بازهم یک سال ننگبارتر و سیاه تر و خونبارتر اسلامی ـ ولائی دیگر گذشت

نوروز و بهاران تان خجسته و پیروزباد

بازهم یک سال ننگبارتر و سیاه تر و خونبارتر اسلامی ـ ولائی دیگر گذشت

و ما

خودباورتر و آگاه تر از همیشه بر پای خویش اجتماعی مان ایستاده ایم.

+

آری آری، در کشور مان حکومت نیرنگ و ستم و غارت و تاریکی و تباهی و نادانی مرگکاران حاکم است. این سال های سرد و سیاه و خونین، و زمستان مرگبار اسلامی برای همگان و بویژه کارگران و تنگدستان و جوانان و زنان کشورمان بیش از همه سخت و سنگین و بدرازا کشیده و بسیار هم دردبار گذشته است. برما ۴۳ سال خودکامگی خوفناک و رنجباری هراسبار اسلامی گذشته است. و مای پاکباخته، کوه هائی از ننگ و فجایع و جنایت های بی شمار دینمداران را در جان و دلم تکیده مان تلنبارکرده و مصیبت های آنانرا پیاپی پشت سر نهاده و بروز دادخواهی خویش از خونخواران چشم براه می باشیم. ۴۳ سال آزگار ما با ریاها و دروغ ها و بیکاری ها و گرسنگی ها و ترس ها، چپاول ها، دشمن افکنی ها و چنگ ها و زندان ها و اعدام ها درین ویرانه های بی خدا و اسلامزده گذارنده و چه ها که بر ما نگذشته است؟! و ما برای بازپس گرفتن نان و کار و آزادی و اراده و اداره ی ربوده شده زندگی دلخواه مان از ملاها و مکلاها و چندش انگیزتر از همه بنام خدا تاکنون، نه که کوتاه نیامده ایم، بل پیوسته رزمیده و هنوز هم با پاسداران حماقت و سرمایه می رزمیم، تا همچون نوروز و بهاران طبیعت امروز که بر زمستان مستولی شده، روزی نچندان دور بهاران آزادی و شادمانی ما نیز فرارسد و خواهدرسید و ما آنرا چه دلخوش و گرم و شیرین در آغوش خواهیم کشید.

بر ما با این فرامین و قوانین اسلام واپسگرا، و خودرائی این ولایت فاشیست و پلشت، براستی زنده ماندن هنری نه که آسان بوده، بل زندگی کردن سگی هم برای بسیارانی بی پناه و بیدادرس سخت و سیاه گذشته است. ولی این روند نابهنگام و واپسگرا و ضدبشری، برای جویندگان و سازندگان “بهار هستی” که کارگران و زحمتکشان باشد، هرگز و هیچگاه شگفت انگیز نبوده و نیست که با وجود استبداد مطلق ظلمت و آسمان تیره و تار مرگ دینی، و همزمان زهر زندگی تلخ ۴۳ ساله ولائی ـ الهی، آنان در ژرفای و پهنای وجودشان پیوسته امید بفردا بدرخشده و سرزنده بودن مانا مانده است و همچنان شجاع و وفادار به پای خرد جمعی خویش هستند و ایستاده اند و پیگیر گام های بلند شور و شوق برداشته و نوید رهائی اصیل و مستقل کارگران را استوارتر از همیشه  بالانده اند و ما بهمراه آنان سرود همراهی، همنوائی و همبستگی طبقاتی همدردان کار و زحمت را باهم سرکشانه و سربلندانه سروده ایم و در ارکستر مبارزه اجتماعی خواهیم خواند.

بهار آمده و زمستان در حال رفتن است و پایان زمستان آخوندها هم همچنین خواهدرسید. آری در وجودمان دوباره وزش و نسیم بهاری ست. نرمش نوروز بر تن های رنجورمان رقص و نوا سرزندگی می راند، بهار بر دردهای مان گرمی و امید می ساید و از رنگ و بوی گوارای نوروز بر جان های خسته مان باران شوق و شور می بارد. دوباره چرخش فصل شیرین نوروز می باشد و زمانه ی رویش ها و پویش ها و جوشش هاست و همو با دلنوازی در دست و دل های زمستانزده مان بی قراری و شادی را می جوشاند و سرود گرم رهائی، آواز فردای آزاد را جانانه برای مان می سراید.

دوباره، تبارداران شادی و پایکوبان شیرین زندگی بپاخاسته اند، و در برابر غارنشینان پلشت اسلامی، این انجمادگران زمستان ولائی، در دو صف مرگ و زندگی برابر هم ایستاده اند. و سرزندگان آواز شورانگیز بهاری شان را بی پروا و پُررویا و بهاری بی ترس و دلهره بلندبالا می خوانند. چراکه آنان می بینند دوباره دگرگونی سربرآورده و شکوفائی در دشت و دمن با لبان خندان بسربه پا درآمده، و دور نوروز و بهار فرارسیده است. و گل و سبزه و چمن مغرورانه سر به بالاگرفته و از کنه زمانه ی یخ تبار اسلامی آرام آرام می رویند.

آری آری، درین شبان بلند و پست و ایستای اسلامی ـ ولائی، تا بوده و بوده و همیشه، درخشش ستاره هائی هم داشته ایم تا امید به روشنائی فرداها را در یکایک جان ها و دل های ماتمزدگان عصر اسلام زمستانی بیدار و هوشیار و امیدوار نگهدارد و چه زیبا نگهداشته اند. ما درین گشت و گذار هستی، همچنان همیشه همراه بهاران و هموند نوروزمان می باشیم .

همگام با بهار و نوروزی که راز فراگشت هاست؛ راه فراروئی هاست؛ و رسم همه شکوفائی های هستی و انسانمداراست. نوروز و بهاران تان خجسته و پیروز..

بهنام چنگائی ۲۹ اسفند ۱۴۰۰

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate