خسرو گلسرخی؛مردی برای تمامی فصول

داستان  گروگانگیری خاندان سلطنت از یک فیلم شروع شد که بر می گشت به محفل عباس سماکار وربطی به خسروگلسرخی و کرامت دانشیان نداشت. و ایندو تا دوران بازپرسی همدیگر را ندیده بودند

محفل عباس سماکار

 این محفل متشکل بود ازعباس سماکار فیلمبردار، رضا علامه زاده کارگردان سینما و فرهاد قیصری، از فعالین چپ که در جریان اعتصاب اتوبوسرانی در سال ۴۸ یک خودرو پلیس را به آتش کشیده بود

محفل سماکار در ابتدا در صدد ترور پرویز نیکخواه از معاونین تلویزیون بود

پرویز نیکخواه از فعالین حزب توده در خارج از کشور بود که گرایشات چینی پیدا کرده بود و از حزب توده جدا شده بود. نیکخواه درآن زمان از فعالین کنفدراسیون دانشجویی بود

نیکخواه به ایران آمد تابا ارزیابی ایران سازمانی پارتیزانی بوجود بیاورد. در همین گیر ودار بود که در سال۴۴ شاه توسط شمس آبادی ترور شد و ساواک در بررسی هایش دست بدستگیری وسیع در میان دوستان دور و نزدیک او زد. نیکخواه در همین رابطه دستگیر شد و به ۱۰ سال زندان محکوم شد

سازمان انقلابی حزب توده که جریانی منشعب از حزب توده با گرایشات چینی بود تبلیغ زیادی روی نیکخواه که از رهبران سازمان انقلابی بود کرد و چنین نشان داد که ترور شاه کار سازمان انقلابی و نیکخواه بوده است، در حالی که چنین نبود، و انتساب این ترور به سازمان انقلابی از حماقت های ساواک بود. این تبلیغ تا حدود زیادی گرفت و نیکخواه پرآوازه شد.

ترور نیکخواه می توانست ضمن آن که ضربه ای به ساواک محسوب شود باعث بالا رفتن روحیه جنبش انقلابی شود.

طرح گروگان گیری فرح و ولیعهد 

عباس سماکار طرح ترور نیکخواه را با رضا علامه زاده مطرح می کند، اما علامه زاده می گوید بهتر است به فکر فرد بالاتر و موثرتری باشیم. می توان در مراسم یک جشنواره سینمائی شهبانو را به گروگان گرفت

در همین زمان فیلم  دار به کارگردانی علامه زاده در فستیوال سینمایی پرتقال برنده جایزه می شود و لیلا امیر ارجمند رئیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پیشنهاد می کند این جایزه توسط فرح به علامه زاده داده شود تا هم حیثیت کانون بالا برود به عنوان تهیه کننده فیلم و هم موقعیت علامه زاده در سینما تثبیت شود. این مراسم هر ساله با حضور فرح و ولیعهد برگزار می شد و به بهترین های سینما جایزه داده می شد. پس طرح گروگان گیری کلید خورد

قرار بود بعد از گروگان گیری  همراه گروگان ها عازم کشوری بی طرف بشوند و در آنجا تقاضای آزادی پنج زندانی را بکنند: بیژن جزنی ، شکرالله پاک نژاد، صفرخان قهرمانی و دو نفر دیگر. بعدا توسط این پنج نفر لیستی متشکل از پنجاه نفر از زندانیان سیاسی تنظیم و تقاضای آزادی این پنجاه نفر شود

تهیه سلاح 

سماکار با طیفور بطحایی و کرامت دانشیان آشنا بود و می دانست هر دو ارتباطات با سازمان چریک های فدایی خلق دارند اما حد آن را نمی دانست

کرامت که مدام تحت تعقیب ساواک بود. پس تماس با طیفور در دستور کار قرار گرفت. محفل طیفور در این زمان در گیرودار گروگان گرفتن شهناز پهلوی دختر شاه بود. مریم اتحادیه از اقوام اردشیر زاهدی بود و از این طریق می توانست اطلاعات از جا و مکان شهناز پهلوی به دست بیاورد. آنان نیز در صدد بودند تا با گروگان گرفتن دختر شاه تقاضای آزادی زندانیان سیاسی را بکنند

با مطرح شدن طرح گروگان گیری فرح و ولیعهد، محفل طیفور طرح گروگان گیری شهناز پهلوی را از دستور کار خود خارج کرد و درصدد بر آمدند تا امکانات محفل را در اختیار این طرح قرار بدهند

محفل طیفور بطحائی 

طیفور فارغ التحصیل فیلمبرداری از مدرسه سینما بود و افراد زیر عضو محفل او بودند

شکوه فرهنگ: نویسنده و ژورنالیست 

ابراهیم فرهنگ: کارمند دفتر بیمه شوهر شکوه 

مریم اتحادیه: ژورنالیست 

ایرج جمشیدی: نویسنده 

مرتض سیاهپوش: کارگر چاپخانه 

ارتباط طیفور با کرامت 

در آن زمان محفل طیفور فاقد امکانات تسلیحات بود چرا که این محفل یک محفل چریکی نبود. پس طیفور تصمیم گرفت برای تهیه سلاح به کرامت مراجعه کند. و کرامت وقتی در جریان طرح قرار گرفت تامین سلاح را بعهده گرفت

محفل کرامت دانشیان

این محفل بعد از ترک تحصیل کرامت از مدرسه سینما شکل گرفت و گفته می شود در این سال ها کرامت با مصطفی شعاعیان در رابطه بود و رفتنش به مسجد سلیمان برای نفوذ گروه در منطقه نفت بود که با دستگیری کرامت و یوسف آلیاری و حسن و مرتضی فخار در مسجد سلیمان این ارتباط قطع شد و بعد ازآزادی، امیر فتانت بعنوان عامل ساواک خود را به این محفل نزدیک کرد

کرامت از طریق امیر حسین فتانت خود را با چریک های فدائی مرتبط می دید.

امیر حسین فتانت که بود  

در شیراز بدنیا آمد .پدرش صاحب هتل پالاس شیراز بود. ودر دبیرستان کمال نارمک درس خواند و برای تحصیل به دانشگاه شیراز رفت

در دانشگاه شیراز در محفلی که با رحیم عراقی و فرج آقا زاده درست کرده بود تصمیم گرفت، برای آزادی گروه فلسطین هواپیمایی بدزدند که ناموفق بود. و در پرونده اش جز این راه اندازی اعتصاب سال ۴۸ دانشگاه شیراز و درگیری با سرهنگ پهلوان نیز به چشم می خورد 

در سال ۴۹ دستگیر شد. و دو سال زندان گرفت. در دوران زندان به خدمت ساواک در آمد .و با رضایت ساواک به دانشگاه برگشت

با آزادی کرامت دانشیان در سال ۵۰ از زندان، از آنجایی که ساواک می دانست کرامت دست از مبارزه بر نمی دارد به اشاره ساواک به کرامت نزدیک شد و خودرا چریک فدایی معرف کرد. و اعلامیه های چریک ها را که ساواک به او می داد به کرامت می داد.

مطلع شدن ساواک از طرح 

ساواک از طریق امیر فتانت از طرح گروگان گیری مطلع شد پس تصمیم گرفت با جواب مثبت دادن فتانت به کرامت برای دادن سلاح نیروهای درگیر را وارد صحنه کند و در هنگام عملیات آن ها را به دام بیندازد

جلو افتادن پروژه ساواک 

امیر فتانت در کافه قناری در ضلع غربی خیابان روزولت کمی پائین تر از چهار راه تخت جمشید با ثابتی مرد ابرو کمانی ساواک ملاقات کرد و ثابتی بعد از توجیه کردن او، کلید پیکانی را که سلاح در آن جا سازی شده بود به او داد.  

ایرج جمشیدی از اعضای محفل طیفور مامور گرفتن سلاح از امیر فتانت شد تا آن را پس از تحویل گرفتن به عباس سماکار تحویل دهد. قرار بود عباس سماکار فرمانده عملیات باشد و رضا پهلوی و فرح را به گروگان بگیرد. رضا علامه زاده، ایرج جمشیدی و فرهاد قیصری تیم پشتیبان باشند تا در صورت دخالت پلیس وارد عملیات شوند

ایرج جمشیدی در سرقرار دچارشک و تردید شد محیط سالم بنظرش نیامد قرار را اجرا نکرد و به همدان رفت

ساواک که قرار گرفتن سلاح را سوخته شده دید پنداشت محفل طیفور به ساواکی بودن فتانت پی برده اند و ممکن است بزودی مخفی شوند پس برخلاف طرح اولیه که دادن سلاح به گروه و دنبال کردن تا لحظه عملیات و دستگیری آنان بود، طرح زودرس دستگیری در دستور کار قرارگرفتنخستین فرد، شکوه فرهنگ از محفل طیفور دستگیر شد

دستگیری ها ادامه یافت تا مرز ۲۰۰ نفر رسید.  

محفل گلسرخی

 این محفل در سال ۵۰ توسط خسرو گلسرخ ، عاطفه گرگین همسرش و شکوه فرهنگ تشکیل شد

پس از مدتی شکوه فرهنگ از این محفل جدا شد و جای او را منوچهر مقدم سلیمی گرفت. سلیمی از فعالین با سابقه بود که در جریان ترور شاه توسط شمس آبادی در سال۴۴ دستگیر و به ۳ سال زندان محکوم شد

این محفل یک محفل مطالعاتی بود و تصمیم داشت با مطالعه آثار مارکسیستی به تدوین برنامه برای کار در جامعه برسد

این محفل در ۸ فروردین سال ۵۲ لو رفت و اعضا آن دستگیر شدند

ساواک از طریق شکوه فرهنگ مطلع شد که گلسرخی در سال ۱۳۵۰ براین باور بود که با ترور شاه وضع مملکت عوض می شود .

 پس ساواک تصمیم گرفت یک پروژه جدید روی صحنه بیاورد ترور شاه و گروگان گرفتن خانواده سلطنت ، به همین خاطر همه را یک کاسه کرد

گلسرخ به درستی در دادگاه می گوید: ۷ ماه پیش مرا گرفته اند و شکنجه کرده اند که خون ادرار کرده ام. حالا آمده اند می گویند توطئه کرده ای. دوسال پیش حرفی زده ام حالا می گویند می خواستی شاه را ترور کنی

 دادگاه 

 ساواک تصمیم داشت به سیاق همیشگی اش مشتی انسان خرد شده را به دادگاه ببرد و پیروز از آن بیرون بیاید

این دادگاه اهمیت ویژه ای داشت و آن علنی بودن آن بود. ساواک از آنجا که خودرا پیروز این نمایش می دید سعی داشت تمام ظاهر نمایش را منطبق بر اصول جهانی دادگاه ها بر پا کند تا دنیا ببیند در ایران، هم دادگاه هست و هم وکیل و هم زندانی می تواند از خود دفاع کند. و اگر دفاع نمی کنند علت در حقانیت رژیم و باطل بودن مخالفین است

ارزیابی ساواک 

ساواک در ارزیابی هایش به این نتیجه رسیده بود که از ۱۲ نفر متهم اصل این پرونده

۲ نفر دفاع ایدئولوژیک می کنند: گلسرخی و دانشیان 

۲ نفر دفاع حقوقی می کنند: طیفور بطحایی و رضا علامه زاده 

۸ نفر دیگر به شدت و ضعف اظهار ندامت خواهند کرد.

 دادگاه اول 

در دادگاه اول طیفور بطحایی عمل خودرا معلول نابسامان جامعه دانست و طلب عفو و بخشش نکرد. این برای ساواک قابل قبول بود. گلسرخی و دانشیان دفاع ایدئولوژیک کردند. علامه زاده و سماکار تا حدودی دفاع حقوقی کردند و بقیه به شدت و ضعف هایی اظهار ندامت کردند

در دادگاه دوم آرایش نیروها به همین شکل بود با این تفاوت که سماکار خود را پیدا کرد و از حرکت گروه دفاع کرد

احکام دادگاه اول :

 ۷ نفر اعدام: بطحایی و گلسرخ و دانشیان، علامه زاده، سماکار، جمشیدی، منوچهر مقدم سلیمی 

 دو نفر ۵ سال: مریم اتحادیه و مرتضی سیاهپوش 

 ۳ نفر ۳ سال: شکوه فرهنگ و شوهرش و فرهاد قیصری 

احکام دادگاه دوم 

در فاصله دادگاه اول و دوم اتفاق مهمی افتاد، برخلاف پیش بینی ساواک مردم متهمین را نه عده ای آدمکش بلکه قهرمانان جان به کفی دیدند که در جنگ نابرابر از آرمان و شرف مردم خود دفاع می کنند و ساواک از روانشناسی توده ها در یک حکومت توتالیتر بی خبر بود. این جو عمومی ، در شکستن حکم ها بی تاثیر نبود

۵ نفر اول: ایرج جمشیدی:۱۰ سالمنوچهر مقدم سلیمی : ۱۵ سال شکوه فرهنگ و شوهرش و مریم اتحادیه هر کدام :۳ سالمرتضی سیاهپوش: ۵ سالفرهادقیصری:۱ سال 

بعد از مدتی حکم سماکار و بطحایی و علامه زاده شکسته شد. و ابد گرفتند. گلسرخی و دانشیان حاضر به تقاضای عفو از شاه نشدند و حکم اعدام شکسته نشد.

 طرح ساواک 

ساواک که بواسطه اشرف در حال توطئه بر علیه باند فرحقطبی ،رئیس تلویزیون بود  تصمیم گرفت طرح ترور و گروگان گیری شاه و فرح را عملیاتی کند تا از این طریق باند فرح را بزیر بکشد و بتواند دایره نفوذش را تا خانواده سلطنت و مراکز تصمیم گیری گسترش بدهد

پس طراحان این مرحله ثابتی و بازجویان زبده ساواک بودند

محاسبه ساواک 

ساواک نیرو ها را به میدان فرستاد

دادستان با پشت جبهه داغ و درفش ساواک ،روزنامه ها و رادیو تلویزیون رژیم ،۵ تواب شکوه و شوهرش. مریم اتحادیه. سلیمی و قیصری 

از آنطرف: دو چریک: خسرو و کرامت 

سه نفر در پشت جبهه: سماکار و علامه زاده و بطحایی 

نتیجه این نبرد در مرحله طراحی روشن بود؛ برد رژیم و باخت جنبش.

نباید از یاد برد که این دادگاه بهیچ وجه یک دادگاه علنی بمعنای حقوقی اش نبود. دادگاه علنی تعریف روشنی دارد. حضور آزاد ارباب رسانه داخل و خارج ، شخصیت های مورد وثوق مردم، مجامع جهان و داخل حقوق بشری، احزاب و سندیکاها و مردم و نشر تمام آنچه که در دارسی اتفاق می افتد و مهم تر از همه حضور هیئت منصفه، قاضی بیطرف و مستقل و وکیل مدافع. این ها هستند که یک دادگاه را علنی می کنند. اما براستی چگونه در یک کشور استبداد زده برگزاری یک دادگاه علنی ممکن است؟ 

هدف ساواک چه بود 

بعضی بر این عقیده اند که این نمایش فراهم شد تا حیطه نفوذ ساواک و ثابت از مرزهای موجود بگذرد و خانواده سلطنت و دیگر مراکز قدرت را در بر بگیرد و به شاه بباوراند که حفظ سلطنت تنها با تکیه بر ساواک ممکن است    

بدون شک یک وجه عمده این نمایش همین بود. پس ساواک یک نمایش پسامدرن تدارک دید. هدف نمایش پسامدرن در کشورهای توتالیتر مردم اند. اما از آنجا که دیکتاتور مردم را به هیچ می گیرد در این نمایش از نقش مردم مغفول ماندند. و آن شد که نباید می شد. در این نمایش متن مردم نانوشته ماند. این متن را مردم در هنگام نمایش در کوچه ها و خیابان ها خود برای خود نوشتند

نمایش پسامدرن بر خلاف نظر بدخواهان به نمایش کلاسیک بدل شد. شاه ترور شد. فرح و ولیعهد به گروگان گرفته شدند. عملیلات محفلی آنطور که فتانت مدعی بود به عملیات واقعی و میدانی تبدیل شد. چریک بی سلاح به چریک با سلاح تبدیل شد. چریک ها تیر خلاص را بر شقیقه رژیم زدند

ساواک اشتباه کرد. به ضرس قاطع می توان گفت اشتباه ساواک در زمان و مکان عملیات بود نه خائن امیر حسین فتانت و نه سناریست ،سربازجوهرمز آیرملویی و نه کارگردان پرویز ثابتی  نتوانستند شاه را نجات دهند

چراغ ها روشن شد نمایش پسامدرن به نمایش کلاسیک بدل شد چریک ها روی بیست رژیم بیست و یک آوردند

اشتباه ساواک 

اشتباه ساواک از آن جا اغاز شد که فاز طراحی را با فاز میدانی عملیات یکی گرفت. اشتباه دوم ساواک در این بود که مکان و زمان عملیات را اشتباه ارزیابی کرد

زمان عملیات روز ۱۶ دی ۵۲ و مکان عملیات دادگاه نظامی بود. شاه و فرح به گروگان گرفته شدند. چریک های غیرمسلح در عملیات میدانی نبرد را بردند

یک طرح خام به گفته علامه زاده و یک طرح بچگانه بنا به ادعای فتانت با پایمردی خسرو و کرامت به یک عملیات موفق بدل شد. ساواک یک نکته را از یاد برد چریک بی سلاح خطرناکتر از چریک با سلاح بود

  **************

منابع:

دستی در هنر چشمی بر سیاست. رضا علامه زاده.

یک فنجان چای بی موقع. امیرحسین فتانت 

عباس منصورانپژواک ایران. مقاله این امیرحسین فتانت همان شکارچی دانشیان و گلسرخ است

پنهان در پشت خود؛عباس سماکار بهمراه بهرام رحمانی 

یادی از کرامت الله دانشیان، هم نشین بهار 

تاریخ سی سالهبیژن جزنی 

دفاعیات گلسرخیکاوه گوهرین

امیر حسین فتانتویکی پدیا 

هم نشین بهاریادی از کرامت 

مهدی مرعشیبی بی سی فارسی ۹۳/۲/۶ ۵

فرهنگ نوینویژه کرامت 

 عباس سماکار من یک شورشی هستم 

 

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate