چرا جنبش “ضد جنگ” غزه در کشورهای مختلف شکست خورد؟

چرا جنبش “ضد جنگ” غزه در کشورهای مختلف شکست خورد؟

پس از حمله حماس به اسراییل در ۷ اکتبر، جنبشی در کشورهای مختلف شکل گرفت ظاهرا در حمایت از مردم غزه و پایان جنگ. این جنبش که توسط مساجد، کشورهای قطر، جمهوری اسلامی و بعد ترکیه و ارگانهای وابسته به آن و چپهای ضد امپریالیست که سابقه ای طولانی در حمایت از اسلام سیاسی دارند، رهبری میشد چندین ویژگی داشت. محکوم نکردن قتل عام مردم غیر نظامی اسراییل توسط حماس و محکوم نکردن عمل جنایتکارانه گروگانگیری مردم غیر نظامی توسط این ایلغار اسلامی، اشاره نکردن به اینکه حماس پروکسی جمهوری اسلامی بوده و حملات وحشیانه آن ربطی به مبارزات مردم فلسطین ندارد، همانطوریکه حزب الله و جنایات آن ربطی به مردم لبنان و منافع انان نداشت. محکوم نکردن استفاده از بیمارستانها و آمبولانسها توسط جنایتکاران حماس، محکوم نکردن استفاده از مردم غیر نظامی بعنوان سپر پلا توسط حماس. تکرار شعار حماس مبنی بر اینکه آزادی فلسطین بایستی از رودخانه تا دریا با نابودی اسراییل همراه شود بدون اشاره به حق اسراییل برای زیستن. این جنبش ارتجاعی تمام جنایات حماس را تحت عنوان “مقاومت” توجیه کرده و اینکه مردم غیر نظامی غزه مورد سواستفاده حماس بعنوان سپر حفاظت قرار میگیرند، برایش اهمیتی نداشت. این جنبش هدفش توسط رهبران آن جنبش تدوین شده بود و آن چیزی نبود به جز جلوگیری از حمله به حماس و حفظ آن که انرا زیر پوشش “ضد جنگ” تبلیغ میکردند تا بتوانند با سواستفاده از افکار عمومی ضد جنگ، مردم را به خیابان بکشانند. بی جهت نبود که این جنبش به یک وسیله مهم برای خاتمه جنگ یعنی افکار عمومی مردم اسراییل برای خاتمه جنگ اصلا اهمیتی نمیداد چون مردم اسراییل را میخواست نابود کند و در نتیجه انچه را به سر انها می امد از جمله گروگانگیری انها را حقشان میدانست. در صورتیکه یک نیروی بسیار مهم ضد جنگ مردم اسراییل بودند که بایستی به خیابان میامدند که خواهان آزادی گروگانها بوده و زمینه بسیار زیادی برای فشار به دولت دست راستی برای پایان جنگ داشتند. بدلیل همین ماهیت ارتجاعی این جنبش “ضد جنگ” بود که نیروهای مترقی ایرانی بدرستی هیچ فراخوانی برای شرکت در این جنبش ارتجاعی ندادند. حتی احزاب یا سازمانهای سیاسی که رهبرانشان از این جنبش ارتجاعی دفاع می کردند، جرئت نمی کردند که فراخوان شرکت در این جنبش ارتجاعی را بدهند. چون از قبل معلوم بود که حتی اعضای انها هم حاضر نبودند در کنار طرفداران حماس و جمهوری اسلامی ظاهر شوند. این جنبش ضد جنگ به همین دلیل نه تنها از پایان دادن به جنگ ناتوان بود، بلکه مطابق سیاست رهبران آن تلاشش برای قوت قلب دادن به حماس برای ادامه جنگ و به کشته دادن غیر نظامیان بود تا پایان جنگ. یک جنبش واقعی ضد جنگ، بایستی در کنار خواست قطع جنگ، خواهان آزادی گروگانها میشد، در کنار قطع بمباران بیمارستانها و مراکز بهداشتی، استفاده حماس از بیمارستانها و مراکز بهداشتی را محکوم می کرد.  در کنار خواست قطع بمبارانهای مناطق مسکونی و مردم غزه، سواستفاده حماس از مردم غیر نظامی را بعنوان سپر حفاظتی محکوم می کرد و… اگر حماس با این تظاهراتها قوت قلب نگرفته بود، در عرض هفته های اول گروگانها را آزاد کرده بود و دولت دست راستی نتایاهو بهانه ای برای ادامه جنگ نداشته و جنبش ضد جنگ در داخل اسراییل بصورت گسترده به خیابان امده و به این جنگ پایان داده بود.

بهزاد مهرآبادی

۱۲ نوامبر ۲۰۲۳

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate