آیا در دورهٔ اعتلای انقلابی هستیم؟

آیا در دورهٔ اعتلای انقلابی هستیم؟ / مازیار رازی

جوان سوسیالیست:
ما در حال حاضر مشاهده می‌کنیم که از یک‌سو، انشقاقات و اختلافات درونی رژیم افزایش یافته و از سوی دیگر اعتراضات خیابانی و اعتصابات کارگری گسترش و تداوم بیش‌تری یافته است. با این حساب، آیا می توانیم ادعا کنیم که جنبش کارگری وارد دوره اعتلای انقلابی شده است؟
مازیار رازی:
سوال بسیار مهمی‌ست که در اذهان بسیاری از کارگران پیشتاز و جوانان معترض طرح شده است. اما، پیش از پاسخ به این سوال محوری، باید از دیدگاه تجارب تاریخی، منظور خود را از مفاهیم «موقعیت انقلابی»، «اعتلای انقلابی»، و خود مقوله انقلاب (به مفهوم تسخیر قدرت)، روشن کنیم.
هنگامی‌که مارکسیست‌های انقلابی از کلمه‌ی «موقعیت انقلابی» به معنای اخص آن استفاده می‌کنند؛ منظورشان این است که وضعیت انقلابی به‌گونه‌ای در جامعه پدیدار شده که می‌تواند در تداوم خود به اعتلای انقلابی و نهایتا تسخیر قدرت سیاسی بدست شوراهای کارگری منجر گردد. سئوالاتی مانند این‌که آیا طبقه کارگر آمادگی و توان سازماندهی انقلاب را دارد؟ آیا وضعیت موجود به پیروزی انقلاب منجر می‌شود؟ و آیا این وضعیت به اعتلای انقلابی خواهد انجامید؟ سئوالاتی‌ست که برای پاسخ به آن‌ها باید در ابتدا ارزیابی دقیقی از وضعیت کارگران و تناسب قوای طبقاتی در جامعه در دست داشت تا بتوان پاسخ روشن و دقیقی ارائه کرد. تنها تحلیل مشخص از وضعیت مشخص روز، و ارزیابی تناسب قوا در جامعه است که می‌تواند ما را به سوی یک ارزیابی روشن و دقیق هدایت کند. بدیهی‌ست که یک ارزیابی عمومی مبتنی بر آرزوها و تمایلات شخصی صرف، هیچ‌گاه ما را در جایگاه دخالت‌گری صحیح و مؤثر قرار نمی‌دهد. ما برای ارزیابی درستی از وضعیت کنونی ایران، به‌ویژه در چندماهه اخیر، محتاج آن هستیم که نگاه دقیق‌تری به تجربیات جنبش کارگری، به ویژه نخستین و تنها انقلاب سوسیالیستی جهان در اکتبر ۱۹۱۷ روسیه، بیاندازیم.
لنین، یکی از رهبران اصلی حزب بلشویک که زمینه‌ها را برای به قدرت‌رساندن شوراهای کارگری هموار کرد، دو سال پیش از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در باره روش ارزیابی «موقعیت انقلابی» چنین می‌نویسد:
«برای یک مارکسیست تردیدی وجود ندارد که بدون موقعیت انقلابی، انقلاب غیر‌ممکن خواهد بود، به علاوه هر موقعیت انقلابی لزوما به انقلاب منجر نمی‌شود. اگر بخواهیم به شکلی کلی، علائم یک وضعیت انقلابی را بررسی کنیم، اشتباه نخواهد بود که به سه نکته عمده زیر اشاره شود:
۱- هنگامی که طبقه حاکم نتواند حاکمیت خود را حفظ کند. یعنی زمانی‌که وضعیت در میان «طبقات بالا» بحرانی می‌شود و سیاست‌های طبقه‌ی حاکم شکاف برداشته و نارضایتی و خشم طبقات تحت ستم از طریق آن فوران کند. به‌عبارت دیگر، برای تحقق یک انقلاب، کافی نیست که طبقات فرودست نتوانند به روش قدیمی زندگی کنند. بلکه هم‌چنین لازم است که طبقات بالادست هم نتوانند به شیوه قدیمی به حیات خود ادامه دهند.
۲- هنگامی‌که رنج طبقات تحت ستم و کارگران شدیدتر از حد معمول شده باشد.
۳- هنگامی که در نتیجه دلایل فوق، افزایش قابل توجهی در جنب‌جوش توده‌ها به‌وجود آمده باشد..»
(لنین، اضمحلال بین الملل دوم – جلد ۲۱ ص ۲۱۳)
در اینجا لنین از سه پیش‌شرط سخن به‌میان می‌آورد. پیش‌شرط‌هایی که در عین حال به‌هم پیوند خورده‌اند، و تحقق نهایی انقلاب (که آغاز‌گاه آن، اعتلای انقلابی است)، مستلزم وجود کلیه این سه پیش‌شرط به‌شکلی هم‌زمان می‌باشد. به‌سخن دیگر، بحران عمیق حاکمیت تا سر حد فروپاشی، نارضایتی بیش‌از حد معمول در اردوی کار و آغاز قابل توجه جنب‌وجوش توده‌ها، یعنی اعتراضات خیابانی و اعتصابات سراسری کارگری به طور همزمان جریان داشته باشند.
لنین ادامه می دهد: «موقعیت انقلابی در اغلب کشورهای پیش‌رفته و دولت‌های بزرگ اروپا وجود دارد. آیا این موقعیت برای مدتی طولانی ادامه خواهد داشت؟ تا چه اندازه وخیم‌تر خواهد شد؟ آیا به انقلاب منجر خواهد شد؟ این‌ها سئوالاتی‌ست که ما نمی‌دانیم، و هیچ‌کس نمی‌تواند بداند. پاسخ آن از خلال تجربه‌ای که طبقه‌ی پیشرو پرولتاریا در طی رشد روحیه‌ی انقلابی و گذار به عمل انقلابی به‌دست آورده، داده خواهد شد».
(لنین، اضمحلال بین الملل دوم – جلد ۲۱ ص ۲۱۶)
در اینجا لنین از یک «موقعیت انقلابی» صحبت می‌کند که می‌تواند به اعتلای انقلابی و نهایتاً تسخیر قدرت منجر شود، مشروط به آن‌که «روحیه انقلابی و عمل انقلابی در میان طبقه پیشرو پرولتاریا» وجود داشته باشد. به سخن دیگر، برای تدارک انقلاب پرولتری، دخالت متشکل پرولتاریایی با «روحیه‌ انقلابی و عمل انقلابی»، ضروری‌ست. در نتیجه، دخالت متشکل پیشروان انقلابی که چه از نظر روحی و چه در عرصه عمل آماده هستند، شرایط می‌تواند از وضعیت انقلابی بسوی تسخیر قدرت خیز بردارد (یعنی وارد مرحله اعتلای انقلابی شود). در وضعیت اعتلای انقلابی، «قدرت دوگانه‌ای» درون جامعه شکل گرفته و مستقر خواهد شد. از یک‌سو، قدرت رو به اضمحلال نظام سرمایه‌داری، و از سوی دیگر قدرت رو به‌رشد کارگری. آنان در مقابل یک‌دیگر صف‌آرایی می‌کنند و نهایتاً باید یکی بر دیگری پیروز شود. دوران «خیز برداشتن» برای انقلاب، در وضعیت شکل‌گیری قدرت دوگانه، به مفهوم مرحله «اعتلای انقلابی»‌ست که در نهایت قدرت سیاسی را هدف قرار می‌دهد. اگر در دوران اعتلای انقلابی ستاد رهبری پرولتاریا (حزب پیشتاز کارگری)، یعنی عامل ذهنی وجود داشته باشد، شوراهای کارگری را که در مناطق مختلف به شکل خودانگیخته پدید آمده سازمان‌دهی کرده و امر تسخیر قدرت توسط شوراهای کارگری را تسهیل می کند. در چنین وضعیتی شوراهای کارگری با اتکا به آرای اکثریت کارگران و سایر اقشار جامعه به حاکمیت می‌رسند. در این‌جا لازم است توضیح دهیم که نقش حزب پیشتاز کارگری تنها تدارک انقلاب برای به قدرت رساندن شوراهای کارگری‌ست و نه گرفتن قدرت به دست خود! شعار مرکزی حزب بلشویک در اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه: «تمام قدرت به شوراهای کارگری» بود و نه قدرت به «حزب بلشویک» و یا خود لنین.
در ایران نیز این روند برای به قدرت رسیدن شوراهای کارگری متکی بر آرای اردوی کار (اکثریت کارگران و ستم دیدگان جامعه)، ضروری‌ست.
جوان سوسیالیست:
اگر این ستاد رهبری از پیش تدارکات لازم را ندیده باشد و یا اصولا در میان کارگران صنعتی حضور نداشته چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا یک انقلاب می تواند بدون وجود حزب کارگران پیشتاز به فرجام برسد؟
مازیار رازی:
اگر انقلاب کارگری به رهبری شوراهای کارگری اتفاق نیفتد. ما با دو گزینه روبرو خواهیم شد:
اول، تداوم حکومت (رژیم) سرمایه‌داری حاکم و به‌عقب‌راندن طبقه کارگر و سایر اقشار جامعه. یعنی تداوم نظام و دولت سرمایه‌داری ملبس به سلسله مراتب شیعه.
دوم، تغییر رژیم سرمایه‌داری موجود با رژیمی متفاوت، اما حفظ و تداوم همان نظام و مناسبات سرمایه‌داری؛ یعنی «رژیم چنج»، یعنی سرنگونی سلسله مراتب شیعه و جایگزین‌کردن آن با رژیمی ملبس به تاج شاهنشاهی، یا سوسیال دمکراتیک، یا اصلاح طلبی، و یا ترکیبی از همه این گرایشات راست و میانه.
در انقلاب بهمن ۱۳۵۷ گزینه دوم رخ داد. ستاد رهبری از پیش ساخته نشده بود، زیرا گرایشات مارکسیستی پیش‌رو موجود (مانند سازمان چریک‌های فدایی خلق)، نه‌تنها در میان کارگران صنعتی حضور نداشته و تدارکات ضروری را انجام نداده بودند. بلکه به جای انجام این تدارکات، با گزینش سیاست‌های انحرافی «استراتژی مبارزه مسلحانه» خود را از طبقه کارگر جدا کرده و در آستانه انقلاب ضد سرمایه‌داری وابسته به آمریکا، به مثابه ستاد رهبری‌کننده انقلاب کارگری در میان کارگران صنعتی، حضور نداشتند. از اینرو حاکمیت از یک رژیم ارتجاعی به رژیم ارتجاعی دیگری تغییر یافت، یعنی قدرت سیاسی با حفظ نظام سرمایه‌داری، دست‌به‌دست شد.
جوان سوسیالیست:
آیا ما امروز در ایران در دوره اعتلای انقلابی بسر می بریم؟
مازیار رازی:
بر اساس نکات بالا و در پاسخ به سوال شما باید اشاره کنم که متاسفانه ما امروز در دورهٔ «اعتلای انقلابی» بسر نمی‌بریم. زیرا هنوز در جامعه مساله خیزش به سمت کسب قدرت دیده نشده است. تداوم اعتراضات خیابانی و شهامت و از خود‌گذشتگی جوان، زنان و ملیت‌های تحت ستم، به‌همراه اعتصابات کارگری، هنوز ما را فرا‌تر از مرحله «موقعیت انقلابی» و در راستای «خیزش برای کسب قدرت»، قرار نداده است. لازمه این خیزش بسوی قدرت، وجود بحران عمیق در درون هیئت حاکم تا سر حد فروپاشی، و گذار از اعتصابات پراکنده به اعتصاب عمومی و سراسری، بخصوص اعتصاب کارگران رسمی پالایشگاه‌های نفت و پتروشیمی است، و از مهم‌تر، وجود عامل ذهنی، یعنی ستاد رهبری برای هماهنگی تظاهرکنندگان و اعتصاب کنندگان و پیش‌روی به سوی اعتصاب عمومی و نهایتا ورود به بسیج مسلحانه توده‌ای‌ست.
بگذارید روشن‌تر توضیح دهم:
اول، اگرچه در هیئت حاکم اختلافاتی بروز کرده، اما هنوز به فروپاشی و اضمحلال آن منجر نشده است. رژیم هنوز قادر به مهار و سرکوب اعتراضات خیابانی‌ست و توانسته خیزش‌های خیابانی را کُند کند. آنان در حال حاضر تهاجمی به کارگران اعتصابی پیمانی را آغاز کرده‌اند، (بسیاری را دستگیر کرده و تعدادی نیز اخراج یا جایگزین شده‌اند). اما، به احتمال قوی، در صورت مرگ علی خامنه‌ای زمینه‌های لازم برای سرعت‌گیری بحران درونی تا سر حد فروپاشی فراهم آید. بحران درونی رژیم بدون وجود یک دیکتاتور، محققا به تشدید اختلافات جناحی در درون هیئت حاکم منجر می‌شود (نمونه این چشم‌انداز را امروزه در اعتراضات برخی آخوند‌ها و یا نقدهای رئیس جمهورهای سابق مانند محمود احمدی نژاد و حسن روحانی و محمد خاتمی مشاهده می‌شود).
دوم، ستاد رهبری یک پارچه در میان اردوی کار، که متاسفانه هنوز بوجود نیامده است. درست برعکس انتشار منشورهای حداقلی توسط برخی فعالان و نهادهای کارگری، به بحران رهبری، و بحران اتحاد و یکپارچگی، تعمیق بیش‌تری بخشیده است.
سوم، هنوز اعتصابات سراسری و عمومی برای مختل‌کردن شریان‌های اصلی و اقتصادی رژیم شکل نگرفته است.
فرا‌رفتن از این سه پیش‌شرط، طبقه کارگر را برای خیزش به‌سوی طرح مساله قدرت و ورود به دوره اعتلای انقلابی، آماده می‌کند. دوره اعتلای انقلابی مساله قدرت دوگانه در جامعه را به‌پیش خواهد کشید که مشروط به ساخته شدن ستاد رهبر، قدمی‌ست نهایی برای تسخیر قدرت توسط شوراهای کارگری.
جوان سوسیالیست:
امروزه بسیاری از گرایشات سیاسی اپوزیسیون از فرا‌رسیدن سرنگونی رژیم و انقلاب صحبت می‌کنند، نظر شما در این‌باره چیست؟
مازیار رازی:
برخلاف سازمان‌ها و احزابی که همواره در گذشته و حال، پس‌از مشاهده اعتراضات خیابانی و اعتصابات کارگری، ندای آغاز انقلاب و یا اعتلای انقلابی را سر می‌دهند، ما معتقدیم که مارکسيسم انقلابی صرفاً انعکاس‌دهنده نظريات عمومی و يا احساسات فردی در مقابل اعتراضات توده‌ای و وقايع خیابانی، یا حتی اعتصابات کارگری نیست. مارکسیسم انقلابی بيش‌از هر‌چيز يک روش تجزيه‌و‌تحليل مناسبات اجتماعی‌ست. در واقع تفاوت یک مارکسیست انقلابی با یک روزنامه‌نگار چپ‌گرا و یا یک عمل‌گرای رادیکال در همین‌جا نهفته است. یک روزنامه‌نگار یا عمل‌گرای چپ و رادیکال، پس‌از مشاهده وقایع روزمره و مطالبات مطروحه در خیابان‌ها، گزارشات یا ارزیابی‌های خود را تحت تاثیر این حرکت‌های توده‌ای در جراید و صفحات شبکه‌های اجتماعی قلم می‌زند؛ در صورتی که مارکسیست‌های انقلابی، وضعیت کل جامعه را در قبال وقایع سنجیده و تحلیل مشخصی در جهت آماده‌سازی ذهنی و تشکیلاتی نیروهای انقلابی در جامعه، به ویژه کارگران پیش‌رو ارائه می‌کنند. این تحلیل همچنین بر اساس تجارب پیشین جامعه بین المللی و متکی بر متدولوژی مارکسیستی عرضه می‌شود، چرا که هدف یک مارکسیست انقلابی از دخالت‌گری در مسائل روزمره جنبش، جهت‌دادن آن به سمت‌وسوی انقلاب سوسیالیستی‌ست. بنابراین هدف یک مارکسیست انقلابی با یک روزنامه‌نگار چپ‌گرا و یا یک عمل‌گرای حتی صادق و رادیکال، در اساس متفاوت است، گرچه هر‌دو از یک واقعه سخن به‌میان می‌آورند.
از ديدگاه مارکسیست‌های انقلابی، انقلاب مبارزه‌ای‌ست مابین نيروهای اجتماعی با هدف کسب قدرت دولتی. دولت ابزاری‌ست در دست نيروهای غالب اجتماعی. اين ابزار همانند ماشينی، اجزاء مشخص خود را داراست: نيروی محرک موتور، مکانيزم انتقال و مکانيسم اجرايی. نيروی محرک دولت منافع طبقاتی‌ست؛ مکانيسم انتقال آن نشريات تهيیجی، تبليغات و مدارس، احزاب و مساجد، تظاهرات خيابانی و قيام‌هاست. این مکانيسم ازقوای مقننه و طبقات و اقشار ممتاز جامعه و روحانيون، تشکیل شده است. و بالاخره مکانيسم اجرايی آن دستگاه‌های اداری، سپاه پاسداران و ارتش، پليس و دادگاه‌ها و زندان‌ها‌ست. از این‌رو مقابله با چنین مجموعه‌ای باید در نظر گرفته شود.
چنان‌چه بحران عمیق در ابزار حکومتی عیان نشده باشد، و حضور پررنگ و مداوم توده‌ها به شکلی سراسری و هماهنگ‌شده از سوی یک ستاد رهبری مورد اعتماد و متشکل، دیده نشود، مارکسیست‌های انقلابی نمی توانند از ورود به مرحله «اعتلای انقلابی» سخنی به میان آورند. اعتلای انقلابی یعنی حضور دو قدرت در مقابل یک‌دیگر که در صورت غلبه قدرت شورایی سازماندهی انقلاب کارگری رقم زده می‌شود. وضعیت کنونی بر اساس تحلیل مشخص از وضعیت مشخص، نشان‌نگر مرحله «موقعیت انقلابی»‌ست و نه چیزی بیش از آن. بزرگ جلوه‌دادن وضعیت کنونی و اغراق در آن، و کم‌بها دادن به حضور تمام اجزا آمادگی توده‌ها برای تسخیر قدرت، نه تنها کمکی به انقلاب نمی‌کند که حتی تاثیرات مخربی نیز برجای خواهد گذاشت. این امر موجب بروز توهمات نادرستی در میان توده‌ها می‌گردد که نهایتا منجر به بی اعتمادی توده‌ها نسبت به احزاب و سازمان‌های مارکسیستی می‌شود.
جوان سوسیالیست:
مفهوم «انقلاب» از دیدگاه مارکسیستی چیست؟
مازیار رازی:
گروه‌ها و سازمان‌های به‌اصطلاح «کمونیستی» و «کارگری» فراوانی وجود دارند که با دیدن جرقه‌هایی از کوچک‌ترین اعتراضات درهرکجای جهان، با هیجان غیرقابل وصفی فریاد برمی‌آوردند «انقلاب آغاز شده است»!
اما استفاده از واژۀ «انقلاب»در هنگام حرکت‌های توده‌ای در جامعه، به دو مفهوم می‌تواند باشد. یکی به مفهوم اعم و دیگری به مفهوم اخص کلمه. در این امر تردیدی نیست که به‌طور اعم، ما به عنوان مارکسیست‌های انقلابی بر این اعتقاد هستیم که در وضعیّت ویژه‌ای، به قول کارل مارکس، نیروهای مولّده در تناقض با مناسبات تولیدی قرار می‌گیرند و در نتیجه جامعه ناگزیر آبستن تحولاتی رادیکال می‌گردد:
«نیروهای مادی تولید در جامعه در دوره‌ای معین از تکامل انسان، با مناسبات تولیدی موجود یا با روابط مالکیتی ـ که چیزی نیست جز تعبیر حقوقی همان مناسبات تولیدی موجود ـ در تضاد قرار می‌گیرند؛ این نیروها درون این روابط پیش از این مؤثر بوده‌اند. این مناسبات به خاطر اشکال تکامل نیروهای تولیدی تبدیل به غل‌و‌زنجیرهایی برای خود می‌شوند. آن وقت است که عصر انقلاب اجتماعی درمی‌رسد. با تغییر بنیان اقتصادی، کل روبناهای عظیم، کم‌وبیش به‌سرعت تغییر می‌کنند. در بررسی چنین تغییراتی باید تغییر مادی شرایط اقتصادی تولید را که با دقت علوم طبیعی قابل تعیین است از اشکال حقوقی، سیاسی، مذهبی، زیباشناختی یا فلسفی ـ به طور خلاصه ایدئولوژیکی ـ متمایز کرد”
(کارل مارکس، “مقدمه ای بر ادای سهمی به نقد اقتصادی سیاسی”، ۱۸۵۹)
در چنین دوره‌ای که مارکس به آن اشاره می‌کند، در هر زمان می‌توان شاهد طغیان‌ها، اعتراضات و حرکت‌های توده‌ای بود.
اما بطور اخص، باید مفهوم انقلاب را دقیق‌تر توضیح داد. لئون تروتسکی یکی از رهبران اصلی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و هم‌رزم لنین، در این باره توضیح مشخصی دارد:
«بارزترین خصوصیت هر انقلاب همانا مداخلۀ مستقیم توده‌ها در حوادث تاریخی‌ست … در لحظات حساس، هنگامی که نظام کهن برای توده‌ها تحمل‌ناپذیر می‌شود، آنان موانعی را که از صحنۀ سیاست دور نگاهشان می‌داشت، درهم می‌شکنند، نمایندگان سنتی خود را به کناری می‌روبند، و با مداخلۀ خود نخستین پایه‌های رژیم تازه را پی می‌ریزند … تاریخ هر‌انقلاب برای ما، پیش‌از هر‌چیز، تاریخ ورود قهرآمیز توده‌ها به عرصۀ حاکمیت بر سرنوشت خویشتن است.»
(لئون تروتسکی، “تاریخ انقلاب روسیه”، نشر میلیتانت، پیشگفتار ۱۴ نوامبر ۱۹۳۰، صص. ۱۷-۱۸)
علاوه بر این، مارکسیست‌ها بر این اعتقادند که عصر امپریالیسم، یعنی دورۀ کنونی، دورۀ جنگ داخلی، قیام و انقلاب است. به سخن دیگر، شرایط عینی برای انقلاب‌های اجتماعی در سراسر جهان به‌وجود آمده است. آن چه کمبودش احساس می‌شود، شرایط ذهنی یا نبود رهبری واجد شرایط کارگری برای سازماندهی انقلاب است.
این ها کلیاتی‌ست که در برنامۀ مارکسیسم انقلابی جای دارد. تجارب غنی چهار کنگرۀ کمینترن این درس ارزنده را بیش یک قرن پیش به تمامی مارکسیست‌های انقلابی ارائه داد:
«دوران معاصر دوران تلاشی و اضمحلال تمامی نظام‌های سرمایه‌داری‌ست… اینک وظیفۀ پرولتاریا عبارت از تصرف قدرت دولتی‌ست».
(تزها…قطعنامه ها و بیانیه های چهار کنگرۀ اول بین الملل سوم – نامۀ دعوت به کنگره – ص ۱)
یا در «دوران طولانی انقلاب اجتماعی، موقعیت عینی اقتصادی و سیاسی انقلابی‌ست و بحران‌های انقلابی بدون اخطار تکوین خواهند یافت … خصلت این دوران انتقالی همۀ احزاب کمونیست را موظف می‌کند که هرچه می‌توانند برای تدارک پیکارهای نظامی تلاش کنند … هر تقابلی می‌تواند به مبارزه برای تصرف قدرت تبدیل شود»
(دربارۀ تاکتیک ها ـ بیانیۀ بین الملل کمونیستی خطاب به کارگران جهان صص ۲۷۵، ۲۷۷، ۲۸۸.)
چنین مواضع همیشه در میان ما، مارکسیست‌های انقلابی بوده و هست. اما، هدف اصلی مارکسیست‌های انقلابی صحبت دربارۀ کلیات انقلاب نیست، بلکه امر تدارک انقلاب است. برای تدارک انقلاب کارگری نیاز به تحلیل مشخص از وضعیت مشخص اجتماعی است. به ویژه ارزیابی از توان و آمادگی پیش‌روان کارگری که پیروزی یک انقلاب را با متشکل‌شدن خود در درون یک حزب سیاسی پیشتاز، تضمین می‌کنند.
سخن آخر، وضعیت انقلابی ممکن است به وجود آید. ما در ایران شاهد وضعیت‌های انقلابی بی‌شماری بوده‌ایم (خرداد ۱۳۸۸، دی ۱۳۹۶، آبان ۱۳۹۸ و شهریور ۱۴۰۱ تا امروز). اما همانطور که در بالا اشاره شد: هر وضعیت انقلابی، الزاماً به اعتلای انقلابی و تسخیر قدرت سیاسی منجر نمی‌گردد. مساله محوری وجود و حضور ستاد رهبری‌ست.
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
مازیار رازی
https://linktr.ee/mazraz

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate