سراغ ات

بهار بهانه است

برای شروع باران

و توقف سایه بانی

برای دیدن شبنم گونه هایت

قطره، قطره

می نویسم در دیدگانم

تابستان

نظاره گر، شبهای آرام

صورت شعرت 

جاری است،در آینه ام

پاییز!

وزن حزن انگیز

بر بال قاصدکی

می برد نسیم سردی،

بر این جاده ها

گام بر می داری

و من زیباترین برگها را

در ذهنم

جارو میزنم

زمستان! 

گرمترین یادها را 

در دستانت می فشارم

اینک سراغ ات را 

در کدامین یادها جویم؟

با چهار فصل ات زیستم

دیگر بهانه ای ندارم

تا تولدی دیگر

من در این فراق می مانم

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate