حملات شیمیایی زنجیره ای به مدارس ایران، ضد حمله ارتجاع اسلامی به خیزش زن، زندگی، آزادی

حملات شیمیایی زنجیره ای به مدارس ایران، ضد حمله ارتجاع اسلامی به خیزش زن، زندگی، آزادی

حدود سه ماه است که شاهد مسمومیت وسیع دانش آموزان در مدارس عمدتا دخترانه ایران هستیم. نخستین بار در اوج خیزش انقلابی در تاریخ ۹ آذر شاهد مسمومیت دهها دانش آموز یک دبیرستان دخترانه در شهر قم بودیم. این حملات شیمیایی در روزها و هفته های بعد نیز در سایر مدارس قم و نیز تهران رخ داد و اکنون به بیش از ۱۵ شهر در ده استان رسیده است. نقطه اوج این تروریسم آشکار، روز چهارشنبه دهم اسفند بوده که حدود بیست مدرسه فقط در تهران مورد حمله با مواد شیمیایی و یا گاز سمی قرار گرفتند. همچنین حملات مشابه ای به خوابگاه دانشجویان دختر صورت گرفته است.

تاکنون حدود هزار نفر ظرف سه ماهه اخیر راهی بیمارستان شده اند. این حملات سریالی به مدارس عمدتا دخترانه، تردیدی باقی نمی گذارد که اقدام جنایتکارانه مذکور، کاملا برنامه ریزی شده و عامدانه بوده است. مقامات ریز و درشت رژیم اسلامی در آغاز سعی کردند آنرا به عواملی تصادفی از جمله نارسایی سیستم گرمایی در برخی مدارس و وجود دود و منو اکسید کربن ناشی از این نارسایی معرفی کنند و حتی گاهی وقیحانه آنرا ناشی از ضعف جسمانی دانش آموزان، آلرژی، استرس و عواملی از این دست بدانند. اما اکنون برخی از آنها نیز ناگزیر از اعتراف شده اند که حملات مذکور، برنامه ریزی شده و هدفمند و عمدی بوده و از ترکیبات شیمیایی قابل دسترس برای این نوع حملات استفاده شده است.

این رژیم اولا در تمام سه ماهه گذشته از یکطرف سعی کرده موضوع را کم اهمیت جلوه دهد و ثانیا با نگاهی امنیتی آنرا به “دشمنان خارجی” نسبت دهد که در پی “اغتشاشات” پنج ماهه گذشته می خواهند چهره نظام را مکدر کنند. اما به دنبال هر اظهار نظر، فرد دیگری از نظام داستان جدیدی را سرهم بندی می کند. از جمله اینکه یک فرقه اسلامی فناتیک بنام “هزاره” که با تحصیل دختران مخالفند عامل این حملات هستند و یا برخی از اصلاح طلبان سابق جریان فکری پیرو مصباح یزدی را عامل این حوادث معرفی می کنند.

اما آمرین و عاملین این تروریسم شیمیایی علیه کودکان و نوجوانان عزیز کشور ما هر که باشند، تردیدی در این نیست که هدف ارتجاع اسلامی، زیر گرفتن حق آموزش دختران در گام نخست و سپس خانه نشین کردن زنان در یک تصویر بزرگتر است. این جانیان مرتجع به شدت از خیزش انقلابی شش ماهه اخیر که دختران دانش آموز و دانشجو و عموم زنان آزاده نقش پررنگی در آن داشته اند خشمگین هستند. این حملات ضد بشری، فناتیک و قرون وسطایی، پاتک ارتجاع اسلامی است علیه انقلاب زن زندگی آزادی.

 دهسال پیش نیز طالبان افغانستان زمانی که در اپوزیسیون بود، حملات مشابه ای را علیه مدارس دخترانه در کابل و دیگر شهرهای افغانستان انجام داده بود. آنها پس از به قدرت رسیدن مجدد، با فرامینی دانش آموزان دختر را از تحصیل در مدارس متوسطه و عالی محروم کردند. رویای رژیم اسلامی نیز همواره این بوده که دختران و زنان را به کنج خانه ها براند، اما در تمام ۴۴ سال گذشته با مقاومت و نافرمانی درخشان زنان ایران مواجه بوده است، به طوریکه بیش از نیمی از دانش اموزان و دانشجویان ایران را دختران تشکیل میدهند و در سالهایی حتی میزان آنها از پسران نیز بیشتر بوده است.

این حملات زنجیره ای، برنامه ریزی شده و عمدی به دهها مدرسه ظرف سه ماهه اخیر، تردیدی باقی نمیگذارد که خوانش طالبانی از حق آموزش دختران و حقوق زنان، عامل و مشوق آن بوده است. اینکه کل نظام تصمیم به این اقدام گرفته یا جناحی از رژیم و یا حامیان آن، صورت مسئله را تغییر نمی دهد و آن اینکه جنایات سریالی اخیر را باید به پای رژیم نوشت و در لیست فعالیتهای جنبش دادخواهی قرار داد. بی دلیل نیست که خانواده های دانش آموزان در روز چهارشنبه در تهران شعار می دادند: مرگ بر حکومت بچه کش!

در تمام سه ماهه گذشته سردمداران رژیم با شیوه هایی چون انکار و سپس جعل حقایق و دادن آدرس غلط در مورد عاملین احتمالی این حملات و نیز تهدید خانواده ها مبنی بر عدم اطلاع رسانی و افشاگری و حتی ضرب و شتم آنها، سعی کردند ماجرا را ماستمالی کنند، اما انتشار اخبار جدید از این تروریسم شیمیایی و گازهای مورد استفاده  – از گاز فوسفین تا گاز سارین و غیره – ابعاد هولناک این جنایت سازمان یافته را نشان می دهد.

این رژیم و مزدوران حزب الهی آن اولین بار نیست که به دختران و زنان ایران یورش می برند. آنها در نخستین سالهای پس از انقلاب ناکام، برای تحمیل حجاب بر زنان با پنس، روسری را بر پیشانی شان می چسباندند و یا با تیغ موکت بر چهره دختران را می شکافتند و یا همچون سالهای گذشته به صورت زنان، اسید می پاشیدند.

وقتی رسما از تریبون نماز جمعه، حوادث طبیعی نظیر زمین لرزه را ناشی از خشم خدا از بدحجابی زنان معرفی میکنند، باید هم شاهد حوادثی نظیر اسیدپاشی در اصفهان، ربایش و قتل کارگران تجارت سکس ( زنان تن فروش) در مشهد و حملات جنایتکارانه با گازهای سمی به مدارس عمدتا دخترانه از قم و تهران تا بروجرد و قوچان و کرج و غیره باشیم.

آرزوی دیرینه این رژیم بوده که عقربه های زمان را بویژه در مورد حقوق زنان به ۱۴۰۰ سال قبل در دوران جهالت خلافت اسلامی برگرداند، اما تقریبا در همه زمینه ها شکست خورد و با مقاومت و مبارزه پرشکوه جنبش زنان و همبستگی مردان آزادیخواه و برابری طلب ایران مواجه شده است. آنها بروشنی در جریان خیزش ژینا فهمیدند که نیمی از جمعیت کشور یعنی زنان و دختران قصد ندارند عرصه آموزش و ورزش و هنر و کار و فعالیت اجتماعی را رها کنند.

پاتک ارتجاع اسلامی آنهم با استفاده از فاشیستی ترین ابزارها را باید در همین راستا معنا کرد.

تردیدی نیست که این یورش زن ستیزانه ارتجاع اسلامی نیز با شکست مواجه خواهد شد. مقاومت و اعتراض خانواده ها، معلمان، دانش آموزان ، دانشجویان و عموم مردم آزادیخواه و مدافع برابری زن و مرد، باید درس بزرگی به کلیت رژیم بدهد. باید در آستانه هشت مارس روز جهانی زن به وسعت ایران، یکصدا به دفاع از حقوق زنان و دختران برخیزیم و فریاد برآوریم : آزادی زن، معیار آزادی جامعه است!

سرنگون باد رژیم اسلامی سرمایه داری

زنده باد ازادی، زنده باد سوسیالیسم

کمیته مرکزی سازمان راه کارگر

۱۱ اسفند ۱۴۰۱

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate