“شورا در فعالیت ما جاری است”نگاهی به تجربه شورای کارگری هفت تپه

محمد کاظمی

سال ۱۳۹۷، در اوج مبارزه مردم بر علیه رژیم جنایتکار اسلامی، کارگران هفت تپه با شعار “نان، کار، آزادی، اداره شورائی” توجه همه اقشار و کل جامعه را بخود جلب کردند و انرژی تازه ای به مبارزه مردم بر علیه رژیم تزریق کردند. این شعار همه را بیاد شعار “کارگر نفت ما، رهبر سرسخت ما” و شوراهای کارگری در بحبوحه انقلاب سال ۱۳۵۷ انداخت. و این دو تجربه ما را به تجربه شوراهای کارگری در دیگر کشورهای سرمایه داری مرتبط کرد. اکنون بیش از دو سال از آن روزها و ماههای پرتپش در هفت تپه میگذرد. جا دارد نگاه دوباره ای داشته باشیم به تجربه شورای هفت تپه و درس هائی که می توان از آن آموخت.

 

مقدمه

مطالعه و بررسی شوراهای کارگری، کمیته های کارخانه و یا هر تشکل دیگر کارگری که نشاندهنده تجلی اراده مستقیم و جمعی کارگران در مبارزه با کارفرمایان و دولتهای حامی آنهاست نشان میدهد که این تشکلات خود را صرفا در محدوده مبارزه برای افزایش دستمزد و دیگر مطالبات رفاهی و بلافصل کارگران خلاصه نکرده اند. نظارت و کنترل کارگری همواره یکی از مطالبات کارگری در کشورهایی بوده که کارگران دست به ایجاد شوراهای کارگری زده اند. البته ناگفته نماند که بستگی به توازن قوای بین کارگران و کارفرمایان و دولت حامی آنها مطالبات مطرح شده در شوراهای کارگری تا حد ایجاد قدرت دو گانه و حکومت شورائی هم ارتقا یافته است. در همین جا باید اضافه کنیم که شوراهای کارگری ای که  در مرحله ای از مبارزه کارگران دست به کنترل کارگری زده اند، غالبا و در بستری از بحرانهای اقتصادی بوجود آمده اند؛ بحرانهای اقتصادی ای که با ورشکستگی کارخانجات و اخراج و بیکارسازی وسیعی توام بوده است. این بحرانهای اقتصادی بنوبه خود و در خیلی موارد منجر و یا توام با دورانی از برآمدهای سیاسی و انقلابی و همراه با اعتصابات و تظاهرات کارگری و اعتراضات و تظاهرات وسیع سایر اقشار مردمی بوده اند. در اینجا و در حاشیه اضافه کنم که عروج شوراهای کارگری معمولا در ارتباط تنگاتنک با گرایش سوسیالیستی و احزاب کمونیستی در جامعه بوده اند، در حالیکه اتحادیه های کارگری بخصوص در کشورهای غربی که کارگران با مبارزات خود امکان تشکل یابی کارگران را تا حدی به سرمایه داری تحمیل کرده اند معمولا به صورت بازوان کارگری احزاب سوسیال دموکرات عمل کرده اند. علاقمندان به این بحث را به دو نوشته منصور حکمت تحت عنوان “مسائل گرهی بحث شورا و سندیکا” و “باز هم در باره شورا” رجوع می دهم.

اما نکته مورد توجه ما در این بخش و بعنوان مقدمه این نوشته توضیح این مسئله است که رو آوری کارگران به شوراهای کارگری در عین حال همراه با ارتقای آگاهی طبقاتی کارگران هم هست. اجازه دهید این مسئله را بیشتر مورد بررسی قرار دهیم.

در یک سطح پایه ای، در دوران بحران سرمایه داری و یا بهتر بگوئیم در دوران تعمیق بحران، وقتی کارفرمای یک کارخانه فرضی به این نتیجه میرسد که دیگر تولید در آن کارخانه برایش سودآوری ندارد تصمیم میگیرد کارخانه را ببندد و سرمایه اش را در جایی دیگر و یا در رشته ای دیگر که سودآور است بکار بیاندازد. اما این قدرت مانور برای کارگری که تنها راه امرار معاشش فروش نیروی کارش است وجود ندارد. برای آنکه در دورهای بحرانی معمولا خریدار دیگری برای نیروی کارش نیست. حال اگر این “معامله” بین کارگر و کارفرما را در جامعه ای مثل ایران مورد بررسی قرار بدهیم میتوان به عمق این روابط برده داری بین کارگر و کارفرما پی برد. روابطی که در آن کارگر حتی مجاز نیست اعتراض هم بکند! کارفرما دستمزدی که کارگر برایش کار کرده ماهها و در مواردی تا یکی دو سال هم پرداخت نمیکند. جواب هر اعتراض و مطالبه ای را با شلاق و زندان دریافت می کند. با این همه کارگر برای زنده ماندن خود و خانواده اش نمیتواند به همین سادگی تسلیم اراده و قلدرمنشی کارفرما شود. وقتی کارفرما به بهانه عدم سودآوری تولید تهدید به بستن کارخانه میکند و از پرداخت حقوق کارگران امتناع میورزد کارگران قاعدتا میخواهند بدانند که چرا کارخانه سودآور نیست و چگونه میتوان از اخراج کارگران و بسته شدن کارخانه جلوگیری کرد. این مسئله کارگران را وارد فاز و دوران جدیدی در مبارزه شان میکند. این دوران در اصل فرصت تاریخی برای کارگران بوجود می آورد که کلیت این روابط استثمارگرانه سرمایه داری را زیر سوال ببرند. فرصت تاریخی که در آن به نقش انگلی کارفرما و نقش اساسی خود در پروسه تولید پی ببرند؛ به قدرت جمعی خود و اینکه خودشان میتوانند کارخانه را راه اندازی کنند. بطور خلاصه میتوان گفت که این دوران جدید که توام با پراتیک جدیدی برای کارگران است همراه است با سطح دیگری از درک طبقاتی آنها؛ درکی که کارگران را مجهز میکند که دیگر نه بعنوان فروشندگان نیرو کار بلکه بعنوان تولید کنندگان و صاحبان جامعه در مقابله با کارفرمایان و این نظام استثمارگرایانه قد علم کنند. کنترل و نظارت کارگری و در نهایت مطالبه حکومت شورائی همگی از مختصات این درک نوین کارگران است. علاوه بر این، کارگر در این فاز از مبارزه با کارفرما و با دولت حامی آنها به تشکلی احتیاج دارد که بتواند تمام کارگران را برای این کار بسیج کند و منعکس کننده اراده مستقیم آنها در هر لحظه باشد. این تشکل کارگری در بسیاری از کشورها شورای کارگری بوده است. در پایان این بخش جا دارد به نمونه هائی از تجربه شوراها در کشورهای دیگر نیز اشاره کنیم تا نشان دهیم که روی آوری کارگران هفت تپه به شورای کارگری امری تصادفی نبوده و این سنت قدمتی به اندازه تاریخ مبارزه طبقه کارگر در جهان سرمایه داری دارد.

بعد از کمون پاریس و در راس تجربه تشکیل شورای کارگری شاید بتوان به تجربه تشکیل شورای کارگری در بحبوحه انقلاب ۱۹۰۵ در روسیه تزاری اشاره کرد. اولین تجربه شورایی که بهمین اسم یعنی شورا و یا بزبان روسی بنام “سوویت” ثبت شده است. پروسه بوجود آمدن شورا از اعتصاب کارگران چاپخانه ها در پایتخت آن موقع، پترزبورگ، که طالب ساعات کار کمتر و دستمزد بیشتر بودند آغاز شد. اعتصابی که به صنایع دیگر در پترزبورگ و شهرستانها رسید. این اعتصاب بهمراه خود نهادی پدید آمد که کاملا فرزند انقلاب روس بود؛ نخستین شورا که منتخب مستقیم کارگران بود. نهادی که فورا به صورت عاملی انقلابی و اهمیت درجه اول در آمد. بطوریکه در ۱۵ اکتبر ۱۹۰۵ و در جلسه ای که شورا برگزار کرده بود حدود ۲۰۰ هزار نفر، تقریبا نیمی از کارگران پایتخت، برای انتخاب نمایندگان خود در آن جلسه شرکت داشتند. قابل توجه است بدانیم که ابتکار تشکیل شورا در پترزبورگ امری نه از طرف نیروها و احزاب سوسیالیست موجود بلکه ابتکاری برخواسته از طرف خود کارگران بود که البته بعدا مورد حمایت حزب سوسیال دمکرات کارگری روسیه قرار گرفت.

سیاست کنترل کارگری و اشغال در دهه ۱۹۷۰ در بریتانیا نمونه دیگری است که در پناه آن نمایندگان کارگری اساسا توانستند “نظامی از قدرت دوگانه را در کنار مدیران جدید برقرار و حفظ کنند”. سیاستی که الهام بخش اشغال ۲۶۰ کارگاه تولیدی در بریتانیا شد. جمی رید رئیس کمیته نمایندگان کارگری کارگاه های گلاسکو در باره این سیاست و در یک مصاحبه مطبوعاتی چنین میگوید: “این نخستین نمونه از این نوع کارزار در سنت اتحادیه گرایی است. کارگران کارگاه … اعتصاب نخواهند کرد. ما حتی تحصن نخواهیم کرد. ما اقدام به اشغال کارگاهها خواهیم کرد چرا که دیگر نمیپذیریم افرادی ناشناس تصمیم گیرنده باشند. ما اعتصابی نیستیم. بلکه افرادی مسئولیت پذیریم که با شایستگی و انضباط به راهبری خودمان میپردازیم. ما میخواهیم کار کنیم. ما گربه هایی وحشی نیستیم”.

در اسپانیا و در بین سالهای ۱۹۳۶-۳۹ جنگ داخلی فرصتی را فراهم آورد که در آن کنترل کارگری در همه رشته های اقتصادی بعمل در آمد. در برخی مناطق معین این کشور، تجربه تغییرات ساختاری بسیار رادیکال و اغلب شامل حذف برخی پستهای مدیریتی، یکسانسازی مزدها میشدند؛ تغییراتی که مستقیما و به شکل بلاواسط بیشترین اتکا را بر مشارکت توده ها و در بالاترین سطح توانایی هایشان داشت.

اینجا جا دارد که اشاره ای هم داشته باشیم به جنبش اشغال کارخانجات در آرژانتین که طی بحران اقتصادی سال ۲۰۰۱ صورت گرفت و طی آن کارگران کارخانجات را بطریق شورایی اداره کردند. آنچه در نمونه آرژانتین برجسته است در هم تنیدگی پدیده “اشغال کارخانه” و تظاهرات مردم، تظاهراتی که با عنوان آرهن‌تيناسو شناخته میشود. در اصل جنبش اشغال کارخانه نقش کاتالیزور را برای بسیج مردمی داشت که با آرهن‌تيناسو همراهی میکرد، اما همزمان یکی از ذینفعان اصلی آن نیز بود. از جمله کارخانجات اشغال شده که بطور شورائی اداره میشدند کارخانه های زانون و بروکمن بودند که تجارب کارگران در این دو کارخانه شهرت جهانی یافتند. در بروکمن کارگران کارخانه را در ۱ دسامبر ۲۰۰۱ اشغال کردند، فقط دو روز پیش از آنکه آرهن‌تيناسو رییس جمهور را وادار به استعفا کند.

حال با این مقدمه و با مراجعه به نقل قول هائی از خود رهبران کارگری در هفت تپه نگاهی خواهیم داشت به تجربه شورای هفت تپه و درسهای آن.

 

حرکتی جمعی با پشتوانه ده ساله

همانطوریکه در مقدمه این نوشته اشاره شد ایده تشکیل شورا قبل از هر چیز نه ایده ای دیکته شده از خارج از محیط کار، یا حتی ایده یک یا چند نفر از رهبران کارگری، و این و یا آن حزب مشخص بلکه نشات گرفته از یک پراتیک اجتماعی خود کارگران است. بقول اسماعیل بخشی یکی از رهبران هفت تپه “ما امروز روی حرکت جمعی خودمان که تاریخی ۱۰ ساله دارد،‌ تکیه کرده‌ایم”. شاید گفتگوی اسماعیل بخشی با رسانه “میدان” که نقل قول بالا جزوئی از آن گفتگو است بیش از هر چیز گویای این حقیقت باشد. (“نه دولت و نه بخش خصوصی، هفت‌تپه ملک کارگران است”، گفتگوی اسماعیل بخشی با رساله میدان، شهریور۱۳۹۷). او در آن مصاحبه میگوید: “طرحی که ارائه کننده‌اش من بودم و با همراهی دیگر کارگران آن را به اجرا گذاشتیم. تقریبا از ۱۴ بخش نیشکر هفت‌تپه حدود ۲۲ نماینده تعیین شد و از میان آنها یک هیأت مدیره انتخاب کردیم. در واقع یک انتخابات واحد را ما به انتخابات جزیی تبدیل کردیم. در تمامی بخش‌های نیشکر هفت‌تپه ما این کار را پیش بردیم، چون با قاطعیت باور داریم راهی جز این برایمان نمانده است. این طرح حالت یک سازمان نظارتی پیدا می‌کند و بر عملکرد و ماندگاری این مدیران نظارت کرده و سپس برای اداره شرکت تصمیم‌ می‌گیریم. هفت‌تپه نمادی کوچک از ایران است. زمانی که دولت قدرتی برای نظارت ندارد، نظارت مستقل و از پایین تشکیل دادیم و با قدرت آن را پیش می‌بریم. اصلا نیازی به مذاکره تک به تک میان کارگران و کارفرمایان نیست، کارگر به این نتیجه رسیده، شورایی باید به عنوان نماینده قوی باید وجود داشته باشد که در اداره هفت‌تپه نظارت و مداخله کند. قدرت نیز، همه کارگرانی هستند که به این نمایندگان رأی دادند. با این پشتوانه نمایندگان در برابر بازداشت و اخراج حمایت می‌شوند”. همین نقل قول به اندازه کافی گویایِ پروسه شکل گیریِ شورای هفت تپه، لزوم تشکیل و قدرت توده ای آن میباشد.

 

“ما این‌ها را برده‌ایم گوشه‌ی رینگ. این یعنی امید”

بعد از گذشت بیش از دو سال از تشکیل شورای هفت تپه این سئوال در مقابل فعالین و رهبران عملی چه در هفت تپه و چه در دیگر مراکز صنعتی مطرح است که هم اکنون شورای هفت تپه در چه وضعیتی قرار دارد و نتایج تاکنونی مبارزات کارگران هفت تپه چه بوده است. اینجا نیز بهتر دانستیم بجای تفسیر خود، بروایت خود رهبران کارگری در هفت تپه در این مورد توجه کنیم. “کارگر نیشکر هفت‌تپه: تا خلع ید از بخش خصوصی عقب‌ نمی‌نشینیم” مصاحبه ایست از طرف رسانه “زمانه” در تاریخ ۲۰ دسامبر ۲۰۲۰ با یکی از نمایندگان کارگران نیشکر هفت‌تپه که نخواست نامش فاش شود. اگرچه تمرکز این مصاحبه در حول و حوش خلع ید از بخش خصوصی است، اشاره این فعال کارگری به عملکرد تاکنونی شورای هفت تپه بسیار قابل تامل و آموزنده است.

پاسخ این فعال کارگری در جواب این سئوال که آیا بعد از اعتصاب ۹۰ روزه کارگران هفت‌تپه در تابستان گذشته امیدی برای خلع ید از بخش خصوصی میباشد، جالب است. او میگوید طی این اعتصاب ۹۰ روزه “اعتماد به نفس کارگر بالا رفته” است بطوری که متوجه شده اند که با تعطیلی کار و برگزاری تجمعات می‌توانند فشار بیاورند و به خواسته های خود برسند. در ادامه اشاره میکند که چگونه قوه قضائیه، این “سرکوبگر کارگران و فعالین کارگری” و نمایندگان مجلس که “در خواب بودند و گویا کر بودند”، همه مجبور شدند با نماینده کارگران جلسه بگذارند: “من نمی‌گویم ما در رابطه با خلع ید قطعا برنده‌ایم یا قطعا بازنده‌ایم، ولی ما این‌ها را برده‌ایم گوشه‌ی رینگ. این یعنی امید”. و براستی این بالا رفتن اعتماد به نفس و امید به پیروزی نهائی که شورای هفت تپه برای کارگران به ارمغان آورده بیش از شکست و یا پیروزی موقتی در مبارزه برای خلع ید از مالکان خصوصی اهمیت دارد. تجربه هفت تپه تجربه شیرینی است برای دیگر مراکز صنعتی بزرگ نظیر نفت و پتروشیمی ها که چگونه کارگران متحد و متکی به اراده جمعی میتوانند کارفرمایان و دولت حامی آنها را به گوشه رینگ بیاندازند و آنها را مجبور کنند که به حرفشان گوش دهند.

 

“شورا در فعالیت ما جاری است”

این فعال کارگری در پاسخ به این سئوال که خواست اداره شورایی و سرنوشت شورا الان چه شده است میگوید اگرچه کارگران اسم شورا را بمیان نمیآورند ولی در هفت‌تپه “سیالیت” در فعالیت وجود دارد. وقتی نمی‌گذارند کارگران سندیکا داشته باشند، آنها مجمع نمایندگان شکل می‌دهند و جلوی مجمع نمایندگان را که می‌گیرند، فعالان مستقل هفت‌تپه شکل می‌گیرد. الان در فعالان مستقل هفت تپه نمایندگانی از همه ادارات حضور دارند: “شورا در فعالیت ما جاری است”.

او در پاسخ به این سوال که آیا خواست دولتی شدن یک عقب نشینی در مقابل خواست اداره شورائی میباشد میگوید: “این یک گام به عقب واقع بینانه” میباشد. هفت‌تپه در شرایطی است که باید از فاجعه خصوصی‌سازی نجات پیدا کند و حداقل نظم و فرمی پیدا بکند. با توجه به سیاست‌هایی که در این کشور وجود دارد کارگر “واقع بین است” و وقتی می‌گوید دولتی بشود، نمی‌گوید صرفا دولتی باشد بلکه خودش را صاحب جامعه و قدرت می داند می‌گوید نظارت کارگری. قدرت کارگری با این نظارت حفظ می‌شود و این نظارت باید شورایی باشد: “شما وقتی هدفی غایی تعریف می‌کنید باید برای نزدیک شدن به آن گام‌هایی بردارید. این خواست دولتی شدن کارخانه با نظارت شورایی کارگران یکی از این گام‌هاست”. به عبارتی دیگر این توازن قوا بین طبقه کارگر از یک طرف و سرمایه داران و حکومت آنها از طرف دیگر است که تعیین میکند تا چه حد شوراهای کارگری میتوانند قدرت شورائی خود را بر سرمایه داران و حکومت آنها تحمیل کنند.

 

هفت تپه “حکم یک جور کعبه” برای مردم منطقه

وقتی ما قدمت و گستردگی این مجموعه صنعتی را مطالعه میکنیم آنوقت به اهمیت و نقش آن در زندگی مردم منطقه پی میبریم؛ مجموعه ای با بیش از ٦٠ سال قدمت و بعنوان بزرگترین پروژه های خاورمیانه. بسیاری از کارگران فعلی، پدر و پدربزرگ شان شاغل در این واحد صنعتی بوده اند. کمتر خانواری در شهر شوش و منطقه هست که یکی از اقوامش در این کارخانه شاغل نبوده و به نوعی احساس تعلق و وابستگی نکند. بی جهت نیست که اسماعیل بخشی میگوید نیشکر هفت‌تپه برای مردم این منطقه “حکم یک‌جور کعبه” را دارد، برایشان “یک آرمان” و “صنعت ملی” است که می‌تواند برای اهالی این منطقه شغل ایجاد کند. در حقیقت این جایگاه هفت تپه و مبارزات کارگران هفت تپه است که بخاطر آن نمایندگان کارگران هفت تپه میتوانند مسائل خوزستان را به سطح کلان کشوری ببرند و بقول یوسف بهمنی یکی دیگر از رهبران کارگران هفت تپه: “اگر اعتراضات کارگری هفت‌تپه نبود، ماجرای فاضلاب‌های شهری اهواز هم بعد از آب‌گرفتگی اخیر کما فی‌السابق نه تیتر رسانه‌ها می‌شد و نه کسی از مسئولان به فکر چاره‌ای برای آن می‌افتاد”. (“اگر به خلع ید مالک هفت تپه رای ندهند، اعتصاب را سر می‌گیریم”. میدان، ۱۴ دی ۱۳۹۹) بعبارتی دیگر این جایگاه اقتصادی و ثقل مبارزات کارگران هفت تپه است که چنین توان گسترده مبارزاتی و حمایت همه جانبه مردمی را با خود به همراه دارد و شعار “نان، کار، آزادی، اداره شورائی” در آبان ماه سال ۹۷ بسرعت مورد استقبال مردم منطقه قرار میگیرد.

 

در خاتمه

همان طوری که در مقدمه این نوشته اشاره شد و تجرییات شکل گیری در دیگر کشورهای سرمایه داری هم نشان میدهد شوراهای کارگری در فاز دست بردن به کنترل کارگری و قدرت دوگانه، غالبا در بستر بحرانهای اقتصادی-سیاسی و اجتماعی بوجود میآیند؛ بحرانهای که معمولا توام با تلاطمات سیاسی و توام با اعتصابات و تظاهرات کارگری و مردمی می باشند. مطالعه و بررسی شورای کارگری در هفت تپه را باید در بستر چنین تحولات اجتماعی مورد بررسی قرار داد. آنچه که من در این نوشته تلاش کردم برجسته کنم درسهایی است که باید از تجربه شورای کارگری هفت تپه آموخت. تجربه شورای هفت تپه نشان داد وقتی کارگران در یک پراتیک اجتماعی به نقش خود، نه بعنوان فروشندگان نیرو کار بلکه بعنوان تولیدکنندگان و صاحبان اصلی جامعه، در تولید سرمایه داری پی میبرند؛ وقتی کارگران در این پراتیک جمعی به قدرت اتحاد خود هرچه بیشتر آگاه میشوند آنگاه قادر خواهند بود که با اعتماد به نفس هرچه بیشتری به مصاف کارفرمایان و حکومت حامی آنها بروند. در آینده ای نه چند دور وقتی بار دیگر کارگران و مردم زحمتکش حمله خود را به این رژیم جنایتکار آغاز کنند بار دیگر شعار “نان، کار، آزادی، اداره شورائی” نه تنها در هفت تپه بلکه در دیگر مراکز صنعتی و مراکز آموزشی بلند خواهد شد. به امید آنروز!

دیگر منابع:

* شوراهای کارخانه و خود گردانی از کمون پاریس تا به امروز

* تجربه تشکیل شورا در سال ۱۹۰۵ در پترزبورگ روسیه

* جنبش انقلابی کارگران هفت تپه و راهکارهای پيشروی

بیست و پنجم ژانویه ۲۰۲۱

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate