پیرامون کمپین ” نه به جمهوری اسلامی”

اخیرا کمپینی به اسم نه به جمهوری اسلامی توسط”شورای مدیریت گذار” ایجاد و فراخوان داده شده که سایرین هم به آن بپیوندند. به گفته اعلام کنندگانش “ایده این کمپین به هدف نه به انتخابات پیش رو  ایجاد شده”. رضا پهلوی و بقیه فرشگردی ها در راس امضا کنندگان آن هستند.
 واقعیاتی که پشت پرده این کمپین است، سر سوزنی به خواست و مطالبه و هدف طبقه کارگر میلیونی و محرومین جامعه ندارد. این نه به ج اسلامی با نه گفتن کارگران یکی نیست و تفاوت ماهوی با هم دارند. بهمین دلیل علیرغم شباهت شعار و مخالفت ظاهری این کمپین با جمهوری اسلامی، لازم است پشت پرده آن افشا شود.
جمهوری اسلامی آنچنان در بحران های عمیقی بسر میبرد که در درون نظام هم به کرات از یاس و ناامیدی و عدم توان حل کردن این بحران ها و حتی از پایان تاریخ نظام حرف زده میشود.
این بحران عمیق به اضافه اعتراضات طبقه کارگر و محروم جامعه در دی ماه ۹۶ و آبانماه ۹۸، همچنین اعتصابات کارگری در چهار گوشه ایران، اعتراضات زنان، دانشجویان و ……. باعث شده جریاناتی که فقط مشکل تاکتیکی و روبنایی با ج اسلامی داشتند، طرح رژیم چنج را زیر نظر و با دخالت دولتهای امپریالیستی دنبال کنند و دست اندازی برای انقلاب پیش رو باشند.
 در این رابطه ملاقات ها و جلسات متعددی با سناتورها، ژنرالها و وزرای امور خارجه آمریکا و اروپا داشته اند که با کمک آنها از بالا و بدون دخالت مردم، رژیم چنج کنند و بدون “خشونت” خود در راس قدرت قرار بگیرند. تصاویر تعدادی از این ملاقات ها را با افتخار منتشر کرده اند.
شعار سرنگونی کامل جمهوری اسلامی با اصلاح طلب و اصولگرایش در اعتراضات دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ در بیش از صد شهر سر داده شد. در اعتصابات کارگری و دانشگاهها شعارهای” استثمار، بردگی – منطق سرمایه داری” و ” نان، کار، آزادی- اداره شورایی” و امثالهم بارها نوشته و سر داده شد. در کنار این اما شعارههای دیگری هم مثل، ” مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر”،  “پهلوی و رجوی، دو دشمن آزادی” و …. با آگاهی و تیز بینی رو به کل اپوزیسیون راست سر داده شدند که مرز خود را با ناسیونالیست های سلطنت طلب، مجاهدین و بقیه رژیم چنجی های دیگر مشخص کرده باشند. این طیف شدیدا از این شعارها که از دل اعتراضات بیرون می آمد، آشفته و نگرانند. بهمین دلیل دست به هر کاری میزنند که جنبش کارگری به قدرت نرسد.
واقعیت این است که صف سرنگونی طلبان هیچ وقت یکی نبوده و نیست. طبقه کارگر و مردم محروم خواهان سرنگونی فوری و کامل ج اسلامی با همه دم و دستگاه و ابزار سرکوبش هستند. اما همزمان هم خواهان پایان فقر و محرومیت، پایان زن ستیزی، خواهان جامعه ای برابر و مرفه و امن برای همگان و آزادی بی قید و شرط سیاسی و …… هستند.
همچنین خواهان حاکمیت خود بر سرنوشت خود به عنوان قانون گذار و مجری قانون از کانال شوراهای خود هستند. شعار ” اداره شورایی” در اعتصابات و بر در و دیوار و همچنین حرفهای رهبران کارگری، سند و فَکت معتبر این ادعا است.
در مقابل این صف میلیونی کارگران، طیفی که پای این کمپین اند خواهان کنار گذاشتن جمهوری اسلامی و بدست گرفتن قدرت توسط خود و بدون دخالت پایین هستند. این طیف در استثمار و بردگی، در بی حقوقی کارگر، در استبداد و توحش افسار گسیخته بورژواها علیه کارگران و بخش محروم جامعه با جمهوری اسلامی تفاوتی ندارند.
اینکه امروز اینها حول کمپین نه به جمهوری اسلامی جمع شده اند، بیش از هر چیز بدلیل عبور جامعه از نوع “سرنگونی” آنها است. بدلیل عبور جامعه از آینده سیاسی است که آنها برای جامعه ترسیم میکنند.
طبقه کارگر اگر مطمئن نباشد بردگی و فقر و فلاکت و فاصله طبقاتی و ….  از بین میرود پشت هیچ شلوغی و اعتراضی نمیرود. همانطور که پشت جنبش “رای من کو” انتخابات سال ۸۸ که دو میلیون نفر به خیابان آمدند، نرفت. بهمین دلیل اینبار خود این طبقه با خواست و شعار معین “اداره شورایی” به میدان آمده. بویژه از دی ماه ۹۶ در اعتراضات خیابانی، در محیط کار، معلمان، بازنشستگان، پرستاران، فعالین محیط زیست، زنان و نسل جوان در دانشگاهها، همگی حول جامعه ای برابر، جامعه ای فارغ از استثمار و فقر و محرومیت شکل گرفته است. این را در شعارها و مطالبات به وضوح میتوان دید.
اما صاحبان این کمپین از این خواست ها شدیدا نگران و هراسانند . آنها نگران به هم ریختن اوضاع با پا پیش گذاشتن طبقه کارگر و بوقوع پیوستن انقلابی از پایین برای به زیر کشیدن تمام بنیادهای این نظام هستند. بهمین دلیل از دی ماه ۹۶ بیشتر به تکاپو افتادند که با این خطر جدی مقابله کنند و تا الان چندین کمپین و ائتلاف و سازمان را با اسامی مختلف تشکیل دادند که دور خود نیرو و سیاهی لشکر جمع کنند. اما چون موفق نشده اند هر چند مدت یکبار اسم دیگری روی جمع شان میگذارند.
در این شکی نیست که اینها نقطه مقابل کارگران و محرومان هستند. در نتیجه صرف “شعار نه به ج اسلامی” چیزی از دشمنی شان با کارگران کم نمیکند.
نه گفتن اینها به جمهوری اسلامی مانند نه گفتن خمینی به شاه بود. خمینی مخالف شاه بود اما نه مخالف استثمار بود و نه مخالف استبداد. نه گفتن خمینی به شاه، همان نه گفتن کارگر نفت و ماشین سازی ها و مردم محروم نبود. در آن دوره تلاش شد استثمار و فقر و فلاکت، فاصله طبقاتی و دزدی و ….  با انقلاب ریشه کن شود. اما در کنار بورژوازی ایران، بورژوازی غرب از ترس قدرت گرفتن شوراها و سوسیالیزم، تاکتیک مشابه را بکار برد و خمینی را در بوق و سورنا کردند، عکسش را در ماه دیدند و او را ناجی محرومین و مستضعفین معرفی کردند. همچنین بدلیل عدم تجربه و آگاهی کافی طبقه کارگر و دلائل دیگر، انقلاب را چنگ انقلابیون درآوردند و به اسلامی ها تحویل دادند. تا الان هم با دهها هزار اعدام و سرکوب وحشیانه و انواع تاکتیک توانسته اند حاکمیت لرزانشان را سر پا نگه دارند.
بعد از این چهار دهه که طبقه کارگر بسیار آگاه تر از گذشته به میدان آمده و قصد دارد انقلاب ناتمام ۵۷ را به نفع اکثریت جامعه تمام کند، به جز سرکوب های گسترده ج اسلامی و انواع تاکتیک هایش،  بورژوازی ایران در اپوزیسیون هم کفش و کلاه کرده که دوباره به کمک دولت های غربی در مقابل انقلاب بایستد و در بهترین حالت غیر جنگی اش سرنوشت مصر و لیبی و  را برای جامعه ایران رقم بزنند. صد البته روئیای حمله نظامی و عراقیزه کردن ایران هم برای اینها هنوز یکی از گزینه ها و آرزوهای شان است.
اینها دست به دامان دولتهایی شدند که دست شان به خون میلیون ها کودک و پیر و جوان در چهار گوشه کره زمین بویژه خاورمیانه آغشته است. فقط همین مسئله باید شیادی و ضد مردمی بودن رضا پهلوی و اطرافیانش را روشن کرده باشد. در نتیجه نه گقتن اینها به جمهوری اسلامی، هیچ ربطی به نه گفتن طبقه کارگر ایران و زنان آزادیخواه و مردم محرومی ندارد که پایه های نظام جنایتکار را در دیماه و آبان به لرزه در آوردند. دشمنی صف این کمپین با طبقه کارگر، با دشمنی جمهوری اسلامی تفاوتی ندارد. هر دو عزم شان برای استثمار و تحمیل فقر و فلاکت جَزم است.
در حکومت مورد نظر پهلوی، تمام قوانین و مناسبات  استثمار و بردگی کارگر، فاصله طبقاتی، زندگی در حلبی آبادها، نابرابری بین زن و مرد، عدم آزادی احزاب، سرکوب توسط همین نیروهای امنیتی و سپاه و …. سر جایش باقی خواهند بود. برای ثابت کردن این مسئله به جز دهها تجربه دم دست  که وجود دارند، دیدگاه سیاسی و خط فکری  اینها بعنوان بورژازی رانده از قدرت کافی است که ماهیت ضد کارگری شان برای همه ثابت شود.
به همان اندازه که ج – اسلامی از حاکمیت شورای نفرت دارد و ازش می ترسد، اپوزیسیون راست هم از پهلوی گرفته تا مجاهدین و .. به همان اندازه و چه بسا بیشتر ازش تنفر دارند و می ترسند. مخفی هم نمیکنند و بارها اعلام کرده اند. به این دلیل که به خوبی میدانند شعار اداره شورایی از دل مراکز کارگری بیرون آمده. اینها حاضرند نصف ایران با خاک یکسان شود اما جامعه دست شوراها نیفتد. چرا که حاکمیت شورایی برابر است با پایان حاکمیت سرمایه داری در ایران و به خطر افتادن ثروت ها یشان در گوشه و کنار جهان.
ما برای پیروزی مان در این جدال نفس گیر، برای رهایی از استثمار و نابرابری و برای دست یابی به رفاه و خوشبختی بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی، باید حقایق پشت تلاشها و ماهیت ضد کارگری و ارتجاعی این نیروها و کمپین هایشان را نشان دهیم.
کار مهمتر دیگر ما اما تشکیل شوراهای محلات و کارخانه و دانشگاه و …. برای تشکیل حاکمیت شورایی بعد از سرنگونی حاکمیت جنایتکار اسلامی و سرمایه است.
بختیار پیرخضری
اسفند ۹۹ برابر با مارچ ۲۰۲۱
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate