آلترناتیو کارگری و «دمو-کراسی» چه رابطه ای دارند؟‎‎

و اما بواقع حاکمیت اکثریت عظیم توده ها در «آلترناتیو کارگری» چیست و چه بخشی از جامعه از برنامه حداقل پرولتاریای ایران، بهره مند می شوند؟

– نخستین دستاورد چنین حاکمیتی مساوات کامل شهروندان است!
– دومین دستاورد حاکمیت مستقیم اکثریت عظیم توده ها، بر کار گماردن موقت افراد داوطلب از یک سو و از سوی دیگر، حق نظارت دایم برعملکرد منتخبین موقت و حق عزل فوری هریک از مسولان خطاکار از مسولیت هاست!
– سومین دستاورد حاکمیت مستقیم اکثریت عظیم فاقدان سرمایه، برکار‌ گماردن شهروندان دارای صلاحیت، برای هر نیاز اجتماعی ست!
– چهارمین دستاورد حاکمیت مستقیم اکثریت عظیم شهروندان، تفکیک روشن بین مالکیت بر اموال عمومی و مالکیت خصوصی شهروندان بر دسترنج خود می باشد!
– پنجمین دستاورد حاکمیت مستقیم اکثریت عظیم شهروندان، بازستاندن اموال عمومی ست که طی قرن ها و بکمک انواع امتیازات؛ از جمله حق ارث؛ از صاحبان اصلی آن در جامعه ربوده شده است و در دست تعداد قلیلی از شهروندان متمرکز شده است!
– ششمین دستاورد حاکمیت مستقیم اکثریت عظیم شهروندان، سلب مالکیت از آنهایی ست که اموال عمومی از جمله آب ها و جنگل ها و کشتزارها و معادن و صنایع مادر ایران را از آن خود و اعقاب خود کرده اند!
– هفتمین دستاورد حاکمیت مستقیم توده ها، بازگرداندن  کلان سرمایه ها و منابع عمومی به کل جامعه، بمثابه صاحبان اصلی این ثروت هاست!
– هشتمین دستاورد حاکمیت مستقیم توده ها، پاسداری جمعی در بازگرداندن تولید هر شهروند به خود اوست!

– نهمین دستاورد حاکمیت مستقیم توده ها، نظارت مستقیم و دایمی کنترل جمعی تولید و توزیع و خدمات، برای تضمین بازگرداندن تولید هر فرد، به خود اوست!
– دهمین دستاورد حاکمیت مستقیم توده ها، مصادره و خارج کردن «لوکس» (۱) از حیات جامعه و ترویج فرهنگ زندگی سالم و مبارزه با فرهنگ پوچ فردیت و مصرف و ریخت و پاش بورژوایی ست!

باری، حاکمیت مستقیم توده ها، شاید دهه ها و شاید قرن ها بطول انجامد، اما نهایتا با ایجاد خانواده ای بزرگ در دهکده کوچک جهانی، هر عضو این خانواده در حد توانش می کوشد و هر عضو این خانواده در حد نیازش مصرف می کند!

 

زنده باد انقلاب!

زنده باد دموکراسی مستقیم!

زنده باد کمونیسم!

در آستانه چهل و چهارمین سالگرد انقلاب مظلوم بهمن ماه

 هادی میتروی، در تبعید

hadi@mitravi@yahoo.com

(۱)
از نظر نویسنده بزرگترین مشکل بشر در زیاده خواهی و «لوکس» است.
نویسنده بخوبی می داند که بشر از نخستین روز بشر شدن، خود را می آراسته است!
نویسنده بخوبی می داند که بشر از نخستین روز بخود آمدن، بدنبال تکامل ابزار کار برای شکار و کشاورزی و ماهیگیری و رفت و آمد بوده است!
نویسنده بخوبی می داند که بشر از نخستین روز، پس از کار روزانه بدور آتش به خوردن و نوشیدن رقص و شادی می پرداخته است!


اما چقدر آتش؟

چه مقدار خوردن؟
چند پیاله نوشیدن؟
چند اسب برای جابجا شدن؟


شرایط سخت محیط زیست در اعصار گذشته و نیاز به برخاستن از جا با طلوع آفتاب و کمبود مواد غذایی باعث می شد که مصرف انسان، عملا در حد نیازش و بطور طبیعی تنظیم شود.
سیر کردن شکم اسب و الاغ و قاطر در زمستان ها نیز باعث می شد که هر انسان به داشتن یک حیوان برای جابجایی و حمل و نقل، بسنده کند!
و اما با پیشرفت علم و تکنولوژی و کشف قدرت بخار و تولید انبوه و دوری انسان از طبیعت و تولید خود، انسان رفته رفته از شرایط زندگی طبیعی خود خارج می شود و فرهنگ رقابت و مصرف بورژوایی، پرخوری و زیاده نوشی و زیاده خواهی، رفته رفته بمثابه فرهنگ اجتماعی بر کل جامعه و غالب افراد، مسلط می شود!
مبارزه با فرهنگ پوچ و مبتذل مصرف و فردگرایی بورژوایی، تنها با عمل آرام و مستقیم دایمی و در روندی طولانی، به شکوفایی فرهنگ نوین انسانی، در پراتیک زندگی اجتماعی منجر خواهد گردید!

اما منظور از اقدام آرام و سنجیده مستقیم و دایم برعلیه فرهنگ پوچ زیاده خواهی و مصرف و ریخت و پاش بورژوایی چیست؟


نویسنده بخاطر آشنایی به علم فیزیک و مکانیک خواننده را با چند مثال مشخص به  منظور مورد نظر نزدیک می کند:

– مثال نخست امر جابجایی
می بینیم که بورژوازی هرجا قدرتمندتر و مستحکم تر است فردیت را بیشتر تولید و بازتولید می کند.
بطور مثال در ایالات متحده آمریکا، اکثریت شهرهای بزرگ از حداقل های لازم برای جابجایی شهروندان بی بهره اند!
با اینکه کشور فرانسه یکی از بهترین شبکه جاده ها و راه آهن را دارد، اما بیش از نیمی از شهروندان فرانسه که در شهرهای بزرگ و حاشیه شهر های بزرگ زندگی نمی کنند، ناچار به داشتن وسیله نقلیه خصوصی هستند.
می بینیم چه در آمریکا و چه در اروپا به استثنای آلمان، حداکثر سرعت برای رفت آمد در شهرها بین ۵۰ تا ۷۰ کیلومتر و در خراج از شهرها بین ۹۰ تا ۱۳۰ کیلومتر است.
حال سوالی که برای هر روان سالمی مطرح می شود اینست که وسایل نقلیه ای که بارها بیش از  سرعت مجاز حرکت می کنند و عملا باعث آلودگی بیشتر محیط زیست و ایجاد خطرات جانی برای خود و دیگر صاحبان وسایل نقلیه و دیگر شهروندان می شوند،‌ اصلا چرا باید ساخته شوند؟
بی تردید جلوی این نوع تولیدات بایستی گرفته شود و این مرکب های آلوده و خطرناک مصادره شوند. بخشی به موزه ها منتقل شوند و بخش دیگری در حراج های بین المللی بفروش رسند و درآمد حاصل از این وسایل خطرناک، صرف ایجاد خودروهای ایمن و مسلح به انرژی پاک شود!

– مثال دوم در مورد خورد و خوراک و نوشیدن است!
علم تغذیه ثابت کرده است که انسان برای زندگی سالم احتیاج به تغذیه محدود و مناسب دارد. همین علم ثابت کرده است که مصرف مردار حیوانات برای انسان نه تنها ضروری نیست بلکه از جنبه های گوناگون، مشکل آفرین هم است!
مشکل تغذیه از جایی آغاز می گردد که انسان ها بدون توجه به نیاز طبیعی خود و برای تفریح و خوشگذرانی به پرورش و کشتن حیوانات و مصرف مردار حیوانات می پردازند و پرخوری و دور ریختن مواد غذایی؛ تا حد یک سوم کل تولید مواد غذایی بشر؛ سلامتی بخش بزرگی از خانواده ۷ میلیاردی بشر را بطور جدی تهدید می کند!

بواقع برای سلامت ماشین بیولوژیکی که بدن انسان می نامیم، روزانه به مقدار مشخصی کالری و املاح و ویتامین احتیاج داریم و مصرف بیش از احتیاج، فقط مشکل زا خواهد بود!

– مثال دیگر در مورد مد و پوشاک است!
مانویان را نظر بر این است که هر انسان، چه زن و چه مرد و چه کودک و چه پیر و چه جوان، حق  مالکیت بر دو روز غذا و یکسال پوشاک دارد!

حال سوال نویسنده اینست که برای زندگی روزمره در بیرون خانه و ورزش،‌ مگر چند جفت پاپوش لازم داریم؟
برای پوشاندن خود در مقابل سرما و گرما چند دست لباس لازم داریم؟

برای زیست، به چه مسکنی نیاز داریم؟

داستان مسکن مناسب هم ادامه همین ماجراست. در استاندارد فرانسه هر انسان برای زیست سالم به حدود بیست متر مربع سقف احتیاج دارد. دو نفر چهل متر مربع، سه نفر شصت متر مربع، چهار نفر هشتاد متر مربع و قس علیهذا!

حال ببینیم در کلان خانه های لوکس شمال شهر تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران که برای پزدادن و از روی چشم و هم چشمی ساخته شده اند، چند نفر می توانند براحتی زندگی کنند؟

و در پایان از خواننده گرامی که تا اینجای مطلب را خوانده است سوال می کنم:

 آیا برای اجرای عدالت، راهی بجز جلوگیری از احتکار خورد و خوراک و دارو و پوشاک و مسکن توسط زیاده خواهان «لوکس» پرست داریم؟

آیا وظیفه ای بجز تامین حداقل های لازم برای یک زندگی شرافتمندانه از جمله آب آشامیدنی و خوراک و پوشاک و دارو و سایل نقلیه همگانی و مسکن، برای تمامی ساکنان کشور ثروتمند ایران داریم؟

آلترناتیو کارگری و «دمو-کراسی» چه رابطه ای دارند؟

آلترناتیو کارگری با دستاوردهای تاریخی انسان؛ که نتیجه دسترنج و حاصل هزاران سال مبارزه طبقاتی هستند؛ هیچ مشکلی ندارد. در حقیقت مشکل من نوعی، عدم تحقق این دستاوردها از جمله آزادی های فردی و جمعی و «دمو-کراسی» و اعلامیه جهان‌شمول حقوق بشراز یک سو و از سوی دیگر، امروز این دستاوردها برای ورود به تاریخ واقعی بشر، ناکافی هستند!
بعبارت دیگر نخستین انتقاد من نوعی به‌ آلترناتیو های بورژوایی، همانا عدم اجرای همین دستاوردهای حداقلی، از طرف بورژوازی در سراسر جهان است. مشکل من نوعی از بنیان عهدشکنی و عدم تعهد در اجرای قوانین از طرف خود بورژوازی است و از همین روست که «آلترناتیو کارگری» در دستور کار اکثریت عظیم فاقدان سرمایه، بویژه در مورد مشخص ایران، قرار می گیرد !
با مروری بر تاریخ تا امروز تکامل جوامع، بروشنی می بینیم که، برنامه «حداقلی» آلترناتیو کارگری، به معنای دقیق کلمه «سوسیالیسم» نیست.
پس بیایید پس از تجربه های شکست های قرن گذشته در ادعای تحقق «سوسیالیسم» در یک کشور، بار دیگر مفهوم اعلای «سوسیالیسم» را با ادعاهای کودکانه برای آینده ایران، خراب نکنیم!
تحقق برنامه های حداقلی آلترناتیو کارگری و در محور آن، تحقق حاکمیت مستقیم اکثریت تولید کنندگان در ایران، بی تردید به معنای سوسیالیسم نیست!
از طرف دیگر برخی از مدعیان سوسیالیسم و مخالف «دموکراسی بورژوایی» ادعا می کنند که «آلترناتیو سوسیالیستی» ایشان برقرار کننده جامعه ای در آینده ایران است که منافع «همه» را تضمین و تامین می کند!

کارگران، کمونیست‌ها؛

بیایید یکبار دیگر به خود و توده های مردم دروغ نگوییم!
چنین خواب و خیالاتی برای آینده ایران، شایسته تألیف داستان هایی شیرین برای کودکان است!
خرابه ای که بورژوازی ایران به توده های فاقد سرمایه تسلیم خواهد کرد کجا و «حکومت صلواتی» که شیر و آهو در کنار هم و از یک چشمه آب می نوشند و لبخند می زنند و صلوات می فرستند، کجا؟
از نظر من شعار زدن سنگ بزرگ به دشمن طبقاتی، نتیجه اش در طول تاریخ بشر، تنها به نزدن سنگ منجر شده است!
از نظر نویسنده، گذاشتن سنگ های بزرگ در مسیر مبارزه طبقاتی اکثریت عظیم توده ها، عملا به نزدن سنگ و جلوگیری از ترویج اندیشه درهم شکستن ماشین دولتی بورژوازی از همین امروز منجر می گردد و مهم تشکیل دولت و کنترل کارگری را به آینده ای بسیار دور احاله می دهد!
بواقع شرایط ذهنی لازم برای تحقق سوسیالیسم، فرهنگی ست که در نتیجه سال های متمادی آموزش و پراکسیس، انسان را به گوهر وجود خود بازخواهد گرداند. در چنین «خودبازیابی»، انگیزه شهروندان برای زندگی، نه رقابت و داشتن حق ویژه و نه تصاحب دسترنج دیگران خواهد بود!

کارگران، کمونیست ها؛

فرهنگ هزاران ساله برتری طلبی و زورگویی و تبعیض جامعه پدرسالار، حالا حالا ها کو تا از گوهر پاک انسان زدوده شود؟


شاید فهم معضل فوق برای «سوسیال–توتالیتریست» و «سوسیال-آوانتوریست»های ایران کمی دشوار باشد اما در ساده‌ترین عبارات، کسانی که با شعارهای واهی لغوکارمزدی و  ایجاد جامعه ای بی طبقه و بی دولت، آنهم از فردای درهم شکستن ماشین دولتی بورژوازی سخن می گویند و آلترناتیو روشنی برای شکل‌گیری کنترل کارگری در پایین و دولت کارگری در بالا ارایه نمی دهند، عملا به ناامیدی اکثریت عظیم توده ها در درهم شکستن ماشین دولتی بورژوازی دامن می زنند و عمر نظام بوروکراتیک و تبعیض آمیز بورژوایی را طولانی تر می کنند!

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate