به یاد رفیق سعید سهرابی
لینک کوتاه: https://wp.me/paiHc5-zn
آن دوران که چند دهه جوانتر بودیم و برف روزگار بر «موی و ابرویمان» ننشسته بود، سرمان بوی قرمه سبزی میداد و مرگ حتی گاه پشت هر ثانیه به کمینان نشسته بود، کم نبودند رفیق و رفقایمان که بر سر دار و زیر شکنجه و جوخهی اعدام به قتل رسیدند، مرگشان نیز هم عضهآور و اشکآور بود و هم کینهآور، کم نبودند رفیق و رفقایمان که زنده ماندند، سعید سهرابی یکی از آنها بود. حال که چند دهه پیرتر شدهایم و برف روزگار «بر موی و ابرویمان» را «سر باز ایستادن» نیست، مرگ نیز به کمینان نشسته اما دستکم اینجا نه پشت هر ثانیه، و نه بر سر دار و … گاه چند صباحی و گاه چند ماهی و گاه چند سالی پیشتر از »آنکه پرده بیفتد» آمدنش را ـ که میپنداریم هنوز سالهای سال، دهها فرصت داریم ـ «جار» میزند، روی آن برگهی جواب آزمایش خون، آن درد بیدرمان. حال دیگر کم نیستند رفیق و رفقایمان که میمیرند سعید سهرابی یکی از آنهاست. آن روزگار ایام دیگری بود زندگیای دیگرگون، مرگی دیگرگون و این روزگار ایامیست دیگرگون و مرگش.
آن سوی لحظهی تولد، لحظهی مرگ است و سویهی آغازگاهیاش با گریه کودک و شادی دیگران آغاز و آن سویهی پایانگاهیاش اغلب با غم و اشک دیگران همراه. و آن مسیر فیمابین آن دو زندگی. زندگی پرتلاطم و ناآرام رفیق سعید سهرابی در آن دههی پنجاه که «خون نیز وارد شعر شد» با «عملهای کوچکش برای تغییرات اجتماعی» بود و در دهههای بعد از آن واژهی دو حرفی نه:
نه به نظام سلطه و استثمار، نه به جمهوری اسلامی
خاموشی رفیق گرامی سعید سهرابی را به فعالین جنبش کمونیستی، هسته اقلیت و خانواده وی تسلیت می گوئیم. یاد این رفیق هم دست کارگران،زحمتکشان و سرکوب شدگان گرامی باد.
تحریریه واکاوی سوسیالیستی
۲۸ دی ماه ۱۴۰۰