امپراطوری شیطان و «کودکان اشرف»

امپراطوری شیطان و «کودکان اشرف»

 دروغ هم تاکتیک و هم استراتژی

شیطان سازی افراطی‌ترین شکل انسان‌زدایی از دیگری است و ریشه در مسیحیت دارد. کلیسا در اواخر قرون وسطا، در تفسیر جدیدی پیروان ادیان دیگر بویژه یهودیان و جادوگران را، تسخیر شده و تجسم شیطان تعریف کرد. اهریمن سازی نقش مهمی در یهودی ستیزی قرون وسطی ایفا کرد: یهودیان متهم به گسترش طاعون، ارتکاب قتل های آیینی، استفاده از خون کودکان مسیحی برای مناسک خود و به طور کلی عاملان شیطان بودند. این اتهامات توسط همه مؤمنان! مشترک بود و بارها خشونت جمعی علیه یهودیان را مشروعیت بخشیده بود. در آلمان نازی هم یهودیان متهم به همه جرائم و منشا همه مشکلات آلمان معرفی می شدند، تا بتوانند کوره های آدم سوزی را برپا کنند. امروزه نیز عمدتاً یک کارکرد سیاسی دارد. زمانیکه دوگانه خودی و دشمن شکل میگیرد، از اهریمن سازی به عنوان یک تکنیک لفاظی و ایدئولوژیک برای دروغ پراکنی یا تحریف حقایق استفاده می شود. بد خواندن دیگری به معنای خدایی شدن دیدگاه خود است. به عنوان یک قاعده، شیطان سازی با انسانیت زدایی همراه است. در حقیقت برای نفی حق حقوق بشر دیگری، ابتدا باید انسانیت او، و کرامت انسانی اورا نفی کرد! و در قدم بعد می توان زندانی و شکنجه و تیرباران و اعدام او را مشروع کرد. نکته مهم اینکه:  «شیطان سازی ارتباط نزدیکی با بسیج جمعیت دارد؛ این یک روش روانشناسی توده ای است که از طریق رسانه های جمعی منتشر می شود.«(۱) بقول هلموت راینالتر تاریخ‌دان و فیلسوف معاصراتریشی: شیطان سازی و تئوری توطئه، مکمل هم علیه گروه اقلیت استفاده می شود. تاثیر سیاست شیطان سازی در ابعاد جهانی نیز، موجب پسرفت جهانی حقوق بشر شده است. عفو بین الملل در گزارش سالانه خود برای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ آورده است که: «سیاست شیطان سازی امروزی بی شرمانه ایده خطرناکی را مطرح می کند که برخی از مردم کمتر از دیگران انسان هستند و انسانیت را از کل گروه های مردم سلب می کند. این تهدید می‌ تواند، تاریک‌ترین جنبه‌های طبیعت انسان را بیدار کند.» سیاست اهریمن سازی «در نظم جهانی جدید که در آن «حقوق بشر» به عنوان مانع در برابر «منافع ملی» به تصویر کشیده می‌شود، توانایی مقابله با جنایات توده‌ای را به‌طور خطرناکی پایین می‌آورد و درها را برای سوء استفاده‌هایی باز می‌گذارد که یادآور سیاه‌ترین زمان‌های تاریخ بشر است.»

«کودکان اشرف»! 

اگر در نظام های دیکتاتوری معمول و کلاسیک، شیطان سازی از مخالفین یک تاکتیک تبلیغاتی 

باشد در نظام آخوندی، شیطان سازی علیه مجاهدین هم تاکتیک است و هم استراتژی! اهریمن سازی فاشیسم دینی مانند «نشخوار» گاو ۲۴ ساعته است. گاوها علوفه را ابتدا می بلعند و سپس کم کم بالا آورده نشخوار می کنند. برای همین است در طی ۲۴ ساعت هر وقت گاوها را می بینی فک بالا و پایین آنها در حرکت است! در اداره نفاق وزارت اطلاعات آخوندها نیز، سوژه اهریمن سازی علیه مجاهدین همیشه در جریان است تا مزدوران تبلیغاتی، آن را نشخوار کنند.

کمپین شیطان سازی با سوء استفاده از بعضی از کودکان سابق! و با کمک بعضی از محافل وابسته به سرویس های امنیتی اروپایی در همدستی با فاشیسم دینی از همان آعاز ورود کودکان به اروپا، شروع شده و تا کنون ادامه داشته است. این پروژه حول دو موضوع زیر مرتب «نشخوار» میگردد. 

  • چرا مجاهدین به درخواست پدر و مادر کودکان پاسخ مثبت دادند و کودکان را در آستانه جنگ اول خلیج و حمله آمریکا به عراق ۱۹۸۹، از قرارگاه اشرف در عراق به اروپا فرستادند؟! 
  • چرا ۸ سال بعد به درخواست کودکان بالغ شده برای رفتن به اشرف پاسخ مثبت دادند؟!

نمایش فیلمی در جشنواره فیلم در شهر گوتنبرگ سوئد درباره «کودکان اشرف» ، با حمایت سفارت فاشیسم دینی، و انجمن نجات، و موسسه غیر دولتی! هابیلیان شعبه گشتاپوی آخوندی در خراسان، پرده جدیدی از شیطان سازی در ارتباط با محافل هنری وابسته به مماشات در این کشور را نشان داد. در این فیلم از زبان ۴ کودک سابق و ۴۰ ساله های لاحق! علیه مجاهدین، شیطان سازی را به پرده سینمای اروپا کشانده اند. 

برای مشارکت در کمپین شیطان سازی البته باید از جنس شیطان شد و روح خود را به شیطان ولایت فروخت. تصورش اگر چه غیر ممکن نیست اما سخت است که آدمی این میزان پلید و پلشت و از عنصر انسانی تهی شود که به این پستی و حقارت تن دهد! تغذیه گرگ درون از استفراغات وزارت اطلاعات فاشیسم دینی! در قدم اول به از دست دادن مرز و شکستن قید و بندهای اخلاقی و بیشرمی می انجامد. و در قدم بعد همنشینی و همکاسه ایی با جلاد است. استحقاق مزدور فاشیسم دینی شدن، البته که مراتبی دارد و استعداد ویژه می طلبد. این مراتب باید از هضم رابع گشتاپوی آخوندها بگذرد. ریشه این میوه گندیده حاصل تخم ریزی ارتجاع در کشتزار فرهنگ بورژوازی است. در دنیای بی مرز مماشات که همه چیز مجاز است الا مبارزه رادیکال! محیط، برای کشت و تکثیر این میکرب ها بسیار مناسب است. مکانیزم عبور از هضم رابع هم، ریشه در «نفع شخصی» (در همه ابعاد سیاسی، اقتصادی و روانشناسانه اش) دارد که در مجانست با فرهنگ یله اندیویدوالیسم، (فردگرایی بی در و پیکر) است. و آخوند ها، از آن به عنوان محیط کشت و تکثیر استفاده کرده و مزدور می چرانند و پروار می کنند. بی جهت نیست که ۹۵ درصد دیکتاتورها و مزدوران شان اگر از انقلابات جان سالم بدر ببرند بقیه عمر را در چنین کشتزاری گذران می کنند. برای فهم قلب واقعیتی که در داستان «کودکان اشرف» وجود دارد، به این دو گزاره توجه کنید:

تصور کنید: خبر نجات نزدیک به ۷۰۰ کودک یهودی از چکسلواکی به بریتانیا توسط یک بانکدار انساندوست بریتانیایی در آستانه  جنگ جهانی دوم (۲) و عملیات نجات بشردوستانه ده هزار کودک یهودی( Kindertransport The )، از اروپای اشغال‌شده به بریتانیا و سوییس و… ، توسط گروه‌های یهودی و کوئِیکِرها(۳) ، از طرف گشتاپوی هیتلر چنین تبلیغ می شد که: تروریست ها درکشورهای اروپایی، با قلبی سنگ و تهی از عاطفه! هزاران کودک را از آغوش گرم پدر و مادرشان جدا کردند و معلوم نیست به چه سرنوشتی دچار شوند؟! در گزاره فرضی، از جانب گشتاپو هیتلر چه قساوتی می بینید؟ و چه قضاوتی می کنید؟ قساوت نهفته در لابلای کلمات همان قساوت نهفته در لابلای سناریو فیلم «کودکان اشرف» است! 

(شکی نیست اگر گوبلز این شیطان سازی ها را می شنید، افسوس می خورد که چرا آخوند در دستگاه تبلیغاتش استخدام نکرد؟!) 

برغم همه تلخی های این شیطان سازی ها که قلب آدمی را از این همه دروغ بدرد می آورد، باید در برابر تک تک تصمیم گیرندگان آن حماسه خاموش، همچنین آنها که در اروپا و آمریکا به یاری برخاستند و آن کودکان را به مثابه پدر و مادر دوم پذیرفتند، سر تعظیم فرود آورد و بر اجرا کنندگان آن پروژه فدای بیکران انسانی، درود فرستاد. اجازه دهید با نقل جملاتی از «الی ویزل» وجدان بشریت معاصر و دوست بزرگ مقاومت که چندی قبل درگذشت، نوشته را تکمیل کنم .  

“در آن روزها، تاریکی بر آسمان و زمین حکم فرما بود و به نظر می آمد که دروازه های رحمت بسته شده اند. ذابح ذبح میکرد، یهودیان به قتل میرسیدند و دنیای اطراف یا شریک جرم و یا بی تفاوت بود. افراد کمی شهامت به خرج میدادند و با رنج دیدگان همدردی میکردند. آن مردان و زنان اندک نیز، حساس، وحشت زده و درمانده بودند،آنان با بقیه چه فرقی داشتند؟ باید به یاد داشته باشیم چیزی که از همه بیشتر قربانی را تحت فشار قرار می دهد، بی رحمی دشمن نیست، بلکه بی تفاوتی افرادی است که دخالت نمیکنند. باید به خاطر داشته باشیم که با اینهمه، لحظه ای فرا میرسد که انسان کاری را به فرمان وجدان انجام می دهد… به همین خاطر، باید از انسانهای نیکوکاری که در هولوکاست از یهودیان حمایت کردند تقدیر کنیم. باید از آنان بیاموزیم و آنها را با سپاسگذاری و امیدوارانه بخاطر داشته باشیم.”

 نسل مجاهد خلق نزدیک ۶ دهه است بدون منت در سپهر سیاسی ایران بار می برد و خار می خورد فدای تمام عیار میکند و فحش می شنود و شیطان سازی می شود. آنها در زندگی خود به نقطه ای رسیده اند که بار رنج خلقی در زنجیر را بر دوش میکشند. حضور آنها با اهمیتی بسیار متفاوت، به نسبت انقلابیون دیگر کشورها، در صحنه سیاسی ایران، در کل حس شرافت، توام با مردم دوستی مثال زدنی را به آدمی منتقل می کند. برای هر تراژدی یک آمار وجود دارد. اما تراژدی مجاهدین آمار ندارد یعنی حجمی از ستم و رنج و تهمت و افترا بر سر آنان باریده است که با آمار قابل بیان نیست. مردم عادی اغلب در موقعیت های ترس و هراس رفتاری پوچ دارند، اما آنها برای عبور از گذرگاه ترس به فدای بیشتر می اندیشند!

نعمت فیروزی ۱۹ بهمن ۱۴۰۲ برابر با ۸ فوریه ۲۰۲۴

پاورقی:

 (۱) راینر کمپلینگ دین شناس آلمانی: یهودستیزی در گذشته و حال، جلد ۳: اصطلاحات،

(۲) نیکلاس وینتون (Nicholas Winton) زاده ۱۹ مه ۱۹۰۹ درگذشته ۱ ژوئیه ۲۰۱۵، بانکدار و بشر دوست اهل بریتانیا بود که در آستانه جنگ جهانی دوم، توانست در بریتانیا خانواده‌هایی را بیابد که از این کودکان نگهداری کنند و سپس اقدام به انتقال آنان به بریتانیا کرد. این اقدام او تا سال ۱۹۸۸ برای نزدیک به ۵۰ سال ناشناخته مانده بود. توانست در بریتانیا خانواده‌هایی را بیابد که از این کودکان نگهداری کنند و سپس اقدام به انتقال آنان به بریتانیا کرد. این اقدام او تا سال ۱۹۸۸ برای نزدیک به ۵۰ سال ناشناخته مانده بود. در آن سال پس از آنکه به برنامه That’s Life شبکه بی‌بی‌سی دعوت شد، موفق به دیدار ده ها کودکی که نجات داد بود و خانواده های آنها شد. پس از آن بود که مطبوعات بریتانیایی به او لقب شیندلر بریتانیا دادند. مجسمه یادبود نیکلاس وینتون – در سپتامبر ۲۰۰۹ در ایستگاه مرکزی راه‌آهن پراگ نصب شد.

(۳) کوئِیکِرها به‌افرادی گفته می‌شود که به‌جهت تاریخی متعلق به‌چندین فرقه مسیحی ذیل پروتستانتیسم هستند و رسماً به‌عنوان جامعه مذهبی دوستان شناخته می‌شوند. (نقل از ویکی پدیا انگلیسی)

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate