پیام کمیته مرکزی سازمان راه کارگر به مناسبت سالگرد کشتار زندانیان سیاسی

پیام کمیته مرکزی سازمان راه کارگر به مناسبت سالگرد کشتار زندانیان سیاسی

پرونده ای گشوده برای آمران و عاملان جنایات دهه خونین

در سالگشت قتلعام زندانیان سیاسی ، خدای دهه خونین، مرگ ، زندان، مجازاتهای وحشیانه علیه زنان، بهائیان، فعالان کارگری وفرهنگی ومدنی ، گرسنگی وفقر وتشنگی میلیونها انسان را به اجرا گذارده است. آدم کشان در کسوت رهبران حکومتی ودولتی وقضایی وامنیتی، در غارت زندگی وثروت کشور، در تبلیغ و ترویج خرافه وتقدیس خشونت وتبعیض وجنایت در مسابقه اند، تا جهنمی به نام حکومت اسلامی بر پایه ی شریعت وحاکمیت اشرافیت روحانیت را به اجرا گذارند. دهه ها سیاست سرکوب دولتی و عقیدتی برای بی حق کردن مردم ، اینک با تحکیم قدرت اشرافیت روحانیت ،جهنم آپارتاید جنسی و عقیدتی ، در مقابل مردم دهان گشوده است.

تاریخ حکومت اسلامی ، تاریخ کشتار و اعدام و تصفیه های خونین ، تاریخ تلاش برای نابودی انسانیت و شادی و عشق و امید، ،تاریخ تلاش برای بردگی و تسلیم انسان در مقابل خبرگان آدمخوار و قوانین شریعت آن بوده است. تاریخی که با اعدامهای پشت بام مدرسه رفاه آغاز و با اعدامهای صحرایی کردستان و خوزستان وترکمن صحرا ادامه می یابد. جنایات سیستماتیکی که نزدیک به چهار دهه است تصویر خونین راهپیمایی روحانیت را در تحکیم قدرت مطلقه اش برای همگان آشکار میکند. علیرغم همه اختلافات و کشمکشهای جناحهای حکومتی و تغییر و تعویض های دستگاه دولتی ، خصوصیت این نظام آدمخوار و متحجر تغییری نکرده است ؛ رژیم اسلامی همچنان بر پایه کشتار و اعدام و زندان و تصفیه مخالفان و خفقان و سانسور به حیات ننگینش ادامه میدهد. آری ، ۴۳ سال از اعدامهای صحرایی خلخالی د رکردستان، چهل ویکسال از آغاز اعدامهای فله ای پس از سی خرداد ۶۰ و نیز و بویژه ۳۵ سال از قتلعام هزاران زندانی سیاسی که دوران محکومیت خود را طی میکردند، میگذرد. سی وپنج سال پیش در تابستانی داغ و سوزان، رژیم اسلامی آتش بس در جنگی هشت ساله را با جامی زهر گونه پذیرفت تا درجشن پایانی جنگی خونین، هزاران زندانی سیاسی بیدفاع را قربانی کند. عاشقان خون و مرگ و مرثیه ، در سکوت و تاریکی ، در بی خبری و انتظار ، با فتوایی در دست، زندانیان سیاسی را به صف کردند. راهروهای منتهی به بیدادگاه از زندانیان انباشته شد و انگیزاسیون اسلامی در انتظار زندانیان ، آنان را به سالن های دار و شلاق هدایت میکردند.

به این ترتیب مرداد و شهریور ۶۷ با نامهای بی نام هزاران زندانی سیاسی رنگین شد ؛ سکوت با دارهای سالن حسینیه و آمفی تئاتر ، با احکام هیات مرگ اشراقی – نیری – پورمحمدی و رئیسی ، با کامیون های حمل گوشت بر زندان تحمیل شد. در تمام این دو ماه ملاقاتها قطع و خانواده ها در بی خبری مطلق بودند و ماشین مرگ با چراغ خاموش در حال ساختن مرگ بود. انتظار، بی خبری ، سکوت ، نماز جمعه ، اوین ، گوهردشت ، ملاقات ممنوع … روزها و هفته ها در دلهره کشنده ای گذشت. سپس خبر شوم رسید. کمیته های انقلاب اسلامی پیام آوران اخبار مرگ بودند. خبرها ، با تنها ساکهایی بجامانده از فرزندان رشید و اسیر به خانواده ها رسید. اعدامشان کردند. لهراسب ، رحیم ، هبت، علی رضا ، بیژن ، انوش، جعفر، بهزاد و بهروز … لیستی از هزاران اعدامی ، که پایانی نداشت. خانواده ها میپرسیدند ، بکدامین گناه ، بکدامین جرم اعدامشان کردند….در کجای این خاک جایشان داده اند…. سکوت …انکار …سکوت …. خانواده ها پاسخی نمی یابند… اما تلاشهای بی وقفه و شجاعانه خانواده های زندانیان سیاسی و قربانیان این جنایات وسیع ، خاورانها را آشکار میکند و مبنا و آغازی برای کارزار دادخواهی مردم ایران علیه خبرگان آدمخوار میشود. این تلاشها بود که دهه خونین ۶۰ را با نگاهی دیگر به نسل جوان پس از انقلاب و جهانیان نمایاند. این تلاشها بود و هست که راهپیمایی خونین روحانیت حاکم را برای تحکیم قدرتش ، از طریق قتل عام دهها هزار مخالف به جهانیان آشکار کرد. دهه ای که از پشت بام مدرسه رفاه آغاز میشود و دادگاهای شرع خلخالی و گیلانی و لاجوردی و موسوی ، نوروز سنندج ، کشتار فعالان خلق ترکمن ، سرکوب فعالان خلق عرب و بلوچ ،لشگرکشی ۲۸ مرداد به کردستان و اعدامهای گسترده پس از سی خرداد شصت و… را در بر میگیرد تا در تابستان ۶۷ دسته دسته بازماندگان این دوره خونین را در سکوت قتل عام کنند. این راهپیمایی خونین آشکار میکند که استقرار استبداد مذهبی و شکست انقلاب ۵۷ ، هرگز خواست عمومی مردم ما نبوده است. این رژیم هرگز نمیتوانسته است بدون داغ و دار و شلاق و شکنجه به حیاتش ادامه دهد. دهه خونین شصت سند وگواه روشن این حقیقت است.

امروزه دیگر بازماندگان و خانواده های آن انسانهای شریف و مبارز که جوخه های مرگ با قساوتی غیر قابل تصور، پیکر و جانهای عزیزشان را بر سر دار کردند، تنها نیستند و فریادهای دادخواهی آنان نه تنها در گوش مردمان ایران طنین انداخته بلکه سالهاست که مرزها را درنوردیده و به گوش جهانیان رسیده است. بالاخره تلاشها وهزینه های فراوان وهنگفت خانواده ها وفعالان حقوق انسانی در این همه سالها، برگزاری مراسمها ویادمانهای جانباختگان، انتشار خاطرات واسناد توسط بازماندگان و شهادت بسیاری از بازماندگان وشاهدان دردادگاه ایران تریبونال و دادگاه نوری ، هر چه بیشتر ابعاد این جنایت بزرگ را افشا کرد. گرچه بدون مقاومت وایستادگی و وفاداری خانواده های خاوران ، خصوصا مادران ،جنبش دادخواهی نمیتوانست به این جایگاه دست یابد وجنبش دادخواهی را به یکی از مهم ترین جنبشهای اجتماعی وپیوند دهنده آنها در ایران تبدیل کند. بی سبب نبود که برخی از آمران و عاملان این جنایت هولناک مجبور به شکستن سکوت خود شده و با وقاحتی تهوع آور، از جنایت کشتار دسته جمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۶٧ دفاع کرده و اعتراف می کنند که این امر برای بقای رژیم لازم بوده است! این اعتراف وقیحانه سران رژیم و کسانی که در این کشتار دست داشته اند، خود نشانگر آن است که بقا و تداوم حکومت اسلامی در گروه به بند کشیدن، شکنجه و کشتار نیروهای سیاسی مخالف، دگر اندیشان، مبارزین و آزادیخواهان و تمامی کسانی بوده و هست که برای سرنگونی حکومت اسلامی مبارزه کرده و می کنند. حکومتی که در آن انسانهای شریف و مبارز در بند کشیده شده، شکنجه و اعدام می شوند و جنایتکاران و قاتلین، پاداش و مقام گرفته و بر مسندهای حکومتی تکیه می زنند.

باید در اینجا بر بیدادی که بر ما رفته است این را اضافه کنیم که متاسفانه در این میان بسیاری از مادران و پدران قربانیان جنایات سیاسی در دهه ۶۰ ، جان میسپارند ، بی آنکه امکان دادخواهی داشته باشند و حتی از مکان دفن عزیزانشان باخبر شوند. مادر بهکیش ،مادر آبکناری ، مادر پرتویی ، مادر ریاحی ،مادر قائدی ، مادر معینی و… از آن جمله اند. مادرانی که با شنیدن صدای دادخواهی شان در عرصه داخلی و بین المللی و برسمیت شناسی تدریجی این فاجعه ؛ بعنوان جنایت علیه بشریت ، باری از دوششان برداشته شده و میشود. نباید بگذاریم این جنایات فراموش شوند ؛ نباید بگذاریم آمران و عاملان این فجایع از دست عدالت بگریزند . باید شرایط محاکمه عادلانه و علنی آنان را فراهم کرد و آنانرا به جرم جنایت علیه بشریت و سازمان دادن یک نظام فاشیستی اسلامی ، سازماندادن تصفیه های خونین عقیدتی ،مذهبی ، سیاسی ، ملی و جنسیتی به محاکمه کشاند تا نگذاریم تاریخ خونین وجنایتبار استبدادی ، باردیگر در کشور ما تکرار شود. روشن شدن حقیقت این دهه خونین و همه ۴۴ سال سرکوب و خون و وحشت و اضطراب ، برای ساختن کشوری آزاد و برابر ، برای شکستن زنجیره قتل و انتقام و جنایت ضرورتی حیاتی است.
سازمان راه کارگر ضمن گرامیداشت یاد و خاطره همه جانباختگان راه آزادی و برابری ، مصمم است همراه و همگام با همه انسانهای شریف و آزادیخواه ، همه سازمانها و گروههای مدافع حقوق انسانی ، برای آشکار شدن تمام حقیقت تلاش کند ، تمام قربانیان جنایت های سیاسی در ایران شناخته و دادشان را در دادگاهی عادلانه ؛ آزاد و علنی فریاد کند ، همه آمران و عاملان این جنایات سازمانیافته و سراسری ، شناخته و افشا و محاکمه شوند ، امکان تکرار شدن این جنایت های سیاسی و وحشیانه را با کمک به سازمان دادن مردم در شبکه ها و نهادهای مترقی و بشردوست و عدالت طلب ، آزادیخواه ، مدرن و سکولار علیه جریانات ارتجاعی و نژادپرست و مذهبی بگیرد . برای سرنگونی رژیم جنایتکار اسلامی و برای آزادی و برابری مبارزه کند و در راه متحد کردن همه تلاشها و مبارزات و به ثمر نشاندن آرمانهای جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم تلاش نماید.

زنده باد یاد و خاطره همه جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی ایران

زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم

کمیته مرکزی سازمان راه کارگر

شهریور ۱۴۰۱– اوت ۲۰۲۲

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate