حجاب و جمهوری اسلامی 

اکنون و بعد از حدود هفت ماه از آغاز قیام مردم درایران ، که اینبار جرقه اش از مسئله قتل حکومتی مهسا امینی دختر جوانی به خاطر حجاب وتوسط فالانشهای گشت ارشاد انجام گردید ، بار دیگر مسئله تحمیل حجاب برزنها و حتی طبق بعضی از اظهار نظرهای مقامات حکومتی برمردان دوباره مطرح شده است .

جمهوری اسلامی طی این چندماه نتها دچار نوعی شکستگی اقتداردر عرصه امنیتی گردید ، ته مانده آنچه را که خود مشروعیت مینماید ازدست داد ، عملا در عرصه ای عمومی تر حکومت داری نظیر تامین کالاهای اولیه ، تامین دارو ، پرداخت حقوق بازنشستگان و فرهنگیان ، مهار تورم ، پایین آمدن هر روزه قیمت ریال نسبت به ارزهای دیگرو …. در بدترین حالت خود در طول چهاردهه گذشته بوده است ، امروز دیگر اخبار جنایات حکومت در طول این چندماه ، شکنجه وکشتار مردم و مبارزان ، احکام اعدام ، حبسهای طویل المدت ، تهدید ، و البته اعتراف و ترس مقامات حکومت در سطح دنیا علنیست و کسی نمی تواند منکرش باشد.

اما سوال اینجاست چرا حکومتی تا بدین حد متزلزل و دارای بحرانهای متعدد اکنون حجاب را در ابتدای لیست فعالیتش و کشمکش باجامعه قرار داده است ؟

ابتدا نگاهی بندازیم به تلاش ناکام در اسلامی سازی جامعه البته به ضرب زوردر طی دوران حکومت جمهوری اسلامی ؛ 

پس از روی کار آمدن حمهوری اسلامی و‌مصادر انقلاب مردم درسال ۵۷ ، خمینی و‌همراهانش به نام «اسلام» و با شعار پیاده کردن قوانین و مقررات اسلامی، سعی در حذف تمام صداهای مخالف نموداند. تلاش کردند تا ریشه ها و منابع مشروعیت خویش را از دورن رفرانس های اسلامی جستجو کنند. تنها ابزار و داشته آنها ، تخصص در علوم اسلامی و به ویژه در فقه و شریعت بود. برای پیروزی بر رقبا، ناچار بودند اسلام رابعنوان یک مزیت به جامعه قالب کنند  و بر مبنای آن مزیت، خود را برای حکمرانی بر دیگران ارجح بدانند. اسلامی سازی محتوا امری مشکل و پیچیده وشاید از نظر خودشان هم در جامعه ایران غیر ممکن بود ولی اسلامی سازی ظواهر و توجه به شعائر امری آسان تر به نظر می رسید. به نسبتی که اهرم های قدرت را به دست گرفتند به اسلامی سازی ظواهر پرداختند. لذا مشاهده می کنیم که هرچند اسلامی سازی ظواهر از همان فردای ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ شروع شد، ولی رشد و فراگیری آن در تناسب مستقیمی با توازن قوا انجام شد. هنگامی که مخالفان و منتقدان را از عرصه های حکمرانی حذف کردند و حکومت را یکپارچه تصرف کردند به تصویب قانونی، همین مظاهر اسلامی پرداختند.

اما همین اسلامی سازی مظاهر در بسیاری از جنبه ها با مشکلات عدیده ای مواجه شد و گاه در تعارض با منافع حکمرانان قرار می گرفت. مثال بارز آن مسئله سود بانکی است ، در اقتصاد اسلامی مورد نظر آنان، ربا حرام بود. با حذف ربا در سیستم بانگی، با مشکلات اقتصادی قابل توجهی مواجه شدند. پس به روال وسنت تمامی مذاهب تفسیر وتوجیه خود را ارائه دادند.

اما در پوشش مشهور به حجاب اسلامی، با مشکل قابل توجهی برخورد نکردند. به هنگام انقلاب، اعتراض زنان آزادی خواه را در اولین ۸ مارس بشدت سرکوب کردند ، با پونس و تعزیر به جان جان زنان افتادن ، البته برخی از زنان، داوطلبانه به حجاب فوق روی آوردند. برخی نیز برای محروم نشدن از مزایای اجتماعی و سیاسی، به استقبال این پوشش رفتند. در نهایت پس از یکپارچه شدن حکومت، مخالفان حجاب، نیز در جوی از ارعاب و فشار، به انقیاد اجباری واداشته شدند.

امابه موازات این پروسه حقنه کردن مظاهر مذهب برجامعه ، گویی  توافق نانوشته با بخشی از افراد وابسته و‌مرتبط با جکومت وجود دارد  

حکومت که در ابتدا مدعی و پرچمدار اسلامی سازی همه جنبه های آشکار و پنهان جامعه بود، به مرور، در بسیاری از زمینه ها ناکام شد. زندگی خصوصی و محیط های خصوصی از کنترل حکومت خارج شد. بخشی وسیعی از جامعه هیچگاه دلبسته این فوانین نشد ونیست و فقط به اجبار تمکین میکند ،اما آن بخش وابسطه به نظام که بودشان در گرو نام حکومت اسلامیست  به مرور راه خویش را انتخاب کردند. آنها دریافتند که مردان می توانند با چفیه ای بر گردن و محاسنی بر صورت، و زنان با روسری بر سر، زندگی بیرونی خویش را بر مبنای معیارهای حاکمیت شکل بدهند و زیست شخصی و خصوصی دیگری در محیط های خاص خویش داشته باشند. این دوزیستی ، قدرت حاکمیت را نادیده گرفت و حاکمیت از کنترل فضاهای شخصی  دوزیست ناکام شد و ترجیح داد که در توافقی نانوشته با دوزیستان، زندگی خصوصی و حتا خلاف ها و اختلاس ها و رانت خواری های آنان را نادیده بگیرد مشروط بر آن که شهروندان در زیست اجتماعی، خویش را به معیارهای رسمی حاکمیت، وفادار نشان بدهند.ثروتهای بادآورده مقامات حکومتی که این امکان را به آقازاده هایشان داد که در قلب حکومت اسلامی بزرگترین پارتیها و لوکسترین تفریحات را داشته باشند و اتفاقا حکومت برای حفظ ظاهر قدرت خود آنها را حمایت و پوشش میدهد.

در پی توافق نانوشته فوق، حکومت به مرور، سلطه خویش را در بسیاری از موارد بر شهروندان از دست داد. عدم تسلط حکومت بر شهروندان، فقط محدود به فضاهای خصوصی زندگی شهروندان نشد، حکومت حتا سلطه خویش به عنوان نظام حاکم بر کارمندان و مواجب بگیران خویش را از دست داد. ناکارآمدی، ارتشا، رانت خواری، پارتی بازی و…. به گونه ای غیرقابل کنترل شد. گویا حاکمیت بخش های از سیستم اداری و قضایی کشور را به حال خویش رها کرد. اما حکومت، یک جایی 

می بایستی سلطه و اقتدار خویش برجامعه را نشان دهد و گاهگاهی مانور قدرتی بدهد تا نشان دهد که حضور دارد و حضورش مقتدرانه و آمرانه هست. در نظام های توتالیتر و ایدئولوژیک، تسلط بر شهرونداند بسان «سوژه»، و تبدیل آنان به «آبژه» شیوه ای رایج برای کنترل و مدیریت شهروندان است.

اجباری بودن لباس های متحدالشکل در برخی از سیستم ها و یا در برخی از فضاها، مثل زندان و اردوگاه اسیران، از شیوه های رایج اِعمال سلطه و سیطره بر سوژه های مورد نظر است تا بدین ترتیب، با القای انقیاد اجباری بر سوژه، وی را به پذیرش تدریجی انقیاد اختیاری عادت بدهند. در این روند، با تحمیل کُدهای مورد نظر، عادی سازی نظام سلطه تسهیل می شود. اجبار به حجاب، و یکسان سازی پوشش روسری و حجاب مرسوم کنونی، می تواند به عنوان، یکی از بزنگاه های آشکار بروز سلطه و اقتدار حاکمیت تلقی شود.

اما از منظر دیگر 

حاکمیت می بایستی حداقل برای هواداران سنتی خویش، دستاوردی ملموس و عینی ارائه دهد تا پرچم اسلامیت نظام را همچنان برافراشته نگاه دارد. حاکمیت نمی توانست به هواداران سنتی خویش، دستاوردهایی از عدالت فردی، اجتماعی، اقتصادی و قضایی را ارائه دهد. این عدالت ها با رانت ها و امتیازاتی که هواداران حکومت و دست اندرکار آن، بهره مند بودند منافات داشت. بخش های سنتی و مذهبی جامعه که از این رانت ها بهره مند نبودند، شاهد تفاوت ها و تبعیض ها بوده و از رانت ها و امتیازات بی بهره بودند. اما حکومت نمی توانست فقط به هواداری بخش های سنتی «برخوردار از مواهب حکومت» بسنده کند، او به هواداری بخش های سنتی «نابرخوردار از مواهب حکومت» نیز نیازمند بود. دیگر حنای شعار نه شرقی ونه غربیش رنگ نداشت ، نشان داده که برای حفظ بقا هم به دامان شرق میرو وهم غرب ، شعار فتح بیت المقدس هم در مناسبات و‌کشمکشهای بین جمهوری اسلامی واسرائیل در عمل به سمت اسرائیل میچربد و جز رجزخوانی چیزی برای حکومت نمانده است ، پس تنها به این بخش های سنتی نابرخوردار می توانست نشان بدهد که اگر با برپایی حکومت اسلامی، عدل علی پیاده نشد و شما همچنان محروم و حاشیه نشین هستید، اگر نتوانستیم اسلام را به دنیا صادر کنیم و‌هرجا ردی از حمهوری اسلامی است جز فقر و جنگ ویرانی دستاوردی نداشته ، اما دلتان خوش باشد که حکومت اسلامی بی حجابی علنی را از کشور ریشه کن کرده است.

ظاهرا امروز حجاب برای جمهوری اسلامی دیگر امری شرعی نیست ، هویت است ، نشان بودش است ، برای همین خامنه ای واژه ای بنام حرام سیاسی را در سخنرانی اخیرش اختراع میکند ، تا به چماقدارانش بفهماند از نظام اسلامیش فقط همین لچک مانده وبس.

غافل ازاینکه نسل امروز ، لایف استایل خودش رادارد ، نسلی که در حکومت اسلامی به دنیا آمده ، پرورش یافته ، تمام زندگیش زیر مغز شویی ئیدولوژیک حکومت بوده ، اکنون تمامی ظاهر وباطن این سیستم را تف کرده ، زنها در صف اول مبارزه اند ، بی حجابی را به عنوان سلاح مبارزه انتخاب کرده اند ، در کوچه و خیابان پاچه گیرهای امربه معرف را رم میدهند و قرار نیست کوتاه بیایند.

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate