کابینه مترسک

١٣ آبان ١٤٠٠ پس از یک مهندسی کاملا آشکار، علی خامنه ای ابراهیم رئیسی را بعنوان سیزدهمین  رئیس جمهور منصوب کرد. نمایش کساد انتخابات فقط تشریفاتی براین انتصاب بود. میگویند حاکمیت امروز بیشتر از هر زمان آرایشی یکدست و همصدا دارد. این حکومت هر اختلاف درونی داشته باشد علیه مردم و کارگران یکدست بوده و هست. تفاوت شاید اینست که اینبار هر سه قوه و ارگانهایی دیگر همه زیر نگین خامنه ای هستند. تفاوت کابینه رئیسی شاید اینست که خودش از قاتلین مشهورتر است و وزرایش نیز همینطور، مشتی پاسدار و جانی معمم و مکلا و یونیفورم پوش. 

این کابینه بعنوان دولت حرفی ندارد. ادعا هم ندارد. اما گوش تا گوش سپاه و عناصرش را در خود جا داده است که این نشان از تغییر جایگاه این بخش از سرمایه داران حکومتی است که خامنه ای هم  برسمیت می شناسد و هم از آن بعنوان وفاداران بخود استفاده می کند. در کنار این نظامیان سرمایه دار که سهم بزرگی از اقتصاد را در دست دارند، محمد مخبر را می بینید که در ۴ سال گذشته ریاست “ستاد اجرایی فرمان امام” را به عهده داشت و بعنوان معاون اول رئیسی منصوب شد. این ستاد تنها یکی از چند کارتل بزرگ مالی است که حساب به کسی پس نمیدهند و تحت نظر خامنه ای است. 

این آرایش جدید به چه سوالی قرار است پاسخ دهد؟ اگر راهی برای اقتصاد ندارند و فضای سیاسی و فرهنگی باید محدود تر شوند، لذا سیاست فقر و سرکوب کماکان دو رکن تداوم این حکومت است. ناتوانی محرز جمهوری اسلامی در تامین خواسته های مردم- که بعنوان مهمترین کارکرد هر سیستم حاکمیتی محسوب میشود- در تامین معیشت، بهداشت، رفاه، امنیت، آموزش و درمان روشن است. یک جامعه را بحال خود رها کردند و هیچ مسئولیتی نمی پذیرند. تبلیغاتی حکومت و شعارهای کلیشه ای که در ٤٣ سال گذشته از طرف جمهوری اسلامی همواره دیگران را مقصر قلمداد کرده و نفر اول نظام را در هاله ای “مقدس” گونه و بری از هرگونه اشتباه قلمداد میکرد، دیگر جوابگو نیست. هر ساعت در جای جای ایران اعتراضات و اعتصابات گوناگونی برگزار میشود و اتفاقا مخاطب اصلی این اعتراضات شخص خامنه ای است .

جنگ بقای حکومت در رویدادهای دی ٩٦ و آبان ٩٨ به صدر رانده شد و با کشتار آبان جواب گرفت. آبانی که هنوز آمار واقعی جانباختگان و زندانیان و عمق جنایات رژیم مشخص نیست و همه جناح ها در مورد آن سکوت می کنند. این سیاست با ارعاب مداوم حکومتی ادامه داشته و باید بازداشتهای گسترده هر روزه، صدور احکام زندان طویل المدت، صدور وثیقه های میلیاردی، تهدید های روزانه اوباش حکومتی در رسانه ها، تروریسم و تلاش در ربودن مخالفان سیاسی و حمله نظامی به پایگاه های اپوزیسیون در خارج از کشور را، تنها بخشی از تلاش حکومت در این رویارویی و جنگ تمام عیار با جامعه تلقی کرد. حکومت هنوز دارای قابلیت جنایت و کشتار در هر سطحی هست اما برای عملی کردن آن و بقا بعد از کشتار، باید عامل انسانی کاملا متوحش و وفاداری داشته باشد که در انجام هرلحظه این فجایع سست نشود و نپاشد. مهمترین بحث برسر فرماندهی میدانی این نیروها در تمام نقاط کشور است. به همین اعتبار ما شاهد تغییر محسوسی در چینش مدیریت اجرایی میانی و حتی لایه های بعدی هستیم که اساسا بکار گماردن افرادی هست که نه فقط در سمتهای انتصابی هیچ سابقه و تجربه ای ندارند بلکه فقط تنها ملاک انتخابشان عضویت در سپاه پاسداران و تجربه نظامیگری و سرکوب است. انتصاب استاندارانی که مستقیما از پادگان به پشت میز مدیریت اجرایی استانها منتقل شده اند نشان از این استراتژی است که اساسا این دولت هیچ راهکار و برنامه ای برای مرتفع نمودن نیازهای ضروری یک جامعه در هیچ جنبه ای ندارد و فقط صف آرایی و آرایش نیروهایش برای مقابله و در واقع با جنگ با مردم است .

امروز حکومت بیشتر از هر زمانی طمع تلخ زوال را مزه میکند. هر روز دلالان و کارگزاران رژیم در حال خروج میلیاردی ثروتهای جامعه از کشور هستند و بسیاری هم با حسابهای بانکی نجومی به اصطلاح وارد صف اپوزیسیون شده اند و البته مورد حمایت و لانسه شدن از طرف رسانه های قلم به مزد سرمایه داری نیز هستند. قطعا لایه اول حکومت میداند در مرحله ای قرار دارد که باید عریان و با شمشیر آخته با مردم روبرو شود. این مصاف اکنون در مرحله بدون بازگشت است از یکسو حکومت تمام نیروهای وفادارهایش را با مشخصه جانی بودن جمع کرده و آتش به اختیار بجان مردم انداخته است و از سوی دیگر مبارزات طبقه کارگر و مردم زحمتکش قرار دارند. ارتش گرسنگان و استثمارشدگان، مردمی که نه نانی برای خوردن دارد نه آبی برای نوشیدن و نه هوایی برای نفس کشیدن، مردمی که زیر فشار کرونا قتل عام شدند و هر روز فقیرتر و ندارتر می شوند. 

آیا جمهوری اسلامی ، خامنه ای از هیولای جنبش کارگران و مردم انقلابی جان سالم بدر خواهد برد؟ آیا حربه های زنگ زده توسل به مذهب و ناسیونالیسم و یا نوکرمنشی سلبریتی ها میتواند حکومت را نجات دهد؟ اینها وقتی مردم نان دارند و گرسنه سر به بالین نمی گذارند شاید جوابگو باشد اما با این وضع جواب نداده و نمیدهد. خامنه ای و حکومتش ورشکسته است و از هر سمت به دیوار سنگی خورده است. راستی چند میلیون نفر را میتوانند بکشند؟ وقتی سیل راه می افتد موش ها فرار می کنند، این دیوار دفاعی نظامی و عربده ها تو خالی اند، هر روز معلوم میشود که قدرت دفاع از خود را هم ندارند، در مقابل سیل کارگران و گرسنگان فرو خواهد ریخت. مترسک رئیسی دردی را دوا نمی کند. 

٢٦ اکتبر ٢٠٢١ 

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate