شباهت ها و تفاوت های بین جنگ های کنونی در غرب آسیا، شرق آفریقا و اروپا چه هستند؟

شباهت ها و تفاوت های بین جنگ های کنونی در غرب آسیا، شرق آفریقا و اروپا چه هستند؟

بنظر نویسنده شباهت ها و تفاوت هایی بین این جنگ ها وجود دارد که هر وجدان انسانی در برخورد به این جنگ ها شایسته است مورد توجه قرار دهد. عدم تجزیه دقیق و شناخت واقع‌گرایانه از جوامع دو طرف هر جنگ باعث خواهد شد تا در تحلیل نهایی به نتایج نادرست و جانبدارانه دچار شویم و بجای کمک به پایان جنگ، آب بر آسیاب بی خانمانی و کشت و کشتار ریزیم!
این قلم ریز نقش سعی خواهد کرد در حد توان خود، به شباهت ها و تفاوت های این جنگ ها، فهرست وار و در مختصر ترین شکل بسنده کند و تحقیق دقیقتر و تصحیحات لازم در هریک از موارد را بر محققان وامی گذارد.
شباهت ها:
– جنگ های هزاره سوم، چه جنگ دو ساله در اوکراین، چه جنگ شش ماهه در فلسطین و چه جنگ و برادرکشی در سودان، از نظر نویسنده نتیجه بحران های بخش های گوناگون سرمایه‌داری جهانی و تقسیم مجدد جهان بین کلان سرمایه‌های امپریالیستی و کوشش امپریالیسم آمریکا برای کسب مجدد هژمونی، هستند.
– این جنگ ها ریشه در اختلافات کهن تاریخی بین ملل و اقوام درگیر در هر جنگ دارد و بروز هر جنگ و جنگ های دیگری از این دست در دیگر نقاط جهان، در نتیجه خلأ ناشی از فروپاشی «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» و پایان جهان دو قطبی، عدم ایجاد «امپراتوری» تک قطبی سرمایه و نهایتاً چند قطبی شدن جهان سرمایه‌های امروزی هستند.
بعبارت دیگر نویسنده بر این باور است که در روند رشد و گسترش سرمایه های جهانی در قرن گذشته و در روند صدساله «نفی در نفی» رقابت و عدم سازش حوزه های گوناگون سرمایه؛ چه بلحاظ ماهیت سرمایه‌ها و چه بلحاظ تمرکز جغرافیایی سرمایه‌ها؛ رقابت بین سرمایه‌های متمرکز در نقاط ثقل گوناگون جهان شدت گرفته است و جهان امروز ما، به آغاز قرن گذشته و بروز دو جنگ جهانی در قرن کذشته شباهت پیدا کرده است.
– چه جنگ اوکراین و چه جنگ فلسطین عمدتا ریشه در ماهیت انحصارگر و جنگ طلب کلان سرمایه‌های آمریکایی جهت کسب مجدد هژمونی جهانی دارد. بعبارت دیگر چند قطبی شدن جهان سرمایه‌داری برای کلان سرمایه‌داری آمریکا قابل تحمل نیست چه، «آقایی» و بعبارت دقیقتر هژمونی سرمایه و سیاست های آمریکایی از فردای جنگ جهانی دوم حاکم بر جهان را دچار خدشه کرده است!
– چه این دو جنگ، چه جنگ داخلی در برمه و سودان و چه کودتاهای متعدد در آفریقا و چه هر جنگ غیرانقلابی دیگر که با انگیزه اقتدار بیشتر این و یا آن دولت میلیتاریست سرمایه‌داری براه افتد، سودش نصیب سرمایه‌داران؛ در درجه اول سازندگان اسلحه و سلاح های کشتار جمعی؛ می شود و ضررش مستقیماً گریبان میلیون ها انسان بی گناه درگیر چنین جنگ های داخلی و یا بین دو دولت متخاصم را می فشارد!
تفاوت ها:
– تردیدی نیست که حمله نظامی ارتش روسیه بخاک اوکراین بخاطر تهدیدات سیاسی-نظامی «پیمان» آتلانتیک شمالی «ناتو»، جهت کشاندن پای دولت اوکراین به میان «ناتو»ها با شعار مجهز کردن مجدد مافیای حاکم بر کیف به سلاح های هسته ای و موشک های بالستیک، صورت گرفت!
– در کنار این تهدیدات الیگارشی شوینیست روسیه از جنوب، سرمایه‌های نفتی-گازی آمریکا نیز خطر تحدید و تهدید منافع استراتژیک خود از فروش گاز روسیه به اروپای غربی و احتمال تشنج زدایی و پیوند شرق و غرب اروپا و ایجاد قدرتی بسیار بزرگتر در اروپای متحد شرق و غرب را احساس کردند و با لطایف الحیل و حتی حمله تروریستی به لوله های انتقال گاز آماده برای بهره برداری، جلوی صدور گاز ارزان روسیه به غرب اروپا و اتحاد شرق و غرب اروپا و رشد اقتصادی و تکنولوژیک اروپای غربی منتج از گاز ارزان روسیه را تا امروز گرفته اند!
– آنچه مسلم است شرق و غرب اوکراین، چه بلحاظ فرهنگی و چه بلحاظ شکل عمده تولید صنعتی معدنی در شرق و تولید عمدتا توریستی-کشاورزی در غرب، بافت بسیار متفاوتی دارند و از فردای فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، مردم شرق اوکراین خواستار خودمختاری نسبت به دولت مرکزی چه دولت توتالیتر دوست روسیه و چه مافیای غرب پرست کنونی در کیف بوده اند!
حقیقت تاریخی فوق نکته برجسته‌ای در تفاوت بین جنگ دو ساله اوکراین و جنگ شش ماهه فلسطین است. بعبارت دیگر بخشی از مردم اوکراین که در شرق زندگی می کنند، چه بلحاظ فرهنگی و چه در زمینه تولید و بازار اقتصادی، خود را به الیگارشی شوینیست روس نسبت به مافیای غرب گرای کشور خود نزدیکتر می بینند!
بواقع امپریالیسم آمریکا برای کسب مجدد جایگاه آقایی خود در جهان، ناچار است در گام نخست جلوی اتحاد شرق صاحب گاز و نفت و غرب صاحب تکنولوژی مدرن در اروپا را بگیرد، از چنین اتحادی بین شرق و غرب اروپا به هر قیمت و وسیله ممکن جلوگیری کند تا در گام بعدی و بدنبال وابستگی هرچه بیشتر اروپای غربی محتاج سوخت و دیگر منابع طبیعی آمریکا و تضعیف هرچه بیشتر الیگارشی شوینیسم ناتوان روسیه درگیر جنگ، جهت احیای هژمونی جهانی خود بتواند در پنج قاره به رودررویی اقتصادی و حتی نظامی با اژدهای هفت سر یک و نیم میلیاردی چین در حال رشد رود!
– تفاوت دیگر بین دو جنگ، در «دولت» نبودن یک طرف جنگ در فلسطین است. بعبارت دیگر یک طرف جنگ دولت صهیونیستی و ماشین نظامی غیرقابل کنترل اسراییل است که بیش از هفت دهه سیاست آوارگی فلسطینیان و گسترش مناطق یهودی نشین را در امتداد سیاست های تجزیه گرانه، تفرقه افکنانه، کودتاگرانه و هژمونی طلبانه امپریالیسم آمریکا در منطقه به پیش برده است و در طرف دیگر جنگ یک فرقه ایدیولویک مسلح موساد ساخته است که در آغاز برای حذف تشکل ها و شخصیت های غیرمذهبی فلسطینی، سرکوب خود مردم فلسطین، ایجاد آپاراتید جنسی و عقیدتی، از بین بردن مبارزات مستقل مردم فلسطین بوسیله خود اسراییل بوجود آمد و امروز در دوران تقسیم مجدد جهان سرمایه‌داری، مورد حمایت ایران و روسیه قرار گرفته است!
– با آنچه گفته شد، بدرستی ادعا می شود که در نوار غزه بیش از دو میلیون فلسطینی «زندانی» هستند، اما هرگز فراموش نکنیم که زندانبانان این زندان، همین نیروهای ایدیولویک مسلح دست ساز اسراییل هستند که در سال ۲۰۰۶ با حذف فیزیکی رقبای خود در نوار غزه و برگزاری یک «انتخابات» نمایشی بدون رقیب، امروز برای رسمیت یافتن و تثبیت خود بمثابه یک دولت و کسب قدرت در شرق رود اردن، با حمایت ایران و روسیه و دیگر اجزای محور مقاومت، دست به عملیات ۷ اکتبر زده است!
بنظر نویسنده چنین نیروهایی در فلسطین، هیچ شباهتی به نیروهای خودمختاری طلب شرق اوکراین ندارند و بین نیروهای رهبری کننده مردم شرق اوکراین متمایل به روسیه، با نیروهای مورد حمایت محور مقاومت و درگیر جنگ با دولت صهیونیستی نسل کش اسراییل در نوار غزه، تفاوت فاحشی وجود دارد!
در پایان نویسنده تاکید دارد که از یک سو شناخت نسبت به این دو جنگ، دیگر جنگ ها و کودتاهای متعدد که در آفریقا جریان وقوع یافته است مطلق نیست و اگرچه نسبی ست و تنها بخشی از حقیقت جهان پرتلاطم امروز ما را منعکس می کند، اما از سوی دیگر کسانی که به آزادی و برابری و رفاه و صلح دایمی برای هشت میلیارد شهروندان جهان جنگ زده و سراسر تبعیض امروز می اندیشند، ناگزیرند:
۱- برای جلوگیری از بی خانمانی بیشتر و ادامه خونریزی از قربانیان بی گناه، هر دو طرف جنگ، چه بزرگ و چه کوچک، چه دولتی سفاک و چه یک فرقه مسلح را، محکوم کنند!
۲- از هر دو طرف جنگ، چه بزرگ و چه کوچک و هر ماهیت و دلیلی که برای ادامه جنگ دارند، بخواهند که به آتش بس فوری و بدون شرط و شروط تن دهند!
۳- از هر دو طرف جنگ، چه بزرگ و چه کوچک، بخواهند بر سر میز مذاکره بنشینند و اختلافات خود را بشکل سیاسی طرح و چاره جویی کنند!
۴- به دولت های کشورهای خود فشار آورند تا دست از حمایت از یکی از طرفین جنگ بردارند و بجای حمایت از یکی از طرفین جنگ و ریختن روغن بر آتش جنگ، به میانجیگری میان طرفین متخاصم پردازند!
در خلاصه ترین شکل، بنظر نویسنده هر نوع حمایت از هر طرف هر جنگ امپریالیستی غیرعادلانه ضدانقلابی، بهر دلیلی که باشد ریختن روغن بر آتش جنگ است و در عمل به ادامه جنگ، آوارگی، بی‌خانمانی و کشتار انسان های بیگناه تداوم می بخشد. چنین سیاستی چه در گفتار و چه در کردار، چه فردی و چه جمعی، از نظر نویسنده بغایت مذموم، نفرت انگیز و بشدت محکوم است!
زنده باد صلح و رفاه و برابری و آزادی و زندگی آزاد، برای همه، همیشه و در همه جا!

جواد قاسم آبادی
آموزگار تبعیدی، فرانسه
در آستانه ۱۱ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳
ghassemabadi@yahoo.fr

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate