مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان!

در حاشیه “بیانیه صد تن از فعالان مدنی در حمایت از مطالبات کارگران”

چند روز بعد از تجمع اعتراضی تعدادی از کارگران، دانشجویان، معلمان، بازنشستگان و مردم معترض درروز سوم دی ماه در مقابل وزارت دادگستری در تهران و درهمبستگی با کارگران نیشکر هفت تپه، سایت ندای آزادی “بیانیه‌ی صد تن از فعالان مدنی در حمایت از مطالبات کارگران” را منتشتر کرد. جا دارد همینجا اشاره کنیم که سایت “ندای آزادی” سایتی است که در “چهارچوب اهداف جنبش سبز” و “پژواکِ دیگری است از مبارزات مسالمت آمیز ملت ایران”؛ سایتی از جناح و گرایش طرد شده از حکومت که فعلا  در نقش اپوزیسیون رژیم اسلامی ظاهر شده است.

از همان جملات اول این بیانیه معلوم میشود که امضا کنندگان این بیانیه چه نوع حمایتی از کارگران را مد نظر دارند. در این بیانیه آمده است: “گرایش‌های تنگ‌نظر انحصارطلب و استبدادی در کشور، طی چهار دهه‌ی گذشته از شنیده ‌شدن صدای مستقل و تشکل‌یابی کارگران ممانعت کرده‌اند”. و در ادامه مینویسد همین گرایشات مجری “سیاست های نئولیبرال” و سبکی از خصوصی سازی فراگیر درهمه دولت ها در طی “سه دهه گذشته” بوده اند. از نظر نویسندگان بیانیه “این سبک از سیاست خصوصی سازی” یکی از مهمترین ارکان بسط نابرابری در جهان در چند دهه گذشته بوده است. بهمین خاطر و از نظر نویسندگان این بیانیه، راه مقابله با این وضعیت چه در ایران و چه در جهان متوقف کردن “اصل این سیاست‌ و سبک خصوصی‌سازی” است. تو گوئی این سیاست و سبک خصوصی سازی ربطی به نظام سرمایه داری در ایران و جهان ندارد. انگار اگر این سبک خصوصی سازی به سبک دیگری از خصوصی سازی و یا به سرمایه داری نوع دولتی آن تبدیل شود دیگر استثمار طبقه کارگر نیز از بین میرود. بی جهت نیست که در بیانیه هیچ نشانی از محکومیت سیستم سرمایه داری چه در ایران و چه در جهان نمی بینیم. تا آنجائیکه به مطالبات کارگران هفت تپه برمیگردد بیانیه یکی از مطالبات اصلی کارگران هفت تپه را که “شامل نظارت شورای کارگری بر بعد از خلع ید و دولتی بودن شرکت” هست را به پذیرش “نقش‌آفرینی” تشکل‌های مستقل کارگران در فرآیند اداره شرکت تقلیل میدهد. بطور خلاصه باید گفت که این بیانیه، صرفنظر از نیات فردی امضا کنندگان آن، تجلی و نمود دیگری از بروز اختلافات درون رژیم بر سر تقسیم قدرت است. کارگران هفت تپه احتیاجی به این نوع حمایتهای دروغین ندارند!

کارگران هفت تپه در اطلاعیه “هفت نکته درباره نقد و مصاحبه ها درباره هفت تپه و تجمع” به صراحت اعلام کرده اند که “این جناح های سیاسی مختلف” هستند که خود را وارد زمین مبارزه کارگران هفت تپه کرده اند و یکی در میان به سوی “رقبای” خود نیزه پرتاب میکنند حال آنکه تمام این جناح های سیاسی در “مقابل مطالبات کارگری” هستند. من دراین نوشته کوتاه لزومی به توضیح بیشتری راجع به حمایت دروغین این بیانیه از مطالبات کارگران، منجمله مطالبات کارگران هفت تپه نمی بینم. خوانندگان خود با این نوع سفسطه بازی ها آشنا هستند! تقیسم بندی نظام جمهوری بدو دوره: “دوران طلایی امام خمینی” که در آن “نوعی سوسیالیسم دولتی” برقرار بود و دوران “سی سال گذشته” که دوران فراگیری سیاست های نئولیبرالی و “سبکی از خصوصی سازی” در همه جا است.

اما دراینجا جا دارد نگاهی داشته باشیم به تفکرات و سیستم عقیدتی دو نفر از امضا کنندگان این بیانیه که بنظر من این بیانیه بر اساس چنین تفکرات و نظریاتی استوار است. این دو نفر یوسف اباذری و احسان شریعتی – دو تن از فعالین و نظریه پردازان جنبش ملی- مذهبی میباشند. آنهائی که با الهام از “سوسیالسم توحیدی” علی شریعتی، پدر احسان شریعتی، “مدل سوسیال دموکراتیک ملی مذهبی” را برای جایگزینی سیستم اقتصادی نئولیبرال توصیه میکنند.

شریعتی و عبور از نئو لیبرالیسم

یوسف اباذری یکی از سخنرانان “نشستی تخصصی” است که تحت عنوان “بازسازیِ سوسیالیسم و نقد نئولیبرالیسم” در سال ۱۹۹۶ در دانشگاه تربیت مدرس برگزارشده بود. عنوان سخنرانی اباذری “شریعتی و عبور از نئولیبرالیسم” است. او شریعتی را به همراه جلال آل احمد متعلق به جریانی میداند که “از بازگشت به خویشتن” حرف میزنند. میگوید که از نظر شریعتی شیعه به قوم خاصی اطلاق نمی‌شود؛ “شیعه یعنی گروهی که به دنبال آزادی و عدالت است و افراد دیگر اگر به دنبال عدالت و آزادی باشند، شیعه هستند”. دو سخنران دیگر در این جلسه آقایان حسین راغفر و آرمان ذاکری هستند که با الهام از سوسیالیسم شریعتی میخواهند به جنگ نئولیبرالیسم بروند. پایینتر با “سوسیالیسم شریعتی” بیشتر آشنا میشویم؛ قبل ازآن، اما، اجازه بدهید نگاهی داشته باشیم به نظرات یکی دیگر از امضا کنندگان بیانیه فوق، آقای احسان شریعتی، فرزند آقای دکتر علی شریعتی و از حامیان دولت میرحسین موسوی؛ دولتی  که به روایت احسان شریعتی توانست با “سوسیالیسم دولتی” که “نوع سوسیالیسم جنگی” بود مملکت را در زمان جنگ اداره کند!

مدل سوسیال دموکراسی ملی و مذهبی

“نئولیبرالیسم و مسئله ایران” عنوان گفتگویی است بین احسان شریعتی و احمد زیاد آبادی که در دسامبر ۲۰۱۹ در دفتر “انصاف نیوز” برگزار شد. گفتگوئی نزدیک به چهار ساعت همراه با پرسش و پاسخ حضار در جلسه. دراین گفتگوی طولانی احسان شریعتی در مخالفت با سیستم اقتصادی نئولیبرالیسم و زید آبادی در دفاع از آن بحث و گفتگو میکنند. شریعتی در طی سخنرانی خود بطور مستقیم و غیرمستقیم از دولت موسوی دفاع میکند. منجمله میگوید آقای موسوی در دوران جنگ بود؛ زمانی که همه قدرت های بزرگ بر علیه ایران بودند او “توانست مملکت را اداره کند”. در ادامه میگوید که آقای موسوی غیر از آن “سوسیالیسم دولتی” که بنوعی سوسیالیسم جنگی بود راه دیگری برای مقابله با جنگ نداشت! او در دنباله سخنان خود میگوید ما در کشوری هستیم که درآن یک انقلابی صورت گرفت با شعار “نه شرقی نه غربی” و منظور مردم این بود که ما نه دیکتاتوری شرق میخواهیم و نه سرمایه داری و استثمار غرب؛ “ازسوسیالیسم حکومت عدل علی، عدالت اجتماعی و دموکراسی میخواهیم”. در پایان جلسه و وقتی که زید آبادی و حاضرین در جلسه که از کلی گوی شریعتی کلافه شده بودند از او میپرسند که بالاخره او چه مدل حکومتی را پیشنهاد میکند. در جواب میگوید “مدل سوسیال دموکراسی ملی و مذهبی”. باور کنید که خود ایشان شرمگین از این همه یاوگویی، خوشحال است از اینکه بالاخره جلسه تمام شد! لطفا خودتان این گفتگو را نگاه کنید تا متوجه شوید که هیچ اغراقی دراین حرفم نیست.

حال اجازه دهید نگاهی داشته باشیم به تفکر آقای علی شریعتی الهام بخش نظرات احسان شریعتی و یوسف اباذری.

سوسیالیسم توحیدی

شاید مقاله “سوسیالیسم شریعتی!” مندرج در سایت “ملی – مذهبی” به تاریخ ۲۱ ژوئن ۲۰۱۲ تا حدود زیادی بازگو کننده افکار شریعتی باشد. افکاری که در آن تلاش می شود خرافات مذهبی را با سوسیالیسم علمی مارکس قاطی کرده و بقول نویسنده مقاله، آن را به اسم “سوسیالیسم توحیدی” به مردم عرضه کند. سوسیالیسمی که بنظر شریعتی “بزرگترین کشف انسان جدید” بود. بنظر شریعتی میتوان در “تبین هدف ها و تحقق آرمان های اسلامی خویش” از مارکسیسم آموخت. نوع  آموزشی که درآن مبارزه طبقاتی که مارکس از آن بعنوان موتور محرکه تاریخ اسم میبرد به جوک “نبرد تاریخی میان هابیل و قابیل، نبرد شرک و توحید” تبدیل می شود.

بهرحال، در زمان پهلوی و به “لطف و برکت” جو اختناق آریامهری و عدم دسترسی جوانان به ادبیات اصیل مارکسیستی، علی شریعتی توانست هوادارانی برای خود دست و پا کند. اما انقلاب توده ای ۵۷، روی آوری جوانان دانشگاهی به سمت ادبیات مارکسیستی، تنیده شدن نظریه مارکسیستی با جنبش طبقه کارگر، همه این فاکتورها مهر بطلانی بود بر تلاش هر نظریه ای که بخواهد مارکسیسم را که علم رهائی طبقه کارگر است، با آیات قرانی، سنت پیامبر، علی و ابوذر غفاری و امثالهم تعبیر و تفسیر کند.

در پایان

من در این نوشته تلاش کردم نشان دهم که “بیانیه‌ی صد تن از فعالان مدنی در حمایت از مطالبات کارگران” تلاشی است مذبوحانه برای نشان دادن خود بعنوان حامیان کارگران هفت تپه، چرا که کارگران هفت تپه این نوع حامیان دروغین را خیلی خوب میشناسند. هم چنین سعی کردم نشان دهم تلاش افرادی درطیف ملی – مذهبی برای آغشتن آموزشهای مارکس با اباطیل “سوسیالیسم توحیدی شریعتی” و برای به انحراف کشاندن مبارزه جوئی جوانانی که خود را “فرزند کارگرنیم” میدانند تلاشی است بی ثمر. به چنین حامیان و نظریه پردازان آنان باید گفت: “من را به خیر تو امید نیست، شر مرسان”!

سوم ژانویه سال ۲۰۲۱

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate