سلاحِ جنبش ما، مجامع و شوراها
صرف خاستگاه طبقاتی خاص، جهتگیری جنبشی افراد تعیین نمیشود. پس عبارت «جنبش کارگری» به خودی خود گویای تمایزات جنبشی موجود در طبقه کارگر نیست؛ باید پرسید: کدام جنبش کارگری؟
در طبقه کارگر انواع و اقسام گرایشات از ناسیونالیستی و مذهبی گرفته تا رفرمیستی، سندیکالیستی و غیره وجود دارد، اما همیشه جنبش کمونیستیِ این طبقه، جریان داشته که بعضاً دست بالا پیدا کرده و گاهی هم گرایشهای دیگر موقعیت بهتری داشتهاند. گرایش کمونیستی همیشه تلاش کرده است تا منافع طبقاتی و جهانشمول کارگران را نمایندگی و استقلال سیاسی این طبقه را در مقابل طبقات دیگر حفظ کند. با این تعریف، طبقه کارگر را به وسیله حزب سیاسی برای تصرف قدرت سیاسی و رهبری جامعه آماده میکند. جنبش کمونیستی توهمی ندارد که روزی شوراها و سندیکاها و تشکلهای تودهای طبقه کارگر خود به خود رشد میکنند و در یک دوره بحرانی و بزنگاه تاریخی، کل طبقه کارگر میرود و قدرت را میگیرد! این جنبش اراده به قدرت طبقه کارگر را تقویت میکند و دخالتگری جمعی میکند.
هر سازمان سیاسی و کارگری روشها، ساختار تشکیلاتی، سنت کار، فرهنگ سیاسی حتی زبان و نحوهی تبلیغِ منطبق با هویت سیاسی خود را دارد. این روشهای عملی یا سبک کار، بخشی از هویت پایهای یک جریان است. به طور مثال به ساختار اتحادیه و سبک کار و روشهای آن نگاه کنید؛ روشها و ساختار اتحادیهها منطبق با اهداف و سیاستهایی است که جنبش رفرمیستی و سندیکالیستی دارد. شما نمیتوانید انتظار داشته باشید که با روش کار و ساختار اتحادیهای به فعالیت کمونیستی بپردازید و یا تشکل کمونیستی درست کنید. در عین حال شما نمیتوانید یک گرایش کمونیستی در طبقه کارگر باشید و سبک کار و تمایز عملی خودتان را از گرایشاتِ دیگر درون طبقه کارگر روشن نکنید. همانطور که نمیتوانید با برنامه کمونیستی و به عنوان یک جریان کمونیستی روش کار و فعالیت چریکی داشته باشید. روش فعالیت چریکی از هویت پوپولیستی و خرده بورژوایی این جریان ناشی میشود.
امروز جنبش شورایی و گرایش کمونیستی طبقه کارگر نسبت به سنتهای رفرمیستی مانند سندیکالیسم و اتحادیهگرایی دست بالا را در طبقه کارگر دارد. اما رابطه جنبش کمونیستی با #جنبش_مجامع_عمومی و شوراها چیست و چه تفاوتی با گرایش سندیکالیستی و صنفیگرا دارد؟ #جنبش_شورایی و مجامع عمومی سلاح جنبش کمونیستیِ طبقه کارگر است، سلاحی برای تغییر توازن قوا به نفع طبقه کارگر. سلاحی که در سطح سراسری میتواند کل طبقه کارگر را خارج از مرزهای صنفیاش به کنش سیاسی و قدرت سیاسی متصل کند. برعکس جنبش سندیکالیستی که طبقه کارگر را از نظر سیاسی عقیم نگه میدارد و کارگران را نه بعنوان یک طبقه بلکه به عنوان یک صنف میبیند. این جنبش، افقی برای سرنگونی نظام سرمایهداری ندارد و به دنبال اصلاحاتی در چارچوب مناسبات موجود است. #سندیکالیسم کارگران را از دخالت در سیاست در قامت یک طبقه باز میدارد. جنبش کمونیستی در سطح پایهای، به دلیل وجود هرج و مرج در تولید، سوءمدیریت و فقر به نظام سرمایهداری نقد نمیکند بلکه در درجه اول به دلیل وجود استثمار، کار مزدی و مالکیت خصوصی به سرمایهداری حمله میکند و به دنبال یک نسخه انسانیتر از نظام سرمایهداری نیست. مسأله جنبش کمونیستی طبقه کارگر محدود به صنف نیست بلکه در مورد انسان و شرایط زیست اجتماعیاش به طور کل و طبقه کارگر به عنوان گورکن نظام سرمایهداری است.
به این معنی که کارگران مبارزات طبقاتی خود را مستقل از تمامی گرایشات به پیش میبرند. مبارزهای که ضمانت ماندگاری، به ثمر رساندن و پیروزی آن، در گرو استقلال سیاسی و طبقاتی و هم صدایی و هم سنگر بودن کارگران با سایر همسرنوشتهایشان در سرتاسر جهان رقم خورده است. طبقه کارگر یک طبقه محدود به یک جغرافیای خاص نیست، صنف نیست، تقسیمات جغرافیایی بر نمیدارد، یک طبقه واحد است به وسعت کرهی زمین و نفس این احساس یکی بودن طبقه از ضروریات پیشروی جنبش رادیکال است.
اما توجه کنید که مرزبندی با سندیکالیسم به عنوان یک جنبش و گرایش سیاسی موجود با سندیکا به عنوان یک تشکل کارگری از زمین تا آسمان تفاوت دارد. سندیکا یا هر تشکل صنفی، سنگری است که کارگر در آن از زندگی خود دفاع میکند و سندیکالیسم جنبشی است که افق پیروزی طبقه کارگر را به سندیکا محدود میکند. اگر بحث بر سر سندیکا به عنوان یک آلترناتیو پایدار مبارزه کارگری استوار باشد، آن وقت به ناچار پای رفرمیسم به عنوان افق و سیاست ناظر بر آن به میان کشیده میشود. روشن است که صنفیگرایی «تشکل مستقل» را پرچم کسانی میکند که تقصیر شکست اعتصابات و اعتراضات را به گردن کسانی بیاندازند که “اعتراض را سیاسی کردند” و گناه حمله گارد ضد شورش را به گردن کارگران رادیکال و کمونیست بیاندازند.
با این وجود کمونیستها از تلاشهاى کارگران براى ايجاد سنديکا حمايت میکنند و به آن يارى میرسانند. چراکه مبارزه برای اصلاح وضع موجود عرصه جدایی ناپذیر مبارزه برای بهبود زندگی انسان و عرصه مهم مبارزه کمونیستی است. کارگران چارهای ندارند جز اینکه از زندگی روزمره خود دفاع کنند و برای این کار احتیاج به تشکل دارند. طبقه کارگر به شدت به اتحاد و پیوندهای مبارزاتی نیاز دارد. طبقه کارگر به بهبودهای فوری بر علیه محرومیتهای خود نیاز دارد. دستاوردهای کوچک در مبارزات اقتصادی ضامن گامهای سیاسی تعیین کننده است. کمونیستهای رادیکال در اتحاديهها و سندیکاهای کارگرى مستقل شرکت میکنند، براى تقويت رهبرى کارگران کمونيست در آنها تلاش میکنند و درون هر تشکل صنفی خط کمونيستى را متحد میکنند. آنها براى نزديک کردن هرچه بيشتر تشکلهای کارگری به يک شکل سازمانی غير بوروکراتيک و به ويژه براى متکى شدن آنها در سطح محلى به مجامع عمومى کارگران تلاش میکنند. مهمترین نقش مجامع عمومی این است که امکان دخالت مستیقم و دائمی مردم را در کارخانه، محله، دانشگاه، بیمارستان و سایر محلهای کار فراهم کند و هر تشکل صنفی میتواند و ضرورت دارد که روی ریل جنبش مجامع عمومی بیاید. مجمع عمومی محل قدرت نمایی و ابراز وجود کارگر است، به کارگر قدرت و اعتماد به نفس میدهد، امکان دخالت در سرنوشتش را میدهد، راه دخالت کردن را نشان میدهد، کارگر منفرد را از انزوا در میآورد و معضل پراکندگیاش را حل میکند. از مجامع عمومی، نمایندگیهای مختلف کارگری و شوراهای کارگری پایدار بیرون میآید. این راه کمونیسم است. جنبش شورایى و مجامع عمومی، وجود اتحاديهها و سندیکاها و اتحاد این تشکلها را با جنبش شورایی منتفى نمیکند. اتحادیهها و سندیکاها و سایر تشکلهای مستقل کارگری میتوانند در سطوح معينى نمايندگان خود را به شوراهاى نمايندگى بفرستند و به اين ترتيب پیوند خود را با سازمان سراسرى شوراها اعلام کنند. کمونیستها سازمان شورایى طبقه کارگر را مرکز ثقل و محور تشکليابى تودهاى طبقه و نقطه اتکاء ساير تشکلهاى تودهاى کارگرى میدانند و براى پيوند دادن ديگر تشکلهاى تودهاى کارگرى بر محور سازمان شورایى طبقه کارگر مبارزه میکنند. هدف فوری جنبش کمونیستی در میان کارگران، ایجاد مجامع عمومی بر گرد شبکه کارگران سوسیالیست است. هر درجه از احقاق حقوق کارگری از طریق انجمنهای صنفی در گرو زور مستقیم شبکه کارگران سوسیالیست و مجمع عمومی آنها است. با تکیه بر این واقعیت جنبشی، همگان باید مجامع عمومى را به عنوان سخنگوى واقعى کارگران به رسميت بشناسند.
مجامع عمومی و شوراها سلاح جنبش رادیکال و کمونیستی طبقه کارگر برای مبارزه با سرمایهداری و تمام جنبشهایش است. در چپ ایران سوسیالیسم همه چیز هست به جز لغو کار مزدی، لغو مالکیت خصوصی و ضرورت ارتقای طبقه کارگر به طبقه حاکم. گرایش کمونیستی طبقه کارگر، مبارزه آتی و فوری طبقه کارگر را به یکدیگر پیوند داده و این طبقه را تنها فاعل اجتماعی برای تغییرات ریشهای در مناسبات قدرت میداند. اما سندیکالیسم بستر سازش طبقاتی و فروختن منافع دراز مدت طبقه کارگر در مقابل امتیازات محدود امروزی در چارچوب نظام سرمایهداری را فراهم میکند. جنبش شورایی باید با اتکا به گرایش رادیکال خود و مجامع عمومی منظم در برابر سندیکالیسم و صنفیگرایی ایستادگی کند. فرصت کم است و برای متشکل شدن و سازماندهی فردا دیر است باید از امروز دست به کار شد.