مردم افغانستان در چنگال امپریالیسم آمریکا و مزدورانش! 

مردم افغانستان در چنگال امپریالیسم آمریکا و مزدورانش! 

بار دیگر، جهان شاهد پیشبرد پرده جدیدی از یکی از رسواترین و کثیف ترین سیاستهای ستمگرانه و سرکوبگرانۀ امپریالیسم آمریکا علیه خلقهای تحت ستم افغانستان است. صحنه های دردناک آوارگی و دربدری و فرار از جنگ، گریه کودکان بی پناه و گرسنه و آواره و به اسارت گرفتن زنان و کودکان دختر، توسط طالبان مزدور، که خود، دست پروده امپریالیسم آمریکا می باشد، گوشه هایی از نتایج این سیاست ضد مردمی امپریالیستی را به نمایش می گذارد. 

به بدنبال چراغ سبزی که با خروج نیروهای نظامی آمریکا و ناتو از افغانستان به دار و دسته طالبان و حامیان آنها یعنی دولتهای وابسته پاکستان و جمهوری اسلامی  داده شد، نیروهای طالبان، این دار و دستۀ اسلامی دست‌ساز امپریالیسم آمریکا در روزهای اخیر به سرعت به پیشروی در خاک افغانستان پرداخته اند؛ و با توجه به این که ارتش آمریکا ساختۀ افغانستان و نیروهای دولتی، کمترین مقاومت چشمگیری در مواجهه با این نیروها از خود نشان نمی دهند، توانسته اند نواحی تحت کنترل خود را گسترش داده و دهها مرکز والسوالی‌ها (شهرها و شهرک‌ها) و ولایات (استان‌ها) مهم نظیر “هرات”، “غزنی”، و قندهار” ، “لشکرگاه” و ….  را تصرف نموده و به چند ده کیلومتری کابل  برسند. 

در برخورد به فجایع وحشتناکی که مردم افغانستان با آن روبرو شده اند در رسانه های امپریالیستی از یک طرف به امپریالیسم آمریکا (که با حمله به افغانستان، آن کشور را مستقیماً به تصرف خود در آورده بود) ایراد گرفته می شود که چرا نیروهای خود را از آن کشور بیرون بُرد، و از طرف دیگر مقامات امریکائی دلایلی را مبنی بر درستی کارشان ارائه می دهند. با طرح چنین برخوردی این رسانه ها به واقع می کوشند، صرفاً طالبان را مسئول ترور و وحشت و اعمال شدیداً ارتجاعی ای که امروز مردم تحت ستم افغانستان با آن مواجه شده اند، جلوه دهند. اما اولاً توجه به برخی از  رویدادها و از جمله مذاکرات آمریکا با طالبان در قطر به ریاست زلمای خلیل زاد (یکی از مزدوران آمریکا که زمانی سفیر آمریکا در افغانستان بود) و آزادسازی ۵ هزار از نیروهای طالبان از زندان دولت حاکم در جریان مذاکرات قطر، به روشنی بیانگر آن است که آمریکا پیشاپیش بعد از بردن نیروهایش، خواهان تغییر توازن نیرو در بین مهره های رنگارنگ خود در افغانستان و تحویل این کشور به طالبان به مثابه نیروی اسلامی مزدورش بود.

ثانیاً یکی از سوالاتی که در این تحولات، تعجب جهانیان را برانگیخته عدم مقاومت و بی مصرفی ارتش ۳۰۰ هزار نفری ای ست که به دنبال اشغال افغانستان توسط امریکا و ناتو با صرف میلیاردها دلار از ثروتها و منابع توده های این کشور و به قیمت تحمیل فقر و فلاکت به این توده ها، ظاهراً برای حفاظت از مردم و مقابله با تروریستها درست شده و آموزش یافته بود. در حالی که همگان شاهدند که این ارتش مقاومت چشمگیری در مقابل طالبان از خود نشان نداده و نمی دهد. از طرف دیگر به رغم سازمان یابی و تسلیح هزاران نیروی مردمی و به ویژه زنان آزاده و دلیر افغان که در مناطق مختلف برای دفاع از جان و مال و هستی خویش داوطلب شده و سلاح برگرفته و آماده جنگ با مزدوران طالبان شده اند، این ارتش حاضر به استفاده از چنین امکان مردمی برای نبرد با طالبان نمی باشد. به همین دلیل است که امروز در افغانستان صرفا هجوم یک طرفه طالبان به مردم افغان مطرح است و نه جنگ بین ارتش افغانستان با طالبان. دلیل این امر هم آن است که ارتش موجود در افغانستان به علت ساختار امپریالیستی خود، نه یک ارتش ملی  بلکه ارتش دست ساز امپریالیستهاست. این ارتش نه برای دفاع از منافع مردم افغانستان بلکه به خاطر پیشبرد منافع و سیاستهای خالق خود (امپریالیسم آمریکا) ساخته شده و درست به همین دلیل است که افسار آن نیز در شرایط حیاتی در دست خود خالقانش و نه مردم و یا حتی دولت پوشالین افغانستان می باشد.

به موازات رها کردن قلاده طالبان مزدور توسط اربابانش علیه توده ها، ارتش افغانستان و فرماندهان آن نیز در مقابل نیروی طالبان همچون دانه های برف، آب شده اند و در نتیجه به گونه ای که خبرگزاری ها گزارش داده اند، اکنون میلیاردها دلار از سلاح ها و تجهیزات و ماشین آلات و زرادخانه های آن در سینی زرین تقدیم نیروهای طالبان گشته است که خود یک عامل اساسی برای تغییر توازن نیروی موجود بوده و در خدمت پیشبرد سناریویی قرار دارد که یکی از اهدافش تقویت طالبان و قدرت گیری این نیرو در افغانستان می باشد. این واقعیت هر انسان آگاه و آزادیخواه را به یاد مورد تسلیح چشمگیر مزدوران سیا ساختۀ داعش در عراق می اندازد که در هنگام تسخیر شهر موصل از آنجا که قرار نبود ارتش آمریکا ساخته عراق در مقابل این نیروی مزدور مقاومت نماید، هزاران سلاح سنگین و نیمه سنگین به دست داعش افتاد به طوری که قدرت آتش و امکان بقای این نیروی ضد خلقی را تا سالها در عراق و سوریه مهیا ساخت و این نیروی بنیادگرای اسلامی امکان یافت جنایات توصیف ناپذیری را به نفع قدرتهای استثمارگر و امپریالیست و علیه توده ها مرتکب شود.  

نمایش آشکار جنایتهای وحشیانه و دردآور مزدوران طالبان در حق مردم و به ویژه زنان و کودکان دختر، دهشت پراکنی سیستماتیکی که این گروه با قتل و غارت مناطق اشغال شده، با شکنجه و اعدام جوانان، با ربودن زنان و دختران کم سن و سال و به بردگی کشاندن آنها برای نیروهای مزدور خود و با اعلام حکومت “خلافت اسلامی” در همین چند روز اخیر به راه انداخته اند، باعث شده تا هزاران تن از مردم محروم افغانستان و بویژه زنان تحت ستم و دلیر افغان از وحشت حضور دار و دسته فاشیست طالبان، آواره شده و به سوی مناطق تحت کنترل دولت و یا به مناطق دیگر و از جمله به ایران (آنهم در شرایطی که جمهوری اسلامی خود در خدمت به امپریالیسم آمریکا یکی از پشتیبانان مهم هم کیش اسلامی اش، طالبان مرتجع می باشد) فرار کنند و در بدترین شرایط زیستی در ترس و وحشت به سر ببرند.

آنچه که امروز در افغانستان شاهد هستیم، نتیجۀ منطقی تداوم ۲۰ سال سیاست اشغالگری مستقیم امپریالیسم آمریکاست که با تجاوز به این کشور، زیر لوای مبارزه با تروریسم و برقراری دمکراسی و آزادی برای مردم حیات و هستی توده های تحت ستم را به خاک و خون کشید. امروز دو دهه پس از اشغال افغانستان و تمامی دردها و مصائب ناشی از این اشغالگری نه تنها هیچ یک از آن وعده های فریبکارانه امپریالیستها برای مردم محروم افغانستان متحقق نشده اند، بلکه این دشمنان قسم خورده خلقها، یک اقتصاد هر چه وابسته تر و تا خرخره مقروض، یک دولت پوشالین و عروسکی و یک ساختار حکومتی فاسد، ضد مردمی و ناکارآمد را برای مردم بر جای گذارده اند و علاوه بر آن، در حال حاضر با باز کردن قلاده سگهای زنجیری خویش، مزدوران اسلامی سیا ساخته خود یعنی طالبان را  نیز در ابعادی وسیعتر از قبل به جان مردم انداخته اند؛ همان طالبانی که بی نظیر بوتو نخست وزیر سابق پاکستان چندین سال پیش در زمان تبعید خویش، در مورد ماهیت آن رسما اعلام کرد که: “فکر روی کار آوردن طالبان از انگلستان بود، مدیریت آن را آمریکایی‌ها کردند، هزینه‌ی آن را سعودی‌ها پرداختند و من (دولت پاکستان) اسباب آن را فراهم آوردم و طرح را اجرا کردم.” 

در تحولات اخیر، چهره کثیف و وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی نیز در پیشبرد سیاست ضد مردمی آمریکا در افغانستان بار دیگر به آشکاری در مقابل همگان قرار گرفته است. به رغم نفرت مردم ایران از سیاستهای جمهوری اسلامی در مورد طالبان، این رژیم نیز در پیشبرد سیاست اربابان مشترکش با طالبان با تمام قوا به یاری این مرتجعین اسلامی مزدور آمریکا آمده، در خاک ایران به آنها پناهگاه داده، با تایید آمریکا برای آنها میز مذاکره با مقامات دولت افغانستان چیده، و بالاخره برای حمله به مناطق مختلف، آنها را متشکل و مسلح کرده و حتی پاسداران منفورش به قول برخی رهبران طالبان “دوش به دوش” برادران طالب خود علیه مردم افغانستان جنگیده اند.

در باره علل تحولات جاری در افغانستان، باید به یاد آوریم که در دوران ریاست جمهوری اوباما و سپس ترامپ، برخی  از سیاستهای راهبردی بین المللی امپریالیسم آمریکا در سایه تضادهای رشد یابنده و تنشهای آمریکا با چین و سایر قدرتهای امپریالیستی جهت گیری تازه ای پیدا کردند. بر این مبنا در جهت گیری های جدید، از جمله بر ضرورت کاهش تمرکز و حضور نظامی مستقیم نیروهای امریکایی در خاورمیانه و در عوض تقویت حضور نیروهای آمریکایی در “منطقه ایندوپاسیفیک” تاکید شده است. سیاست ترک افغانستان و آنطور که از گزارشات منتشره بر می آید، کاهش چشمگیر نیرو در عراق و ترک احتمالی خاک آن کشور و حتی کاهش نیرو ها و پایگاه های آمریکا در عربستان سعودی، ناشی از تغییر سیاستهای آمریکا در منطقه است. در چارچوب این تغییرات بدون شک وجود  و تقویت امکانات برای حیات و بقای یک خلافت اسلامی در مرزهای چین (و روسیه) در راستای این سیاست جدید، گامهایی هستند که امپریالیسم آمریکا در پیشبرد راهبرد جدیدش برای مقابله با امپریالیستهای روسیه و چین در پیش گرفته است. 

امروز حیات و هستی توده های رنجدیده افغانستان در معرض یکی از وحشیانه ترین یورش های مزدوران امپریالیسم آمریکا قرار گرفته است. اگر درد و مصیبت غیر قابل تصور این توده ها از کمترین اهمیتی برای دشمنان مردم افغانستان و مراکز تصمیم گیری در میان قدرتهای امپریالیستی برخوردار است، اما تمام نیروهای آزادیخواه خود را همدرد این توده ها دانسته و به هر طریق می کوشند از آنان دفاع و پشتیبانی کنند و مسلماً یکی از این راهها، افشای چهره دشمنان واقعی مردم تحت مصیبت افغانستان می باشد. البته باید دانست که به صرف محکوم کردن به حق و هر چه شدیدتر  مزدوران اسلامی موسوم به طالبان نمی توان به راستی به دفاع از این توده ها برخاست. چرا که نادیده گرفتن نقش امپریالیسم آمریکا که با پروردن و رها کردن دار و دسته مزدور اسلامی یعنی طالبان به جان توده های تحت ستم افغان، مسبب اصلی وضع دردناک کنونی است،بی شک سلاخی حقیقت خواهد بود. واقعیت این است که وضعیت دردناک جاری در افغانستان حاصل سیاستهای ضد خلقی امپریالیستها و در راس آنها دولت آمریکاست که با کمک رژیمهای وابسته و مرتجع منطقه نظیر جمهوری اسلامی و حاکمین عربستان و پاکستان و دولت عروسکی و تا مغز استخوان وابسته و فاسد اشرف غنی و شرکاء  و به دست مزدوران و نیروهای نیابتی و پیاده نظام آمریکا یعنی طالبان، آن سیاست ها را پیش می برد. دفاع واقعی از حقوق مردم افغانستان با درک این حقیقت گره خورده است که امپریالیسم آمریکا و مزدورانش و همه امپریالیستها دشمنان اصلی نه تنها مردم افغان، بلکه دشمن مشترک تمام خلقهای خاورمیانه می باشند.

در آخر باید تأکید کرد که تجربه تحولات دردناک جاری در افغانستان یک بار دیگر این حقیقت را عیان می سازد که چه توده های رنجدیده افغانستان و چه دیگر خلقهای تحت ستم خاورمیانه تنها با مبارزه برای محو سلطه امپریالیسم و مزدورانش می توانند از سیاستهای ستمگرانه و سرکوبگرانه امپریالیستها رها گشته و به استقلال، نان،کار، مسکن و آزادی دست یابند.  

مرگ بر امپریالیسم آمریکا و سگان زنجیریش در افغانستان و منطقه!

برقرارباد همبستگی مبارزاتی بین توده های ستمدیده افغانستان و ایران!

پیروز با مبارزات مردم ستمدیده افغانستان علیه امپریالیسم و بنیاد گرائی اسلامی!

چریکهای فدائی خلق ایران

۲۳ مرداد ۱۴۰۰ برابر با ۱۴ آگوست ۲۰۲۱

   

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate