یک سال از قتل مهسا (ژینا)امینی گذشت

یک سال از قتل مهسا (ژینا)امینی گذشت
«انقلابی که مرزها را در هم شکست»
یک سال از انقلاب زن، زندگی،آزادی گذشت
یک سال از سرآغاز دور تازه‌ی از اعتراضات که نه تنها  لرزه برتن ارتجاع در ایران و منطقه، بلکه تلنگری بود به مردم جهان برای رهائی از بردگی و بازگشت به ارزشهای انسانی، فریادی برای به خود آمدن مردم ایران و جهان…
انقلابی خاص و بی نظیری که خواب را از چشم حاکمان کشورهای منطقه ربود و مردمان برابری طلب را در سطح جهان شادمان کرد …
این انقلاب اعظیم و با شکوه اگر چه در دل ارتجاع وحشت انداخت اما نقاط ضعف ی هم داشت که مانع پیش روی سریع آن شد…
                    ٭٭٭
نقاط ضعفها؟
سعی می‌کنم به جای قضاوت دیگران ابتدا وظیفه و نقش خودم را کوتاه و مختصر در این انقلاب بیان کنم
خیلی از ایرانیان شرکت کنند در اکسیونهای  شهر کاسل-آلمان می دانستند که من یکی از کادرهای مرکزی و قدیمی حزب کمونیست کارگریم و فعالیت حزبی می کنم
 در طول بیش از  سه دههٔ فعالیت در حزب کمونیست کارگری همیشه سعی کردم  در دفاع از ارزشهای انسانی و منطق بدور از فریه گرائی، مدافع انقلاب، مدافع سرنگونی جمهوری اسلامی باشم
با وجود اینکه وجودم حزب کمونیست کارگریست و سال‌های زیادی تلاشم برای معرفی حزب در جامعه بوده و هست با وجود اینکه حزب کمونیست کارگر قلبم است  اما در اعتراضات یک سال  گذشته حزبی فعالیت نکردم شاید اشتباه کردم و یا شاید حرکتی مثبت و درستی بود…
در تمام اعتراضات شهر کاسل-آلمان  سعی کردم حزبی بودنم بر فعالیت‌های سیاسیم سایه‌ی نیاندازد تلاشی برای جلوگیری از تفرقه، چون حزبیت،نژاد، ملیت و جنست برای من مقدمتراز  انقلاب زن،زندگی، آزادی نبود این انقلاب مرا در خود حل کرد و هنوز هم بر این باورم «“زن، زندگی، آزادی”» که سمبل ان مهسا (ژینا) امینی ست  یک انقلاب موثر در ایران بود یک انقلاب تاثیر گذار،  تحولی مهم، یک انقلابی که جهل و خرافه و مذهب را جاور کرد و منطق و انسانیت را در دل جامعه به فرهنگ عموم تبدیل کرد و در سطح جهانی هم بی تاثیر نبود…
پرچم
در اعتراضات از آوردن پرچم حزبی خوداری کردم و به جای آن حمل عکسهای ار جان‌باختگان و دستگیر شدگان را درست و به جا می دانستم
در سخنرانی‌ها سعی من بر  اتحاد و تداوم اعتراضات و بدور از هر پرچمی، به دور از هر رنگی، حامی انقلاب زن زندگی آزادی باشم
«انقلاب زنانه»
زیرا منصورحکمت  ۲۳ سال بیش  چه در جلسات و چه نوشتاری و بحثهای درون حزبی  تاکیدش بر انقلاب زنانه در ایران بود«انقلاب در ایران زنانه ست » و ما باید حامی، پشتیبان و با حمایت از آن  سعی کنیم نقش  پیشروانه  و رو به جلو داشته داشته باشیم و البته برای استقبال این انقلاب ما آمادگیش داشتیم
و در کل بعنوان حزب کمونیست کارگری سعی خودمان را کردیم نه تنها در کاسل در هر مکان ممکنی که حتی اگر یک عضو ما بوده  کوتاهی نکردیم هر آنچه را در توان بود بعنوان حزب کمونیست کارگری در راستای انقلاب «زن، زندگی، آزادی»  با شعارهایی برابری طلبانه با ماهیت آزادی و برابری که در آن روح انسانی بالاست  بر سر زبان بیندازیم  شعارهایی که رسیدن ما را به جمهوری انسانی در ایران ممکن می ساخت…
«گرايشات بازدارنده»
ناگفتی ها را باید گفت
احزاب راست-پرو غرب شاید بیشترین ضربه را به  انقلاب زدند
و رسانه های چون  بی بی سی،  ایران اینترنشنال و از همه بدتر «منوتو» باعث تضعیف انقلاب و در تفرقه‌افکنی بسیار موثر بودند
 رسانه‌های نامبرد اساسأ فعالیت شان  در دفاع  از راست افراطی و ارتجاع بود.
 اینترنشنال و منوتو در اختیار سلطنت‌طلبان و شخص رضاپهلوی بودند
تعهدی نسبت به انقلاب و مردم ایران در این  رسانه ها وجود خارجی نداشت.
منوتو! رسانه‌ی که نقش ضد انقلاب و مدافع خالصانه ارتجاع شیخ و شاه بود که با تبلیغ وکالت به رضاپهلوی  اعتراضات خارج کشور را به بیراه کشید
 از آنجا که رضاپهلوی شفته قدرت و بدور از  درایت فکر و سیاسی ست  تن به این بازی داد
 شعار وکالت می دهم یک شعار احمقانه بود بسیار احمقانه، و البته طراحان  آن وزرات اطلاعات جمهوری اسلامی بودند که باعث تفرقه در خارج از کشور شد…
این برداشت من است که این رسانه ها نه تنها موافق انقلاب نبودند و نیستند  بلکه در مخالفت با هر گونه تغییر از پایین(!) طرفدار چانه‌زنی از طریق معاملات از بالا  می خواهند پیش بروند و به همین دلیل لحظه به لحظه‌ رضاپهلوی را پوشش خبری می دادند و او را  قهرمان میدان معرفی می کردند
با دروغهای شاخدار ساواکی های جنايتکار را انسان دوست، و جنایتشان را توجیه می کردند …
ارتجاعی که شفته قدرت است.
رضا پهلوی از لحاظ سياسی شخصیتی ضعیف و ناتوان عاشق بازی در نقش خمینی ئست اما او ناتوان است و نمی تواند رهبری  کاریزما باشد…
اقای پهلوی توقع دارند.رهبر همه احزاب باشند اما احزاب چپ و مخالفين خویش را  تخريب می کنند هواداران ایشان به رهبر یاسمین همسر رضاپهلوی در راهپیمایی های که توسط احزاب سياسی فراخوان داده می‌شده و می شود با حضور در آن سعی می کنند رفتار لمپنیزم را به نمایش بگذارند  “کی بوده گفت  مرگ بر ستمگر چه شاه چه رهبر ”  هوادارانش در خیلی از  اعتراضات با قمه و زنجیرش آمدن تا اعتراضات را به هم بزنند به مخالفانش اتهام زدند و می زنند  از رفتارهای لمپنانه خود شرمی نداشته و ندارند آتش به اختیار بودند و هستند…
رضاپهلوی هم  هیچ وقت خاصر نشد سياستی روشن و درست در تقابل با آنها داشته باشد، هیچ وقت نقدی از پدر و پدربزرگش نداشت…
تفکرند ایشان  مغالطه‌ی از مذهب شیعه  و اشرافیت ایرانی است،  فاقد استقلال‌ فکری، انسانی ناکام و خودشیفته دارای درایت سیاسی نیست. واز نظر من شخصیتی سوخته و بی مایه سیاسی ئست  راننده اتوبوسی  قبل از اینکه راه بیافتد در اتوبوس سوخت،  آتش گرفت…
مجاهد
در مورد مجاهدین خلق قضاوت خاصی ندارم  زیرا آنها بصورت فرقی زندگی می کنند بدور از نگرش‌ سياسی، قابل تغییر نیستند، آرام آرام، بی افق و سردرگم در حال فنا شدند …
اما ما کمونیست‌ها، چپها
ما نیروهای چپ و کمونيست نسبت به مخالفان خویش باید خویشتندار و دل بزرگی داشته باشیم
ما بعنوان جنبش چپ باید بیشتر به هم نزدیک تر شویم‌ قبل از اینکه دیر شود.
باید صف واحدی داشت کدورت‌ها را باید کنار گذشت  اختلاف همیشه هست بهتر همه در صف آزادی و سوسیالیزم باشيم  منسجم‌تر  ظاهر شویم‌ راه درست آزاد منشی را ، انسانيت را، در  مرز بندی  باسلطنت طلبان و راست افرادی روشن و صریح داشته باشیم
۱۸سپتامبر ۲۰۲۳ “شمی صلواتی
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate