ملاحظاتی بر «منشور مطالبات حداقلی تشکل های مستقل صنفی و مدنی»

انتشار منشور مباحثات فراوانی را در درون اقشار مختلف برانگیخت که لازم دیدیم به نکاتی در مورد آن اشاره کنیم.

ابتدا لازم به ذکر است که تاکید کنیم که «گرایش مارکسیست های انقلابی ایران» در کلیت خود از هرگونه مبارزه اعتراضی و یا اقدامات مشترک نهادهای کارگری و یا سایر قشرهای اجتماعی در مقابل رژیم جمهوری اسلامی حمایت می کند. اما، حمایت ما از مبارزین و مبارزات فعالان کارگری به مفهوم تایید روش مبارزاتی و محتوای منشور و برنامه آنان نیست. ما در هر موردی ضمن حمایت عملی از فعالان کارگری و مبارزان قشرهای تحت ستم این حق را برای خود محفوظ می داریم که به روش اقدامات و محتوای برنامه ای آنها نقد کنیم. این نقد به هیچوجه با هدف کم بها دادن به اقدام آنها و یا عدم حمایت از حق دموکراتیک آنها برای مقابله با رژیم جمهوری اسلامی بهر شکلی که خود تعیین می کنند نیست. این نقد با هدف سازندگی و بهتر کردن مبارزات مشترک در راستای سرنگونی نظام سرمایه داری و تثبیت حاکمیت کارگری است. ما از یکسو با روش های فرصت طلبانه دنباله از هر اقدام نهادهای کارگری و از سوی دیگر روش های فرقه گرایانه و انزوا گری از بدنه هر اقدام کارگری مرزبندی داریم.
همانگونه که در ابتدای این منشور ذکر شده انتشاردهندگان آن تعدادی سندیکا و انجمن صنفی مدنی هستند که مفاد آن را در تقابل با جناح راست (گروه ۷+۱) تهیه کرده تا در خلاء موجود کنونی آلترناتیو مناسب دیگری عرضه نمایند.
بندهای اولیه این منشور پس از پیش گفتار راویانه و روزنامه نگارانه و نه طبقاتی مبارزات جاری جامعه، بیان مطالبات و درخواست هایی ست که در شرایط موجود جهانی هیچ جریان وابسته به اپوزیسیون راست، حتی طرفداران راستگرای رضا پهلوی نیز آن را نفی نمی کنند. بچگانه است اگر باور کنیم که فردی مانند رضا پهلوی اعلام کند که «من مخالف آزادی زندانیان سیاسی هستم و یا شرایط امنیت و سلامت کار نباید فراهم شود و یا این که کودکان موظفند کار کنند، یا اینکه من قصد تخریب محیط زیست را دارم». تمامی این مطالبات از درخواست هایی هستند که حتی سرمایه داران بر آن صحه می گذارند، یعنی مطالبات بورژوا دموکراتیک صنفی – سیاسی.
بدین ترتیب شکی نیست که مطالباتی نظیر مطالبات این منشور می تواند در هر بیانیه ای از طرف اپوزیسیون راست نیز مطرح شود.
منشور در رابطه با حقوق ملیت ها، که طیف راست بسیار بدان حساس است، به طور مختصر می گوید. “امحا قوانین و هر گونه نگرش مبتنی بر تبعیض و ستم ملی و مذهبی و ایجاد زیر ساخت‌های مناسب حمایتی و توزیع عادلانه و برابر امکانات دولتی برای رشد فرهنگ و هنر در همه مناطق کشور و فراهم کردن تسهیلات لازم و برابر برای یادگیری و آموزش همه زبان‌های رایج در جامعه”. این اولین نشانه ای است از فاصله گیری از منافع مليت های تحت ستم در جامعه ایران. سخنی از حق تعیین سرنوشت نیست. حال اگر این ملیت ها گفتند ممنون از توجه و علاقه شما به فرهنگ ما، اما ما ترجیح میدهیم در چهارچوب جغرافیایی خود استقلال کامل داشته باشیم، نویسندگان این منشور چه پاسخی خواهند داد؟ و آیا چنین موضع گیری مطابق با اصول دموکراسی کارگریست؟
اگر چه کارگران هیچگاه موافق جدایی ملیت ها نیستند و آن را موعظه نمی کنند. چرا که هرگونه جدایی بر خلاف منافع استراتژیکی طبقه کارگر می باشد، اما چنین حقی را برای همه ملل قائل هستند که اگر اکثریت به خودمختاری، حتی تا حد جدایی رای داد، آن را بپذیرد؛ درست برخلاف بورژوازی که بر حفظ وحدت ملی تکیه کرده و با توسل به سرکوب با این امر مخالفت خواهد کرد.$
آیا امضا کنندگان این منشور به چنان درجه ای از قدرت و سازمان دهی رسیده اند که چنین مضامینی را تحقق بخشند؟ و اگر رسیده اند چرا به روشنی از انقلاب کارگری صحبت نمی کنند.
مفهوم “برای همیشه به شکل‌گیری هرگونه قدرت از بالا پایان دهد و سر آغاز انقلابی اجتماعی و مدرن و انسانی برای رهائی مردم از همه اشکال ستم و تبعیض و استثمار و استبداد و دیکتاتوری باشد.” چیست؟
اگر این انقلاب چیزی به جز انقلاب کارگری و سرنگونی کامل نظم بورژوایی نیست چرا باید آن را در لفافه کلمات فراطبقاتی بسته بندی کرد؟ و آیا کلمه “سرآغاز” معنا و مفهوم دیگری به جز ایجاد شرایط مناسب برای حرکت به سوی حکومت کارگری، یعنی برقراری حکومت بورژوا دموکراتیک می تواند داشته باشد، همان تئوری شکست خورده انقلاب دو مرحله ای؟
این نظریه در بخش دیگر مقدمه تکمیل می شود:
«ما تشکلها و نهادهای صنفی و مدنی امضا کننده این منشور با تمرکز بر اتحاد و به هم پیوستگی جنبش‌های اجتماعی و مطالباتی و تمرکز بر مبارزه برای پایان دادن به وضعیت ضد انسانی و ویرانگر موجود، تحقق خواست‌های حداقلی زیر را به مثابه اولین فرامین و نتیجه‌ی اعتراضات بنیادین مردم ایران، یگانه راه پی افکنی ساختمان جامعه‌ای نوین و مدرن و انسانی در کشور می‌دانیم و از همه انسان‌های شریف که دل درگرو آزادی و برابری و رهائی دارند می‌خواهیم از کارخانه تا دانشگاه و مدارس و محلات تا صحنه جهانی پرچم این مطالبات حداقلی را بر بلندای قله رفیع آزادیخواهی بر افراشته دارند».
پخت چنین ملغمه ای تنها در تجمعات سانتریست ها امکان پذیر است. سانتریست هایی که به خیال خود می توانند استثمار شونده و استثمار کننده (البته در اپوزیسیون) را در زیر یک سقف جمع کرده و به جامعه مدرن آزاد و انسانی (که روشن نیست چه مدل جامعه ای ست، سوسیالیستی یا بورژوایی) برسند. بیهوده نیست که چنین منشوری می تواند مورد حمایت اسماعیلیون، علی نژاد، جبهه ملی و اتحاد چپ و غیره قرار گیرد.
چنین برنامه پر تناقضی نمی تواند از سوی پیشروان کارگری مطرح شود، آنان منافع خود را می شناسند و در وادی بی سروته عبارات و جملات سانتریستی سرگردان نیستند.
در وضعیت کنونی که صدها هزار تن از جوانان همواره در خیابان ها وشهرهای ایران در اعتراض اند، و زمانی که اقدامات جسورانه ملیت های تحت ستم در کردستان، خوزستان، بلوچستان و آذربایجان در مقابل تهاجم نظامی رژیم در جریان است، یک مطالبه «حداقلی» اصلی در سراسر ایران مطرح است؛ سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی. نقش نهادهای کارگری در وضعیت کنونی، آغاز از طرح مطالبه سرنگونی رژیم جمهوری، باید طرح مطالبات انتقالی در راستای آماده سازی کارگران پیشتاز برای تحقق انقلاب کارگری باشد. این مطالبات شامل اشغال کارخانه ها و محلات کار، بدست گرفتن کنترل تولید و توزیع به دست خود، و ایجاد صندوق های اعتصاب برای تدارک اعتصاب عمومی است. هر آنچه کمتر از این مطالبات باشد، راه را برای درجا زدن و نهایتا تن دادن به وضعیت موجود، باز می گذارد.
و در پایان آیا امضا کنندگان این منشور از حمایت واقعی و عملی توده های کارگر برای تحقق این منشور برخوردار هستند؟ آیا می توانند در قبال سکوت این حاکمیت و یا عدم پاسخگویی حکومت ائتلافی مورد نظر خود با اعلام اعتصابی سراسری، حتی برای یک ساعت، قدرت خود را به نمایش بگذارند؟ آیا بی عملی آنان در مقابل عدم پاسخگویی منجر به ایجاد روحیه سرخوردگی عمومی نمی شود و، مهمتر از همه، آیا طرح چنین مطالباتی (صنفی ـ مدنی) در شرایطی که توده ها در پنج ماه گذشته شعار سرنگونی را مطرح کرده اند دو گام به پس و طرح مماشات نیست؟ مماشاتی که می تواند لبه تیز انقلاب را کند کرده و متوجه اصلاحات نماید؟

گرایش مارکسیست های انقلابی ایران
militant.com
۳ اسفند ١٤٠١

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate