تنها راه رهایی، حکومت شورایی
پیششرطهای یک انتخابات آزاد، وجود یک جامعهی آزاد با حقوق برابر برای همگان است. منظور از جامعه آزاد در درجه اول به معنای آزادی از تبعیض طبقاتی و دستیابی به فرصت برابر در برخورداری از امکانات مادی و معنوی جامعه است. ممنوعیت استثمار، تحمیل و تفتیش عقاید، سانسور، شکنجه، اعدام، حبس ابد و دیپلماسی سری از جمله قوانین لازم برای یک جامعه آزاد است. برخورداری از حق رای برابر برای همگان فارغ از هر هویت و دستهبندی ایدیولوژیک مانند جنسیت، مذهب، قومیت، و ملیت از پیششرطهای بدیهی یک انتخابات آزادانه است. با این پیششرطها در هیچ کجای جهان امروز هیچ انتخابات آزادی نمیتواند برگزار شود چراکه نفس وجود جامعه #سرمایهداری در تناقض با آزادی و برخورداری از حقوق یکسان است. شرط یک جامعه آزاد نه تفکیک قوا بلکه وحدت آنهاست.
حرفه زدایی از سیاست و نفی خصوصیسازیِ سیاست به نفع مشارکت مستقیم شهروندان و به ویژه کارگران برای مقابله با سرمایهداری امری حیاتی است. در تمامی جوامع سرمایهداری من و شما را به دستههای فارس و افغانستانی و عرب و کرد و مسلمان و مسيحى و سفيد پوست و سياه پوست، زن و مرد، شاغل و يا بيکار و غيره تفکیک ميکنند، بعد اين انتخاب “آزاد” را جلوى ما، يعنى اين مخلوقين زبان بسته ايدئولوژى حاکم، ميگذارند که حال بعنوان يک عده انسان متعصب و تحريک شده و ترسيده ميخواهيم با ملت و يا قوم بغل دستى، دشمن خونى باشيم يا صرفاً رقيب اقتصادى! حتی در دموکراسیِ «مستقیمِ» کشور سوئیس هم نمیتوان تغییری در زیربنای اقتصادی جامعه ایجاد کرد؛ ساختار اقتصادی که به استثمار اکثریت مزدبگیر توسط اقلیت سرمایهدار صورتی قانونی بخشیده است و حتی آن را از جمله #حقوق_بشر میشمارد.
همه دولتهای موجود بر مبنای مناسبات سرمایهداری شکل گرفتهاند و حد و حدود دموکراسی را جوری تعیین کردهاند که ناقض مناسبات اقتصادی-اجتماعی سرمایهداری نباشد. حال اگر کسی بخواهد این مناسبات استثمارگرانه را دگرگون کند، صندوقهای رأی در دموکراسیهای پارلمانی یا حتی کانتونها در دموکراسیهای مستقیم او را به جایی نمیرسانند و حداکثر خاصیت اصلاحگرایانه دارند. قانون هم یکی از مؤلّفههای روبناست، که زیربنای اقتصادی جامعه به آن تعیّن میدهد. درنتیجه در جوامع سرمایهداری، سمت و سوی قانونْ مبتنی بر بهرهکشی از کارگران است. محتوای یکایک قوانین در منطق دموکراسی، مطابق با منافع طبقهی حاکم یعنی اقلیت صاحب سرمایه است. استثمار و مالکیت خصوصی در همه کشورها قانونی و پیشفرض است اما انقلاب و اعتراض سازمانیافته علیه آن با سرکوب دولتی پاسخ داده میشود.
مادام که جامعه طبقاتى است، مادام که ايدئولوژى حاکم مبتنی بر ارزشهای سرمایهداری و نهاد دولت ابزار سيادت طبقه سرمایهدار است، جنبشهای سرمایهداری هر تعريفى از آزادى بدهند جزئى از مکانيسم و دم و دستگاه محدود کردن آزادى طبقه کارگر در جامعه است.
جنبش کمونیستی طبقه کارگر خواهان عبور از دموکراسی با تمامی پسوندها و صفتهایش است و رهایی از سلطه طبقاتی را شرط اساسی یک جامعه آزاد میداند. این جنبش آزادی را به مسائل صرفاً حقوقی و اداری تقلیل نمیدهد و دموکراسی به همراه تمام مدلهایش را مانعی بزرگ در دستیابی به جامعهی بیطبقه میداند. #دموکراسى در معنای کلیاش قالبی صرفاً حقوقى براى پروسه تصميم گيرى است، نه الگو و معيارى براى محتواى خود تصميمات. محتواى مشترک و عینی دموکراسى اين است که با فرض و بر مبناى وجود مناسبات اجتماعى سرمایهداری و غلبه اقتصادى، سياسى و فکرى طبقه سرمایهدار، خواهان تعميم پايه فرمال و حقوقى قدرت سياسى به بخش بيشترى از اقشار جامعه است. دموکراسى خواهى در قبال زیربنای جامعه و مناسبات #مالکیت_خصوصی کور است و برای مثال تقسيم جامعه به کارگر مزدبگیر و کارفرمای سرمایهدار را فرض ميگيرد و در سيستم خودش ابدى ميکند. دموکراسی به یک معنا اسم اصلی قدرت و نظامِ سلطه در دوران ما است. يک کمونیست بايد معنى تاريخى و پراتيکى دموکراسى و عملکرد اجتماعى آن را بحث کند. دموکراسى، نه به عنوان يک لغت بلکه به عنوان واقعيتى که مردمان جامعه معاصر با آن مواجه شدهاند، محصول عروج سرمايهدارى است. پیشینهی دموکراسی مدرن را باید در انقلابهای سرمایهداری در اروپا جستوجو کرد که به تشکیل مجلس مشروطه در انگلستان یا براندازی نظام سلطنتی در فرانسه منتهی شد. در نتیجه، دموکراسیِ مدرن عمر چندانی ندارد. به همین دلیل از منظر تاریخی، دموکراسی و تولد سرمایهداری رابطهای تنگاتنگ با یکدیگر دارند. تمام حکومتهای موجود در جوامع بشری هرچند خود را دموکراتیک مینامند، درون همین مناسبات سرمایهدارانه و مالکیت خصوصی خانه کردهاند. در نتیجه دموکراسى نگرش طبقه سرمایهدار به امر آزادى است!
جنبش شورایی تاریخ درخشان و آموزندهای برای کارگران و آزادیخواهان دارد. سنت جنبشی حکومت شورایی سوسیالیستی به تجربه ۲ماههی #کمون_پاریس باز میگردد. روز ١٨ مارس سال ١۸٧١ میلادی یعنی در سال ١٢٤٩ شمسی، که در ایران مصادف با دورهی ناصرالدین شاه بود، کارگران پاریس قیام کردند و قدرت سیاسی را به دست گرفتند. این اولین تجربه در تاریخ بشریت بود که طبقه کارگر توانست قدرت سیاسی را در دست بگیرد و بوروکراسی و ارتش حرفهای را منحل کند. اما کمون پاریس فرصت نکرد اکثریت جامعه را با خود همراه کند و به شدیدترین شکل سرکوب شد. با این حال این تجربه پیش درآمدی برای #انقلاب_اکتبر روسیه در سال ۱۹۱۷ شد. جمهوری سوسیالیستی شوروی یکی از نمونههای مهمی است که در آغاز شکلگیری خود این نظام شورایی را در ابعاد سراسری رهبری کرد و در چند سال اول حاکمیت خود توانست منافع طبقه کارگر را از طریق دولت سوسیالیستی محقق سازد. #دیکتاتوری_پرولتاریا برای #حزب_بلشویک سه وجه مشخصه داشت. اول به معنی سرکوب مقاومت قهرآمیز و ضد انقلابی طبقهی سرمایهدار؛ دوم به معنی تبدیل دولت از نهادی بوروکراتیک، به نهادی در دست شوراها که جامعه را از پایین سازمان میدهد، و سوم پیادهسازی افق کمونیستی جامعه بیطبقه است که مسیر آن از لغو کارمزدی و زوال تدریجی طبقات اجتماعی و نهاد دولت میگذرد. هر دولتی، مستقل از هر فرم و ظاهری که به خود پذیرفته باشد، چه سلطنت و چه جمهوری، چه پارلمانی و چه استبدادی، ابزار اعمال دیکتاتوری طبقه یا طبقات حاکم است. اگر کسانی درصدد دفاع و بازگرداندن استثمار طبقاتی به عرصه عمومی جامعه باشند، باید به مثابه ناقضین آزادی انسانها جلویشان ایستادگی کرد. اگر استبداد را بهمعنای خفقان، نبود آزادیهای سیاسی، انحصار تمام قدرت در دست یک گروه خاص و مداخله دولت در تمامی جوانب زندگی اجتماعی و عرصه عمومی بدانیم، آنگاه میتوانیم دیکتاتوریهایِ سرمایهداری کنونی را نیز حکومت مستبد درنظربگیریم. حال پرسشی که در اینجا طرح میشود این است که رابطه دیکتاتوری کارگران با استبداد چیست. استبداد و تمامیتخواهی در شرایطی پدید میآید که قدرت در دست گروهی اقلیتی متمرکز و آزادیهای سیاسی از مردم سلب شود. در دیکتاتوری پرولتاریا اکثریت طبقه کارگر و فرودستان خود را در قالب یک حزب سیاسی متشکل میکنند و میکوشند تا با از میان برداشتن موانعِ موجود زمینه را برای گذار به جامعه بیطبقه فراهم کنند.
نکته مهم برای طبقه کارگر این است که حتی با وجود استقرار حاکمیت شورایی، آزادى حقیقی تنها ميتواند بر مبناى تحولى ریشهای در مناسبات اقتصادى جامعه شکل بگيرد. یعنی حرکت به سمت تغییر شیوه تولید سرمایهداری به شیوه تولید اشتراکی و تغییر مالکیت خصوصی به مالکیت اشتراکی.
امروز شما کارگران در جلسات منظم مجمع عمومی در شوراهای خود می توانید تضمین کنید که در سوخت و ساز تصمیمگیری و اجرای تصمیمات مستقیماً دخالت میکنید و روی نمایندگانتان نظارت مداوم خواهید داشت. در قدمهای بعدی از هر کارخانه و محل زیستی میتوانید شوراهای خود را به هم متصل کنید و مبارزه طبقاتی خود را هم هدفتر و هماهنگتر و با یک افق مشترک ضد سرمایهداری سازمان دهید. چراکه اگر جریانات قومی و ملیگرا بتوانند رهبری شوراها را به دست بگیرند مبارزه طبقاتی شما علیه نظام سرمایهداری را به ناکجا آباد خواهند برد. جنبش کمونیستی طبقه کارگر با سازمان سیاسی خود میتواند نقشهی پیروزی طبقاتی کارگران را آماده کند و و در #شوراهای_مستقل_کارگری آن را تبدیل به استراتژی اجتماعی و قدرتمند کند. وظیفه امروز شما کارگران این است که شوراهای مستقل خود را برای سازمان دادن اعتراض امروز و اعمال قدرت در آیندهی جامعه آماده کنید. به راستی استثمارگران به شما کارگران چقدر فرصت خواهند داد تا خود را آماده کنید؟ چون ماتم گرفتن راه به جایی نمیبرد و سازماندهی شرط پیروزی است.
#جنبش_مجامع_عمومی #حکومت_شورایی #لنینیسم #کمونیسم #انتخابات #نان_کار_آزادی_اداره_شورایی #تنها_راه_رهایی_حکومت_شورایی