زنده کردن مرگ بر شاه ! 

چپ ، سوسیالیست ، کمونیست ایرانی ( نه همه ) عاشق شعار ” مرگ بر شاه ” است . از سر دادن و از سرگیری ” دوباره ” این شعار لذت عجیبی میبرد . از خود بی خود میشود ( مثل معتادان ) ! تنها شاه و شرکاء نبودند که با این شعار مجبور به ترک ایران شدند ، بلکه همین چپ و شرکایی که به همراه گله آخوند  آنزمان این شعار را سر میدادند ، آن گله آدمخور اسلامی راه خروج را در پیش پای شان قرار داد .   

” … همه رویدادها و شخصیت های بزرگ تاریخ جهان ، به اصطلاح ، دو بار به صحنه می آیند … بار اول به صورت تراژدی و بار دوم به صورت کمیک … ” 

سوسیالیست و کمونیست ایرانی یکبار با همین شعار ” مرگ بر شاه ” وارد رویداد ۵۷ شد و به شکلی غم انگیز ، تراژدیکی از صحنه سیاسی ایران به بیرون پرتاب شد . و حال بعد از بیش چهار دهه و با جنبش جاری و رویداد های چند هفته اخیر در ایران ، همین سوسیالیست و کمونیست ( و نه همه ) به بیرون رانده شده ، عاشق مرگ بر شاه ، تلاش میکنند تا با همین شعار و با کمی تغییرات ” مرگ بر ستمگر ، چه شاه باشد چه رهبر ” دوباره وارد صحنه سیاسی داخل شود . و البته این بار به شکل کمیک !

چند سال پیش در مراسم سنتی سنگسار سلطنت ، شانزده آذر ، دانشجویانی  ” فرزندان آگاه طبقه ” علاوه بر شعارهای دیگر ، این شعار را هم ” مرگ بر ستمگر ، چه شاه باشد و چه رهبر ” سر دادند . همان دانشجویانی که پرچم آمریکا را فرش کرده بودند تا مردم از روی اش عبور کنند ، و عبور نکردند .  همان دانشجویانی که پا بر روی پرچم آمریکا اشعار ضد امپریالیستی سر میدادند . همان دانشجویانی که جهت رد گم کنی از مبارزه با رژیم آدمخور اسلامی شعار میدادند از فلان جا تا بهمان جا ” مبارزه یکی است ، سرنگونی نئو لیبرالیسم ” ! همان دانشجویانی که تنها دو دشمن آزادی می شناختند ” مجاهد و پهلوی ، دو دشمن آزادی ” ! 

نگاهی بیندازیم به همین شعار ” مرگ بر ستمگر ، چه شاه باشد چه رهبر ” و مدافعین اش ! از چریک  فدایی خلق که در این چهار دهه ، چهار تا تیر هوایی هم که شده شلیک نکرده ولی با این حال هنوز هم چریک است بگیر ، تا بخش های منفرد و متشکل کمونیسم کارگری ” بخشآ ” ، از رئیس جناح چپ جنبش کارگری بگیر ، تا مترجم منزوی کاپیتال که این شعار را ” طبقاتی ترین ، انقلابی ترین و متمدنانه ترین ” میداند ، و تا منفردین و متشکلین به بیرون رانده شده دیگری ، همه از این شعار دفاع میکند و پرچم مبارزه اشان برای بازگشت به صحنه سیاسی داخل .

 ” بازگشت همه بسوی مبارزات ضد امپریالیستی است ” !

دانشجویانی این شعار را دادند و اشخاصی ” شخصیت های بزرگ ” هم باورشان شده این شعار خیلی ” طبقاتی ، انقلابی و متمدنانه ” است . باورشان شده که منظور از ” رهبر ” رهبر رژیم اسلامی است . رژیم آدمخور اسلامی مشکلی با این سه جزء شعار ” ستمگر ، شاه ، رهبر ” ندارد .

 نه بابا ! آن دانشجویان خط امامی که این شعار را سر میدادند منظور شان از رهبر ، همین رهبران خارج کشوری ، همین رهبران سازمان ها و احزاب ” سوسیالیست و کمونیست ” به بیرون رانده شده و یا کسانی که با پرچم های دیگر ادعای رهبری دارند بود و نه چیز دیگر . 

جناب هادیان ، مترجم خیلی وفادار به ” طبقات کارگری ” ، خودمانیم واقعآ مرگ بر رهبر ؟ مرگ بر رهبر یعنی مرگ بر لنین رهبر انقلاب اکتبر دیگه ، مرگ بر رهبر یعنی مرگ بر مارکس و انگلس ، رهبران انترناسیونال اول دیگه . جناب رضا مقدم ، رئیس جناح چپ جنبش کارگری خودمانیم واقعآ مرگ بر رهبر ؟ مرگ بر رهبر یعنی مرگ بر ” کارگر نفت ما ، رهبر سر سخت ما ” دیگه !؟ خانم ماجدی ” بیوه بد فرجام ” ، و جناب علی ” جهشی ” که تا کنون چندین جهش بزرگ و قهرمانانه را پشت سر گذاشتی ، واقعآ مرگ بر رهبر ؟ مرگ بر رهبر یعنی مرگ بر منصور حکمت دیگه ، که رهبر فکری خودتان میدانید . اینها مثال ” اشخاص بزرگ ” است ، جهت خلاصه مطلب . همین سوسیالیست و کمونیست های رانده شده به بیرون ، مارکس و انگلس و لنین را رهبران فکری خودشان میدانند ، و همین ها هم کم و بیش قبول دارند که یکی از موانع بزرگ در داخل نبود رهبری است . اما با این حال شعار میدهند ” مرگ بر رهبر ” !             

در صحنه سیاسی امروز ایران ما با ” اشخاص بزگ ” منفرد و متشکلی سر و کار داریم که خود را سرنگونی طلب میدانند – یا به خودشان میگویند سرنگونی طلب – و ” یقینآ هم ” هستند ، نه اینکه نیستند ، در تفاوت با دیگر سرنگون طلبانی که میخواهند حکومت حال را سرنگون کنند ، هدف این جمع اشخاص بزرگ سرنگونی حکومت آینده است ! شعار شان  ” مرگ بر حکومت بعدی ” است ! و این شاید در تاریخ جهان بی نظیر باشد .   

همین اشخاص بزرگ که بد جوری خود را بزرگ و ریش سفید تاریخ پنچ ، شش دهه اخیر ایران میدانند یک خط در میان و طوطی وار هم تکرار میکنند ” همه با هم نداریم ” ! واقعآ نداریم ؟ چرا همه با هم داریم ، خیلی خوب هم داریم ! وقتی پای شاه و سلطنت در میان باشد ، ” همه اشخاص بزرگ ” از طیف های گوناگون ، همه با هم و همه به همراه گله آخوند و سر داران اسلام ” مرگ بر شاه ” !

چند سال پیش و با سر و صدای شعار ” رضا شاه روحت شاد ” ،  روحانی هم گفته بود : ” اجازه نخواهیم داد ما را به چهل سال قبل بر گردانند . ” ، اما برگرداندن مردم به هزار و چهارصد قبل با اجازه و اشکالی ندارد . روحانی تنها نیست !  

یکی دیگر از این اشخاص ” بزرگ ” ایرج فرزاد ، پروفی پولیتیکر ! پروفی پولیتیکری که در این هنگامه ” نور و آتش ” بجای شعار اتحاد و همبستگی هرچه بیشتر مردم ، شعار اش شده ” تفرقه بینداز ” ! بله ، تفرقه بینداز تا حکومت اسلامی بیشتر حکومت کند . ” پرولتاریای جهان متفرق شوید ” !

ایرج فرزادی که یک پای اش در دفاتر و دوایر رژیم چنج در غرب است و پای دیگر اش در دفاتر و دوایر احزاب کردی ، یک دست اش در دفاتر و هارد دیسک های منصور  حکمت ” بیچاره ” ، و دست دیگر اش در سایت اخبار روز و دست در دست محور مقاومتی های خجالتی و پر روی مزدور رژیم اسلامی !

پروفی پولیتیکری که بسان محور مقاومتی های خجالتی و پُر رو ، بسان  بیت آقا و کیهان شریعتمداری ، و بسان آن آقا دکتر شارلاتان تهرانی ” خدا محور ” ، استاد هفت خطی که استفاده از رُژ لب را برای گویندگان زن تلویزیون حرام اعلام کرده بود ، اشعار ضد امپریالیستی سر میدهد و  در این هنگامه ” نور و آتش ” که دختران دانش آموز شجاع غوغا میکنند ، که دختران جوانی در کنار آتش باله می رقصند و شور می آفرینند و حجاب ها را در آتش میسوزانند و با این انگاری جگر امامان جمعه را سوزانده اند ، بجای اینکه اگر هیچ چیز دم دست ندارد ، لا اقل چهار تا لباس کهنه اش روی آتش بریزد تا  شعله ، شعله ور تر گردد ، مامور آتش نشانی رژیم شده و در این هنگامه از ” گردان آزوف ، گردان آزوف ” سخن میگوید . حقیرانه تلاش میکند تا میدان و خیابان نبرد با حکومت آدمخور اسلامی را به جاهای دیگر بکشاند ، ” به میدان اوکراین ” !

پروفی پولیتیکر و دیگر شارلاتانهای ” ضد امپریالیست ” محور مقاومتی از منحرف کردن مبارزه مردم علیه رژیم اسلامی هیچ گاه کم نمی آورند . یکبار ” ایران را عراقیزه نکنید ” ، بار دیگر دکون بقالی زنجیره ای ” ایران را سوریه ای نکنید ” ، و حال دکون بقالی زنجیره ای ” ایران را اوکرائینیزه نکنید ” !

 زنجیره شارلاتان های ضد امپریالیست محور مقاومتی و پروفی پولیتیکر کُرد در دست پاسدار حمید رضا جلایی پور است با شعار ” کرکسان سرنگونی طلب ” .  

من ” دقیقآ ” نمیدانم چه کسی به ایشان ماموریت داده که به دفتر و دوایر رژیم چنج در غرب ، و به دفتر و دوایر احزاب کردی سرَک بکشد ، ببیند آنها چه سناریو های ” شومی ” برای ایران در سر دارند ، تا بعد بیاید عوامل امپریالیسم را معرفی کند . من نوشته ایی ، بیانیه ای از طرف پرولتاریای ایران یا به قول مترجم کاپیتال ” طبقات کارگری ” ندیدم که به ایشان ماموریت داده باشد ، رفیق حال که یک پای ات در خارج و پای دیگر ات در کردستان است ، سرَک بکش ببین ” کرکسان سرنگونی طلب ” چه نقشه های شومی برای ایران در سر دارند .

گفتنی زیاد است و حوصله و وقت خواننده مطالب کم . باید به خواننده حوصله و وقت خواندن دیگر نوشته ها را داد . 

پایان نوشته را به دست اینشتین می سپارم . همان اینشتینی که جناب فرزاد خیلی به سیاه چاله اش علاقه دارد و با هر خیزشی ، شورشی دائمآ مردم را از افتادن در آن میترساند ، همین فرزادی که شعار اش شده : 

” پرولتاریای جهان متفرق شوید ! “

اینشتین : ” در این جهان دو چیز بی انتها هستند ، یکی کهکشان و دیگری حماقت انسانی ، اما با این حال در مورد کهکشان من هنوز کاملن مطمئن نیستم . “

“Zwei Dinge sind unendlich , das Universum und die menschliche Dummheit , aber bei dem Universum bin ich mir noch nicht ganz sicher .   ” 

اژدر امیری :  ۱۱.۱۱.۲۰۲۲

 

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate