قلب باغ استسنائی ست 

قلب باغ استسنائی ست
و مغز آسمانی پر از ستاره
*هر کسی افتخاراتی در ذهن خود  ثبت کرده است. با اشاره‌ به آن‌ درمیان جمع‌های کوچک و بزرگ با یک تیر به دو نشان تا خود را ارضا کننده..
*یکی با گذشته‌های دور و تاریک
آن یکی با بیانی مجهول  از حقارت
وامونده من، با درد های امروز-
در قلبی شکسته،
با ذهنی آغشته به صد زخم کهنه و پر درد!
با جامعه‌ایٔ بیمارکه در آن انسانهای مسخ شده دیدنی‌ترند
و مرگ همچون باد سرد نابهنگام
با خبرهای خاص بر در قدیمی ما تند و بی خبر می کوبد سخت.
با سری از دختری گیس بریده در اوج جنون.
صنعت قتل چقدر متفاوت و پیشتاز است
 وچقدر دیدنی تر  شده در ایران امروزه ما!
 غیرت مردان در کشتن زنان که ریشه حقارتهاست. در رقابتی سخت و تنگاتنگ،
پدری که دختر یازده ساله ش را با تبر در رقابت با پدری که با داس سر  دختر یازده ساله ش از تن جدا کرد بر سر زبان افتاد
مردی با سر بريده همسرش در خیابان  همچون فاتحی استوار در حال رژه رفتن است با مردمی که مسخ دیدنند
من از این دنیا وارونه متنفرم
من از انسانهای فرد پرست متنفرم
من از همه خدایان متنفرم
من از همه دینها متنفرم
من بی دینم
من زنم
صدای همان زن تن فروش خیابان
صدای همان معتاد ترد شده در کوچه های تنگ وتاریک مرگ!
من  برابری طلبم
صدای حقوق کودکان خیابانی
صدای برابری و آزادی بی قید و شرط زنان
صدای کودکان خیابانی،
صدای زنان تن فروش که در کوچه های تنگ و تاریک اندیشه سلاخی می شوند
من برابری طلبم
بدور از هر دین و مذهبی انسانم
و می خواهم ستاره سعادت باشم در کوچه های تاریک
می خواهم جارو باشم برای ریختن میکروب‌ها ی واگیر دین و مذهب که نه تنها خور جانند،بلکه  خانمان سوزند
 مثل قومیت، مثل آبرو و غیرت، بر خاست از جهل.
 مثل هر چه که اخلاق است تا با مرگ معلمین اخلاق به آن خاتمه دهم، اما یک دست صدا نیست، تا دیر نشد با من صدا شو ای مبارزه راه سوسیالیزم و آزادی….
شمئ صلواتی
#شمی_صلواتی
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate