدریج بالا رفت و در سال ۶۰ پس از انفجار حزب جمهوری اسلامی چهرۀ واقعی حاکمان هویدا شد و کشتاری آغاز شد که درتاریخ معاصر ایران بی سابقه است . طراحان این کشتار برای کاشتن رعب و هراس در جامعه از هیچ خشونتی رویگردان نبودند و آیت الله گیلانی و زندانبانش اسدالله لاجوردی علنا از رادیو و تلویزیون از« تمام کش کردن» «نیم کشته ها» سخن می گفتند . یعنی اگر شخص مجروحی از مخالفان  را دیدند ماموران حکومت به عوض آنکه او را به بیمارستان ببرند و جان او را نجات بدهند باید او را بکشند. چنین سبعیت و وحشیگری علنی و آشکار از جانب  متصدیان حکومتی و متولیان دینی را کسی بیاد نداشت.

چنین شد که دهه ی ۶۰ در ایران به نماد وحشیگری جمهوری اسلامی تبدیل گردید و جا دارد این دهه را دهۀ کشتار مردم ایران از جانب جمهوری اسلامی نامگذاری کنند. مردم از ترس تفتیش ماموران کتاب ها و روزنامه ها را در گودال ها و حتا خیابان ها  رها کردند .یادم می آید یکی از آن  روزها در خیابان پهلوی سابق دو سه کیلومتر بر روی کتاب ها و روزنامه ها راه رفتم .

 رادیو و تلویزیون و روزنامه ها ناقوس مرگ می نواختند و خبراعدام ها را منتشر می کردند تا فضای وحشت و ارعاب را سهمگین تر کنند. بر طبق آمارهای تهیه شده از سال ۶۰ تا ۶۴ نزدیک به ۱۱ هزار نفر در زندان های مختلف تیرباران یا اعدام و یا زیر شکنجه کشته شدند.(۱)

درمیان اعدام شدگان حتا کودکان ۱۰ ساله دیده شده است که فقط اعلامیه ای دردست داشته اند و یا روزنامه می فروختند و فلاحیان رئیس وزارت اطلاعات نیزبعدها در ویدئویی آن را تایید کرد.(۲)

اعدام زندانیان عقیدتی-سیاسی در تابستان ۶۷ اوج کشتاردهه ی ۶۰ بود که به فرمان خمینی، چند هزار نفر زندانی در ماه‌های مرداد و شهریور۶۷ مخفیانه، اعدام شده و در گورهای بی نام و نشان و دستجمعی دفن شدند. ننگ اسیرکشی بر دامن این نظام ماند.

این فقط فلاحیان نبود که از کشتن زندانیان و حتا کودکان احساس خرسندی و افتخار می کرد ابراهیم رئیسی هم پس ازریاست جمهوری در رابطه با قتل های سال ۶۷ گفت:«افتخارم این است که در کسوت دادستان هرجا که بودم دفاع از امنیت و آسایش کرده‌ام.»

انقلابی که با فداکاری و معنویت و همبستگی شگفت انگیزی خواستار استقلال و آزادی های اجتماعی بود با این سبعیت و کشتارها بیگانه بود. از این رو اکنون که پس از گذشت سال های متمادی، اینکه حمید نوری به اتهام مشارکت در قتل و شکنجه زندانیان در سال ۶۷ در سوئد محاکمه می شود موجب خرسندی هر ایرانی آزاده ای است.

دادگاه های سوئد براساس اساسنامۀ رم مسئولیت کیفری برای جنایات بین المللی مورخ ۱۷  ژوئیه ۱۹۹۸ تشکیل شده و در ۱ جولای ۲۰۰۲ لازم الاجرا گردیده  و برای رسیدگی به جرایمی از قبیل نسل کشی ، جنایت علیه بشریت صلاحیت رسیدگی دارد.

حمید نوری معروف به حمید عباسی روز ۱۸ آبان ۹۸ با یک پرواز مستقیم از ایران وارد فرودگاه استکهلم شده بود که بلافاصله بازداشت گردید.تا کنون چندین جلسه از این دادگاه که به صورت علنی برگزار شده و شهود توانسته اند شهادت بدهند و شاکیان نیز شکایتهای خود را مطرح ساخته اند.

این تازه آغاز کار است و جمهوری اسلامی باید پاسخگوی جنایت های خود باشد و پرسش های بسیاری مطرح است. منصوره بهکیش از خانواده قربانیان پرسش های بسیاری را مطرح می کند :

چرا زمانی که ملاقات ها را قطع کردند به ما نگفتند که قصد کشتن آن‌ها را دارند و ما و زندانیان سیاسی را از حق دانستن حقیقت محروم کردند؟ چرا تا به حال راجع به چرایی واقعی و چگونگی کشتن آن‌ها به ما نگفته اند؟ چرا پیکرشان را به ما تحویل نداده اند؟ چرا تا به حال به شکل رسمی نگفته اند که آن‌ها را کشته اند و  همچنان قتل عام زندانیان سیاسی و ناپدیدسازی قهری آن‌ها را انکار یا تحریف می کنند؟ چرا اسامی آن‌ها در سامانه فوت شدگان کشور وجود ندارد؟ چرا  در گواهی های فوت گرفته شده توسط برخی از خانواده‌ها هیچ نشانی از کشته شدن عزیزان شان نیست؟ چرا آن‌ها را مخفیانه و در گورهای جمعی دفن کرده اند؟ چرا وصیت نامه‌های آن‌ها را به ما نداده‌اند؟ چرا  ساک های بی نام و نشان آن‌ها را پس از چند ماه به ما دادند؟ چرا تهدید کردند که نباید مراسم بگیرید و اطلاع رسانی کنید؟ چرا خاوران را بارها با بولدوزر زیر و رو کردند و هر سنگ و نشانه ای را تخریب کردند و هم چنان تخریب می کنند؟ چرا درب خاوران را قفل زده‌اند و خانواده‌ها را برای برگزاری مراسم جمعی سرکوب و تهدید می کنند؟ دلم می‌خواست بدانم که عزیزانم در آن زمان در چه شرایطی بودند. در حین گوش دادن و ثبت کردن، فکرم به خاوران و خانه تک تک خانواده‌ها و مراسم های مان رفت، ما مادران و خانواده‌های خاوران سال‌ها در کنار هم به این در و آن در زدیم و هفته به هفته به خاوران رفتیم و گفتیم و نوشتیم و با هم زندگی کردیم و مورد اذیت و آزار و تهدیدهای مداوم ماموران امنیتی و اطلاعاتی حکومت و بازجویان شان قرار گرفتیم، حبس شدیم، تهدید شدیم، بازجویی شدیم، زندانی شدیم، به ما حمله کردند و پلاک ماشین‌ها را کندند و کتک مان زدند و باز مقاومت کردیم و ایستادیم تا بدانیم بر سر عزیزان مان در زندان ها و بر سر استخوان‌های آن ها در گورهای فردی و جمعی و زیر بولدوزرهای خاوران و دیگر گورهای بی نام و نشان چه آورده‌اند و حقیقت ماجرا چیست و با آن‌ها چه کرده اند.(۳)

این دادگاه سرآغاز رسیدگی به جنایات رژیمی است که از یک ملت طی ده ها  سال با ترور و اعدام و شکنجه کشتار کرده است و این یک امر ملی است.  همینجا بگویم که محاکمۀ واقعی و اصلی آمران و عاملان این جنایت می باید در خود ایران، طبق قوانین ایران و تحت نظر قضات ایرانی انجام بپذیرد و خواهد پذیرفت. ایران لیبرال خود را به این کار متعهد می داند و در وفای به این عهد کوشا  خواهد بود.

شنبه – ۲۷ شهریور ۱۴۰۰

۲۰۲۱-۰۹-۱۸

 (۱)- https://www.bbc.com/persian/iran/2013/09/130912_25_anniversary_political_prisoners_nm

(2)- https://www.youtube.com/watch?v=s6Hi8BilTKw

(3)- https://www.akhbar-rooz.com/125110/1400/06/14/

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate