گویا هنوزبعضی مرکزنشینان خبرجنایت فجیع آتش افروزی کمپ لنگرود را نشنیده‌اند؟!  

گویا هنوزبعضی مرکزنشینان خبرجنایت فجیع آتش افروزی کمپ لنگرود را نشنیده‌اند؟!  

نیک گفته‌اند: همواره درسکوت، جنایت اتفاق می‌افتد و تکرار می‌گردد!

در سلسله یادداشت‌هایی که به جنبه‌های مختلف این آتش افروزی پرداخته‌ام و همدردی‌ام را با یکایک خانواده‌های عزیزان سوخته جان بیان داشته‌ام *

جان کلام را آقای «محمود پاینده لنگرودی» ـ که یادش بخیر باد ـ با مردمش به زبان می‌راند که سروده:

اَمُون از دست نا پاکُون اِی شهر

که جای شیر دِنَن آدمه زهر

دلی خوانم که تا مُو زنده اِیسم

ببُون با جمع اِی نا مَردمُون قهر

آدمی باید جانش را به جان‌های پُرشماری در آن شهرسپرده باشد، آنگاه که اندوهی به آن حادث می‌شود و دلش ریش می‌گردد، به این زبان با خویشتن خویش سخن راند. من امروز خود در چنین حال و روزی‌ام و هیچ انتظاری از حاکمان  بی مقدار آن سامان ندارم که نیاز مردم سوخته جان را بر آورند و به چرایی این جنایت صورت گرفته بپردازند. همین دیشب بود بر دوستی خویشتن دار در سرزمین مادریم نوشتم: «عزیزجُونهِ، از ِجیر و جُور آتش سوزی زردآب محله چی خبر؟» یعنی از پائین و بالای آتش سوزی «محله زردآب» چه خبر داری؟

در جوابم نوشت: «امیر آقا جُونَ؛ تُو مُونابُو ُبشُو پیِ کارشَ آقا!» یعنی تمام شد و رفت پی کارش!

دلم هری ریخت و ناگاه به یاد این شعر آقا محمود افتادم… « اُمون از دست ناپاُکون ای شهر»! 

امروز بیش از ۴۰ روز از جنایت خونبار آتش افروزی کمپ ترک اعتیاد در شهرلنگرود می‌گذرد، دربرابر چنین فضاحت نکبت باری که جامعه را سوگوار کرد، خانواده‌های قربانیان سوخته تن شهرمان در ابهامی بهُت انگیز به سر می‌برند، جا دارد و لازم می‌نماید همه‌ی آنانی که در رأس امورند پاسخگوی ابهامات و پرسش‌های جامعه‌ی آزادیخواه و مردم شریف لنگرود و حومه باشند!

در جنایت آفریده شده‌ی «کمپ ترک اعتیاد» یا «موسسه گام اول رهایی» که شخص محمد حیدری آن‌را شناسنامه‌دار کرد و از”بهزیسی” پروانه‌ی مدیریت گرفت، این فرد که خود سال‌ها درگیر اعتیاد بود، مجوز راه‌اندازی چنین کمپی را برای سود جویی کلان با واسطه‌گری و گشاد دستی اداره‌ی بهزیستی کل استان دریافت کرد، با استفاده از مکان مخروبه ی مدرسه‌ای باقی مانده از دوره‌ی رضا خانی، بدون کمترین تجهیزات ایمنی، با زد و بند و پارتی بازی و رشوه دادن، دکان دونبشی باز کرد و کاسبی کثیفی راه انداخت. این آدم‌ها فکر می‌کنند با زندانی کردن معتادان و محدود کردن آن‌ها در فضایی صعب و شاق در واقع با پاک کردن صورت مسئله و پنهان کردن این آسیب دیدگان از انظار عمومی، می‌توانند ریشه‌ی یک سرطان واقعی درون جامعه را که تا اعماق ریشه دوانده و همه‌ی حشو و زواید و ارتباطات باندهای مافیایی پشت آن با حکومت برمردم روشن است، به این سرعت بسوزانند و بخشکانند و جامعه را از لوث اعتیاد پاک سازند!

طی هفته‌ی گذشته خبرگزاری فارس از فرار جمعی گروه بزرگی از معتادان یک‌کمپ ترک اعتیاد درایسین بندرعباس خبرداد ونوشت: « کمپ ترک اعتیاد ایسین که تحت نظارت بهزیستی است و‌ توسط بخش غیردولتی اداره می‌شود ظرفیت پذیرش حداقل ۵۰۰ معتاد را دارد که مشخص نیست چه تعداد از آنان باقی مانده‌اند. اکثر معتادان کمپ ایسین با حکم قضایی به این محل فرستاده می‌شوند،ازمحل کمپ فرارکردند» (۱)این کمپ هم که دراختیار«بخش خصوصی» و«تحت نظارت» سازمان «بهزیستی» بود و به عینه مانند کمپ ترک اعتیاد لنگرود که دردست «بخش خصوصی» وزیرنظر«بهزیستی» بود، بیمارانش به اتش کشیده شدندوسوختند وتنی چند مجروح ومصدوم باقی ماندند،ودربندرعباس گریختند وجان به در بردند! 

چهار نمونه از مطالعه‌ی میدانی ۳۵ کمپ در پنج استان کشور و تحقیقاتی که در همین زمینه برای نشان دادن ضعف مدیریتی اداره بهزیستی واینکه دراین مراکزچه می‌گذرد، منتشر شده عمق فاجعه را نشان می‌دهد. «در این بازار مكاره، رفتارهای معارض قانون و کج‌خلقی وجود دارد و مکانیسم‌های درمانی هم استاندارد نیست.» (۲) این رویدادهای ضد انسانی، نشان دهنده‌ی کوتاهی مسئولان و بی توجهی همه‌ی کارگزاران نظام به حقوق اساسی افراد در چنین مراکزی است.

ماجرای ذینفعی«بخش خصوصی وخصولتی»درایران هم عجب داستان دنباله داری‌ست! سعید صفاتیان تحلیل‌گر حوزه اعتیاد می‌گوید: «در حال حاضر بیش از ۹۵ درصد مراکز ترک اعتیاد در کشور در اختیار بخش خصوصی و پنج درصد دیگر در اختیار بخش دولتی است ودانشگاه‌های علوم پزشکی این مراکز را پوشش می‌دهند…»وهمین تحلیل‌گرمعتقد است،اگردرست عمل شود و«بخش درمان مواد مخدردرواقع می‌تواند درطول یکسال  بیش از ۵۰۰ یا ۶۰۰ میلیارد تومان جلوی ضربه به حوزه موادمخدررابگیرد وقاچاق موادمخدررا کنترل ‌کند…» (۳

به دلیل همین بازار سودآور است که در برابر وجود ۷۵۰۰ مرکز ترک اعتیاد در ایران، طبق اعلام وزارت بهداشت و دانشگاه علوم پزشکی، تنها ۲ هزار و ۵۰۰ مرکز خصوصی ترک اعتیاد در تهران تأسیس و فعال شده‌اند.

 تا به امروز هرآن کسی که آتش افروزی مهیب کمپ اعتیاد لنگرود را پی می‌گرفت، اولین پرسش اساسی را که مطرح کرد و می‌کند این بود: آدمی که پیشتر خود اعتیاد داشته و بعد با تفکر سود اندوزی، کمپینی را در مدرسه احیاء شده‌ی دوره رضاخانی بازپروری نمود، خواباندن جوانان متمایل به ترک وپاک شدن را از مرز۲۰۰ هزارتومان آغاز کرد و به تدریخ ورودی را بالا کشید و به آن سوی چند ده میلیون تومان کشانده، به تنهایی دست به تجارتی این چنین سودآورزده یادیگرانی نیزدراین کاربا اوسهیم بودند؟ آن دیگران چه کسانی‌اند؟ یک مشت دکاندار و یالانچی‌اند، یا دست‌شان به جایی بند است و پشتشان محکم و با پشتوانه‌ی امنیتی و دست‌های پنهان سپاهیانی که می‌گویند همچنان در لباس سپاهی، با حمل دلب‌های مشروب به این و آن خانه‌ی پولداران دین دار، یا حمل منقل و بافور به اماکن آیت الله‌ها و آیت زاده‌ها و همچنین به زبان رایج در کار فروش و دست به دست شدن و توزیع قاچاق انواع و اقسام مواد و کسب تجارت در برون و درون زندان‌های معتادین و هم در دل صدها “کمپ ترک اعتیاد” که بخش خصوصی یا خصولتی‌ها راه اندازان آنند، ازصاحبان تجارتند! دقیقا به مانند خود «ستاد مبارزه با مواد مخدر» که خود به شبکه‌ی توزیع و وسعت بخشیدن به مواد مشغول است و از ده‌ها محموله‌ای که ازقاچاقچیان بین المللی حمل مواد می‌گیرد، بخشی از مشروبات درپیتی و تریاک را جایی کپه می‌کنندوبه آتش می‌کشیدند وهمه‌ی عمله خبری را با سازوکاردستگاه فیلمبرداری می‌آورند و دربوق خبرها می‌دمند تا ده‌ها محموله‌ی دیگر ویسکی های مارکدار و برندهای فرد اعلا را بی سر و صدا درهتل های پنج ستاره و رستوران های نشاندارکشورآب کنند. موادهای قاچاق را هم به صاحبان مصرف کننده اهلش میرسانند وپول را هم صاحبان قدرت به جیب میزنند. آمارگزارش شده درروزنامه‌ها دال براین‌ست که: بیش از چهار میلیون مصرف کننده‌ی مستقیم وغیرمستقیم مواد مخدردرکشورداریم،یعنی ۱۵میلیون نفر و یک ششم کشوردرگیرگرفتاری موادمخدر هستند. مواد مخدر سالانه نزدیک به ۲۰۰ هزارمیلیارد تومان به اقتصاد کشورضربه می‌زند که باید برای آن یک باربرای همیشه اقدامات اساسی انجام داد. 

مردم مدام می‌پرسند: سهم نزدیکان «پرویز محمدنژاد قاضی محله‌ای» نماینده‌ی لنگرود درمجلس اسلامی، شخصی به اسم «حشمت کشاورز» که در همسویی با«محمدحیدری» مدیرموسسه «گام اول رهایی» در این سودآوری سوداگرانه ازمردم طبقات محروم جامعه لنگرود و ده‌ها روستای دورونزدیک دیگر که نام آنها درزیرآمده ودراین جنایت مهیب وهولناک فرزندان خود را از دست دادند، چیست؟ 

امروزتنها مردم لنگرود نیستند که پرسشگرند، مردم شلمان، اطاقورعزادار و مصیبت زده، پاپکیاده، مریدان، ناصرکیاده، چاف، روستای سلطان مرادی، بالا رود پشت و پائین رود پشت، دستک، کومله، کولاک محله، رانکوه املش، لات و لیل شصتان رود، اشکورات رحیم آباد، چافجیر رودسر، روستای گواه سرا رودسر و چند منطقه‌ی دور و نزدیک دیگری هم مدام می‌پرسند چه اتفاق افتاد؟ چه کس و کسانی پاسخگویند؟ و ده‌ها چرای دیگر!! این جنایت فراموش نشدنی بسیار بزرگی است که به این راحتی از اذهان مردم آن منطقه بزرگ پاک نمی‌شود و تنها ازهمین روست که چنین واکنش عظیم مردمی را شاهدیم.

هم اینان مدام می‌پرسند: موسسه ترک اعتیادی که نه پزشک، نه روانکاو، نه مدد جوی متخصص و سالم که خود مجبور به ترک اعتیاد نباشد نداشت چطور با فردی که خود صلاحیت لازم را کسب نکرده، هشت (۸) تن کلیددار شب خواب درکمپ را به اصطلاح مدیریت می‌کرد؟ امروز پاسخ به این جنایت بزرگ را چه کسی و چگونه می‌دهد؟ مردم لنگرود تا به امروز یک کلمه از مدیریت کمپ نشنیده‌اند، درحالی‌که صدها صفحه درباب این آتش افروزی نوشته شده و بیش از صدها عکس از لایه ولایه‌ی این جنایت در سطح سایت‌ها و رسانه‌های دولتی و در دل شبکه‌های اجتماعی دست به دست می شود، درهیچ یک از آنها کمتراشاره‌ای به وجود تیم درمان حرفه‌ای یا کادر درمان کمپ‌ متشکل ازافرادی که صلاحیت حرفه‌ای واخلاقی‌شان از نظرنظام پزشکی استان و شهرستان مورد تایید باشد نیست. از مدیران و مسئولین کمپ هیچ نامی برده نشده وحکومت با درانحصارگرفتن انتشاراخبارسعی کرده ضمن اشاعه‌ی شایعات ضد ونقیض برای انحراف افکارعمومی، مصببان و مقصرات اصلی را ازنظرها و ازمَضان اتهامات دورنگهداردوآفتابه دزد را شکار کند وجنجال خبری به پا دارد! 

همواره فقدان عدم نظارت، پاشنه‌ی آشیل اینگونه مراکز به شمار می‌رود که معلوم هم نیست که چه کسی باید پاسخگو باشد، «بخش خصوصی» که خود راه انداز و سوداگر این کمپ‌هاست یا دولتی که پاسخگوی هیچ مشکل اجتماعی تا به امروز نبوده و فردا و فرداها هم نخواهدبود؟!!

باری، درد جامعه‌ی ما تنگنای زندگی آدمیانش است. متأسفانه با وجود سوداگران مرگ، مدیران همواره غائب این موسسه با گند زدن‌هایشان، کاری کردند که حق حیات آدم‌ها گرفته شده است. 

جدا از موارد یاد شده، همه‌ی کنشگران اجتماعی لنگرود از ظرفیت نگهداری کمپ ۳۰ نفره لنگرود یاد می‌کنند و نوشته‌اند: در همین آمار اعداد سوخته تنان آتش افروزی و میزان مجروحین و مصدومین این حادثه‌ی دهشت بار که رقم پناهندگان به این موسسه را حدوداً ۵۰ نفر تعیین می‌کند و با احتساب تعداد ۸  شب خواب فراری از محل مرز شاهد دو برابر ظرفیت این کمپ هستیم! آیا در برابر این حد ناهنجاری پاسخگویی هست؟! 

پرویز محمدنژاد قاضی محله‌ای نماینده مردم لنگرود در مجلس شورای اسلامی مدعی شده بود: «افراد حاضر در کمپ از افراد کم برخوردار، بی بضاعت و بعضاً نان‌آور خانواده بودند، هیئت اعزامی مجلس بیشتر به دنبال دریافت حق و حقوق این مصدومین و فوت شدگان به شکل قانونی است و گزارش این هیئت نیز قطعاً در صحن مجلس ایراد می‌شود.» او گفت: «این حادثه یکی از موضوعات روز کشور محسوب می‌شود به طوری که رؤسای قوه مقننه، مجریه و قضاییه دراین زمینه ورود کردند و برای اینکه بتوانیم موضوع این حادثه را بررسی کنیم در راستا و موازات قوای مسئول قضائیه و مجریه از طریق مجلس ورود کردیم و به صورت حضوری با رئیس مجلس موضوعات مطرح شد… و گزارش این هیئت نیز قطعاً در صحن مجلس ایراد می‌شود.»(۴) 

به گمانم وقتی آنان به واسطه‌ی وسائل ارتباط جمعی به مسائل شهری ورود می‌کنند درپی ساختن موقعیت و تبلیغ برای دوره‌ی بعدی مسند نشینی خود سخن فرسایی می‌کنند. همینند و ازهمین حرافی‌های تکراری که برای هیچ گیله مردی تنبان نمیشه، بلغورمی‌کنند تا رأی مردم را دیگربار بدزدند و به وسیله‌ی دزدیدن آرای مردم، ولو با کمترین تعداد، چهارسال بعد نیز عضو مجلس بمانند وعرض خود برند و زحمت جامعه بدارند!

مردم ما می‌توانند بگویند این آن اتفاقی است که الان دارد رخ می‌دهد و چهار دهه هم است که پشت هم اتفاق ‌افتاد و هیچ نقش و تأثیر ویژه‌ای هم درزندگی آنان نداشته است. فکر می‌کنید می‌توان از وسائل ارتباط جمعی خواست به صورتی مشروح از رنجی که از نکبت آتش سوزی بر جان خانواده‌ها و مردم لنگرود و حومه نشسته وشهری را به سوگ برده است، از زبان مردم گزارش میدانی مستقلی ارائه دهند؟ و صدمه‌ای که بر جان خانواده‌ها وارد شده و درد و رنج و مصائبی را که تحمل کرده‌اند، از زبان آنان بازگو نمایند ؟ نه! چرا که به زعم من، ارباب جراید دولتی و حکومتی فقط ازآن حکومتیان هستند که حرف می‌زنند وقرارهم نیست که زبانِ اهلِ درد را بازتاب دهند! اما در این میان مردم ما از مسئولان پاسخ منطقی می خواهند و دیگر هیچ!.

جمعه ۲۴ آذر ۱۴۰۲ برابر با ۱۵ دسامبر ۲۰۲۳

منابع: 

۱) خبرگزاری فارس، فرارمعتادان ازیک کمپ ترک اعتیاد دربندرعباس، دوشنبه۲۱ آذر۱۴۰۲

https://www.farsnews.ir/hormozgan/news/14020921000004

۲) روزنامه رسالت، ضرورت اصلاح روش‌های ترک اعتیاد در کمپ‌ها، ۲۱ آبان۱۴۰۲

https://www.magiran.com/article/4462859

۳) خبرگزاری جمهوری اسلامی،تحلیل‌گر حوزه اعتیاد در گفت و گو با ایرنا؛۱۷ تیر ۱۴۰۱

https://www.irna.ir/news/84810365

۴) سایت دیدبان ایران ، نماینده مجلس: افراد در کمپ ترک اعتیاد لنگرود از افراد کم برخوردار و بعضاً نان‌آور خانواده بودند ،۱۸آبان۱۴۰۲

https://www.didbaniran.ir/fa/tiny/news-169160

+++++++++++++++++++++++++++

* پیشتر در چند یادداشت پیرامون آتش افروزی کمپ لنگرود نوشته‌ام:

نباید اجازه دهیم جنایت کمپ ترک اعتیاد لنگرو را سفید شویی کنند!

https://www.andishe.nu/karegari/maghalat/2023/11/07/Atshsozi_Langroud_7November2023_AmiR.pdf

چرا مسئولین کشوری، استانی وشهری، پیرامون آتش سوزی «کمپ ترک اعتیاد لنگرود» اطلاع رسانی درست و شفاف نمی‌کنند؟

https://www.andishe.nu/karegari/maghalat/2023/11/09/Atshsozi_Langroud_9November2023_AmiR.pdf

عکس‌ها حقایق آتش سوزی کمپ ترک اعتیاد لنگرود را بر ملا می‌کند!

https://www.andishe.nu/karegari/maghalat/2023/11/10/Atshsozi_Langroud_10November2023_AmiR.pdf

نشانی غلط می‌دهند، قاتلان فرزندان ما همین جا هستند!

https://www.andishe.nu/karegari/maghalat/2023/11/12/Atshsozi_Langroud_13November2023_AmiR.pdf

 

                امیر جواهری لنگرودی                           andishe.gbg@hotmail.com   

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate