وای از آن لحظه که هنگامهء طوفان بشود 

وای از آن لحظه که هنگامهء طوفان بشود

قد دریای خروشان قد امواج گریزان بشود

وای از آن لحظه که لیلی سر این دار بلند

قصه  گوی تن خونریز  هزاران بشود

نشنیدید که گفتیم که این دیو پلید

روزگاری بشود در غُل و زنجیر فراوان بشود

کارگر در کف بی نانی و بی چیزی مُرد

مرد دهقان هدف گرگ بیابان بشود

نام عاشق که شنیدی غم عاشق را چند؟

گاه گاهی غم ما مایه یک رنج نمایان بشود

ناف آهوی خُتن در کف  این هرزه دلان

کی غزال غزلم راهی این دشت خرامان بشود؟

عاشقی کن تو به صد جور به صد نوع ولی

سعی کن عشق تو همبازی آن لوُلوُ مرجان بشود

اخگر حادثه را  از کف تاریخ کناری بگذار

عزم کن تا که مه ات روشن و تابان بشود

نوید اخگر

۱۷ ماه می سال  ۲۰۲۱ سوئد استکهلم

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate