چماق دین و سرزنش زن با چادرش

از آغاز پیدایش دین اسلام با راهبری محمد زنباره اش جهان عرب دچار ایستائی شد، و توان تحولساز و جویای جهان مسلمان درجاماند و اینگونه که ما امروزه در کشورهای اسلامی می بینیم هنوز و همچنان حقوق بشر، آزادی های عقیده، بیان و وجدان، مخالفت با احکام اسلامی، تشویق سنت شکنی و آگاهی تاریخی، و خردورزی مستقل و انسانمدار در ساختارهای موجود آنان دچار ریزش، فرسایش، و دور و تسلسل بی هوده فرقه ای، سکتاریستی، فاشیستی و جنگ های خودکامانه مذهبی بوده و مانده است. چراکه از دیرباز تا هماکنون اسلام، بر کسی پوشیده نیست که حقوق بشر رنگین کمانی نوع انسان و جستجوگر با دیدگاه های متنوع جهان بینی های ریز و درشت هرکدام شان در سراسر جهان با آمدن این دین اسلام پیگیر مردود، سرکوب و نادیده گرفته شد. و در طول تاریخ ۱۴۰۰ ساله ی گذشته هر جهان بینی و نگرش مخالف فلسفی در برابر اسلاممداری سازش ناپذیرانه نام کافر داشت و دارد و جز دشمن خدا نامیده نشد که آن نیز یکراست مستوجب مرگ بوده و همچنان می باشد.

زیرا درین احکام برتریجو، خودکامانه و مطلقگرای هاد اسلامی که همیشه دیگران ستیز بوده، و بی کم و کاست نه تنها دشمن مذهب سنی، تصوف و مذاهب شبه اسلامی با داشتن ۷۴ فرقه های دیگر مسلمان خوانده، که این دین با همه ی عقاید مخالف و متنوع موجود فلسفی در ایران و جهان را همیشه تحقیر و یا حق گرویدن به هرکدام از آنها را بنام مسلمان نه تنها برای علاقه مندانش پایمال کرده، که بسیاری را هم مسوجب ای بسا مرگ بیرحمانه کرده و همچنان می کند و اراده آزاد، مستقل و پویای انسانی با این اهرم فرانسانی اسلام و تمامیتگرای به اصطلاح الهی یکدست، سرکوب گشته و نابرابری های بی شمار ارزشگذاری ها در میان انسان ها را این دین پیوسته رواج داده و موجی از نفرت، دیگرستیزی و نسل کشی های بی شمار راه انداخته، و بدتر از همه در آن و برای حقوق برابر زن و مرد بیش از پیش علم و کتل پلید مردسالاری و زن ناچیزانگاری ضدبشری اش را همه جا بلندتر برپاکرده، و با شکست انقلاب مردمی ۵۷ ما در ایران وآنهم توسط دروغگو و مردمفریب بزرگ زمانه که خمینی باشد فاشیسم اسلام شیعی را رواج هولناک داد و مرگبارترساخت.

البته خود محمد بعنوان پیامبر و نماینده خدا بر روی زمین از آغاز دعوی رسالت خود تا پایان روزگار زندگیش او، یکی از بزرگترین خودکامان زمانه، یکی از ماهرترین دشمنی برپاسازندگان آن روزگار و ناگزیر یکی از بدفرجام ترین جنگ افروزان در میان ملت های گذشته تاکنون است. و البته وی یکی از زن ستیزان بی نظیر تاریخ بوده و کارکردهای زن ستیزانه اش هرگز فراموش شدنی نمی باشد؛ هم آن کسی که او یکی از بی پرواترین زنبارگان در میان راهبران ادیان ابراهیمی و ای بسا جهانی شناخته شده است. 

این رسول خدا که الگوی ارزش پاک الهی بر روی زمین نامیده شده است. خود در قرآن و یا بنا به نوشته ها، حدیث ها و روایت های مشهور و مستقل و بی شمار از دم و دستگاه های آخوندی دیروز و امروز در همه کشورهای اسلامی، وی در برابر نه نیاز طبیعی و سالم جنسی منطقی بوده، که همه انسان ها بدان نیازمنداند دارند، بل ایشان چموش سرکش و هوسران خواست بی مرز و حد جنسی خویش را در هر فرصتی عنان گشوده و پیوسته رهاکرده و بی کمترین تعهد و یا داشتن حرمت در شناخت آبروی رهبانیت کیفی اهداف خویش و پذیرفتن امر حفظ مسئولانه آن، پیاپی و آگاهانه و عمدی از مرزهای اخلاقی و زیبائی شناسانه عبورکرده و هیچگونه توانی برای پاسداری از ارزش های کانون خانواده در برابر زنبارگی هایش از خویش نشان نداده و همیشه زنباره عصیانی بوده، و ناچار جز مطیع بی کم و کاست ارضای جنسی خود و در هر شرایطی نبوده، و یکی از ویژگی های وی تا روز مرگش نیز او را رهانساخته همین زنبارگی های اوست که حتی به “کودک دختر” عمر که عایشه ۷ ساله باشد نیز رحم وجدانی نکرده و اصولا هیچگونه نشانه ای از شناخت و یا ارج و پاسداری ارزش های مهر و دلبستگی و شئون خانواده و به همسران بی شمار خود نداشته است. کسی که با ان گذشته اش به زنان خود پس از مرگش اجازه ازدواج دوباره هم نداده است. پرسیدنی که او و وجودش چگونه بوده است که برای زنان کمترین حق را هم قائل نبوده، آیا او خود بیماری روانی نبوده که امکان درمان نداشته است؟ اگرچه مریدان هرزه و دکانداران بی شرمش در ایران و جهان برای این زنبارگی های محمد فلسفه بافی های بوچ و بی هوده بسیاری داشته، هنوز دارند و در آینده خواهندبافت.

ما دچار این اسلام انسان ستیز، فاشیسم برتریجو شیعی و دام و دار گردانندگان انگل و درنده خوی آن در ایران هستیم. آنهم اسلامی با داشتن چنین الگوئی از زن ستیزی و زنبارگی که محمد رسول الله نام دارد و گرفتار ترورها و کشتارها و اسارت های دین دولتی ای هستیم که ناصر رفیعی سخنران دفتر خامنه ای در برابر مبارزه کلان و سراسری زنان و دختران علیه چادر که چماق سرزنش این دیکتاتورباشد می گوید: افرادی به دنبال براندازیند و برای تخریب حاکمیت ولی فقیه که فردی عالم، فقیه و اهل مشورت و دانش است از واژه‌هایی مانند دیکتاتور استفاده می‌کنند. اگرچه دیشب خامنه ای این تبهکار زن ستیز فرمان سرکوب دختران و زنان معترض به چادر را در یک گفتمان رسانه ای آشکارا داد. درین جا بدنیست که بدانیم مرکز آمار ایران گزارشی درباره ازدواج زودهنگام از سر تنگدستی”کودک همسری” داد است و می گوید: در فاصله بهار تا پاییز سال گذشته بیش از ۲۰ هزار مورد ازدواج دختران کمتر از ۱۵ سال و ۱۸۵۰ مورد زایمان توسط مادران کمتر از ۱۵ سال در کشور رخ داده است.

خوب پرسیدنی! ما این فضای پلشت حاکم، با این روزگار تاریک و تباهی اسلامی و با این بی شرمی تاریخی و کنونی مذهب رحمانی ـ ولائی مردسالار را چه نامی نهیم که پاسخگوی جنایت های بی شمار آن، و همزمان راه رهائی ما ازین بلای آسمانی شود؟ بویژه یاوری باشد برای دختران و زنان قربانی این ساختار که همینک در سراسر کشور بپاخاسته و به این کلیت فرومایه و ضدبشری با دورافکندن چادر نه گفته، و سمبل تحقیر و سرزنش زن را که همین چادرشان باشد آتش می زنند! ما چه نامی به حکومت خون آشام و بدین ابتذل ها که بر سر دختر بچه ها و دیگر زنان کشور آورده  و آمده است شایسته باشد؟ به فرومایگی های دین دولتی که حکومت بر آن می بالد! چه نامی دهیم؟ فاشیسم دینی و دیکتاتوری فردی فرقه ایکه هرگز هم در خود استعداد پذیرش این تباهی های اسلامی را نداشته و درین گونه ازدواج ها که با مجوز الهی ـ قانونی صادرمی شوند، به فاجعه های آتی آن که بعدها ببار خواهدنشست عمدا نمی خواهد پی برد که بر سر زن و مرد و بچه های چنین ازدواج های زودهنگام در آینده ای نچندان دور  چه طوفان های ویرانگری نخواهدوزید!؟

چرا درین فاشیسم ولائی الگوهای زن و زندگی و آزادی چنین واپسگرا و نرمش ناپذیرندا؟ چون موجودیت نظری و عقلی آنها دنباله رو همان محمدشان است که ۱۴۰۰ ساله شده، و آن هم درکی ویرانگر از پیدایش آگاهی و اراده ی مستقل زن دارد و هموندی گسست ناپذیر مرد با زن را آگاهانه در خانواده برنتابیده و برنمی تابد؟ و تعریف و شناختش پیشن و کنونی آنها از همسر، همانی ست که محمد و علی و … به پیش بردند و هنوز هم پیراوانش مفتخور آنها در پی راهگشائی آن زن ستیزی ها و زنبارگی ها و کلفت پروری های هستند و از توش و توان و اندیشه ورزی زن جز کنیز خانه دار و گوش بفرمان نمی خواهند. دختران و زنان مبارز و آگاه ما راه رهائی خود را یافته اند و پیشرو نبرد اجتماعی ـ طبقاتی ما می باشند. چاره ما جز سرنگونی کلیت رژیم و ایجاد ساختاری انسانی، اجتماعی، برابر و با خردخمعی و همیاری شورائی نیست.

بهنام چنگائی هجدهم فروردین ۱۴۰۲

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate