بیانیه درباره تحولات افغانستان

سرانجام گروه طالبان درافغانستان قدرت را تحویل گرفت. اینکه تصرف پی درپی شهرها ومناطق مختلف افغانستان وسپس پایتخت آن کابل، طی یکی دوهفته از قدرت و محبوبیت طالبان و یا نفرت مردم از نیروهای خارجی وآمریکا وناتو ودستگاه دولتی مافیائی دست نشانده شان که درفساد ورانت خواری و قتل وغارت شهره عالمند ناشی میشود و یا توطئه آمریکا وناتو برای تحویل سلاح وتسلیم بدون مقاومت ارتش افغان به گروه طالبان، حرف وحدیث بسیار است واما نقش امپریالیسم آمریکا و کشورهای غربی درساختن وپرداختن طالبان وانواع واقسام گروه های مرتجع جهادی وتقویت مالی وتسلیحاتی آنها برای استفاده درنقشه های راهبردی درمنطقه غیرقابل انکار است . امپریالیسم آمریکا ابتدا درمقابله با دولت سکولار ومورد حمایت اتحاد شوروی وسپس حضوردراز مدت بمنظورمقابله با رقبای بین المللی و منطقه ای خود وارد افغانستان شد . اکنون درمخالفت با برنامه ها وطرح های اقتصادی چین وقدرت نظامی روسیه از یکسو وگره خوردن آن با منافع پاکستان متحد آمریکا درمقابله با هند ازسوی دیگر زمینه بقدرت رسیدن دوباره طالبان را فراهم کرده است .
این واقعیتی انکارناپذیراست که امپریالیسم آمریکا و متحدان غربی ومنطقه ای آن باتغییر سیاست راهبردی درجهان و مقابله با طرح های اقتصادی چین و قدرت نظامی روسیه ازمدتها قبل نقشه راه بقدرت رساندن طالبان بمنظور نا امن نگهداشتن منطقه را دردستورقرارداد ه بودند و امروز اگر میبینیم “ارتش ” دست آموز ومسلح به سلاح های امریکائی افغانستان با بیش از ۳۰۰ هزار پرسنل یکی پس ازدیگری تسلیم گروه چند ده هزارنفری طالبان میشوند و روسای فاسد دولتی و مافیای مورد حمایت آمریکا یکی پس ازدیگری با دلارهای بادآورده و دسترنج مردم رنجکشیده، افغانستان را رها کرده و پا بفرارمیگذارند، نتیجه تغییر استراتژیک درسیاست های جهانی ومنطقه ای آمریکا و محصول زد و بند قدرت هائی است که منافع خود را در بازگرداندن طالبان به قدرت میدانند .
تردیدی نباید داشت که علاوه بردستگاه دولتی وارتش افغانستان که سالها توسط سازمانهای جاسوسی، امنیتی آمریکا و ناتو تعلیم دیده اند و اکنون تحویل طالبان داده شده اند افسار گروه مرتجع طالبان نیز بارشته های مختلف مرعی ونامرعی دردستان آمریکا و متحد همیشگی آن پاکستان است که کنترل کاملی بررهبری طالبان دارد وگروهی که مدام بوسیله کشورهای مرتجع منطقه نظیر عربستان سعودی امارات متحده و سایر شیوخ حاشیه خلیج فارس حمایت مالی و تدارکاتی و ایدئولوژیک شده اند کشورهائیکه تماما در ید اختیار آمریکا و ناتو میباشند وبه استراتژی آنها درمنطقه خدمت میکنند، کشورهائی که امیدوارند با تحویل قدرت به طالبان زمینه جنگ شیعه وسنی درمرزهای ایران را نیز دامن زده وموقعیت خود را در منطقه ودربرابر جمهوری اسلامی تقویت کنند. متقابلا جمهوری اسلامی نیز درکوتاه مدت با ترساندن مردم بپا خاسته ایران، این بار با لولوی طالبان، جنبشهای اجتماعی بویژه جنبش کارگری را که در سالهای اخیر امید تغییرات بنیادی را درایران و به تبع آن درمنطقه روشن کرده است سرکوب و به حاشیه براند. بدین ترتیب تمام مرتجعین و نیروهای ضد بشری جهانی ومنطقه ای درپی بهره جوئی بمنظور پیشبرد سیاست های داخلی ومنطقه ای خویشند ودراین میان مردم رنجدیده افغانستان همچنان درگرداب ستم واستثمار وتبعیض وسرکوب وقتل وکشتار گرفتار وسرنوشتی نامعلوم درپیش روی دارند.

زمینه های عینی واجتماعی وضعیتی که درافغانستان شاهد آنیم

این واقعیت را باید درنظرگرفت که درکنار دخالتگری نیروهای خارجی ، زمینه های عینی اجتماعی نقش اساسی درتحولات کشورها وجوامع مختلف انسانی بازی میکنند. قدرت های خارجی نیز درست با توجه به همین عوامل و زمینه های عینی اجتماعی و روبنائی و فرهنگی است که استراتژی های خود را تدوین وتاکتیکهای متناسب با آنرا برمیگزینند.
علاوه برنقش سطح تکامل نیروهای تولیدی ومناسبات مترتب برآن -که این بیانیه گنجایش پرداختن به انها نیست- اما یکی از عوامل مهم دست اندرکار وموثر درتحولات افغانستان واغلب کشورهای خاورمیانه که درگیر جنگهای مختلف داخلی و خارجی درطول سالیان متمادی هستند و برغم کوشش نیروهای آزادیخواه وسوسیالیست و چپ، حتی روزنه ای برای ازادی و برابری ودموکراسی درحد بورژوائی آن نیزگشوده نشده است، هما نا شیوه گذاراین جوامع به مرحله سرمایه داری وساختارهای متناقض اقتصادی، اجتماعی، ملی، مذهبی چند وجهی آنها است که به نوبه خود محصول دوران استعماری ونئو استعماری ودخالتگری قدرتهای جهانی درروند این گزارمیباشد.
از نزدیک به یک قرن پیش وازهنگامی که سرمایه داری وارد مرحله امپریالیستی خود شد روند طبیعی رشد سرمایه داری دراین کشورها بلحاظ رشد عقب مانده و از جمله درافغانستان که موضوع مورد بحث ما است، متوقف شد وساختارهای کهن درکنار تحولات نوین به حیات خود ادامه دادند . ترکیبی از جناح های مختلف بورژوازی نوپا وسران ایلات وعشایر، بزرگ مالکان و رهبران مذاهب مختلف درسازش باهم ساختاردولتهای استبدادی فاسد و دزد و مافیائی را برپاکردند. دراین کشورها برغم تلاشهای گاه گداری بورژوازی نوپا وطبقه متوسط وتحصیل کردگان، اماهرگز یک دولت ملی بمفهوم واقعی آن نتوانست شکل بگیرد. به عبارت دیگردراین کشورها روند رشد سرمایه داری هیچگاه به “دولت ملت” ارتقاء نیافت بلکه همبود هائی شکل گرفتند که بدون استبداد و دیکتاتوری مورد حمایت یک یا چند قدرت برتر خارجی نمیتوانستند به حیات خود ادامه دهند.هرگاه که بنا برگسترش نارضایتی عمومی و جنبشهای توده ای و یا درنتیجه تحولات بین المللی ومنطقه ای این همبود ها ترک برداشته است ازدل آن اختلافات ملی ومذهبی، قومی وقبیله ای سرکشیده ودرنتیجه این همبودها به اجزای تشکیل دهنده خود تقسیم شده اند و درپی آن هرج ومرج وجنگ های فرقه ای طولانی مدت جامعه را ازپویائی وتحول بازداشته است وازطرفی حمایت دول خارجی ازاین دسته جات در راستای منافع اقتصادی و سیاسی و ژئوپلتیک خود جامعه را درمنجلاب مذهب وخرافات وفقر واعتیاد وجنگ وکشتارگرفتارکرده است. دراین میان معمولا آن گروه هائی که با توسل به مذهب و یا قوم وعشیره ای قویتر انسجام لازم را بدست آورده و درموازنه قدرت دست بالا را پیدا میکنند و با حمایت قدرتهای خارجی ذینفع ازتاریک خانه تاریخ سربرآورده ومدعی منافع “ملی” و قدرت سیاسی میشوند. دراین جوامع وجود این ساختارهای چند وجهی و گروه ها و دسته جات قومی قبیله ای و مذهی همواره به قدرتهای امپریالیستی این امکان را میدهد تا با مبارزات دمکراتیک وسوسیالیستی طبقه کارگر وتوده های زحمتکش و نیروهای انقلابی به مقابله برخیزند وبه خونین ترین وجهی تحولات دمکراتیک را متوقف کنند. تاریخ کشورهای منطقه ازجمله افغانستان مبین همین واقعیت است که بنظرما بدون توجه به آن و درس آموزی ازآن وارائه برنامه و راه حل مبارزاتی درست، نیروهای چپ ودموکراتیک افغانستان قادر به تحولات بنیادین دراین کشورنخواهند بود.
وضعیت امروز افغانستان که ترس وحشت برمردمان رنجدیده آن سایه گسترده است . محصول برنامه راهبردی قدرتهای امپریالیستی وعربستان سعودی وپاکستان است که ازچهار دهه قبل برای مقابله با تحولات دموکراتیک درافغانستان گروه های جهادی وقومی و قبیله ای را سازمان داده و با تامین مالی وتسلیحاتی آنها را بجان مردم انداختند وسرانجام با کمک تسلیحاتی ومالی وانسانی سنگین آمریکا ومتحدین آن ازجمله کشورهای مرتجع منطقه درسال ۱۳۷۱ وارد کابل شدند و با دست زدن به جنایاتی فجیع از جمله کشتن نجیب الله و برادرش که دردفترسازمان ملل پناه گرفته بودند وترتیب دادن اعدام های خیابانی، سنگسار زنان، بستن مدارس وقتل وغارت وازبین بردن آثار تاریخی وهرآنچه که نشانی از پیشرفت وتمدن داشت، تمام دست آوردهای چندین ساله مردم افغانستان را نابود کردند. ازآن پس افغانستان برزمینه ساختارهای متناقض اقتصادی، فرهنگی ومذهبی و قومی وقبیله ای وارد جنگ داخلی خانمانسوز بین گرو های مرتجع زینفع شد که هرکدام بربخشی ازاین کشور تسلط پیداکرده بودند .سرنوشتی که بعد ها درکشورهای دیگرخاورمیانه نظیر عراق و سوریه و کشورهای افریقای نظیر لیبی وغیره نیز تکرار شد.درحالیکه نیروهای مختلف مرتجع واسلامی افغانستان تحت حمایت امپریالیسم آمریکا و متحدین آن با نقض ابتدائی ترین معیارهای حقوق بشر تمامی دست آوردهای دموکراتیک افغانستان را نابود کردند و ازطریق چنگ انداختن به ثروت های عمومی گسترش کشت خشخاش ومشتقات آن به منابع سرشار دست یافتند اما گسترش نارضایتی از یکسو واختلاف برسر تصاحب ثروت ازسوی دیگر آنها را ازشکل دادن به یک شبه دولت با ثبات نسبی نیز بازداشت ودرنتیجه طالبان که درمدارس دینی پاکستان تعلیم دیده بودند بعنوان نیروی جهنمی بنیاد گرا زیر قانون شریعت اسلام متحد شده ودر۱۳۷۵با استفاده ازهرج ومرج حاکم قدرت را بدست گرفت وبرقراری امارت اسلامی را اعلام کرد .
طی نزدیک به ۵ سال حکومت قرون وسطائی طالبان مابقی دست آوردهای جمهوری دمکراتیک افغانستان درزمینه بهداشت، مسکن، آموزش، برابری حقوق زنان بکل ریشه کن گردید وافغانستان به مرکزی برای آموزش وتجهیز گروه های اسلامگرای مرتجع نظیر القاعده، داعش وغیره تبدیل شد که هرکدام تحت حمایت مالی وتسلیحاتی قدرت های رقیب درجنگهای نیابتی درمنطقه بکارگرفته شدند جنبشهای اجتماعی پیشرو ومترقی را سرکوب و به محاق بردند.
زمانیکه امپریالیسم آمریکا از تامین وحدت گروه ها ودسته جات بنیادگرای اسلامی که خودبوجود آورده بود عاجز شد ونتوانست برزمینه جامعه چند وجهی افغانستان دولت دست نشانده و متمرکزی را سازمان دهد وگروه هائی نظیرالقاعده ساز مخالف زدند، واقعه ۱۱ سپتامبر و حمله به برجهای دوقلو بهانه ای بدست داد تا امپریالیسم آمریکا باتفاق کشورهای غربی و پیمان ناتو به اشغال افغانستان دست بزنند. این بار زیر چترحضور ارتش آمریکا و ناتو با به سازش کشاندن گروه ها و دستجات مختلف مذهبی و قومی و قبیله ای دولت دست نشانده ای را سرهم بندی کردند وتحت عنوان “جمهوری اسلامی افغانستان” کاریکاتوری از دولت برمردم جنگ زده و درفقر و نداری افغانسان و دنیا معرفی کردند که برای سرپا نگهداشتن چنین دولت فاسد و دست نشانده ای که جز فساد، دزدی، قاچاق تریاک وهروئین وانباشت ثروت به قیمت فقر و بدبختی توده های مردم کار دیگری از آن ساخته نبود در طول بیست سال بیش از دوهزار میلیارد دلار خرج کردند اگر این رقم راست باشد در واقع دسترنج زحمتکشان آمریکا و چپاول ثروت های کشورهای فقیر نصیب شرکتهای نظامی و امنیتی امپریالیستی و سران گروه ها و دسته جات قومی و قبیله ای و مذهبی شده است که در دولت پوشالی افغانستان لانه کرده بودند. در این میان آنچه که نصیب مردم شده ده هاهزار کشته و صد ها هزار مجروح و میلیونها آواره، معتاد و بیکار و گرسنه بوده است .
ودرنهایت با تغییر سیاست راهبردی آمریکا ودرپی مذاکره وتوافق و سازش با گروه طالبان “دولت ملی” ودست نشانده “جمهوری اسلامی افغانستان” به سرکردگی اشرف غنی به سرعت باد ازهم پاشید واکنون گروه طالبان که دراین مدت کارش بمب گذاری درامکان عمومی، مدارس، بیمارستانها و کشتن بزرگ وکوچک وسنگ سار زنان و به بردگی گرفتن کودکان بود به یاری “عمو سام” قدرت را بدست گرفته است و تمام تجهیزات نظامی امنیتی و ارتش و دستگاه دولتی دست نخورده را تصاحب نموده است. قدرت گیری مجدد طالبان که برپایه توافق دولت ترامپ و ادامه این سیاست توسط بایدن ممکن شده است فجایع بیشتری را برتوده های مردم رنجدیده افغان تحمیل خواهد کرد وبدون تردید برغم حمایت امپریالیستها درموقعیت اقتصادی اجتماعی وجغرافیائی افغانستان “امارات اسلامی”طالبان نیز قادربه ادامه حاکمیت اش نخواهد بود جنگ برسرقدرت و ثروت ، سازشهای موقتی وساخت وپاخت بین گروه های مختلف مذهبی، اتنیکی و قومی وقبیله ای را ازهم خواهد پاشاند رقابت های قبیله ای تشدید خواهد شد و بدون تردید توده های مردم بویژه جوانان نیز به مبارزه روی خواهند آورد و دراینده شاهد شکلگری اعتراضات عمومی توده های مردم خواهیم بود و به تبع آن زمینه رشد و گسترش سازمانهای انقلابی آزادیخواه وسوسیالیست نیز فراهم خواهد شد.

چشم انداز آینده

روشن است که نه امپریالیسم آمریکا و نه هیچ قدرت خارجی دیگری نگران حال وآینده توده های مردم افغانستان نیست . همانطورکه “جوبایدن” رئیس جمهورآمریکا اخیرا اعلام کرد، آنها بخاطرمنافع خودشان افغانستان را اشغال کردند و بیست سال درآنجا ماندگارشدند واکنون نیز منافع شان ایجاب میکند تا آنجا را ترک کرده و تحویل طالبان بدهند. دست پروردگان و دست نشاندگان امپریالیستها نیز هرگز نه میخواهند ونه میتوانند به رشد و تکامل جامعه افغانستان وتحولات اقتصادی وسیاسی بنیادی به نفع زحمتکشان بیاندیشند آنها دشمنان آزادی، برابری وحق تعیین سرنوشت مردم بدست خودشان هستند . راه نجات توده های زحمتکش مردم افغانستان در دستان نیروهای جوان چپ وسوسیالیست و دردستان کارگران، زنان جوانان و زحمتکشان این کشور است و باتوجه به ساختاراقتصادی واجتماعی این کشور وسطح آگاهی توده های مردم و درجه تکامل نیروهای مولده که متاسفانه درسطحی پائین نگهداشته شده اند، نیروهای انقلابی و دموکراتیک افغانستان میباید با درس گیری از تمام تجارب یک صدسال اخیر و با اتکا به تحولات مهم درسطح جهان و منطقه و نظر به نقش وسائل ارتباط جمعی درارتقاء سطح آگاهی ومطالبات کارگران و زحمتکشان بویژه نسل جوان، خود را برای مبارزه ای طولانی تحت برنامه ای که منافع زحمتکشان، زنان، کارگران، جوانان و ملیت های گوناگون ساکن این سرزمین را نمایندگی کند، آماده کنند.
سرنوشت افغانستان و نیز عراق و لیبی و…باید درس عبرتی باشد برای همه آنهائی که درکشورهای منطقه ازجمله ایران وافغانستان دل در گرو دخالت قدرتهای خارجی دارند. دست پروردگان قدرتهای خارجی هرگزحال روزی بهتراز حکومت اشرف غنی، طالبان افغانستان، هیئت حاکمه عراق و لیبی وامثالهم نخواهند داشت . رهائی توده های تحت ستم واستثمار افغانستان از جنگ و کشتار، آوارگی وسرکوب و فقر ونداری تنها با مبارزه علیه قدرت های ارتجاعی فاسد نظیر جمهوری اسلامی ، “امارات” طالبان وامثالهم و با سازماندهی مبارزه انقلابی برای سرنگونی طبقات ارتجاعی حاکم ومبارزه با دخالت قدرتهای امپریالیستی و استقرار جمهوری فدراتیو شورائی قابل حصول خواهد بود .

سازمان اتحادفدائیان کمونیست
۲۶مردادماه ۱۴۰۰

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate