افغانستان

《افغانستان》
طنز تلخ 《تاریخ》 !!!
کودکی در ولایت زابل به چاه افتاد
و برای نجات او،
 قاتلین در لباس به ظاهر انساندوستی آستین بالا زدند و با برداشتن گامهای جدی، شتابان سوار بر چرخ بال کافران به سوی چاه پرواز کردند.
*کودک در تله افتاد را
بی جان از چاه کشیدند و با دل و جان دوباره او را به خاک سپردند…》
*سوالاتی ست از مردم ذهن مرده زمان، که سکوتند و مطیع!!!
*انس حقانی و ملا یعقوب پسر ملا عمر  چگونه می توانند نجادت دهنده‌ باشند
*وقتی که قهرمان جهل و سیاهی ند
وقتی که هزاران خانواده افغان را داغدار کردند
وقتی که ده ها مکتب و مدرسه را منفجر کردند
وصدها کودک را  درون مدارس
بر سر کلاس درس و امید  کشتند
وقتی که جوهر قلم  و خون بر تابلوی کودکانه مکتب ها نقش بستند.
انس حقانی، وقتی که با صدها انفجار در کوجه و بازار شهرهای افغانستان،
 هزاران انسان را  روانه گورستان کرده
او می تواند نجادت دهنده باشد وقتی دست‌ش آلوده به خون و آدمکش است.
*ملا یعقوب جان!
 پدرت ملا عمر!!! انگشت پنچ هزار دختر را در افغانستان به جرم رنگ ناخن قطع کرد
شما چگونه می توانید نجادت دهنده‌ باشید که بدتر از پدرت هزاران جنایت آفریند.
*در افغانستان گروه نجادت برای حوادث پیش بینی نشده وجود داشت تعلیم دیده و کارا آمد بودند  با آمدن طالبان ناپدید شدن چون طالبان ناکارآمد و بر خواسته از گور، با علم و شعور انسانی و انسانیت بیگاه بود وهست
《 طالبان و احزاب اسلامی برخاسته از جهل برای تباهی و نابودی آمده‌اند تا هر گرسوز بسیار ضعیفی را خاموش کنند  برای سوت وکور کردن جامعه، تا بشارت نکبتی و جهل باشند و امروز ما در ایران و افغانستان به عینه شاهد آنیم.
شمی صلواتی
#شمی_صلواتی
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate