چرایی و چیستی «شبکه (۱) سوسیالیست های ایران»؟

چرایی و چیستی «شبکه (۱) سوسیالیست های ایران»؟

چرایی؟
کسانی که به آینده ای دیگر و کیفا متفاوت از بربریت موجود می اندیشند، با استناد به تجربه ۵ قرن تولید، بازتولید و نهایتا جهانی شدن نظام سرمایه‌داری از یک سو و از سوی دیگر تداوم و گسترش جنگ و فقر و فلاکت و فساد در چهارگوشه جهان، بدرستی به قدرت اصلی، فطرت اجتماعی انسان و وجدان پاک اکثریت‌ عظیم تولیدکنندگان دهکده کوچک جهانی، چشم امید بسته اند.
اکثریتی عظیم از تولیدکنندگان که خواستار زندگی حداقلی شرافتمندانه برای خود و خانواده خود هستند و برغم همه از خودگذشتگی ها و فداکاری ها، موفق به فراهم کردن حداقل‌های زندگی آزاد و امن و مرفه و داشتن امید به زندگی شرافتمندانه فرزندان خود در آینده، نیستند!
درد و هراس از بی آیندگی خود و خانواده خود، دردی مزمن است که از آغاز «تمدن» در جوامع گوناگون، وجود اکثریت انسان ها را آزار داده است. بعبارت دقیقتر، با تقسیم کار، ایجاد طبقات و اختراع دولت سرکوبگر مدافع منافع اقلیت حاکم، جان اکثریت اجداد و رفتگان ما را آزار داده است و امروز بیش از ۸ میلیارد زندگان را می آزارد!
آنهایی که بدنبال رفع همیشگی دردهای جانکاه مزمن تاریخی هستند، چاره درد را در آگاه شدن و سازمان یافتن این اکثریت عظیم تولیدکنندگان، مستقل از اقتصاد و سیاست و فرهنگ بورژوایی حاکم بر سراسر جهان، می دانند. آگاهی به این امر که تا زمانی که سرمایه و سود و مصرف ارزش اصلی حاکم بر جوامع باشند و مالکیت خصوصی بر اموال عمومی بجای زندگی و وجود انسان مقدس شمرده شود و وجود انسان و زندگی آزاد انسان ها در درجات بعدی اهمیت قرار گیرند، در جنگ های هفتاد و دو ملتی سرمایه داران برای اقتدار و ثروت بیشتر، جان انسان ها به پشیزی نمی ارزد. جنگ‌های خونین خانمانسوزی که در شرق اروپا بمدت دو سال و در غرب آسیا بیش از شش ماه از آن می گذرد، نه تنها ادامه خواهد یافت بلکه، با تداوم نظام ضد ارزش های انسانی و در ستیز با زندگی آزاد حاکم بر سراسر جهان، بیم آن می رود که جنگ و فقر و فلاکت، بیشتر و بیشتر گسترش یابد!
پس روند تطور تاریخی نظام سرمایه‌داری و جهانی شدن آن بروشنی نشان می دهد که با هرچه قطبی تر شدن جوامع طبقاتی گوناگون و گسترش جنگ و فقر و فساد و فلاکت، بار دیگر ضرورت کسب و اشاعه آگاهی، جهت سازماندهی انقلابی اکثریت عظیم تولیدکنندگان، جهت درانداختن حاکمیت مستقیم این اکثریت عظیم تولید کنندگان، نه تنها فزونی می یابد بلکه، حیاتی‌تر می شود!

و اما چیستی؟
تاریخ تجربیات اجتماعی نشان می دهد که بورژوازی نه تنها خواهان استقرار دموکراسی بمعنای دقیق کلمه و حاکمیت تمام عیار اکثریت جوامع نبوده و نیست بلکه، در راه استقرار حاکمیت اکثریت جامعه، به روش های گوناگون، سنگ اندازی می کند. دلیل این سنگ اندازی در راه استقرار حاکمیت مستقیم اکثریت عظیم تولیدکنندگان در هر جامعه، همانا اصرار بر تداوم حقوق ویژه اقلیت ناچیز بورژوازی حاکم در جوامع گوناگون است. در راس این حقوق ویژه بورژوازی، تقدس مالکیت خصوصی بر اموال عمومی و حق ارث و میراث، در جوهر نظام بورژوایی ست!
در این تردیدی نیست که در آغاز شکل‌گیری جامعه طبقاتی، این حقوق ویژه توجیه «الهی» داشته اند اما بدنبال خلع ید از فیودال ها و تقسیم اراضی مالکان در انقلاب کبیر ۱۷۸۹ و برسمیت شناختن حق مالکیت همه شهروندان بر زمین، بورژوازی تازه به قدرت رسیده با آینده نگری ویژه بورژوایی، بکمک کلیسا و سوءاستفاده از جهل و خرافات حاکم بر رعایای مشارکت کننده در انقلاب که صاحب تکه ای زمین شده بودند، درجا توده های صاحب زمین شده را مجدداً به تقدس و الوهیت مالکیت بر قطعه زمین خود و حق ارث بر مال ناچیز خود، فرامی خواند!
چنین درکی از امر تقدس مالکیت بر تکه ای زمین و حق انتقال ارثی ناچیز به بازماندگان، کماکان بر بخش بزرگی از بردگان عصر جدید حاکم است. تقدسی با ریشه الهی که عملا بخش بزرگی از اکثریت عظیم تولیدکنندگان را به پذیرش و ادامه بردگی بربریت حاکم و مدارا و چانه زنی و حتی سازش با بورژوازی، از طریق مشارکت در حاکمیت «دموکراتیک» اقلیت ناچیز بورژوازی می کشاند. با این امید که با شرکت در انتخابات گزینشی بورژوازی و در بهترین حالت با فرستادن تعدادی از «نمایندگان» خود به مجالس رنگارنگ، به دفاع از تداوم کلیت نظام حاکم سرمایه‌داری در مجالس تحت حاکمیت اقلیت ناچیز بورژوازی، تن و ادامه دهند!
باری اگر واقع بین باشیم و به چرخ زدن در آرزوهای رنگارنگ خود بسنده نکنیم، می بینیم که در جوامع گوناگون؛ به نسبت وجود آزادی ها و رشد دانش توده ها؛ کماکان درصد ناچیزی از اکثریت عظیم تولیدکنندگان به ناتوانایی نظام سرمایه‌داری جهت تحقق پایدار آزادی و برابری و رفاه و صلح پی برده اند!
این درصد آگاه بظاهر کوچک، بواقع موتوری بزرگ و تاریخ‌ساز است که در صورت سازماندهی خود خواهد توانست، چه در موقعیت کنونی جهت رشد و اعتلای مبارزات روزمره توده ها و چه در بروز موقعیت انقلابی و شرایط ناشی از خلأ در قدرت سیاسی، در سازماندهی اکثریت عظیم تولیدکنندگان جهت کسب تمامی قدرت؛ بعبارتی کنترل تولید و توزیع و خدمات در پایین و تسخیر دولت در بالا؛ نقش ویژه و تاریخی خود را ایفا کند!
پس اگر بدنبال تکرار آرزوها و توهمات خود نسبت به پرولتاریا؛ همچون نیروی ماورایی، پیامبرگونه و نجات بخش؛ نیستیم و می پذیریم که در درون طبقه کارگر اقشار و تمایلات و توانایی ها و حرفه ها و نسل ها و فرهنگ های گوناگون وجود و حضور دارند، ناچاریم بپذیریم که نخستین وظیفه ما برای تعمیق و گسترش مبارزات روزمره طبقه کارگر و هم‌چنین کسب آمادگی جهت مواجهه با خلأ قدرت در موقعیت انقلابی در هر کشور، سازماندهی از پایین، چه در محل کار و چه در محل زندگی، این بخش بظاهر ناچیز آگاه پرولتاریای هر ملت است. بعبارت دیگر این بخش ناچیز از پرولتاریای آگاه هر ملت، با سازماندهی خود خواهد توانست، نقش تاریخی خود را چه در حال حاضر و چه در بزنگاه های تاریخی ایفا نماید!
اگر آنچه گفته شد معتبر و قانونمندی عام در جوامع امروزی جهان باشد، با همین منطق می توان بسوی بخش آگاه و جوان جامعه ثروتمند ایران رفت. بدنبال شکست انقلاب مظلوم بهمن‌ماه و استقرار بورژوازی مذهبی ایران در راس هرم قدرت، جامعه ایران خود را مواجه با حاکمیتی دید که رسماً شعار بازگشت به صدر اسلام و نابودی تمامی مظاهر مدرنیته را نه تنها در ایران بلکه در منطقه و سراسر جهان، در دستور کار خود قرار داده بود. تجزیه و تقسیم جنسی و طبقاتی و عقیدتی و فرهنگی جامعه، در رأس دستور کار این حاکمیت مذهبی قرار داشت و به هر معترض به خود و قوانین قرون وسطایی خود، با چماق و شلاق و تیر و تفنگ و زندان و سنگسار و شکنجه و اعدام پاسخ می داد!
تردید نکنیم که نیش عقرب‌نه از ره کین است چه، اقتضای طبیعتش این است و این حاکمیت از روز تولد تا مرگ خود به تبعیض بین شهروندان و سرکوب همه جانبه مخالفان و معترضان ادامه خواهد داد. بورژوازی ایران از دیرباز بروشنی نشان داده است که هیچ شکل و گونه ای از سازماندهی جامعه مدنی ایران، خارج از اقتدار خود را تحمل نمی کند و بقولی آزمودن مجدد آزموده ۱۰۴ سال گذشته خطاست!
مگر نمی بینیم که با تشکل های مدافع حقوق کودکان چه می کنند؟
مگر نمی بینیم با فعالان مدافع محیط زیست چه می کنند؟
مگر نمی بینیم با حامیان حیوانات چه می کنند؟
مگر نمی بینیم با زنان و مردان خواهان رفع تبعیض جنسی و ملی و طبقاتی چه می کنند؟
مگر ازوجود هزاران فعال مسالمت‌جو جامعه مدنی در زندان های ایران بی خبریم؟

رفقای کارگر، کمونیست ها؛
بیایید به توده های مردم دروغ نگوییم و همچون «عدالت طلبان حکومتی» شرق دوست «کنفدراسیون»ی های غرب دوست، به توده های ستمدیده ایران وعده سر خرمن نفروشیم!
تجربه ۱۰۴ سال گذشته حاکمیت بورژوازی در ایران نشان می دهد که بورژوازی ایران حتی تاب تحمل سازماندهی مستقل و مسالمت آمیز جامعه مدنی ایران را ندارد!
بورژوازی ایران نشان داده است که برای حفظ اقتدار و امتیازات ویژه خود، از دست زدن به هیچ جنایتی ابا ندارد و در کشتن مخالفان خود درنگ نمی کند!
نشان داده است که برای حفظ اقتدار پلیسی-نظامی خود، حتی به «خودی»های منتقد نیز رحم نمی کند!
پس بیایید آرزوها و توهمات خود را بجای حقیقت به توده های مردم رنج دیده و تشنه آزادی ایران نفروشیم!
بیایید راست و پوست کنده به مردمی که بیش از دو قرن ماراتونی بدنبال آزادی و برابری و حاکمیت قانون می دوند و سه بار در سده گذشته به میدان آمده اند و سه بار جانفشانی و انقلاب کرده اند و هربار با کودتای بورژوازی به خانه بازگردانده شده اند، دروغ نگوییم!
بیایید به مردم بگوییم چه قبل از آخرین انقلاب تاریخ بشریت و چه پس از انقلاب مظلوم بهمن‌ماه، سازماندهی کم سر و صدای سوسیالیست ها در محیط کار و در محلات؛ جهت مشارکت دایمی در مبارزات روزمره توده ها؛ ممکن بوده است و ممکن است و ممکن خواهد. بود!
بیایید بدون ترس و واهمه بگوییم که در شرایط پلیسی-نظامی حاکم بر ایران، ایجاد هر تشکل علنی-قانونی مدنی جهت احراز حقوق از دست رفته، نه تنها ممکن نیست بلکه چنین کوشش های ساده‌لوحانه ای تبدیل به دامی برای قربانی کردن فرزندان برومند و وجدان های پاک جامعه جوان ایران شده است و خواهد شد!
بیایید بدون لکنت زبان و اما و اگر به توده های تشنه آزادی و خواهان یک زندگی شرفتمند بگوییم در شرایط کنونی ایران، ایجاد سازمان های «اجتماعی» و «توده ای» آرزویی ناممکن است و بتبع آن سراسری کردن این تشکل های ناممکن، توهمی بیش نیست!

کارگران، کمونیست ها؛
آنچه در ایران و دیگر کشورهای قربانی حاکمیت پلیسی-نظامی سرکوبگر تجربه و پیروز شده است، برداشتن گام نخست در راه ایجاد سازمان انقلابی پرولتاریاست. سازمانی که خشت نخستین بنای عظیم آن، هسته ها و گروه های سوسیالیستی هستند. هسته ها و گروه های که از پایین و در بطن جامعه و در محیط کار و زندگی، جهت مداخله مستقیم و دایمی جهت گسترش و ارتقای مبارزات روزمره توده ها ایجاد می شوند و در روند گسترش خود؛ طبیعتاً نخست در مجتمع های صنعتی و محلات کارگری؛ اجتماعی و سپس سراسری خواهند شد.
وظیفه این هسته ها و گروه های سوسیالیستی نخست مداخله آگاهانه و دایمی در مبارزه طبقاتی و همزمان آموزش سوسیالیسم؛ و در محور این آموزش ها نقش تاریخی طبقه کارگر و دیگر فاقدان سرمایه جهت کسب تمامی قدرت و آغاز دوران طولانی انتقال به سوسیالیسم است.

رفقای کارگر، در راه ایجاد هسته ها و گروه های سوسیالیستی و تجدید سازماندهی انقلابی پرولتاریا، هرجای دنیا که هستید، دستتان را بگرمی می فشارم!

زنده باد انقلاب!
برقرار باد حاکمیت مستقیم اکثریت عظیم تولیدکنندگان!
زنده باد کمونیسم!

(۱)

ساخت چنین شبکه ای در داخل و خارج از کشور بی شباهت به پشت و روی یک فرش دستباف نیست. پشت و روی یک فرش اگر چه دو روی یک پدیده و دارای یک نقش و نگار واحد هستند اما روی نرم و لطیف آن را به معرض نمایش در می آوریم و گره های سخت و درهم تنیده این دست بافت که تار و پود فرش را بهم پیوند می دهد و فرش را می سازد را عامدانه از چشم بینندگان پنهان می کنیم. از این رو چنین شبکه ای از سوسیالیست های متحد بر سر لزوم عبور از نظام سرمایه‌داری، اگرچه از رنگ ها و نقش و نگاری بسیار متفاوت برخوردار است، ولی ساختاری افقی و همبسته و درهم تنیده دارد. بنظر نویسنده، شباهت دیگری که بین یک فرش با این شبکه وجود دارد دو بعدی بودن و بعبارتی هرمی نبودن این شبکه و گسترش افقی آن آن در سطح جامعه رنگارنگ صد میلیونی ایران است. بعبارت امروزی ها بدنه اصلی سخت ابزاری این فرش را آگاهانه از دید اغیار پنهان نگاه می داریم و بخش نرم ابزار آنرا در معرض دید عموم قرار می دهیم.

هادی میتروی
فرانسه، در آستانه اول ماه مه ۲۰۲۴
hadi.mitravi@yahoo.com

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate