انتخاب محجوب دبیر کل خانه کارگر به عنوان نایب رئیس (WFTU) فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری (ILO)  و نقش سازمان جهانی کار

انتخاب محجوب دبیر کل خانه کارگر به عنوان نایب رئیس

(WFTU) فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری

(ILO)  و نقش سازمان جهانی کار

هیجدهمین کنگره فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگریدر ایتالیا از ششم تا هشتم ماه مه برگزار شد. دراین کنگره،  علیرضا محجوب دبیر کل خانه کارگر به عنوان نایب رئیس این فدراسیون انتخاب شد. این انتخاب موجی از خشم کارگران و مدافین طبقه کارگر را برانگیخت. اما انتخاب محجوب به این سِمت زمانی صورت میگیرد که در حدود یک دهه است عضوهیئت رئیسه فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری می باشد.

در ضمناین نوشته به نقش ” آی ال او” که دقیقا از نظر جهانی به سیاستهای فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری ربط دارد می پردازد. 

“خبر عضویت  ۵ ساله علیرضا محجوب تحت عنوان هیئت رئیسه فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری در سایت ایلنا در تاریخ ۱۵آپریل ۲۰۱۱ درج شده بود. “

علیرضا محجوب دبیر کل لانه جاسوسی خانه کارگر که در طول حکومت ننگین جمهوری اسلامی، یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامیاست و به علت سرسپردگیش به دولت و دستگاه حکومتی با کسب امتیازات فراوان تا به امروز در سرکوب کارگران و ایجاد سد و مانع در پیشروی جنبش کارگری نقش بسزایی داشته است،انتخاب او، در “فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری”تحت عنوان نایب رئیس این فدراسیون از منظر طبقه کارگر ایران محکوم و یک سیاست ضد کارگری تلقی میشود. ظاهراً هدفی که فدراسیون در این رابطه دنبال میکند، بر تمام جنایاتی که جمهوری اسلامی در رابطه با طبقه کارگر ایران در عرض این چهل سال انجام داده است سرپوش گذاشته وبا نقض قوانین در سطح بین المللی دست جمهوری اسلامی را مثل همیشه برای سرکوبهای بیشتر کارگران از جانب اوباشان جمهوری اسلامی باز می گذارد. انتظار میرود که فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری جنایاتی را که رژیم سرمایه اسلامی بخصوص دررابطه با طبقه کارگرایران مرتکب شده است را درحضورجهانیان افشاء نماید، نه اینکه محجوب این عامل سرکوبگر را به جای نماینده کارگران با سمت نایب رئیسیفدراسیون برسمیت بشناسد. 

سرمایه داری ایران درهماهنگی با سرمایه جهانی بدلیل وحشت از اعتراضات و اعتصابات کارگری و جنبشهای اجتماعی دیگر از جمله معلمان و بازنشستگان و در کل خیزشهایی که در کف خیابانهای ایران در جریان است، در تکاپوی نزدیکیها و توافقات بیشتری با هم هستند. همانطور که می بینیم ادغام سرمایه ایران در سرمایه جهانی ازطریق صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، تا کنون آنچه بدنبال داشته، تورم لجام گسیخته، بیکاری روز افزون، فقر و فلاکت و گرسنگی کهبه ریاضت کشی و خانه خرابی میلیونها کارگرو زحمتکش در ایران ختم شده است. استفاده از مهره هایی همچون محجوب دقیقاً برای مُحق جلوه دادن اعمال جمهوری اسلامی، و نادیده گرفتن بی حقوقی های بیشماری است که بر طبقه کارگر و توده های زحمتکش ایران اعمال میشود. برای افشای این سیاستهای ضد کارگری و زد و بندهای سرمایه لازم است، مروری شود براعمال ننگین و عملکردهای چهل ساله خانه کارگر و نقش محجوب بعنوان دبیرکل آن.

خانه کارگر سازماندهیو متشکل نمودن تمام ارگانهای سرکوبگر از جمله: شوراهای اسلامی ، انجمنهای اسلامی، حراست کارخانجات را بعهده دارد. بعنوان یکی از قویترین ارگانهای سرمایه ازطریق انجمنهای اسلامی و بخصوص شوراهای اسلامیدر اخراج و سرکوب کارگران عمل می نماید.اضافه بر این خانه کارگر در سازمانیابی تشکلهای مستقل و توده اییکارگران،بیکارسازیها، پرداخت حقوقهای معوقه به کارگران، تعیین نازلترین دستمزدهای سالانه کارگران نقش تعیین کننده دارد. در واقع این تشکلهای ضد کارگری وظایف اساسی اشان حفظ سرمایه، همکاری با مدیریت، بالا بردن تولید و استثمار بیشتر کارگران و ایجاد حفظ و انضباط در جهت تثبیت و استمرار سرمایه و ایجاد جو رعب و اختناق در محیطهای کاری میباشد. 

یکی از دستاورد های انقلابی وارزشمند کارگران بعد از انقلاب ۵۷ برپایی شوراهای کارگری در کارخانجات بود. این شوراها که با ابتکار خود کارگران در کارخانه ها شکل گرفت، وحشت جمهوری اسلامی را بر انگیخت تا جایی، که با تمام قوا و بطرز وحشیانه ای از جانب نیروهای سرکوبگررژیم اسلامی درهم شکسته شد. در نتیجه این سرکوبها کارگران مبارز زیادی ازکارخانجات مختلف از کار اخراج شدند،همزمان با اين اخراجها تعداد زيادى از پیشروان کارگرى تحت پيگرد پليسى قرار گرفته و دستگير شدند و شمارى هم به جوخه هاى اعدام سپرده شدند.

با درهم شکستن شوراهای کارگری، برای تحت کنترل گرفتن جو کارخانجات و حاکمیت کامل سرمایه در تقابل با شوراهای کارگری،نهاد خانه کارگر و شوراهای اسلامی ضد کارگری شکل گرفت. شوراهای اسلامی به عنوان ابزاری در دسترژيم سرمایه داری اسلامی و صاحبان سرمایه عمل کرده و از طریق آناعتراضات کارگریسرکوب شده و دست کارفرماها را در تهدید و اخراج و زندانی نمودن کارگران باز گذاشته است. 

در شرایطی فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری محجوب را تحت عنوان نایب رئیسبر می گزیند، سالها است طبقه کارگر ایرانبا اعتراضات و اعتصابات تعطیل ناپذیر برای کسب مطالبات و خواستهایش، ایجاد تشکلهای طبقاتیش،بر علیه سرمایه، خانه کارگر و مزدوران شوراهای اسلامی با اتکاء به نیروی طبقاتی خود مبارزه می نماید. در این راستا هم بهای سنگینی از اخراج، تهدید، ارعاب و توهین، زندان و شکنجه را متحمل شده است. کما اینکه در حال حاضر تعدادی از پیشروان کارگری از جمله رضا شهابی و حسن سعیدی و تعداد بیشماری از معلمان و بازنشستگان در زندان بسر میبرند و با شرایط سخت امنیتی،اعمالشکنجه و توهین و اهانتروبرواند. سمت نایب رئیس دادن از طرف  این فدراسیون به محجوب این نوکر سرمایه و قلمداد نمودن آن بجای نماینده کارگران ایران بجز تلاش مذبوحانه سرمایه داری جهانی در نادیده گرفتن و واژگونه معرفی کردن مبارزات ومقاومتهای طبقه کارگر ایران معنی دیگری نمی تواند داشته باشد.

آقای پامپیس کیریتسیس در نخستین سخنرانی اش پس از انتخاب شدن به عنوان دبیرکل جدید فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری جهان، می گوید: “من به مسئولیتی که بر عهده می‌گیرم آگاهم. فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری دارای سابقۀ مبارزاتی طولانی و باشکوه است و در شرایط کنونی نقش بسیار مهمی در هماهنگی و هدایت جنبش کارگری طبقاتی در سراسر جهان دارد.” او اضافه می کند: ” هجدهمین کنگره ما به وضوح عرصه هایی را که جنبش جهانی اتحادیه های کارگری طبقاتی ( جنبش جهانی سندیکاهای طبقاتی) بدان فراخوانده شده تا نبردهای خود را انجام دهد و اهداف خود را تحقق بخشد، برجسته کرده است. اولویتها را برای دخالت پربارتر و موثرتر، جهبه قویتر و متحدتر در مبارزات کارگری تعیین کرده است. ما هیچ توهمی نداریم. نبردهایی که در انتظار ما هستند سخت و دشوار خواهند بود. در جنگ بین کار و سرمایه که ماهیت وحشیانه و استثمارگر نظام سرمایه داری بر ما تحمیل کرده است، توازن قوا در حال حاضر به گونه ایی نیست که همه جا و همیشه نتایج پیروزمندانه را برای ما تضمین کند. شکی نیست که اگر بخش مهمی از جنبش اتحادیه کارگری تحت وابستگی و نفوذ سیاسی و ایدئولوژیک حلقه های مسلط سرمایه داری قرار نمی داشت، این توازن قوا در سطح جهانی بسیار متفاوت می بود.”

قطعاآقای پامپیس کیریتسیس و فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگری بر این امر کاملا آگاه و واقفند که مزدور و اوباشی همچون محجوب که در حدود یک دهه است عضویتش را در این فدراسیون پذیرفته اند، نه تنها کارگران را نمایندگی نمیکند بلکه با زمامداری تشکلهای ضد کارگری شوراهای اسلامی دائما به سرکوب جنبش کارگری و فعالین آن مشغول است. چماقداران حزب الهی با گرفتن دستور از نهاد ارتجاعی خانه کارگر بود که در سال ۱۳۸۴ در بدو تاسیس سندیکای شرکت واحد و قبل از تشکیل اولین مجمع عمومی آن به دفتر سندیکا حمله بردند و درب و پنجره های سندیکا را شکستند. البته اینجا تنها نوک حمله متوجه محجوب و لانه جاسوسی اش نیست،بلکه متوجه فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری (و (WFTUشخص پامیس کیریتسیسنیز میباشد. ایشان از هجدهمین کنگره  فدراسیون سخن به میان می آورد که “جنبش اتحادیه کارگری طبقاتی بدان فراخوانده شده تا نبردهای خود را انجام دهد، از جنگ بین کار و سرمایه و ماهیت وحشیانه و استثمارگر نظام سرمایه داری نام میبرد، ایشان مدعی است اگر بخش مهمی از جنبش اتحادیه کارگری تحت وابستگی و نفوذ سیاسی و ایدئولوژیک حلقه های مسلط سرمایه داری قرار نمی داشت، این توازن قوا در سطح جهانی بسیار متفاوت می بود.” در حالیکه آقای پامیس کیریتسیس آگاهانه و زیرکانه به عنوان دبیرکل کنفدراسیون و انتخاب محجوب مزدور به عنوان نایب رئیساش نه تنها از سازشو تعامل با سرمایه سخنی به میان نی آورد بلکه طوری هم وانمود می کند که فعالیتهاش در خدمت به جنبش کارگری و در تضاد با کار و سرمایه است. 

از اینکه بخشی از کنفدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری را بدنه کارگری جنبش کارگری کشورهای شرکت کننده تشکیل میدهد، دور از انتظار نیست. اما نکته ای که در این کنفدراسیون با توجه به ترکیب آن باید مد نظر داشت این است که سیاستهای تعیین کننده این کنفرانس رفرمیستی و کاملا تحت کنترل نفوذ نهادهای امپریالیستی است. کارگران در تصمیم گیریها و پیش بردن اهداف این کنفدراسیون نقش نظاره گری بیش ندارند و نخواهند داشت. کنفدراسیونی با چنین مختصاتی قطعا نخواهد توانست در جهت منافع جنبش کارگری جهانی قدمی رو به جلو بردارد. تنها حضور طبقه کارگر جهانی با تشکلهای واقعی و طبقاتیش در تشکیل همچنین کنفدراسیونهای جهانی می تواند تضمین کننده منافع کل کارگران باشد. 

نظام سرمایه داری جهانی با اجرای سیاستهای نئولیبرالی و خصوصی سازیها ریاضت کشی اقتصادی را به طبقه کارگر جهانی تحمیل نموده است، ایران هم از زمره کشورهایی است که بالاترین ضربه را از این ریاضت کشی متحمل شده است. امروز انتخاب فردی همچون محجوب به نایب رئیس این کنفدراسیون نه تنها در ضدیت با منافع طبقه کارگر ایران است بلکه نشان از سیاستهای رفرمیستی حاکم بر این کنفدراسیون را دارد، رفرمیستی که افق اجتماعی طبقه کارگر جهانی را کور و محدود نموده است؛ با دست نزدن به بنیادهای اساسی نظام سرمایه داری، و زد وبند از بالا امتیازات جزئی از بورژوازی گرفته و کارگران را به آشتی طبقاتی با سرمایه سوق میدهد. رفرمیسم مبارزه طبقاتی کارگران را مهار میزند انتظار کارگران را از باورهایشان به نیروی خود ومبارزه اشان کاهش میدهد و اعتراضات را میخواباند و در تمام حرکتهای اعتراضی، کارگران نقش ترمز کننده و باز دارنده را دارند. رفرمیسم عبارت است از فریب بورژوازی در ممانعت از مبارزه طبقاتی کارگران و با این رویکرد که تا زمانی که سلطه سرمایه پا بر جا است، کارگران بهر صورت بردگان مزدی خواهند ماند. رفرمیسم در عمل به سلاحی تبدیل میشود که بورژوازی با آن کارگران را فاسد میسازد و تضعیف میکند. برعکس آن، کارگرانی که درک درست و واقعی از مبارزه طبقاتی و تضاد بین کار وسرمایه دارند، به مبارزه با سرمایه برخاسته، اجازه نمی دهندسیاستهای رفرمیستی سد راه مبارزاتیشان شود. سالها است کارگران ایران به این واقعیت دست یافته اند که فقط از طریق مبارزه طبقاتی و با اتکاء به نیروی خود خواهند توانست به جنگ سرمایه بروند، بهمین دلیل است، که نهاد ضد کارگری خانه کارگر به سرکردگی چماقداری همچون محجوب با حمایت ارگانهای سرکوبگر جمهوری اسلامی از ایجاد تشکلهای طبقاتی کارگران ممانعت بعمل می آورند، و از سوی دیگر، در سطح بین المللی از طریق فدراسیونهایی جهانی و دبیر کلی همچونآقای پامیس کیریتسیس به یاری نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی برخاسته اند و بجای به عضویت گرفتن نمایندگان واقعی کارگران، فرد منحوس و ضدکارگری همانند محجوب که در نزد طبقه کارگر ایران هیچ مشروعیتی ندارد را به عنوان نماینده کارگران ایران و نایب رئیس منتصباین فدراسیون به رسیمت می شناسند. 

سرمایه داری جهانیبطور استراتژیکی برای احاطه و كنترل نیروی طبقه كارگر جهانی، در میدان است و از هر حربه و ترفندی برای عقیم نمودن مبارزه طبقاتی کارگران استفاده و سرمایه گذاریهای کلان نموده است. سرمایه داری می خواهد به طبقه كارگر بقبولاند كه با این طبقه “منافع مشترك” دارد و به نفع هر دو طرف است كه با صلح و آرامش سر یك میز بنشینند و با هم كنار بیایند، که طبقه سرمایه دار با دست و بال بازتر به استثمار کارگران و انباشت سرمایه ادامه دهد. سرمایه داری می خواهد به طبقه كارگر ثابت كند كه بهترین كار، قبول قانون و قواعدی است كه استثمارگران برای “سودآوری هر چه بیشتر سرمایه” تعیین كرده اند. بنابراین كارگران راهی جز قبول این قوانین ارتجاعی سرمایه را ندارند، در غیر اینصورت، در مقابل طرحهای بنیان كن “جهانی سازی” و ” آزاد سازی” و “خصوصی سازی” تاب تحمل نخواهند آورد. امروز تشکیل هیجدمین فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری در ایتالیا و انتخاب محجوب به عنوان نایب رئیس این فدراسیون دقیقا ناشی از این سیاستهای سرمایه داری جهانی است که در ضدیت با منافع طبقه کارگر ایران عمل می کند. 

نقش سازمان جهانی کار آی. ال. او (: (ILO

هر سال هئيت رسمی ازطرف رژیم اسلامی تحت عنوان نماينده گان کارگران ایران به اجلاس بین المللی در ژنو اعزام میشود و این درشرایطی انجام می گیرد که رهبران و نماينده گان واقعی کارگران يا در زندانند و يا تحت فشار، پیگرد و دستگیری قراردارند.امسال هم طبق روال هر ساله هیئتی به ژنو اعزام شد.

این اولین بار نیست که نمایندگان سرمایه به جای نمایندگان واقعی کارگران به سازمانهای بین المللی کار فرستاده میشوند. “آی او.ال ” سازمان جهانی کاراز زمانیکه حکومت سرمایه جمهوری اسلامی به قدرت رسیده است تا کنون خانه کارگر و شوراهای اسلامی این ارگانهای ضد کارگری را برسمیت شناخته، و نمایندگان این ارگانها را که اصلاً ربطی به طبقه کارگر ندارند را به اجلاس سالانه اشان دعوت می نماید. همیشه نیروهای اپوزیسیون خارج کشور در افشاء این حرکت ضد کارگری با تمام نیرو تلاش نموده انند، در روز برگزاری این اجلاس اعتراض خود را بر علیه این حرکت ضد کارگری در جلو سازمان بین الملل به نمایش گذشته و افشاگری می کنند. 

در روند انطباق با سياست جهانی سرمايه داری، ادغام سرمايه ایرانی در سرمايه بين المللی و به تبع آن عضويت ايران در سازمان تجارت جهانی پيش شرطهايی از جمله رعايت اصول مربوط به روابط سه جانبه گرایی کارفرما، دولت و کارگر در ایران و تاييد و برسميت شناختن اش توسط سازمان جهانی کار(آی ال او) را دربرداشته است.

در کشوری مانند ایران مبارزه برای ابتدایی ترین حق و حقوق كارگران، جرم محسوب می شود، کارگران حق اعتصاب و تجمع و ایجاد تشكلهای طبقاتی خود را ندارند.نمایندگان واقعی کارگران دائما با اخراج و زندان روبروا ند و در مقابل رژیم اسلامی، نهادها و هئیت اعزامی حكومتی را به عنوان نماینده كارگران معرفی نموده و به این اجلاس می فرستند. در واقع، “سه جانبه گرایی” در حکومت جمهوری اسلامی چیزی جز نشستن نمایندگان نظام سرمایه داری در سه طرف میزنیست.

برای درک عمیقتر سیاست “سه جانبه گرایی” لازم است به تاریخچه و سابقه این سیاست در سطح بین المللی و نتایج تا كنونی آن اشاره مختصری شود. سیاست “سه جانبه گرایی” را دولتهای اصلی نظام امپریالیستی درست بعد از 

انقلاب۱۹۱۷ روسیه، برای جلوگیری از نفوذ و تاثیرات آن انقلاب و به راه افتادن انقلابات  كارگری در بقیه كشورها بنیان نهادند. هسته مركزی سیاست “سازمان جهانی كار” (آی ال او) است كه در سال ۱۹۱۹ به وسیله امپریالیستهای اروپایی وآمریكایی تاسیس شد. هدف از تاسیس این سازمان در درجه اول  این بود که با تصویب یك رشته قوانین مشترك كار برای كشورهای سرمایه داری پیشرفته، از خطرات ناشی از شورش و انقلاب جلو گیری شود. در عین حال، سازمان جهانی کار قرار است که با ایجاد شرایط كار نسبتآً یكسان در كشورهای مختلف، و با یک استراتژی درازمدت به تولید و بازتولید نیروی كار، در جهت حفظ و تقویت نظام سرمایه داری بر آید. دولت های سرمایه داری كه همیشه و در همه كشورها خود را نماینده توده های کارگر و زحمتکش معرفی می كنند، از طریق این سازمان سیاستهای سازشکارانه و آشتی طبقاتی را میان كارگران و كارفرمایان ترویج میدهند. به عنوان ارگانی عمل می کند كه با در نظر داشتن منافع كل جامعه سرمایه داری، كارگران و كارفرمایان را به سازش طبقاتی تشویق نموده تا نظم اجتماعی سرمایه و تولید آن مختل نشود. سوال این است كسانی كه به عنوان نماینده كارگران در سازمان جهانی كار شركت می كنند چه نهادهایی هستند؟ فدراسیونهای سندیكایی و اتحادیه های كارگری كه تحت رهبری گرایش رفرمیستی، ارتجاعی و تابع سیاستهای بورژوازی اند، و تا جاییکه به ایران بر می گردد خانه کارگر و شوراهای اسلامی به نام نماینده كارگران دراجلاس سازمان جهانی کارشرکت دارند .در اجلاس سالیانه امسال ” آِی ال او” که اخیرا برگزار شد، هینتی از مزدوران جمهوری اسلامی که نمایندگی جمهوری اسلامی را می نمایند و هیچ ربطی به طبقه کارگر ایران ندارند در اجلاس حضور یافتند. در شرایطی که همزمان با اجرای این اجلاس تعدادی از پیشروان طبقه کارگر از جمله: رضا شهابی، حسن سعیدی از فعالین سندیکای شرکت واحد و اسماعیل گرامی از کارگران بازنشسته در زندان تحت بدترین شرایط امنیتی، بازجویی و شکنجه هستند. در سطح جهانی و بین المللی هم  اکثر تشکلهای کارگری اتحادیه ایی و سندیکایی موجود با سیاستهای راست لیبرالی و سوسیال دمکراسی آغشته و نمایندگان شرکت کننده آنها در این اجلاس یا مزدوران مستقیم بورژوازی اند یا گرایشات راست  و رفرمیستی حاکم بر این تشکلات کارگری  را نمایندگی می کنند. در طول این سالها ، اتحادیه ها و سندیكاهای تحت نفوذ گرایشات لیبرالی و سوسیال دمكراسی و چپ سازشكار، فعالانه در این سه جانبه گرایی شرکت نموده اند. البته نباید توهمی به این ارگان ضد کارگری داشت حتی اگر این را مبنا قرار دهیم، که این امکان پیش بیاید که تشکلهای مستقل و نمایندگان واقعی کارگران هم به سازمان جهانی کار راه یابند، نخواهند توانست در ماهیت و برنامه و سیاستهای ارتجاعی این نهاد تغییری حاصل نمایند، زیرا سیاست حاکم بر این نهاد سیاستی ضد کارگری و امپریالیستی است.این سیاست هیچ ربطی به منافع پایه ای کارگران نداشته و تغییری در بهبود شرایط زندگی آنها ایجاد نمی نماید. باید این نکته را هم در نظر گرفت که طبق مقررات سازمان جهانی كار، حتی در این تركیب “سه جانبه گرایی”، دولت دو نماینده، و كارگر و كارفرما هركدام یك نماینده دارند! و از آنجا كه برتری امپریالیستی باید در همه جا از نظر قانونی هم ثابت شود، شورای اداره امور این سازمان، از دوگروه با امتیازات متفاوت تشكیل می شود. چیزی شبیه شورای امنیت سازمان ملل. یعنی نمایندگان دولتهای امپریالیستی، عضو دائم شورای اداره امور سازمان جهانی كارهستند و هر دو سال یكبار از بین بقیه دولتها، چند عضو غیر دائم هم انتخاب می شوند!

“ای ال او” در چارچوب سيستم سرمايه دارئ و جهت اقتدار اين سيستم، به حكومت ها هشدار می دهد كه از فعاليت صنفی كارگران ممانعت نكنند.این سازمان مدعی است كه نه فقط سازمانهائ كارفرمايی، بلكهسازمانهای کارگری نيز از اين حق برخوردار شوند كه آزادانه اساسنامه و آئین نامه های خود را تدوین کنند و نمایندگان خویش را برگزینند. اين سازمان مخالف آن است كه مقامات حكومتی در امور تشكلات  صنفی دخالت كنند و از اين رو هر گونه مداخله ای که منجر به محدودیت این حقوق شود را در گزارشات خود منعکس میکنند. گردهمائی های سالانه این ارگان نیز امكانی در اختيار فعالين كارگرئ قرار می دهد كه افكار عمومی را متوجه به بی حقوقی طبقه خود سازند و مبارزاتی را برای كسب حقوق خود دامن بزنند. اما از آنجائیکه ایران که از سال ۱۹۱۹ عضو ” آی ال او” است، به مصوبات آن که شامل دو مقاوله نامه پایه ای ۸۷ و۹۸است و الزاما تمام اعضاء باید به آن بپیوندند، اما تا کنون از این مسئله ممانعت شده است. مقاوله نامه ۸۷ شامل آزادی انجمن ها و حمایت از حق ایجاد تشکل های صنفی ومقاوله نامه ۹۸ مربوط به اجرای اصول حق تشکل و مذاکرات جمعی می باشد. تا کنون که شواهد نشان میدهد نه تنها در “آی ال او” که ظاهرا یک سوم آن را تشکل های کارگری تشکیل می دهند، بلکه آنجا هم که کنگره یا فدراسیون اتحادیه های کارگری برگزار می شود ( مانند فدرراسیون اتحادیه های کارگری در ایتالیا ) خانه کارگر، نهاد ضد کارگری رژیم اسلامی رابه عنوان نماینده کارگران ایران معرفی می کنند.

در واقع می توان این نتیجه را گرفت كه “سازمان جهانی كار” یك نهاد سیاسی است. این نهاد از این نظر به امور سندیكایی و کارگری و حیطه قوانین كارمی پردازد كه منافع سیاسی معینی را در سراسر جهان  برای بورژوازی تامین و تضمین میكند. این نهاد در بدو تاسیس در محدوده كشورهای امپریالیستی فعال بود ، ولی از آنجا كه سیاست جهانی دچار تغییر و تحولاتی شده است حیطه تعیین قوانین و مقررات و مداخله و نفوذش را به همه كشورها گسترش داده است. نقش سیاسی كه تا به حال این سازمان در سطح بین المللی بازی كرده به اندازه کافی آشکار و روشن است. ضرورت بنیان نهادن سازمان جهانی كار بعنوان یكی از اهرم های مهم بلوك غرب در دوران جنگ سرد علیه بلوك شرق بود. 

کارگران فقط با اتکاء به نیروی خود و ایجاد تشکلهایشان خواهند توانست از فشار و تهدید و سرکوب دولتی ممانعت بعمل آورده و همچنین در زمینه استقلال تشکلهایشان هیچ تخفیفی به سرمایه داران و دولت ندهند.  در ضمن به افشای سیاستهای رفرمیستی سازمان بین الملل و فدراسیونهای کارگری که به نام کارگر اما نمایندگی منافع بورژوایی را می کنند به اعتراض و مبارزه بر خیزند.باید تاکید کرد که حتی تحقق ابتدایی ترین خواسته های کارگران در گرو چنین مبارزه و چنین تشکل هایی است. در تاریخ مبارزات کارگری ثبت شده است كه بدون تشکل و سازماندهی،  كارگران، هیچ كارفرما و دولت، و نماینده كارفرمایی را نمی توانند بر سر میز بكشانند و آنان را به طور واقعی وادار به عقب نشینی کنند. خاتمه دادن به سیاستهای سه جانبه گرایی، فرستادن نمایندگان ضدکارگری و قلابی کارگران به اجلاس بین الملل و فدراسیون اتحادیه های کارگری در گرو ایجاد تشکلهای کارگری است. در اینصورت است که طبقه کارگر قادر خواهد بود صدای حق طلبانه خودرا به گوش جهانیان و اتحادیه ها و سازمانهای بین اللملی ای که منفعتشان به منفعت طبقه کارگر گره خورده است را برسانند و سیاستهای بورژایی و ضد کارگری رژیم ایران را با حضور نمایندگان واقعی خود افشاء نماید.  .

۲۰ جون ۲۰۲۲

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate